responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7301

صاحبقران، ، صاحبقران، از القاب احترام‌آمیز‌شاهان و سلاطین در زبان فارسی. عنوان صاحبقران معمولاً به حاکمی ‌داده می‌شد که به هنگام قِران* سیارات، خاصه قران سعدین، متولد می‌شد یا مدت حکومتش از سی سال تجاوز می‌کرد. با این حال، این لقب برای حکامی ‌ نیز به ‌کار رفته است که چنان ویژگیهایی نداشته اند .

قران عبارت است از مقارنۀ دو سیاره با درجه و طول مساوی در دایرۀ بروج، که هردو برای رصد‌کننده دارای یک حالت است. بنابر باورهای قدیم، هنگامی ‌که قران واقع می‌شد، حوادث خوب یا ناخوشایند رخ می‌داد و گاه داعیانی پیدا می‌شدند که زمینۀ خروج خود یا سقوط دولتی را از قبل آماده می‌کردند و بعداً منجمان درباری نیز این موفقیتها را با قرانهای نجومی‌ تطبیق می‌دادند (قمی، مقدمۀ اخوان زنجانی، ص ‌سی ‌و سه ـ سی ‌و‌ چهار؛ برای اطلاع بیشتردربارۀ درک منجمان قدیم مسلمان از قرانهای نجومی رجوع کنید به قمی، ص199ـ208).

صاحبقران، بنا بر کاربردهایش در منابع فارسی تا قرن هشتم و نهم ، لقبی بوده که بیشتر بر قدرت و عظمت یک حاکم دلالت می‌کرده است. این واژه پیش از عصر تیموری بیشتر معنای وصفی داشته و به جای اسم خاص ‌یا لقب رسمی ‌به کار می‌رفته است (برای نمونه، رجوع کنید به فرخی، ص‌392؛ تاریخ سیستان، ص‌224؛ مسعودسعد، ص‌386، 429؛ امیر معزی، ص‌68، 523، 529؛ سوزنی، ص‌88، 227؛ رشیدالدین وطواط، ص‌172؛ خاقانی، ص‌143؛ جوینی، ج1، ص‌190؛ نیز رجوع کنید به اقبال آشتیانی، ص81ـ82). کتبی، مورخ قرن هشتم، در تاریخ آل‌مظفر(ص‌131) در ذکرنبرد ‌شاه منصور و سلطان زین‌العابدین، که به شکست زین‌العابدین و کور شدن چشمان وی انجامید، ‌شاه‌ منصور را صاحبقران ایران و توران نامیده ، اما در همان اثر (ص‌134)، در ذکر لشکرکشی امیر تیمور به قلمرو‌شاه‌ منصور، لقب صاحبقران را برای تیمور به کار برده است. همچنین درگزارشهایی، برخی از حکام محلی نیز در قرن نهم صاحبقران خوانده شده‌اند (برای نمونه، رجوع کنید به مرعشی، 1347ش، ص‌353 ، 356).

در دورۀ تیمور، صاحبقران با بسامد بسیار در منابع به کار رفته است. هر چند که گفته شده (سمرقندی، ج1، ص‌133ـ134)، تیمور در هنگام قران سعدین یا احسن ساعات متولد شده، ظاهراً این لقب از ابتدا برای او به کار نمی‌رفته است و بررسی کاربردهای صاحبقران و صاحبقران اعظم در متون دورۀ تیموری نشان می‌دهد که این القاب بیشتر به مناسبت کشورگشاییها و فتوح چشمگیر تیمور برای او استفاده شده است (رجوع کنید به شامی، ص‌20، 60، 250، 283، و جاهای دیگر؛ حافظ ابرو، ج2، ص‌547، 658، 736، و جاهای دیگر؛ یزدی، ج1، ص‌221، 267، 325، 391، و جاهای دیگر؛ مرعشی، 1345ش، ص224؛ علامی، ص‌125، 129). کاربرد این القاب پس از عصر تیموری رواج گسترده‌ای یافت، بویژه در دورۀ صفوی، صاحبقران از القاب پرکاربرد در منابع بوده است.‌ شاه اسماعیل اول لقب صاحبقران داشت (رجوع کنید به فومنی گیلانی، ج1، ص‌293؛ گنابادی، ص‌55، 69)، اما جانشین او، طهماسب، تا سالها پس از آغاز سلطنتش، از این عنوان برخوردار نبود و پیش از آن برای او از القابی همچون خلاصۀ عالمیان ، عالم‌پناه، ظل‌الله و جز آنها استفاده می‌شد (رجوع کنید به حسینی قمی، ج1، ص172، 217، 278) ، اما ظاهراً پس از چهلمین سال سلطنت، لقب صاحبقران نیز بر القاب او افزوده شد (رجوع کنید به همان، ج1، ص436، پانویس ش 8، 490، 494، 501). در زمان‌شاه‌عباس اول، اسکندربیک ترکمان به این نکته اشاره کرده است که به کار بردن لقب صاحبقران برای برخی ‌شاهان پیش از‌شاه‌عباس بیشتر ناشی از «تکلفات منشیانه و تواضعات مترسلانه» بوده و تنها ‌شاه‌عباس اول لیاقت این لقب را داشته است. او دلیل این گفتۀ خود را قرانات مختلف آسمانی دانسته که ‌شاه‌عباس از سر گذرانده و افزوده که این قرانهای عظیم برای هیچ کس دیگری رخ نداده است (اسکندربیک ترکمان، ج3، ص‌1102ـ1103).‌ شاه‌عباس دوم نیز لقب صاحبقران داشته است (رجوع کنید به قزوینی، ص،338، 341، 360؛ مستوفی بافقی، ج3، ص‌204). شاردن در همین دوره، صاحبقران را معادل عنوان فرانسوی Lamaitre de lafortune به معنای حاکم به طالع فرخنده و عنوان لاتینی- عبریِ Dominus Sabaoth (شاردن، ج1، ص364، 367)، به ‌معنای سرورِ بزرگ سپاهیان، دانسته است. از لقب صاحبقران برای برخی سلاطین هند نیز استفاده شده است. برای مثال، فیروزشاه تغلق با این لقب خوانده می‌شد(عفیف، ص‌305). در دورۀ گورکانیان هند نیز این لقب معمول بوده است. مثلاً‌ شاه‌جهان در دورۀ سلطنت خود عنوان صاحبقران یافت (توزک جهانگیری، ص63، 323، 515؛ برای نمونۀ کاربرد این لقب در دورۀ سلاطین دهلی و نظام‌شاهیان، رجوع کنید به حسینی قمی‌، ج1، ص373؛ د. اسلام، ویرایش دوم، ذیل «Sāhib Kirān»). از دیگر سلاطینی که بعد از صفویان لقب صاحبقران یافت نادر‌شاه افشار بود (رستم‌الحکماء، ص‌180، 210). در دورۀ قاجار نیز لقب صاحبقران برای پادشاهان قاجار به ‌کار می‌رفت، به‌ ویژه برای دو تن از سلاطین قاجار، یعنی فتحعلی‌شاه و ناصرالدین‌شاه، که بیش از سی سال سلطنت کردند و خسرو صاحبقران را بر القاب خود افزودند (مستوفی، ج1، ص38، 398).

گاهی بناها و عمارات نیز صاحبقران نامیده می‌شده‌اند. برای مثال، در دورۀ ‌شاه سلطان حسین، بندری به نام بندر صاحبقرانی معروف بوده است (نصیری، ص‌200) یا در دورۀ قاجار، در 1307، در محمره (خرمشهر)، حمامی ‌به نام حمام صاحبقرانی ساخته شده است (نظام‌السلطنه مافی، ج2، ص‌396). از همه مشهورتر کاخ صاحبقرانیۀ نیاوران تهران است که کاخ ییلاقی پادشاهان قاجار به حساب می‌آمده و به مناسبت سی ساله شدن سلطنت ناصرالدین‌شاه، به دستور او صاحبقرانیه خوانده شده است (افضل‌الملک، ص‌28).

علاوه ‌بر این، عنوان صاحبقرانی در نام برخی از کتابها‌ نیز به‌ کار رفته است ، از جمله مجلسی اول کتاب من لایحضره‌الفقیه ابن‌بابویه قمی‌ را، به امر‌شاه‌عباس دوم، به فارسی ترجمه کرد و آن را لوامع صاحبقرانی نامید (صفا، ج5(3)، ص‌1469). همچنین در دورۀ قاجار برخی از کتابهای تاریخی با عنوان صاحبقرانی تالیف می‌شدند. برای مثال، شیرازی خاوری (متوفی 1266)، از منشیان دربار فتحعلی‌شاه، جلد دوم کتاب تاریخ ذوالقرنین خود را، که دربارۀ فتحعلی‌شاه بوده، رسالۀ صاحبقران نامیده است (رجوع کنید به شیرازی خاوری، ج1، ص‌3). از دیگر منابع تاریخی دربارۀ فتحعلی‌شاه که نام صاحبقرانی دارد، تاریخ صاحبقرانی ِمحمود میرزا قاجار است (نوری، مقدمۀ اصیلی، ص‌ بیست ‌وچهار؛ اعتمادالسلطنه، ج3، ص‌1529).

در دورۀ قاجار، سکه‌ای به نام صاحبقرانی رواج یافت. البته پیش از آن نیز ‌شاه‌عباس دوم در 1059، ‌شاه صفی دوم/ سلیمان در 1077 و 1079، طهماسب دوم در 1135 در قزوین، عباس سوم در 1145 در اصفهان، نادر‌شاه در 1150 در شیراز و در 1152 در اصفهان، و‌ شاهرخ افشار در حدود 1161ـ1163 سکه‌هایی ضرب کرده بودند که صاحبقرانی نامیده می‌شد و این کلمه روی آنها حک شده بود (رجوع کنید به پورداوود، ص235؛ اسناد و مکاتبات سیاسی ایران...، ص‌224)، اما هیچکدام از این سکه‌ها، که اغلب برای اعلام سلطنت ضرب شده بودند، همچون سکۀ فتحعلی‌شاه عمومیت نیافتند. در اواخر دورۀ فتحعلی‌شاه به جای آن که یک تومان را به هشت ریال تقسیم کنند، به ده ریال تقسیم کردند و بر روی سکه، کلمۀ صاحبقران را بر نام فتحعلی‌شاه افزودند. سکۀ یک ریالی را صاحبقران گفتند و سپس این کلمه مختصر و در زبان مردم به قران تبدیل شد (رجوع کنید به اعتماد‌السلطنه، ج3، ص‌1568؛ مستوفی، ج1، ص‌38ـ39، 398).


منابع :
(1) عباس اقبال‌آشتیانی، «صاحب قران»، یادگار، س3، ش5، دی 1325ش؛
(2) ابوالفضل علامی، اکبرنامه تاریخ گورکانیان هند، چاپ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران 1385ش؛
(3) اسکندربیک ترکمان؛
(4) اسناد و مکاتبات سیاسی ایران از سال 1038تا 1105 با یادداشت‌های تفصیلی، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران 1360ش؛
(5) محمدحسن‌خان اعتماد‌السلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمد اسماعیل رضوانی، تهران 1367ش؛
(6) غلامحسین افضل‌الملک، افضل‌التواریخ، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران 1361ش؛
(7) امیر معزی، دیوان کامل امیر معزی، چاپ ناصر هیری، تهران 1362ش؛
(8) ابراهیم پورداوود، هرمزدنامه، تهران 1331ش؛
(9) تاریخ سیستان، چاپ محمد تقی بهار، تهران 1352ش؛
(10) نورالدین محمد توزک جهانگیری، جهانگیر نامه، چاپ محمد‌هاشم، تهران 1359ش؛
(11) جوینی؛
(12) حافظ‌ابرو، زبدةالتواریخ، چاپ سید کمال حاج سیدجوادی، تهران 1380ش؛
(13) احمد‌بن‌شرف‌الدین حسین حسینی قمی، خلاصه‌التواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران 1383ش؛
(14) خاقانی شروانی، دیوان افضل‌الدین بدیل بن علی نجار خاقانی شروانی، چاپ ضیاء‌الدین سجادی، تهران 1368ش؛
(15) محمد‌هاشم آصف رستم‌الحکماء، رستم‌التواریخ، چاپ میترا مهرآبادی، تهران 1383ش؛
(16) رشیدالدین وطواط، دیوان رشید الدین وطواط، چاپ سعید نفیسی، تهران 1339ش؛
(17) کمال‌الدین عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران 1383ش؛
(18) سوزنی سمرقندی، دیوان حکیم سوزنی سمرقندی، چاپ ناصرالدین‌شاه حسینی، تهران 1344ش؛
(19) شاردن، سفرنامۀ شاردن، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران 1373ش؛
(20) نظام‌الدین شامی، ظفرنامه، تاریخ فتوحات امیر تیمور گورکانی، چاپ پناهی سمنانی، تهران 1363ش؛
(21) میرزا فضل‌الله شیرازی خاوری، تاریخ ذوالقرنین، چاپ ناصر افشارفر، تهران 1380ش؛
(22) ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات ایران، تهران 1370ش؛
(23) شمس سراج عفیف، تاریخ فیروزشاهی، چاپ ولایت حسین، تهران 1385ش؛
(24) فرخی سیستانی، دیوان حکیم فرخی سیستانی، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران 1371ش؛
(25) ملا عبدالفتاح فومنی گیلانی، تاریخ گیلان، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1349ش؛
(26) میرزا محمد طاهر وحید قزوینی، تاریخ جهان آرای عباسی، چاپ سید سعید میر محمد صادق، تهران 1383ش؛
(27) ابونصر حسن‌بن‌علی قمی، المدخل الی علم احکام النجوم، ترجمۀ قدیم از مترجمی‌ ناشناخته، چاپ جلیل اخوان زنجانی، تهران 1375ش؛
(28) محمود کتبی، تاریخ آل مظفر، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران 1364ش؛
(29) محمدقاسم قاسمی‌حسینی گنابادی،‌شاه اسماعیل‌نامه، چاپ جعفر شجاع کیهانی، تهران 1387ش؛
(30) سید ظهیر الدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، چاپ محمد حسین تسبییحی، تهران 1345ش؛
(31) همو، تاریخ گیلان ودیلمستان، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1347ش؛
(32) محمدابراهیم‌بن ‌زین‌العابدین نصیری، دستور شهریاران، چاپ محمد نادر نصیری مقدم، تهران 1373ش؛
(33) عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، تهران 1377ش؛
(34) محمد مفید مستوفی بافقی، جامع مفیدی، چاپ ایرج افشار، تهران 1385ش؛
(35) مسعود سعد سلمان، دیوان مسعود سعد سلمان، چاپ رشید یاسمی، تهران 1362ش؛
(36) حسین‌قلی‌خان نظام‌السلطنه مافی، خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظام‌السلطنه مافی، چاپ معصومه مافی و دیگران، تهران 1362ش؛
(37) محمدتقی نوری، اشرف‌التواریخ، چاپ سوسن اصیلی، تهران 1386ش؛
(38) شرف‌الدین‌علی یزدی، ظفرنامه، چاپ سید سعید میر محمد صادق و عبدالحسین نوایی، تهران 1387ش؛
(39) EI2, s.v. “Sāhib Kirān”, by T.W. Haig.
/ حسین بیاتلو /



تاریخ انتشار اینترنتی:



1392/05/03

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7301
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست