کشفی ، سیدجعفربن ابواسحاق دارابی، دانشمند علوم عقلی و دینی قرن دوازدهم و سیزدهم.او در 1189 دراصهبانات، از توابع فارس، به دنیا آمد (آقابزرگ طهرانی، 1404، ج 1، ص 241؛ مولانا، ج 2، ص 280؛ قس کشفی، 1375، مقدمۀ فراتی، ص 11، که سال تولد او را 1191ضبط کرده اند) و چون دعوی کشف و کرامت داشت به کشفی معروف شد (رجوع کنید به مصاحب، ذیل «کشفی، سیدجعفر»).
پدرش، سیدیعقوب، از علمای شهر داراب بود و پس از چند سال اقامت در اصطهبانات، به داراب بازگشت و در 1198 در همانجا درگذشت (کشفی، 1381، مقدمۀ فراتی، ص 13). سیدجعفر در هفت سالگی به اصطهبانات رفت و در آنجا تحصیلات مقدماتی را آغاز کرد. پس از مرگ مادرش، حدود چهار سال در یزد اقامت گزید. در 1211، به نجف عزیمت کرد و از محضر استادان بزرگی چون سیدمهدی بحرالعلوم (متوفی 1212) بهرهمند شد و تا 1228 در آنجا به تحصیل و تدریس اهتمام داشت، اما با حملۀ وهابیان افراطی به کربلا و نجف، به ایران بازگشت (حسینی فسائی، ج 2، ص 1260؛ کشفی، 1381، مقدمۀ فراتی، ص 13ـ 14).
کشفی، برای پرهیز از شهرت، در اصفهان و یزد و بخش اصطهبانات، به تناوب، زندگی کرد و سرانجام، به درخواست حسامالسلطنه( والی بروجرد)، به بروجرد رفت و به درخواست او، مفصّلترین آثارش را نگاشت (کشفی، 1381، مقدمه، ص 31ـ 32؛ همان، مقدمۀ فراتی، ص 14ـ 15).
کشفی شاگردان بسیاری تربیت کرد، که از آن جملهاند: سیدحسین بروجردی (متوفی 1277)، مؤلف نخبةالمقال، ملاعبدالله بروجردی(متولد 1256)؛ حاج میرزا صالح لرستانی (متوفی 1321)؛ شیخ عبدالحسین بروجردی؛ و اورنگ زیب میرزا، فرزند حسامالسلطنه حاکم بروجرد (مولانا، ج 2، ص260، 304ـ 306).
کشفی دوازده فرزند داشت که سیدیعقوب، سیدریحان، سیداسحاق، سیدیحیی، سید صبغةالله و سید روحالله از آن جملهاند. بیشتر پسران او فقیه و صاحب اثر بودهاند (مقدسی، ص 33ـ 34؛ زارعی، ص 40). از سیدیعقوب آثاری چون شموس العکوس و منظومهای در منطق برجای مانده است (آقابزرگ طهرانی، 1427، ج 3، ص 634). سید صبغةالله از شاگردان شیخ مرتضی انصاری بود و آثاری چون مشکوةالعباد فی سفینةالنجاة لیومالمعاد و تفسیری به نام بصائرالایمان یا درةالصفاء فی تفسیر ائمةالهدی نگاشت (مولانا، ج 2، ص 316). به گزارش برخی منابع (رجوع کنید به خان، ص 186ـ 187؛ مولانا، ج 2، ص 308؛ بامداد، ص 44)، سیدیحیی که با کشفی اختلاف نظر داشت، به بابیه پیوست (قس فراتی، ص 55، که نوشته است سند قطعی در این باره وجود ندارد و مخالفان یحیی، برای سرکوب غائلهاش، او را به پیوستن به بابیه متهم کردهاند). نوادگان کشفی در یزد و اصطهبانات به سادات اصطهباناتی و دارابی، و در تهران و اصفهان و نجفآباد و بروجرد به سادات کشفی مشهوربوده اند (مقدسی، ص 33ـ 34).
شاگردی کردن کشفی و شیخ احمد احسایی*( مؤسس شیخیه) نزد سیدمهدی بحرالعلوم، کشفیه خوانده شدن شیخیه و تشابه سبکی برخی آثار کشفی، چون سنابرق، با آثار شیخیه (رجوع کنید به فراتی، ص 51ـ 52) سبب شد تا کوربن (ص 502) کشفی را مرتبط با شیخیه معرفی کند. اما فراتی (ص 52)، با استناد به برخی شواهد( مانند رسالۀ رق منشورِ کشفی، که برخلاف نظر شیخیه، معاد جسمانی را اثبات میکند)، شیخیه بودن او را نادرست دانسته است.
کشفی (1381، ص 40ـ 57)، با الهام از قرآن، روشهای تفهیم و تفهم را منحصر در حکمت، موعظه و مجادله دانسته و آنها را، به ترتیب، حقالیقین، عینالیقین و علمالیقین معرفی کرده است. نزد او، حکمت به تصفیۀ قلب، تزکیۀ نفس و نورانیت دل است، نه به گفتن و دانستن (تعلیم و تعلم رسمی) و تفکرِ فارغ از تزکیۀ نفس، پرخطاست. به نظر او، فیلسوفان یونان صرفاً از طریق تفکر، به تأمل دربارۀ حقایق عالم پرداختهاند (همان، ص 217ـ 218) و خلفای بنیعباس برای بازداشتن مردم از طریقۀ امامان معصوم علیهم السلام، فلسفۀ یونانی را ترویج کرده و در برابر علوم و کرامات، به تصوف دامن زدند، که در نظر او فتنه و فساد متصوفه به مراتب بیشتر و شدیدتر از فتنۀ متفلسفه است (همان، ص 218، 223ـ 225، 228).
کشفی در آثارش به مسئلۀ سیاست و حکومت توجه ویژهای داشته و به خصوصیات حاکم و انواع حکومتها اشاره کرده است (رجوع کنید به کشفی، 1375، ص 75ـ 92). به نظر او، ادارۀ امور جامعه و امر سیاست، با دین توأم و به آن وابسته است و اگر امام منصب حکومت را داشته باشد، دولت ِ حق تشکیل میشود که هم به نظم امور جامعه و هم اقامۀ دین میپردازد. اما در زمان غیبت امام، این دو وظیفه به ناچار بین مجتهدان و سلاطین تقسیم میشود و این دو رکن، برای هدایت جامعه و جلوگیری از بینظمی، باید با یکدیگر معاونت و مشارکت داشته باشند (همو، 1381، ص 897 ـ 898).
کشفی در 1267 در بروجرد درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد (مولانا، ج 2، ص 284). سیدحسین بروجردی دربارۀ او شعری سروده است که در آن با عبارت «نجمالعلم» به تاریخ وفات او (1267) اشاره دارد (آقابزرگ طهرانی، 1403، ج 3، ص 471؛ معصومعلی-شاه، ج 3، ص 455).
برخی از آثار کشفی عبارت¬اند از: اجابةالمضطرین، در اصول دین و برخی فروع و اخلاق، که در 1306 در هند و در 1377 در ایران به چاپ رسیده¬است؛ البرق و الشرق یا الشرق و البرق، که شرح فارسی برخی احادیث است و موافق مشرب اهل عرفان نگارش یافته و مضمون آن، حُسن و قبح عقلی است (آقابزرگ طهرانی، همان، ص 87؛ مدرس، ج 5، ص 60؛ برای آگاهی از نسخههای خطی آن، رجوع کنید به حسینی، ج 11، ص 359، ج 16، ص 256)؛ شریفیه، منظومهای منطقی در 340 بیت (کشفی، 1375، مقدمۀ فراتی، ص 18؛ برای آگاهی از نسخۀ خطی آن، رجوع کنید به حسینی، ج 16، ص 22)؛ میزانالملوک و الطوائف و الصراط المستقیم فی سلوکالخلائف، که در 1375 عبدالوهاب فراتی آن را به چاپ رسانده -است؛ و تحفةالملوک فی السیروالسلوک، که در 1381 به همت عبدالوهاب فراتی چاپ شده-است.
منابع : (1) آقابزرگ طهرانی؛ (2) همو، طبقات اعلامالشیعه، چاپ علی بغدادی و خلیل نایفی، قم 1427؛ (3) مهدی بامداد، شرح رجال ایران در قرن 12، 13 و 14 هجری، تهران 1357؛ (4) میرزاحسن حسینی فسائی، فارسنامه ناصری، ج 2، تصحیح و حاشیه منصور رستگار فسائی، 1382؛ (5) میرزا محمد مهدیخان، کتاب مفتاح بابالابواب، دمشق 1321؛ (6) سعدالهش زارعی، حکمت کشفی، کیهان فرهنگی، آذر 84، ش 230؛ (7) عبدالوهاب فراتی، اندیشه سیاسی سیدجعفر کشفی، قم 1378؛ (8) احمد حسینی، فهرست نسخههای خطی کتابخانه عمومی آیةالله مرعشی نجفی، ج 11، 16، 21، قم 1364، 1368؛ (9) سیدجعفر کشفی، تحفه الملوک، کوشش عبدالوهاب فراتی، قم 1381؛ (10) همو، میزانالملوک و الطوائف، کوشش عبدالوهاب فراتی، تهران 1375؛ (11) هانری کوربن، تاریخ فلسفۀ اسلامی، ترجمۀ جواد طباطبائی، تهران 1373؛ (12) مجتبی مقدسی؛ (13) سیدجعفر کشفی، در کتاب لرستان، به اهتمام فرید قاسمی، تهران 1378؛ (14) مصاحب، دایرةالمعارف فارسی ، تهران 1381؛ (15) معصومعلیشاه، طرائقالحقایق، تصحیح محمدجعفر محجوب، تهران 1345؛ (16) غلامرضا مولانا، تاریخ بروجرد، بیتا.؛ (17) میرزا محمدعلی مدرس، ریحانةالادب، تهران 1369.
/ سارا قاسمی/