responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7253

فتح‌الفتوح، ، فتح‌الفتوح، جنگی میان ساسانیان و اعراب مسلمان درسال 21 در نهاوند. این نبرد، آخرین مقاومت منظم سپاه ساسانی در برابر فاتحان مسلمان است که به پیروزی اعراب و فروپاشی دولت ساسانی انجامید و راه فتح مناطق مرکزی و شرقی ایران را برای اعراب هموار کرد. پادشاه ساسانی که پیش از این در قادسیه و جلولاء شکستهای سختی را متحمل شده و پس از سقوط پایتختش، تیسفون (مدائن)، به داخل ایران عقب نشسته بود، سرداران و اسپهبدان ولایات دور و نزدیک مملکتش را به مقابله با پیشروی اعراب فراخواند. بنابر قول مشهور، آنان نیز بر یاری یزدگرد و مقاومت در برابر اعراب یک دل شدند (بلاذری، ص296؛ مسکویه، ج1، ص380).

نهاوند در چهارده فرسخی همدان قرار داشت و بین آنها سه روز راه فاصله بود(یاقوت حموی، ج5، ص313ـ314). سپاه انبوهی – که تعداد آن را بین شصت هزار تا یکصدوپنجاه هزار تن ذکر کرده‌اند – از سراسر ایران در نهاوند گرد آمد (بلاذری ؛ مسکویه، همانجاها). یزدگرد سوم، پادشاه ایران، فرماندهی این سپاه را به مردانشاه پسر هرمزد، معروف به ذوالحاجب، سپرد (طبری، ج4، ص116؛ بلاذری، همانجا). برخی نام این فرمانده ایرانی را فیروزان دانسته‌اند (مسکویه، همانجا؛ یاقوت حموی، ج5، ص314)، که البته خالی از اشتباه نیست (زرین‌کوب، 1373ش، ص334).

عماربن یاسر، حاکم کوفه، خبر تجمع سپاه ایران را به مدینه رساند و خلیفۀ دوم،عمر، با صحابۀ پیامبراکرم دربارۀ چگونگی مقابله با این سپاه انبوه رایزنی کرد. عمر خود متمایل بود که به جنگ برود و فرماندهی را برعهده گیرد. برخی نیز بر آن بودند که از مناطق شام و یمن سپاهیان را به نهاوند گسیل کنند، اما در این میان رأی علی‌بن ابی‌طالب علیه السلام به نظر عمر پسندیده‌تر آمد که معتقد بود رفتن خلیفه به جبهۀ جنگ به صلاح مسلمانان نیست و انتقال سپاهیان شام و یمن به جبهۀ ایران نیز درست نمی‌باشد، زیرا خالی شدن نواحی مرزی از سپاه، طمع روم و دیگر دشمنان همجوار مسلمانان را برمی‌انگیزد، بلکه درست آن است که از خود عراق سپاه فراهم آید و قسمت اعظم سپاه حاضر در بصره و کوفه، عازم نهاوند شوند و مابقی برای محافظت از شهر باقی بمانند. این رأی را همۀ صحابه پذیرفتند (بلاذری، همانجا؛ مسکویه، ج1، ص383ـ384).

گویا خلیفه عمر با هرمزان ( از سرداران سابق ساسانیان که پیش از این به اسارت درآمده بود و اینک در مدینه می‌زیست) نیز دربارۀ چگونگی مقابله با ایرانیان مشورت کرد، که البته نظر او را مبنی بر مواجه نشدن با سپاه ایران در نهاوند و کشاندن جنگ به مناطق دیگر نپذیرفت و برای گسیل سپاه به نهاوند مصمم شد (بلاذری، همانجا؛ طبری، ج4، ص117؛ مسکویه، ج1، ص385ـ386).

به فرمان خلیفه، حذیفةبن یمان با قسمتی از سپاه کوفه، ابوموسی اشعری با بخشی از سپاه بصره، و از مدینه نیز گروهی به فرماندهی عبدالله‌بن عمر به سوی نهاوند روان گردیدند (طبری، ج4، ص117ـ118). فرماندهی کل این سپاه به نعمان‌بن مقّرن مزنی (یا نعمان‌بن عمروبن مقّرن مزنی رجوع کنید به بلاذری، همانجا) سپرده شد که از صحابۀ پیامبر صلی¬الله علیه وآله وسلم و والی شهر کسکر بود و گویا پیش از این از شغل خود اظهار نارضایی کرده و از خلیفه خواسته بود که او را به جبهۀ جنگ فرستد و به امر جهاد مأمور نماید(مسکویه، ج1، ص384ـ385). عمر او را به فرماندهی کل سپاه و چند تن را نیز به جانشینی وی تعیین کرد که در صورت بروز حادثه‌ای برای نعمان، به ترتیب، فرماندهی سپاه را برعهده گیرند. این افراد، حذیفةبن یمان، جریربن عبدالله بجلی، مغیرةبن شعبه و اشعث‌بن قیس بودند (دینوری، ص135؛ بلاذری، همانجا؛ قس طبری، ج4، ص119). نعمان‌بن مقرّن با برخی از وجوه صحابۀ پیامبر عازم نهاوند شد و با پیوستن لشکریان کوفه و بصره به او، در مقابل سپاه ایران موضع گرفت. ابتدا، به درخواست ایرانیان، مغیرةبن شعبه را به سفارت نزد مردانشاه فرستاد که گفتگوهایی کردند اما نتیجه‌ای نداشت (طبری، ج4، ص118؛ مسکویه، ج1، ص387ـ388).

نعمان‌بن مقرّن، اشعث‌بن قیس را بر میمنه و مغیرةبن شعبه را بر میسرۀ سپاه خود گمارد و هر دو طرف آمادۀ نبرد شدند (بلاذری، ص298). نوشته‌اند که ایرانیان در مقابل سپاه اعراب تیغهای آهنین بر زمین افکنده بودند که در سُم اسبان فرو می‌رفت و آنان را از حرکت بازمی‌داشت و از این رو، با اطمینان در مواضعشان سنگر گرفته بودند و تحرکی در آنان دیده نمی‌شد. مسلمانان که از طولانی شدن این وضع و رسیدن کمکهای بیشتر به سپاه ایران در هراس بودند، برای غلبه بر این مشکل و بیرون کشیدن سپاه ساسانی از مواضع خود، شایعه‌ای در انداختند و تظاهر به عقب‌نشینی کردند. سپاهیان ساسانی به گمان اینکه اعراب ترسیده اند و در حال گریز هستند، از مواضع خود خارج شدند و تیغهای آهنین را جمع‌آوری نمودند و سپاه اعراب را تعقیب کردند (طبری، ج4، ص115). سپاه مسلمانان که آمادۀ این رویداد بود، رو به ایرانیان کرد و نبردی سخت و خونین میان طرفین آغاز شد. این نبرد سه روز ادامه داشت (دینوری، ص136).

بنابر برخی روایات، ایرانیان در این جنگ خود را به صورت دسته‌های پنج، هفت یا ده نفره به یکدیگر زنجیر کرده بودند که از میدان نبرد نگریزند، اما این حربه به ضررشان تمام شد، زیرا وقتی یکی از آنان کشته یا زخمی می‌شد، تمام افراد هم زنجیر او به خاک می افتادند یا از ادامۀ جنگ درمی ماندند (بلاذری، ص297؛ طبری، ج4، ص116 ـ120؛ مسکویه، ج1، ص389).

سپاهیان ایران هم قسم شده بودند تا پای جان مقاومت کنند و حتی در پشت سرخود تیغهای آهنین افکنده بودند که اگر بگریزند جان سالم به در نبرند (مسکویه، همانجا)، اما سرانجام، پیروزی از آن ِ مسلمانان شد و بسیاری از سپاهیان ساسانی در این نبرد کشته شدند. طبق روایتی، در مسیر عقب‌نشینی ایرانیان، دره‌ای بود که هزاران تن از سربازان ایرانی در آن سقوط کردند و جان سپردند (همو، ج1،‌ص392).

نعمان‌بن مقرّن، فرمانده مسلمانان، نیز کشته شد و حذیفة‌بن یمان جای او را گرفت. با رسیدن خبر مرگ نعمان به مدینه، خلیفه در سوگ او بسیار گریست (بلاذری، همانجا؛ طبری، ج4، ص120).

حذیفةبن یمان نبرد را ادامه داد و پیروزی نهایی نصیب مسلمانان شد. سپاه ساسانی گریخت و در عقب‌نشینی نیز تلفات بسیار داد. فرمانده سپاه ایران نیز که از معرکه گریخته بود، تحت تعقیب مسلمانان قرار گرفت و در راه همدان به دست آنان به قتل رسید (طبری، ج4، ص133؛ مسکویه، ج1، ‌ص393).

حذیفة بن یمان سرانجام نهاوند را به صلح گشود و مسلمانان این پیروزی درخشان را فتح‌الفتوح نامیدند (بلاذری، ص298ـ299؛ طبری، ج4، ص135؛ مسکویه، ج1، ص395؛ یاقوت حموی، ج5، ص314). پس از آن، دولت ساسانی در مقابل اعراب مقاومت چندانی نکرد و در پی فرار پادشاه ایران به جانب مشرق مملکت خویش، راه فتح شهرهای مرکزی ایران برای فاتحان مسلمان گشوده شد.

برخی نبرد جلولاء را، که کمی پیش از این در شمال عراق روی داده بود، فتح‌الفتوح خوانده‌اند (ابن‌عبدالبرّ، ج4، ص1546؛ ابن‌اثیر، ج4، ص601). برخی مورخان نیز در شرح نبرد نهاوند، به عنوان فتح‌الفتوح اشاره ای نکرده‌اند (خلیفةبن خیاط، ص83؛ یعقوبی، ج2، ص156؛ ابن‌فقیه، ص527). افتخار فتح نهاوند عمدتاً نصیب اهالی کوفه شد، زیرا بیشتر سپاه فاتح را کوفیان تشکیل می‌دادند (یاقوت حموی، ج5، ص313؛ طبری، ج4، ص135).

این نبرد سرنوشت‌ساز در سلسله نبردهای اعراب و ایرانیان اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا بنیان دولت ساسانی را فرو ریخت و امید مقاومت و پیروزی بر اعراب را در میان سران این دولت از بین برد.

دربارۀ زمان وقوع این جنگ روایات مختلفی وجود دارد، اما عمدتاً آن را درسال 21 هجری ذکر کرده اند(خلیفةبن خیاط ؛ یعقوبی ؛ ابن‌فقیه، همانجاها؛ طبری، ج4، ص114؛ دینوری، ص133). از سال 19 یا 20 نیز در برخی منابع یاد شده است (بلاذری ؛ یاقوت، همانجاها).

خلیفه عمر برای آنکه یزدگرد سوم را از خیال حمله و مقاومت منصرف کند، دسته‌هایی از اعراب کوفه و بصره را برای تسخیر شهرهای ایران فرستاد؛ بعضی از سرداران و لشکریان بصره را به فارس و کرمان و اصفهان روانه کرد و بعضی از اعراب کوفه را به اصفهان و آذربایجان و ری گسیل داشت (زرین‌کوب، 1373ش، ص335).

از آن پس دیگر نه دولتی در کار بود نه کشوری، همه‌چیز به دست مسلمانان افتاد و سال بعد همدان و کاشان و اصفهان و استخر را نیز گشودند و یزدگرد از فارس به کرمان و از آنجا به سیستان و سرانجام به مرو رفت و آخرین بازماندۀ گنجهای خسروانی نیز به دست فاتحان افتاد (همو، 1384ش، ص78). مقاومتهای کوچک محلی که از آن پس در شهرها و روستاهای ایران در برابر مسلمانان روی داد، هرچند آسیبهایی به فاتحان می‌زد، اما برای ورود ایشان به فلات ایران مانع جدّی نبود (همو، ص84).

با این حال، فتح نهاوند را نمی‌توان پایان جنگهای عمدۀ مسلمانان و ایرانیان شمرد. این فتح در واقع آغاز یک سلسله زد و خوردهای تازه‌ای بود که تا سالها بعد از عمر، اعراب با آن روبه¬رو بودند (همو، 1373ش، ص337).


منابع :
(1) ابن‌اثیر، اسدالغابة فی معرفةالصحابة، بیروت 1409/ 1989؛
(2) ابن‌عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت 1412/ 1992؛
(3) ابن‌فقیه، کتاب¬البلدان، بیروت 1416/ 1996؛
(4) بلاذری، فتوح‌البلدان، بیروت 1988؛
(5) خلیفةبن خیاط، تاریخ خلیفةبن خیاط، بیروت 1415/ 1995؛
(6) ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، قم 1368ش؛
(7) عبدالحسین زرین‌کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران 1373ش؛
(8) همو، دو قرن سکوت، تهران 1384ش؛
(9) طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت 1387/ 1967؛
(10) ابوعلی مسکویه رازی، تجارب‌الامم، تهران 1379ش؛
(11) یاقوت حموی، معجم‌البلدان، بیروت 1995؛
(12) یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت [بی‌تا.].


/ صابر اداک/



تاریخ انتشار اینترنتی : 1392/03/05

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7253
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست