responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7259

لياخوف ، لياخوف ، ولاديمير پلاتونوويچ، هفتمين فرمانده بريگاد قزاق در دورۀ محمدعلى‌شاه قاجار. وى احتمالاً در حدود1290-1291/ 1873- 1874 به دنيا آمده است (رجوع کنید به انگلستان، وزارت امورخارجه، ج‌1، ص63). دربارۀ زادگاه، والدين و پیشینۀ خانوادگى وى اطلاعى در دست نيست. لياخوف پيش از ورود به ايران، مدتى در ادارۀ كل ارتش در تفليس خدمت كرده و چندين بار برای بازديد به مرزهاى آسيايى عثمانى اعزام شده بود (همانجا). وى، در مقام فرمانده بريگاد، در شعبان 1324 وارد ايران گردید (همانجا) و از همان آغاز با مشكلات بسيارى روبه‌رو شد: از يك‌سو، دولت قادر به پرداخت حقوق نيروهاى قزاق نبود، در حالى‌كه وى بسیار می کوشید قزاقان كافى براى حراست از منافع اروپاييان در تهران نگه دارد (انگلستان. وزارت امورخارجه، ج‌1، ص‌63ـ64). از سوى ديگر، مجلس اول اقدامات او را خودسرانه و برخلاف قانون و مسائل اجرايى و ادارى مى‌دانست، زیرا بدون واسطه با شاه ارتباط برقرار كرده بود، در حالى كه مى‌بايست از طريق وزير جنگ اقدام مى‌كرد و پاسخگوى مجلس مى‌بود (مستشارالدوله صادق، ص‌33ـ35). به گفتۀ مامونتف (ص‌326)، لياخوف ‌جدّى و سخت‌كوش بود و براى توسعۀ بريگاد و ايجاد نظم زحمات بسيارى متحمل شد، از این رو در دربار و نزد محمدعلى‌شاه تقرب و نفوذ بسيار یافت. بريگاد قزاق، تحت فرماندهى لياخوف، متشكل بود از دو هنگ سوار قزاق، يك گردان پياده، دو واحد توپخانه با چهار قبضه توپ، و مجموعاً1500 تن. 270 صاحب‌منصب ايرانى هم بودند (ممتحن‌الدوله، ص‌334). فرماندهان بريگاد و افسران روس حقوق و مزاياى خود را از پترزبورگ دريافت مى‌كردند و چون مستشاران بريگاد قزاق هم بودند، از حكومت ايران نيز جيره و حقوق معيّنى می گرفتند، اما افسران ايرانى و به‌خصوص‌ قزاقان عادى، حقوق و درآمد اندكى داشتند و در تنگدستى به‌سر مى‌بردند (پاولويچ، ص‌105).

آنچه سبب شهرت و اهميت لياخوف در تاريخ معاصر ايران شده‌است، دخالت نظامى بريگاد قزاق به فرماندهى او در سركوب مشروطه و اعادۀ استبداد بود. اين اولين اقدام نظامى بريگاد قزاق در امور داخلى ايران بود و باعث نفرت هرچه بيشتر مردم از بريگاد و شخص‌لياخوف شد (مامونتف، ص‌301؛ رجوع کنید به ملك‌زاده، ج‌3، ص‌661).

مشهور است كه محمدعلى‌شاه عامل اصلى و طراح به توپ بستن مجلس بوده‌است، اما بنا برگزارشهای محرمانه ای که پانوف، روزنامه نگار بلغاری، از لیاخوف ربوده بود، طراح اصلى نقشه، لياخوف و بارانوسكى (مترجم سفارت روس) و شاپشال ( آجودان شاه و از اتباع روسيه ) بودند كه با ادارۀ ارتش در تفليس و سن‌پترزبورگ تماس داشتند و موافقت دولت روسيه را كسب كرده بودند. شاه ابتدا با نقشۀ لياخوف مخالفت كرد و خواهان روش مسالمت‌آميزترى شد، زیرا از عواقب درگيرى نظامى و كشتار مردم مى‌ترسيد، ولى لياخوف گفت که جز اين راهى نيست و تهدید کرد که در غير اين صورت، ديگر دولت روسيه در قبال وى تعهد و مسئوليتى نخواهد داشت. شاه به ناچار پذيرفت، ولى درخواست كرد تا جايى كه ممكن است از خون‌ريزى خوددارى كنند (پاولويچ، ص‌113ـ114؛ كسروى، ص‌589ـ593؛ براون، ص‌221ـ225). محمد علی شاه كه به هر وسيله ای می خواست مشروطه را تضعيف و سركوب کند ، از مجلس، خواست هشت تن از مشروطه‌ خواهان را اخراج ‌و تبعيد کند (كاظم‌زاده، ص‌503).

در دوم جمادى‌الاولى 1326، شاپشال به قرارگاه قزاقان رفت و با لياخوف مذاكره‌اى طولانى و محرمانه کرد و سحرگاه روز بعد، محمدعلى‌شاه اعلام كرد كه از اخراج‌ درباريان خوددارى مى‌كند و با تمام قوا با انقلاب مبارزه خواهد كرد (پاولويچ، ص‌108ـ109). به ادعاى مامونتف (ص‌346)، در حالى كه تمام درباريان ترسيده و دور شاه را خالى كرده بودند، تنها شاپشال و لياخوف در كنار شاه ماندند. در 22 جمادى‌الاولى 1326، در تهران حكومت نظامى اعلام و لياخوف به فرماندارى نظامى تهران منصوب شد و روز بعد، بريگاد قزاق به مجلس و مسجد سپهسالار حمله کرد و آنجاها را به توپ بست. عمليات نظامى بريگاد قزاق تحت فرمان مستقيم لياخوف انجام گرفت. چون افسران ايرانى جرأت پرتاب گلوله به مناره‌ها و گنبد مسجد را نداشتند، افسران روسى شليك كردند. درگيرى براى تصرف مجلس از پنج‌ صبح شروع شد و پس از هفت ساعت جنگ، با شكست مجاهدين، در ساعت دوازده ظهر پايان يافت (پاولويچ، ص110؛ رجوع کنید به كسروى، ص‌635ـ640). ولى به نوشتۀ احتشام‌السلطنه، رئيس مجلس، گرچه اعمال قدرت نظامى به نام شاپشال و لياخوف شهرت داده شد، اما فوج‌توپخانه‌اى كه مجلس را به توپ بست تحت فرمان مستقيم على‌خان ارشدالدوله بود (احتشام‌السلطنه، ص‌664).

رؤساى مجاهدين مانع از شليك به سوى افسران روسى و به‌خصوص‌لياخوف شدند تا به روسها بهانه‌اى براى دخالت نظامى ندهند، ولى به گفتۀ مستشارالدوله صادق (ج‌1، ص‌56)، افسران روس و لياخوف مستخدم دولت بودند و اگر هم كشته مى‌شدند دولت روس حق مؤاخذه نداشت. ازهمين روست كه مامونتف پيروزى قشون شاه را به سبب خونسردى فوق‌العادۀ لياخوف و عمليات فداكارانۀ صاحب‌منصبان و افسران روسى دانسته است (مامونتف، ص360). دولت‌آبادى، كه از رؤساى مجاهدين بود، نوشته است كه رؤساى مجاهدين تا زمانى كه جنگ شروع نشده بود مانع شليك به‌سوى لياخوف شدند، ولى به هنگام درگيرى، لياخوف ديده نمى‌شد (دولت‌آبادى، ج‌2، ص‌321ـ322). پس از پيروزى، شاه به لياخوف، که تاج‌و تختِ متزلزل او را نجات داده بود، گفت که تا زنده است سپاسگزار او خواهد بود (مامونتف، ص‌325؛ ملك‌زاده، ج‌4، ص‌837) و برای قدردانى از خدمات لياخوف، در 15 جمادى‌الآخرۀ 1326/ 15 ژوئيه 1908 برای لیاخوف جشن تولد گرفتند (مامونتف، ص‌393).

پس از اعلام عفو عمومى از جانب محمدعلى شاه، لياخوف به عنوان حاكم نظامى تهران، اعلاميۀ حكومت نظامى منتشر كرد (رجوع کنید به براون، ص‌211ـ212؛ ملك‌زاده، ج‌4، ص‌835) كه سبب نظم و آرامش شد . به نظر عين‌السلطنه (ج‌3، ص‌2163)، لياخوف و بريگاد قزاق حق بزرگى براى برقراری امنيت به گردن اهل تهران داشته اند.

براساس مادّۀ پنجم اعلاميۀ مذکور، اجتماع بيش از پنج تن در شهر ممنوع بود، اما با فرمان مشيرالسلطنه این حکم ملغا شد و مؤيدالدوله به فرماندارى غيرنظامى منصوب گردید و لياخوف به فرماندارى نظامى (انگلستان. وزارت امورخارجه، ص‌1، ص240).

قزاقها سفارت بريتانيا را، براى جلوگيرى از پناهنده شدن مردم به آنجا، محاصره کردند که به تيرگى مناسبات دو دولت انجامید (كاظم‌زاده، ص‌504ـ505). چرچيل در ديدار با منشى شخصى وزيرخارجۀ ايران تهديد كرد اگر اين بى‌احتراميها ادامه يابد، دولت بريتانيا بندرى را در خليج‌فارس تصرف خواهد كرد (انگلستان. وزارت امورخارجه، ج‌1، ص‌203). پس از چند روز، محاصرۀ سفارت شکسته شد و محمدعلى‌خان علاءالسلطنه، ناگزير، از كاردار بريتانيا عذرخواهى كرد (رائين، ص‌138ـ139). ديرى نپاييد كه آزادى‌خواهان تبريز و اصفهان و گيلان در حمايت از تهران قيام كردند. نيروى زيادى براى مقابله با تبريز فراهم شد. لياخوف در اين لشكركشى شركت نداشت، ولى براى تهييج‌و تشويق و بالا بردن روحيۀ قزاقان خطابيه‌اى ايراد كرد و نیز به آنان نويد غارت و چپاول ثروت را تبريز داد و در عين حال تهديد كرد به قزاقانى كه فرار كنند ترحم نخواهد شد (رجوع کنید به براون، ص‌256ـ258؛ رجوع کنید به پاولويچ، ص‌87). اما پيشروى مجاهدین به سوى تهران ادامه يافت. قزاقان سه روز مجاهدين را زير آتشبار خود گرفتند و در حالى كه لياخوف مى‌توانست با نيروى خود به مجاهدين حمله كند، در تهران ماند تا شاه و تخت سلطنتش را از مردم پايتخت محافظت كند. لياخوف دربارۀ فتح تهران ادعا كرد كه بين مجاهدين و سربازان دولتى مستقر در تهران سازش به وجود آمد، ولى محمدعلى‌شاه ترس و بزدلى لياخوف را عامل اصلى شكست خواند، زیرا به دروغ به وى اطلاع داده بود بيش از يك ساعت قادر به مقاومت نيست، نصف قزاقان به انقلابيون پيوسته‌اند و بسیاری از افرادش كشته يا زخمى شده‌اند. شاه بعداً متوجه شده بود كه نيروهاى قزاق در سنگرها آمادۀ نبرد بوده‌اند، ولى لياخوف مانع جنگيدن آنان شده بود (پاولويچ، ص‌66ـ69). با پيشروى قشون ملى به داخل تهران و پناهنده شدن شاه به سفارت روسيه، دو سفارت روس و انگليس از سرداران ملى تعهدنامه دريافت كردند، مبنى بر مصونيت لياخوف و قشون تحت امرش در صورت تسليم و خلع سلاح. لياخوف نیز با امير مجاهد بختيارى و دو كاردار سفارت، در مسجد سپهسالار با سرداران ملى ملاقات كرد و پس از تسليم شمشير، تعهد كرد كه با بريگاد خود به دولت جديد بپیوندد و تحت فرمان سپهدار ادای وظيفه كند (براون، ص‌321؛ زينويف، ص‌142؛ ملك‌زاده، ج‌6، ص‌1234).

لياخوف پس از اتمام مأموريت سه سالۀ خود، در 1328/1910 ايران را ترك كرد (سپهر، ص120). اما بنا بر گزارش كتاب نارنجى، وی در 30 تير 1288 استعفاى خود را به سپهسالار، وزير جنگ، تسليم كرد و به پترزبورگ بازگشت (روسيه. وزارت امورخارجه، ج‌1، ص‌132). به عقیدۀ ملك‌زاده، چون مردم از لياخوف متنفر بودند و او جرأت رفتن در ميان ایشان را نداشت، به تقاضاى سفير روسيه احضار شد (ملك‌زاده، ج‌6، ص‌1276) و به جاى وى كلنل پرنس وادبولسكى، كه مردى ملايم بود، به فرماندهى بريگاد منصوب گردید (سپهر، همانجا). ظاهراً لياخوف پس از انقلاب اكتبر 1917روسيه، به باتوم گريخت و در آنجا سه گرجى او را کشتند(انگلستان. وزارت امورخارجه، همانجا).


منابع :
(1) م. پاولویچ، و. تريا، س. ايرانسكى، سه مقاله درباۀ انقلاب مشروطه ايران، ترجمۀ م. هوشيار، تهران 1357؛
(2) محمود احتشام‌السلطنه، خاطرات احتشام‌السلطنه، چاپ محمدمهدى موسوى، تهران 1366ش؛
(3) صادق مستشارالدوله صادق، خاطرات و اسناد مستشارالدوله صادق، چاپ ايرج‌افشار، تهران 1362ش؛
(4) همو، يادداشتهاى تاريخى و اسناد سياسى، چاپ ايرج‌افشار، تهران 1361ش؛
(5) مهدى ممتحن‌الدوله، خاطرات ممتحن‌الدوله، چاپ حسين‌قلى خانشقاقى، تهران 1362ش؛
(6) يحيى دولت‌آبادى، حيات يحيى، تهران 1371ش؛
(7) اسماعيل رائين، انجمن‌هاى سرّى در انقلاب مشروطيت ايران، تهران 1345ش؛
(8) ايوان‌الكسويچ زينويف، انقلاب مشروطيت ايران، ترجمۀ ابوالقاسم اعتصامى، تهران 1362ش؛
(9) احمدعلى سپهر، ايران در جنگ بزرگ، تهران 1362ش؛
(10) قهرمان ميرزا سالور عين‌السلطنه، روزنامۀ خاطرات، چاپ مسعود سالور و ايرج ‌افشار، تهران 1377؛
(11) فيروز كاظم‌زاده، افزايش نفوذ روس و انگليس در ايران، ترجمۀ منوچهر اميرى، تهران 1354ش؛
(12) انگلستان. وزارت امورخارجه، كتاب آبى، به كوشش احمد شبيرى، تهران 1362ش؛
(13) روسيه. وزارت امورخارجه، كتاب نارنجى، به كوشش احمد شبيرى، تهران 1367ش؛
(14) احمد كسروى، تاريخ مشروطه ايران، تهران 2536ش؛
(15) ن، پ، مامونتف، بمباران مجلس شوراى ملى، تزار و حكومت محمدعلى شاه (خاطرات مامونتف)، چاپ همايون شهيدى ترجمۀ شرف‌الدين قهرمانى، تهران 1363ش؛
(16) مهدى ملك‌زاده، انقلاب مشروطيت ايران، ج‌1ـ 6، چ ‌سوم، تهران 1371؛
(17) Edward Granville Browne, The Persian Revolution of 1905-1909, New York 1966.
/ فضل‌اللّه براقى /

اریخ انتشار اینترنتی : 1392/03/05

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7259
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست