صبر، ، صبر، از مقامات عرفانی، به معنای شکیبایی و بردباری برای خدا. صبر در لغت به معنای حبس است، یعنی نگهداشتن و بازداشتن از چیزی (رجوع کنید به ابنمنظور، ج7، ص275) و برخی آن را به شکیبایی و خودداری از شکایت نیز معنا کردهاند (رجوع کنید به فراهیدی، ج7، ص115؛ جوهری، ص578؛ بیهقی، ج1، ص123). صبر از نظر لغوی (با قدری تفاوت) به واژۀ حِلم نزدیک است (رجوع کنید به ابنمنظور، همانجا).
عرفا، با استناد به آیات و روایات، تعاریف گوناگونی از صبر کردهاند، از جمله: نگهداشتن نفس از شکایت به غیر خدا (ابنعربی، ج2، ص206؛ عبدالرزاق کاشانی، 1372ش، ص195) و بازداشتن نفس از مکروهات و مناهی (قشیری، 1425، ج5، ص277؛ عزالدین کاشانی، ص263؛ بروسوی، ج2، ص11). برخی از عرفا (رجوع کنید به کلابادی، ص94؛ مستملی، ج3، ص1228؛ سهروردی، ص491) صبر را انتظار گشایش کار از خدا دانستهاند. در مقابل، برخی دیگر (رجوع کنید به سهروردی، همانجا؛ عزالدین کاشانی، ص382) صبر را «صبر بر صبر» دانستهاند نه انتظار گشایش،یعنی در بلا صابر بودن و بلا را ندیدن و در صبر صابر بودن و صبر را ندیدن (مستملی، همانجا).
با توجه به این معانی ، دو مؤلفۀ مهم اساس صبر را تشکیل میدهد: حبس نفس و ترک شکایت؛ اما عرفا غالباً شکایت نزد خدا بردن را منافی صبر ندانستهاند. ابنعربی (همانجا) و عبدالرزاق کاشانی (1372ش، همانجا) صبر را ترک شکایت به غیر خدا دانستهاند. دیگرانی نیزدو آیه را شاهدی بر این تلقی به شمار آورده اند: آیۀ 86 سورۀ یوسف (قال انّما أشکوا بَثّی و حُزْنی الی الله...، من شکایت غم و اندوه خود را پیش خدا میبرم...) وآیۀ 83 سورۀ انبیاء (و أیّوبَ اذ نادی رَبَّهُ أنّی مَسَّنیَ الضُّرُ...، و ایوب هنگامی که پروردگارش را ندا داد که به من آسیبی رسیده است) (رجوع کنید به عبدالرزاق کاشانی، همان، ص196؛ جرجانی، ص136).
غزالی (ج4، ص2548-2549)، در تحلیل خود از مفهوم صبر، ابتدا در بیان تمایز انسان و حیوان، از دو انگیزه (باعث) به نامهای انگیزۀ دین و انگیزۀ هوی (عقل و نفس) نام برده که به گفتۀ او همیشه بین آنها، جنگ برپاست و میدان این کارزار نیز قلب است. صبر عبارت است از ثبات انگیزۀ دین در برابر انگیزۀ شهوت. لذا، از نظر غزالی ترک کارهایی که به سوی آنها تمایل داریم ثمره¬اش حالتی است که آن را صبر می¬نامند. وی صبر را ثمرۀ یقین و آن را ذو مراتب دانسته بهطوری که هرچه یقین بیشتر باشد صبر بیشتر است.
در برخی منابع عرفانی اقسامی برای صبر ذکر شده است. در یک تقسیمبندی، برای صبر دو نوع ِ جسمانی و نفسانی قائل شدهاند (رجوع کنید به غزالی، همان، ص2554-2555؛ مقدسی، ص255). صبر جسمانی تحمل رنجهای بدنی و بیماری است. صبر نفسانی خودداری از کارهایی است که نفس به انجام دادن آنها تمایل دارد که براساس نوع عمل، عفت، صبر، ضبط نفس، شجاعت، حلم، سعۀ صدر، کتمان سِرّ و زهد و قناعت نامیده میشوند. در آیۀ 177 سورۀ بقره( والصّابرینَ فی البَأساءِ والضَّراءِ و حِیَن البَأسِ، بردباران در پریشان حالی و درماندگی و بیماری و در هنگامۀ جنگ) به بخشی از این اقسام اشاره شده است. آملی (ج2، ص20-21) کوشیده است از اقسام صبر که در آثار پیشینیان آمده است (برای نمونه، رجوع کنید به قشیری، 1408، ص186؛ غزالی، ج4، ص2580؛ ابنعربی، ج2، ص207)، شرحی روشن عرضه کند. صبر فیالله، صبر بر انجام دادن فرایض یا بر بلا و مصیبت و فقر یا نعمت و عافیت است؛ صبرلله، صبر بر دوام تصفیۀ نیت و اخلاص آن از شایبههای نفسانی است؛ صبر علیالله، صبر بر دوام مراقبت و ذکر حق است؛ صبر عن الله – که برخی از عرفا (برای نمونه، رجوع کنید به سراج، ص50؛ غزالی، همان، ص2580؛ سهروردی، ص492) آن را سختترین صبر خوانده اند – صبر بر دوام محاضره و مکاشفه است؛ و صبر معالله، صبری است که عارف هنگام مشاهدۀ جمال حضرت حق، از روی ادب و فروتنی، دیدهاش را به زیر میافکند. در نظر سهروردی (همانجا) صبر عن الله خاصترینِ مقام مشاهده است و آن وقتی است که حیای بنده و عظمت مقام خدا مانع از شهود حق میشود. لذا، صبر بر این حجاب بسیار سخت است (برای آگاهی از دیگر تقسیمات صبر رجوع کنید به قشیری، همان، ص183؛ جیلانی، 1427، ص604؛ عبدالرزاق کاشانی، 1372ش، ص196).
عرفا وجوه و مراتبی نیز برای صبر قائل شدهاند. خواجه عبدالله انصاری (ص38-39) مراتب صبر را، به ترتیب مقام، چنین دانسته است: صبر از معصیت، صبر بر طاعت، و صبر در بلا (مصیبت). اما مکی (ج1، ص199)، از قول قدمای صوفیه، صبر از معصیت را برتر دانسته است. برخی (مقدسی، ص257؛ بروسوی، همانجا)، با استناد به حدیثی از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم، به این درجات اشاره کردهاند. عموماً درتفاسیر عرفانی (برای نمونه، رجوع کنید به قشیری، 1425، ج1، ص295؛ بروسوی، ج2، ص157)، آیۀ 200 سورۀ آلعمران ( یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا... ،ای کسانی که ایمان آوردهاید صبر کنید و دیگران را به صبر فراخوانید و مرزها را نگهبانی کنید) شاهدی بر درجات صبر آورده شده است. بر این اساس، به ترتیب، صبر، مصابره و مرابطه از درجات صبر هستند و گفته شده که صبر فروتر از مصابره و مصابره فروتر از مرابطه است (قشیری، 1408، ص185). بروسوی (همانجا)، در تفسیر این آیه، از مراتبِ تصبّر، مصابره و اصطبار نام برده است. خواجه عبدالله انصاری (همانجا) «اصبروا» را صبر بر بلا، «صابروا» را صبر از معصیت و «رابطوا» را صبر بر طاعت دانسته است. قشیری (1408، ص185-186)، از قول برخی عرفا، «اصبروا» را صبر نفس بر طاعت، «صابروا» را صبر قلب بر بلا، و «رابطوا» را شوق روح به اتصال با معبود دانسته است.
بر این اساس، عرفا برای صابران مراتبی قائل شدهاند. اکثر عرفا (برای نمونه، رجوع کنید به قشیری، 1408، ص185؛ جیلانی، 1427، همانجا؛ سهروردی، ص493) به متصبّر، صابر و صبّار اشاره کردهاند. تصبّر کمترین درجه از صبر را داراست و متصبّر کسی است که صبر او با تکلف همراه است و خود را در صبر بر زشتیها به رنج میاندازد (سلمی، 1421، ج1، ص89 ؛ قشیری، 1425، ج5، ص105). برخی گفتهاند که متصبّر در مقام صبر فیالله است؛ گاه بر سختیها صبر میکند و گاه جزع. صابر در مقام صبر فیالله و لله است و اگرچه شکایت نمیکند، چنین انتظاری از او میرود. صبّار کسی است که صبرش فیالله و لله و بالله است. چنین کسی اگر تمام بلایا در او جمع شود، هرگز جزع نمیکند (سرّاج، ص50؛ سهروردی، همانجا؛ عزالدین کاشانی، ص266). بنابراین، مقام صابر بالاتر از متصبّر و مقام صبّار بالاتر از صابر است.
اغلب عرفا صبر را از مقامات دانستهاند. غزالی (همان، ص2547) صبر را مقامی از مقامات دین و مانند سایر مقامات، بر سه رکن معارف، احوال و اعمال استوار دانسته است. سراج (ص49) و عزالدین کاشانی (ص263) صبر را پس از مقام فقر آوردهاند. مکی (ج1، ص200) صبر را یکی از احوال مقام خوف و سهروردی (ص480) آن را درون حقیقت توبه دانسته است. اما عبدالرزاق کاشانی (1379ش، ص352) صبر را جامع مقامات و اخلاق و اعمال و احوال خوانده است، زیرا تمام اینها از طریق صبر محقق میشوند.
صبر با پارهای از مقامات عرفانی، مانند شکر* و رضا* و توکل* ، مرتبط است. برخی از عرفا، با استناد به روایتی از پیامبر اکرم، صبر و شکر را دو نیمه از ایمان دانستهاند (غزالی، همان، ص2554؛ جیلانی، بیتا، ص159؛ عزالدین کاشانی، همانجا). غالباً شکر بر نعمت و صبر بر بلا است (محاسبی، ص70؛ مکی، ج1، ص194؛ جیلانی، همانجا)، اما از نظر محاسبی (ص67)، بالاترین شکر آن است که بنده هر بلایی را که بر او نازل میشود نعمت شمارد. در اینجا، شکر محتاج به صبر و صبر قائم به شکر است. برخی از عرفا نیز نهایت صبر را رضا دانستهاند رجوع کنید به سلمی، 1960، ص59؛ قشیری، 1425، ج5، ص105). سلمی (1421، ج2، ص350)، از قول برخی عرفا، در تفسیر آیۀ 5 سورۀ معارج (فاصبر صبراً جمیلاً)، صبری را که به رضا میانجامد، صبر جمیل نامیده است.
از آداب صبر این است که شخص در همان ابتدای مصیبت و ابتلا صبر پیشه کند و زبان و جوارح او نیز ساکن باشد. البته گریستن مجاز است، هرچند بهتر است جزع و بیتابی نکند. صبر نیکو صبری است که اثر مصیبت در چهرۀ فرد مصیبتدیده ظاهر نشود. از دیگر آداب صبر، اِسترجاع به هنگام وقوع مصیبت است، یعنی خواندن« انّا لله و انّااِلیه راجعون» ( از آنِ او هستیم و به سوی او بازمیگردیم، بقره: 156؛ رجوع کنید به مقدسی، ص258-259). مولوی (دفتر سوم، بیت 2725) نیز صبر و خاموشی را جاذب رحمت الهی دانسته است.
منابع : (1) علاوه بر قرآن کریم؛ (2) ابنمنظور؛ (3) محییالدین ابنعربی، الفتوحات المکیه، بیروت، [بیتا.]؛ (4) محمود آملی، نفایس الفنون فی عرایس العیون، ج2، تهران 1379ق؛ (5) عبدالله انصاری هروی، منازلالسائرین، چاپ دبورکی، قاهره 1962؛ (6) اسماعیل حقی البروسوی، تفسیر روحالبیان، ج2، بیروت 1405/ 1985؛ (7) ابوجعفر احمدبن علیبن محمدالمقری بیهقی، تاجالمصادر، ج1، چاپ هدی عالم زاده، تهران 1366ش؛ (8) اسماعیل ابنحمّاد الجوهری، الصحاح اللغه، چاپ خلیل مأمون شیحا، بیروت 1428/ 2007؛ (9) عبدالقادر الجیلانی الحسنی، الغنیة لطالبی طریق الحق، قاهره 1427/ 2006؛ (10) همو، الفتح الربانی و الفیض الرحمانی، چاپ محمد سالم البواب، بیروت،[بیتا.]؛ (11) علی ابنمحمدالشریف الجرجانی، التعریفات، چاپ گوستاو فلوگل، بیروت، 1985؛ (12) عبدالرحمن ابنسلمی، حقایقالتفسیر، چاپ سیدعمران، بیروت 1421/ 2001؛ (13) همو، طبقات صوفیه، چاپ جانسن پدرسن، لیدن1960؛ (14) ابینصر عبدالله ابنعلی سرّاج طوسی، اللمع فی التصوف، چاپ نیکلسون، لیدن 1914؛ (15) عبدالقادربن عبدالله السهروردی، عوارف المعارف، بیروت 1403/ 1983؛ (16) ابیحامد محمد ابنمحمد غزالی، احیاء علومالدین، چاپ محمد وهبی سلیمان و اسامه عموره، دمشق 1427/ 2006؛ (17) خلیلبن احمد فراهیدی، العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1410؛ (18) عبدالکریم بن هوازن القشیری، تفسیر القشیری (لطایف الاشارات)، ج1، چاپ سعید قطیفه، ]بیجا[، 1425/ 2004؛ (19) همو، رساله قشیریه، چاپ معروف زریو و علی عبدالحمید بلطهچی، بیروت 1408/ 1988؛ (20) کمالالدین عبدالرزاق کاشانی، شرح منازلالسائرین، چاپ محسن بیدارفر، قم 1372ش/ 1413؛ (21) همو، لطایف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، چاپ مجید هادیزاده، تهران1379ش/ 1421؛ (22) عزالدین محمود کاشانی، مصباحالهدایه و مفتاحالکفایه، چاپ عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، تهران 1382ش؛ (23) ابوبکر محمد کلابادی، کتاب التعرف، چاپ محمدجواد شریعت، تهران 1371ش؛ (24) اسماعیل ابنمحمد مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، چاپ محمد روشن، ج3، تهران 1365ش؛ (25) احمد ابنعبدالرحمن ابنقدامه مقدسی، مختصر منهاجالقاصدین، چاپ عبدالله الیثی الانصاری، بیروت 1419/ 1377ش؛ (26) ابیطالب مکی، قوتالقلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج1، بیروت، [بیتا.]؛ (27) ابیعبدالله الحارث ابناسد المحاسی، آدابالنفوس، چاپ عبدالقادر احمد عطا، بیروت 1984؛ (28) جلالالدین محمد مولوی بلخی، مثنوی معنوی، چاپ رینولد نیکلسون، تهران1386ش.
/ فریده محرمی /