responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه کلام اسلامی نویسنده : جمعی از محققین    جلد : 1  صفحه : 26
أحد
يكى از اسم هاى خداوند به معناى بسيط و منزّه از هر نوع تركيب. واژه احد بر وزن فَعَل از ريشه و ح د مشتق و به علت تخفيف ، واو به الف تبديل شده است (لسان العرب ، ج1 ، ص 82 ; النهايه ، ج1 ، ص 27).
أحد و واحد با اين كه در لغت بر يك معنا ، يعنى اول اعداد دلالت مى كنند (لسان العرب ، ج1 ، ص 82 و ج15 ، ص 230 ; الصحاح ، ج2 ، ص 440) فرق هاى فراوانى نيز دارند كه به برخى از آنها اشاره مى شود:
1. احد به چيزى اطلاق مى شود كه هيچ كثرت خارجى و ذهنى را نمى پذيرد و به اين دليل ، قابل شمارش نبوده و نمى توان گفت: أحد ، اثنان ، ثلاثة... ، ولى واحد چنين نيست و ممكن است در خارج يا ذهن ، دوم ، سوم و... داشته باشد (الميزان ، ج2 ، ص 387 ; مجمع البيان ، ج10 ، ص 860 ; لوامع البيّنات ، ص 310 ـ 311).
2. أحد هنگامى كه در نفى به كار مى رود ، شمول بيشترى در نفى دارد ، براى مثال وقتى گفته مى شود:ما فى الدار واحد معنايش اين است كه در خانه يك نفر نيست ، ولى ممكن است دو نفر در خانه باشد ، اما هنگامى كه گفته مى شود: ما في الدار أحد معنايش اين است كه هيچ انسانى در خانه نيست (تفسير كبير ، ج32 ، ص 178 ; مجمع البيان ، ج10 ، ص 860).
3. واحد و أحد در نفى براى هر موجودى استعمال مى شوند ، ولى در اثبات با يكديگر فرق دارند ، چرا كه واحد صفت هر موجودى واقع مى شود ، ولى أحد به صورت مقيّد براى همه موجودات و به صورت مطلق ، فقط براى واجب تعالى به كار مى رود (الميزان ، ج2 ، ص 387 ; لوامع البينات ، ص 310ـ 311).
4. أحد بر خلاف واحد جمع بسته نمى شود. ازهرى نقل مى كند: شخصى از ابن عباس پرسيد: آيا آحاد جمع أحد است ، او گفت: احد جمع ندارد. مى توان گفت: آحاد جمع واحد است ; چنان كه أشهاد جمع شاهد است (لسان العرب ، ج5 ، ص 231 ; لوامع البيّنات ، ص 310ـ 311).
از نظر متكلمان و فلاسفه ، صفت يا اسم أحد بيانگر توحيد أحدى و نفى هرگونه تركيبى از واجب تعالى است (شرح الاسماء الحسنى ، ص 125 ; لوامع البيّنات ، ص 310ـ 311).
اقسام تركيب عبارتند از:
1. تركيب از مادّه و صورت خارجى در عناصر و مركبات آنها (الحكمة المتعاليه ، ج6 ، ص 100 ; شرح المنظومه ، ج3 ، ص 537 ; نهاية الحكمه ، ص 275).
2. تركيب از اجزاى مقدارى ، مثل اجزاى فرضى خط ، سطح و جسم تعليمى (حجم).
3. تركيب از جنس و فصل ، مانند تركيب انسان از حيوان وناطق (شرح الإشارات ، ج3 ، ص 55 ; الحكمة المتعاليه ، ج6 ،ص 100 ; شرح المنظومه ، ج3 ، ص 36 ; نهاية الحكمه ، ص 275).
4. تركيب از ماده و صورت عقلى ، مانند اعراض.
5. تركيب از وجود و ماهيت ، كه تمام ممكنات را در برمى گيرد (شرح الاشارات ، ج3 ، ص 55 ; الحكمة المتعاليه ، ج6 ، ص 100 ; شرح المنظومه ، ج3 ، ص 536 ; نهاية الحكمه ، ص 275).
صفت يا اسم واحد در خداوند به اين معناست كه خداوند در صفات خود يكتاست و شريك ندارد (الذخيره ، ص 586 ; شرح الأسماء الحسنى ، ص 125) اگر چه گاهى در معناى أحد نيز به كار رفته است (الذخيره ، ص 586 ; الاسماء والصفات ، ص14).
حاصل آن كه أحد و واحد هر دو ناظر به توحيد ذاتى خداوند مى باشد ، با اين تفاوت كه أحد به معناى بسيط بودن ذات اقدس الهى است و واحد به معناى بى همتا بودن ذات خداوند ، و گاهى نيز واحد در معانى بسيط بودن ذات نيز به كار رفته است.
عرفا براى خداوند مراتبى اعتبار مى كنند ، يكى از آنها مرتبه أحديت است ، كه از آن به مرتبه غيب الغيوب ، الهويّة الغيبيّة ، الغيب المطلق نيز تعبير مى كنند. به ذات واجب تعالى به لحاظ اين مرتبهأحد مى گويند ; به اين معنا كه ذات خداوند را از حيث وجود و هويتش در نظر بگيريم كه تمام تعيّنات و مفهومات ، حتى مفهوم ذات ، وجود و هويت ، در اين مرحله نفى مى شود (الحكمة المتعاليه ، ج6 ، ص 284 ; جامع الأسرار ، ص 51). اين مرتبه هيچ اسم و نشانى ندارد و معرفت و ادراك ، به آن تعلق نمى گيرد ، نه مقيد به تعيّن است و نه مطلق از آن و اين اطلاق ، امر سلبى است كه مستلزم سلب جميع اوصاف و احكام و نعوت ، از خداوند است (الحكمة المتعاليه ، ج2 ، ص 327).
مرتبه ديگر خداوند مرتبه واحديت و الاهيت است كه صفات و مفاهيم در اين مرتبه مورد توجه قرار گرفته و عين ذات اعتبار مى شوند و به اعتبار همين مرحله مى توان مفاهيم صفات را جدا از يكديگر و جدا از ذات ، در نظر گرفت و صفات ، كثير مى شوند و به واسطه اين كثرت ، مظاهر اسما و صفات نيز كثير گشته و عالم ، خلق مى شود (الحكمة المتعاليه ، ج6 ، ص 184 و جامع الأسرار ، ص 51 و 76).
گـرچـه كلمـه أحـد در قـرآن فـراوان بـه كـار رفته اسـت ، لكـن تنها در يك مـورد بـه معنـاى أحـديت ذات خـداونـد استعمال شـده و واحـد نيز در آيات زيادى از قرآن به كـار رفته اسـت ; از قبيل: (وَإِلهُكُـمْ إِلـهٌ واحـدٌ لا الهَ إِلاّ هُـوَ الرَّحمـن الـرَّحيـم) (بقره: 163) ; خداى شما خداوند يگانه اى است كه غير از او معبودى نيست ، اوست بخشنده و مهربان. در اين آيه واحد علاوه بر نفى شريك از ذات الهى ، اولاً ، بيان كننده انحصار صفات الوهيت ، خالقيت ، علم ، قدرت و ساير صفات كمال در خداوند بوده ، و ثانياً ، عينيت هر يك از صفات كمال با ذات الهى را نيز تبيين مى كند (الميزان ، ج1 ، ص 394) وگاهى واحد براى نفى تكثر در ذات و براى بيان أحديت و بساطت مطلقه ذات به كار رفته است ، مانند قول خداوند: (لَقَـدْ كَفَـرَ الَّـذِينَ قـالُوا إِنَّ اللّهَ ثـالِثُ ثَلاثَـة وَمـا مِـنْ إِلـه إِلاّ إِلـه واحـد) (مـائده:73) ; آنهـا كه گفتنـد خـداونـد يكى از سه خداست به طور مسلّم كافر شدند و معبـودى جـز معبـود يگانه نيست. اين آيه ردّ تثليث مسيحيت اسـت كه ذات خداوند را به سه اقنوم وجود (أب) ، اقنوم علم و كلمه (ابن) و اقنوم حيات (روح) تقسيم و تجزيه مى كنند (الميزان ، ج3 ، ص 286 و ج6 ، ص 90).
وحدت خداوند غير عددى و به معناى نامتناهى بودن اوست ، به همين دليل ، اكثر آياتى كه خداوند را به صفت واحد توصيف كرده ، صفت قهّار بودن را نيز ذكر كرده ، تا روشن شود كه وحدت خداوند نه از جهت كاستى و ضعف است ، بلكه از جهت غالب بودن و نامتناهى وواجب الوجود بودن اوست (همان ، ج6 ، ص 91). على (عليه السلام) مى فرمايد:كلّ مسمّى بالوحدة غيره قليل ; هر واحد و تنهايى غير از خداوند قليل و اندك است ، ولى خداوند وحدتش بر قلّت دلالت نمى كند (نهج البلاغه ، خطبه65) و اين كه حكما گفته اند: واجب الوجود حقيقت بسيط است و هر بسيط الحقيقه اى تمام اشيا است ; يعنى تمام كمالات را داراست ، به همان حقيقت اشاره دارد (الحكمة المتعاليه ، ج2 ، ص 368).
از بررسى روايات روشن مى شود كه أحد و واحد در برخى موارد به يك معنا به كار مى روند ، از اين روى در برخى روايات احد به واحد تفسير شده است. شيخ صدوق (رحمه الله از امام باقر (عليه السلام ، نقل مى كندالأحد الفرد المتفرّد والأحد والواحد بمعنى واحد ; أحد موجودى است فرد تنها و أحد و واحد به يك معنا مى باشند (التوحيد ، ص 90) و در برخى روايات واحد به احد تفسير شده است ; چنان كه على (عليه السلام مى فرمايد: واحد بودن خداوند چهار معنا دارد كه دو معناى آن نادرست و دو معناى ديگر درست است ، اما آن دو معناى نادرست: يكى اين كه كسى بگويد: خداوند واحد است و مرادش از وحدت ، وحدت عددى باشد ، اين معنا بر خداوند جايز نيست ، چرا كه هر موجودى كه فرض دوم برايش محال است در اعداد داخل نمى شود ; چنان كه قائل به تثليث كافر است. معناى ديگر اين كه كسى خداوند را يك نوع از جنس بگيرد اين نيز صحيح نيست ، چرا كه مستلزم تشبيه خداوند است و ذات اقدس إله از مثل و مانند منزّه است. اما آن دو معنا از وحدتى كه اثباتش براى خداوند صحيح است يكى نفى شبيه و شريك از او و ديگرى احديت ذات و صفات و بسيط بودن ذات خداوند از اجزا است ، اعم از اجزاى خارجى ، عقلى ، وهمى (التوحيد ، ص 83ـ84 ; معانى الأخبار ، ص 5).
در پايان ذكر اين نكته ضرورى است كه أحد جامع جميع صفات سلبى است ، زيرا هر نقصى مستلزم تركيب ذات مى شود و أحد آن را نفى مى كند (شرح اصول كافى ، ج1 ، ص 105 ; لوامع البيّنات ، ص 312).

منابع
(1) الاسماء والصفات ، بيهقى ، ابوبكر ، مطبعة السعادة ، مصر ؛
(2) التفسير الكبير ، امام فخر رازى ، داراحياء التراث العربى ؛
(3) التوحيد ، شيخ صدوق ، محمد بن على بن الحسين ، جامعه مدرسين ، 1357هـ.ش ؛
(4) جامع الأسرار ، سيد حيدر آملى ، انجمن ايران شناسى فرانسه و شركت انتشارات علمى و فرهنگى ، 1368 ، دوم ؛
(5) الحكمة المتعالية ، ملاصدرا ، دار احياء التراث العربى ، 1410ق ، چهارم ؛
(6) الذخيرة فى علم الكلام ،علم الهدى ، شريف مرتضى ، مؤسّسة النشر الاسلامى ، قم ، 1411ق ؛
(7) شرح اصول كافى ، ملاصدرا ، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى ، 1370ش ؛
(8) شرح الأسماء الحسنى ، ملاّهادى سبزوارى ، مكتبه بصيرتى ؛
(9) شرح الاشارات ، ماتن ابن سينا ، شارح خواجه نصيرالدين طوسى ، نشر البلاغة ، 1375ش ؛
(10) شرح المنظومة ، ملاهادى سبزوارى ، نشر ناب ، 1416ق ؛
(11) الصحاح ، جوهرى ، دارالعلم للملايين ، 1402ق ؛
(12) لسان العرب ، ابن منظور ، دار احياء التراث العربى ، 1408ق ؛
(13) لوامع البيّنات ؛
(14) مجمع البيان
، ابوعلى الفضل بن الحسن الطبرسى ، ناصر خسرو ، 1406ق ؛
(15) معانى الأخبار ، شيخ صدوق ، مكتبة الصدوق ، 1379ش ؛
(16) الميزان ، محمد حسين طباطبائي ، مؤسسة الأعلمى ، 1390ق ، دوم ؛
(17) النهاية ، ابن اثير ، اسماعيليان ، 1364ش ؛
(18) نهاية الحكمة ، علاّمه طباطبايى ، محمدحسين ، جامعه مدرسين ، قم ، 1404ق .؛
حسين صادقى
نام کتاب : دانشنامه کلام اسلامی نویسنده : جمعی از محققین    جلد : 1  صفحه : 26
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست