responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه کلام اسلامی نویسنده : جمعی از محققین    جلد : 1  صفحه : 17
ابتلا
قرار دادن انسان ها در بستر حوادث تكوينى و تشريعى براى رسيدن به كمال لايق.
ابتلاء از ماده بَلا يَبْلُوا و به قولى از بَلىَ يَبْلى مشتق است . بنابر وجه اول به معناى خبر گرفتن ، تحصيل اطلاع نافذ (التحقيق ، ج9 ، ص23) و علم به كُنه و حقيقت شىء (معجم الفروق اللغويه ، ص10) و معادل آزمايش و امتحان در زبان فارسى است ، و بنابر وجه دوم به معناى پوسيده و كهنه شدن آمده است (العين ، ج8 ، ص339 ; معجم مقاييس اللغة ، ج1 ، ص292 ; مجمع البحرين ، ج1 ، ص247ـ 249).برخى خواسته اند يكى از دو معنا را به ديگرى برگردانند (مفردات راغب ، ص145 ; لسان العرب ، ج14 ، ص83) و برخى در جست و جوى اصل واحد ديگرى برآمده اند مثل: شناسايى حال فرد در طاعت و گناه با تحميل مشقّت بر او (معجم الفروق اللغوية ، ص139 و 105) ، آشكار ساختن باطن فرد (مجمع البيان ، ج3 ، ص417) ، ايجاد تحول و دگرگونى براى تحصيل نتيجه مطلوب (التحقيق ، ج1 ، ص362) ، و نقل چيزى از وضع و حالى به وضع وحال ديگر (الميزان ، ج20 ، ص132).
واژه ابتلاء با الفاظى چون فتنه ، امتحان و تمحيص كه در قرآن نيز به كار رفته اند مترادف و يا قريب المعناست. فتنه شديدترين نوع امتحان است (معجم الفروق اللغويه ، ص396ـ 397) و امتحان به معناى تصفيه و خالص كردن ، آزمايش و واقع كردن در محنت و سختى است (المعجم الوسيط ، ص856) وتمحيص يعنى تطهير ، پاك شدن و عارى شدن از عيب (لسان العرب ، ج7 ، ص90 ; و نيز مفردات ، النهاية ومقاييس ذيل ماده).
در تعاريفى كه دانشمندان مسلمان براى ابتلاء ارائه كرده اند معناى لغوى واژه ملحوظ است مثل آشكار سازى مقدّرات انسان و بروز دادن دارايى هاى بالقوّه با نشانه هاى ظهور بخش و حوادث و تكاليف فعليت بخش به قصد ترتب ثواب و عقاب (تفسير ملاصدرا ، سوره سجده و حديد ، ص 264) و يا: شكوفاسازى استعدادهاى بالقوه سعادت ساز يا شقاوت بار انسان به كمك اوامر و نواهى الهى و حوادث فردى و اجتماعى (الميزان ، ج4 ، ص36).
واژه بلى و مشتقات آن با 26گونه استعمال ، 38بار در 25سوره قرآن ذكر شده كه در اين ميان ، ابتلاء و ساير صور آن از باب افتعال ، ده بار به چشم مى خورد ، و بيشترين تكرار مربوط به واژهبلاء با 6 مورد است. مفسرين اين واژه ها را معمولاً به معناى اختبار و آزمايش گرفته اند (مجمع البيان ، ج1 ، ص372 و 439 ; ج2 ، ص422 و 147 ;ج3 ، ص417 ; ج6 ، ص311 ; الميزان ، ج4 ، ص46 و 86 و 178) ، هر چند در مواردى به معناى خاص ترى به كار رفته است مثل: نعمت دادن (انفال:17) (مجمع البيان ، ج4 ، ص445 ذيل آيه 17انفال) وقوع در محنت ها و شدايد (همان ، ج2 ، ص466 ، ذيل آيه 186 آل عمران) ، پذيرش فنا و كهنگى (همان ، ج7 ، ص63 ; الميزان ، ج14 ، ص221ذيل آيه 120طه).
فلسفه و اهداف ابتلاء: مى توان اهدافى سه گانه و در طول همديگر براى ابتلاء تصوير كرد: 1. تمييز و شناسايى افراد ; 2. سازندگى و پرورش استعدادها 3. استحقاق پاداش و عقاب (الميزان ، ج4 ، ص29ـ33 ; مجمع البيان ، ج2 ، ص399ـ 402).
تمييز به معناى عيان كردن خصوصيات و باطن اشخاص به صورت مشاهده پذير ، ملموس و مشخص است (التحقيق ، ج11 ، ص246) كه موجب تمايز عينى و كسب استحقاق جزا مى شود. بنابراين تمييز داراى يك كاركرد صرفاً حكايت گرانه همچون توزين و اندازه گيرى در آزمايش هاى بشرى نمى باشد. شناسايى مجاهدان و شكيبايان (محمد:31) و خداترسان (مائده:94) ، تمييز شاكران از ناسپاسان (نمل:40) ، تشخيص آخرت باوران (سبأ:21) و جداسازى پاكان از ناپاكان (آل عمران:179). برخى از مصاديق قرآنى اين كاركرد ابتلاء است.
سازندگى و پرورش استعدادها كه دومين هدف ابتلاء است از ابتلاء يك مكتب تربيتى تصوير مى كند. صفا و خلوص (آل عمران:141) ، زنده شدن به حيات طيّبه (نحل:97) ، روش بينى در اثر تقوا (انفال:29) ، تقرّب به خدا و كسب محبّت او در اثر صبر (آل عمران:146) ، غفلت زدايى ، خاصيت بازدارندگى ، كاستن از غرور و نخوت ، تحريك قواى راكد به سوى خلاقيت و رشد علمى ، كفاره شدن براى گناهان ، دل نبستن به دنيا و بازگشت به خدا و فطرت (بحارالانوار ، ج67). تنها برخى از آثار و مصاديق قرآنى و روايى اين كاركرد ابتلاء است .
ترتب پاداش و عقاب بر ابتلاء نيز از آن روست كه حكمت خداوند اقتضا مى كند كه انسان ها را بر اساس علم خود به آنها و نيز آنچه در اندرون خود مخفى كرده اند مورد حساب قرار ندهد بلكه آنها را بر اساس اعمالشان بازخواست كند چنان كه امام على (عليه السلام) بر اين مطلب تصريح مى كند. (تفسير كاشف ج2 ، ص 126).
لزوم ابتلاء به عنوان فعل الهى را از راه هاى مختلف مى توان نشان داد ; از جمله:
1. هر موجودى با توجه به استعدادها ، مقدّرات و هدفى كه از خلقتش ملحوظ است كمال و غايتى دارد و خداوند متعهد شده كه موجودات را به غايت خلقت و كمال نهايى آنها برساند (ليل:13 ; اعلى:3 ; طه:50): و بدون آن ، خلقت ، باطل و بريده از غايت خواهد بود كه به شدت مورد انكار خداست (احقاف:3 ; دخان:39 ; مؤمنون:115) ، و از طرفى انسان به گونه اى خلق شده كه تنها در صورتى كه در معرض يك سلسله افعال اختيارى ارادى برخاسته از اعتقادات نظرى و عملى قرار گيرد به كمال نهايى و غايت خلقتش مى رسد. در نتيجه ناگزير بايد با ابتلاى الهى استعدادهايش به فعليت برسد تا آنچه در وجودش پنهان است آشكار گردد و به سعادت يا شقاوت نايل شود. (الميزان ، ج4 ، ص33ـ 38).
2. مقصود اصلى از خلق ، كمال آن است ، زيرا اراده خداوند در اصل به كامل ترين چيز تعلق مى گيرد ، و موجودى بدان كمال دست مى يابد كه در جانب علم و عمل ، به رشد نهايى برسد ، و با توجه به رابطه ابتلاء و عمل ، بدون ابتلاء ، هستى ، ابتر و ناقص مى ماند. (همان ،ج10 ، ص145 و ج4 ، ص13 ; تفسير ملاصدرا ، سوره سجده و حديد ، ص265 ; المبدأ والمعاد ، ج1 ، ص335).
از آنچه گذشت مى توان امور ذيل را نتيجه گرفت:
1. قلمرو ابتلاء از جهات مختلف عموميت دارد: اسباب ابتلاء شامل هر آن چيزى مى شود كه انسان با آن مرتبط است اعم از اصل وجود و يا اجزاء وجودش (دهر:2) و آنچه خارج از وجود او است مثل اموال و فرزندان (تغابن:15) ، زينت هاى زمين (كهف:7) ، همسران و عشيره و دوستان و جاه و مقام و امورى كه در مقابل اينهاست (انبياء:35 ; فجر:16 ; محمد:4 ; اعراف:163 ; انفال:17 ; الميزان ، ج4 ، ص36). چنان كه در حديث آمده است: ما مِنْ قَبض ولا بَسط إلاّ وللّه فيه مشيّةٌ وقضاءٌ وابتلاء (اصول كافى ،ج1 ، ص152 ; بحار الأنوار ، ج5 ، ص216). بنابراين خيرات و شرور هر دو وسيله امتحانند (شرح ابن ميثم ، ج4 ، ص272) و همان گونه كه با دومى صبر بندگان آزموده مى شود ، با اوّلى شكر آنها محك زده مى شود (مرآة العقول ، ج9 ، ص321 ; تفسير كبير ، ج31 ، ص170) بلكه امتحان با نعمت ها مشكل تر است. (ميزان الحكمه ، ج7 ، ص390 ; مجمع البحرين ، ج1 ، ص247 ; مفردات راغب ، ص61). از اين رو عمر مى گفت: با ضرّاء آزموده شديم و صبر كرديم ولى هنگامى كه با سرّاء امتحان شديم صبر نكرديم. و اين همان چيزى بود كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) را نگران كرده و مى فرمود: همانا من بر شما از آزمايش به راحتى بيشتر از آزمايش به سختى مى ترسم (همان).
به لحاظ زمان نيز انسانها همواره در حال آزمايش اند و هيچ وقفه و تعطيلى ندارد. و به لحاظ افراد نيز هيچ انسانى مستثنا نيست (الميزان ، ج4 ، ص37) ، چنان كه همه امّت ها را هم شامل مى شود (عنكبوت:3). اين مطلب را از عموم لفظ الناس در آيات ابتلاء (عنكبوت:2 ; بقره:214) هم مى شود فهميد. چنان كه قرآن از ابتلاء پيامبرانى همچون ابراهيم (عليه السلام (بقره:124) ، موسى (عليه السلام) (طه:40) ، سليمان (عليه السلام) (نمل:40) و ديگر پيامبران سخن گفته است.
2. ابتلاء سنّتى حتمى و غير قابل نسخ است (الميزان ، ج20 ، ص101 ; ج14 ، ص394) ، و اين امر علاوه بر صراحت آيات قرآنى (عنكبوت:2 و3 ; توبه:16 ; آل عمران:140) به دليل اتكاى سنّت عملى امتحان بر سنّت تكوينى هدايت عامه است كه بر خلاف هدايت خاصه ، در هيچ شرايطى قابل نفى نيست و نسخ آن مساوى با فساد تكوينى خواهد بود (الميزان ، ج4 ، ص37).
3. با توجه به نقش حقيقى و انحصارى ابتلاء در تحصيل عمل ، و نقش حقيقى و انحصارى عمل در سعادت انسان ، و قراردادى نبودن سعادت بشر ، ضرورت نظام ابتلاء براى نيل به سعادت يا شقاوت انسان معلوم مى گردد.
4. ابتلاء سنّتى شكست ناپذير است ، زيرا امرى است عام كه گاهى به شكل ابتلاى خاص و توفيق ، و گاهى در صورت استدراج و محق و مكر و املاء ظاهر مى شود (عنكبوت:4 ; رعد:42 ; الميزان ، ج4 ، ص34) و لذا نتيجه همسانى در همه موارد آن ، منظور نيست.
5. ابتلاء دو نوع غايت دارد: غايت قريب ، و غايت نهايى. غايت قريب ، تمييز خوب از بد است (انفال:37) ، و غايت نهايى از برپايى نظام ابتلاء ، جزا دادن هر كس بر اساس اعمالش مى باشد (جاثيه:22 ; الميزان ،ج10 ، ص144ـ 146 و ج19 ، ص365 ; الكاشف ، ج2 ، ص126).
6. امتحان هاى الهى بايد به گونه اى باشند كه بتوانند اطاعت و عصيان و ديگر صفات درونى را نشان دهند ، و هر كسى را با هر سن و موقعيتى متناسب با شأن و موقعيت زمانى و مكانى وى فرا گيرند. امام على (عليه السلام) كيفيت خلقت آدم (عليه السلام) (براى امتحان فرشتگان) و هيئت موسى (عليه السلام و هارون (عليه السلام هنگام وارد شدن بر فرعون (براى امتحان فرعون) و مكان بناى كعبه (براى امتحان حاجيان) را متذكر مى شود كه قابليت بروز صفات باطنى افراد مورد ابتلاء را دارند (نهج البلاغه ، خطبه 192) و براى تناسب ابتلاء با موقعيت اشخاص مى توان به اين مثال ها اشاره كرد: امتحان علما با مراء ، زهّاد با ريا ، تاجران با ربا ، كارگران با كم كارى ، لشكريان خسته و تشنه و آفتاب خورده طالوت با منع از خوردن آب ، امتحان هاى مكرّر و متعدد ابراهيم (عليه السلام) براى رسيدن به مقام خُلّت ، نبوّت و امامت ، حضرت يوسفِ جوان با فتنه زليخا ، و حضرت ابراهيم (عليه السلام) پير با ذبح فرزند.
7. علاوه بر اين ويژگى ها ، الطاف ديگرى براى برپايى نظام ابتلاء لازم است:
الف. الطاف عامِ قبل از امتحان مثل خلقت نشئه تكليف و آراستن آن ، خلقت شيطان و نيروهاى وسوسه گر ، خلقت انسان در دار تكليف ، هدايت تكوينى عام از طريق اعطاى ابزار كمال مثل هدايت فطرى (شمس:8) نعمت هاى جوارحى (دهر:2): عقل و غريزه و وجدان ، و شرايط گزينش آزاد (دهر:3) ، و هدايت تشريعى عام ابتدايى (دهر:3) ; عناصر روانى عام ابتدايى مثل تشويق و تهديد (دهر:4و5 ; الميزان ، ج20 ، ص133ـ 134 ; هدايت در قرآن ،ص 47 و 75
ب. الطاف همزمان با ابتلاء مثل وجود راهنما در هر زمان (امدادهاى غيبى ، استمرار امامت و ولايت) ، توفيقات خاص (الهامات فكرى و آنچه در نيل به غايت ابتلاء ، دست كسانى را كه در مجراى هدايت خاصه هستند بگيرد) ،و هلاكت كسانى كه غايت ابتلاء در حقّشان باطل شده و مزاحم سير عمومى سنّت ابتلاء هستند.
ج. الطاف مربوط به نوع امتحان ; يعنى امتحان به گونه اى باشد كه به نتيجه مورد نظر برسد و ابتر نباشد. در حديث قدسى آمده است كه خداوند برخى از بندگان مؤمن را با فقر يا بيمارى مى آزمايد ، چون تنها در اين صورت امر دين آنها صلاح مى يابد ، و برخى را با غنا و سلامتى امتحان مى كند چون صلاح دينشان در همين است. (تحف العقول كتاب تمحيص ، باب7 ، ص 115).
8. باور نداشتن به سنّت ابتلاء و عدم توجه به آن ، موجب غرور در مواجهه با نعمت هاى الهى و موجب يأس و خودباختگى در برابر ثروتمندان و قدرتمندان مى گردد. (شرح نهج البلاغه ابن ميثم ،ج4 ، ص271 ; نهج البلاغه خطبه 192) اما ابتلاء باورى ، اصالت را از نعمت و بلا مى گيرد و به صبر و شگرگزارى مى دهد ، نگاه ما را به متاع دنيا آلى و نسبى مى كند و بلا و نعمت حقيقى را مى شناساند (جامع السعادات ، ج3 ، ص275 ; كشف الأسرار ، ج7 ، ص22). ابتلاء در قبال تمام اتفاقات و دقايق زندگى ، فرصت مى آفريند ، وظيفه مى سازد ، به حوادث معنا مى دهد و تكاپو مى آفريند ، خير و شرّ و سعادت و شقاوت را به تفسير مى نشيند و به اين مبحث جنجالى پايان مى دهد.
ابتلاء و علم خداوند
امتحان هاى الهى به انگيزه رفع جهل از ممتحِن (خداوند) نيست. دلايل نقلى و عقلى فراوان بر عموميت علم حضرت حق به گذشته و آينده ، ظاهر و باطن ، كلّى و جزئى دلالت دارد (حجرات:16 ; طه:7 ; ملك:13 ; نمل:74 ; آل عمران:154) ولى آياتى در قرآن هست كه توهم چنين انگيزه اى را نسبت به امتحان هاى الهى ايجاد مى كند مثل آيه: (وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتّى نَعْلمَ الْمُجاهِدينَ مِنْكُمْ وَالصّابِرينَ) (محمد:31) و آيات 138 آل عمران و 16 توبه. انديشمندان اسلامى به دو صورت از اين شبهه پاسخ داده اند:
1. منظور از علم ، آخرين مرتبه علم خدا به اشياء است كه عين اشياء مى باشد. (مجمع البيان ، ج7 ، ص428 ; الميزان ، ج20 ، ص102 ; الكاشف ، ج2 ، ص126).
2. مراد اين است كه معامله كسى را مى كند كه امتحان گر است. (التبيان ، ج4 ، ص339).
بنابر پاسخ اوّل ، اسناد ابتلاء به خداوند اسناد حقيقى است. اما اسناد ابتلاء به خداوند بنابر پاسخ دوم ، مجازى است.


منابع
(1) اصول الكافى ، كلينى ، محمد بن يعقوب (م/328) ، بيروت ـ لبنان ؛
(2) بحارالأنوار ، المجلسى ، مولى محمد باقر ، احياء الكتب الاسلاميه ، قم ، 1427هـ ؛
(3) التبيان فى تفسير القرآن ، الطوسى ، محمد بن الحسن ، احمد حبيب قصير العاملى ، داراحياءالتراث العربى ، بيروت ، بى تا ؛
(4) تحف العقول ، الحرّانى ، ابن شعبه ، الشيخ حسين الاعلمى ، مؤسّسة الاعلمى للمطبوعات ، بيروت ، 1423هـ ؛
(5) التحقيق فى كلمات القرآن الكريم ، مصطفوى ، حسن ، مركز نشر آثار العلامة المصطفوى ، تهران ، 1385ش ؛
(6) تفسير القرآن الكريم ، الشيرازى ، صدرالدين محمد ، محمد خواجوى ، انتشارات بيدار ، قم بى تا ؛
(7) التفسير الكاشف ، مغنيه ، محمد جواد ، دارالعلم للملايين ، بيروت ، 1990م ؛
(8) التفسير الكبير ، رازى ، فخرالدين ، دارالكتب العلميه ، تهران ، بى تا ؛
(9) جامع السعادات ، نراقى ، ملا محمد مهدى ، سيد احمد كلانتر ، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات ، بيروت ، 1408 ؛
(10) شرح نهج البلاغه ، البحرانى ، ابن ميثم ، جمعى از فضلاء ، دارالآثار دار العالم الاسلامى ، بيروت ، بى تا ؛
(11) العين ، الخليل ، احمد ، طبع افست ايران ؛
(12) الفروق اللغويه ، ابوهلال العسكرى ، مؤسسة النشر الاسلامى ، قم ، 1426هـ.ق ؛
(13) كشف الاسرار و عدّة الابرار ، ميبدى ، رشيدالدين ، على اصغر حكمت ، مؤسسه انتشارات اميركبير ، تهران ،1382 ؛
(14) لسان العرب ، ابن منظور ، جمال الدين ، دارصادر ، بيروت ، بى تا ؛
(15) المبدأ والمعاد ، الشيرازى ، صدرالدين محمد ، دكتر محمد ذبيحى ، انتشارات بنياد حكمت ملاصدرا ، تهران ، 1381ش ؛
(16) مجمع البحرين ، الطبرسى ، الفضل بن الحسن ، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات ، بيروت ، 1415ق ؛
(17) مجمع البيان فى تفسير القرآن ، الطريحى ، فخرالدين ، دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، تهران ، 1378ش ؛
(18) مرآة العقول ، مجلسى ، محمدباقر ، سيد هاشم رسولى ، دارالكتب الاسلاميه ، تهران ، 1404هـ ؛
(19) المعجم الوسيط ، جمعى از مؤلفين ، مؤسسة الصادق للطباعة والنشر ، تهران ، 1426ق ؛
(20) معجم مقاييس اللغة ، ابن فارس ، مصر ، 1390ق ؛
(21) المفردات فى غريب القرآن ،الراغب الاصفهانى ، انتشارات ذوى القربى ، قم ، 1382ش ؛
(22) ميزان الحكمه ، محمدى رى شهرى ، محمد ، حميد رضا شيخى ، دارالحديث ، سوم ، قم ، 1377ش ؛
(23) الميزان فى تفسير القرآن ، طباطبائى ، محمد حسين ، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات ، بيروت ، 1417هـ ؛
(24) النهاية فى غريب الحديث والأثر ، ابن اثير ، مجد الدين ، طاهر احمد الزاوى ، مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان ، قم ، 1364ش ؛
(25) نهج البلاغه ترجمه دشتى ؛
(26) نهج البلاغه ترجمه شيروانى ؛
(27) هدايت در قرآن ، جوادى آملى ، عبداللّه ، على زمانى قمشه اى ، مركز نشر اسراء ، قم ، 1381ش.؛
داود فتح الله زاده و عبدالرحيم سليمانى بهبهانى
نام کتاب : دانشنامه کلام اسلامی نویسنده : جمعی از محققین    جلد : 1  صفحه : 17
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست