responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7101

خط (2) ، خط (2) در زبانهاى سامى، در غربى ترين منطقه آسيا اقوامى زندگى مى كردند كه زبانها و تمدنهايشان به هم نزديك بوده و به اين اقوام و زبانشان نام سامى اطلاق شده است (حسن ظاظا، ص 5). زبانهاى سامى باستان در سه ناحيه از اين منطقه رواج داشت. بين النهرين (در شمالشرقى)، سوريه ـ فلسطين (در شمالغربى)، و شبه جزيره عربستان (در جنوب غربى). علاوه بر اين موج مهاجرت اقوام سامى به آن سوى كرانه جنوب غربى عربستان، موجب ورود زبانهاى سامى به سرزمينهاى آن سوى كرانه درياى سرخ، چون اتيوپى (حبشه) و اريتره، شد (ناوه، ص 8ـ9؛ راجرز، ص 117؛ > مقدمهاى بر دستورزبان تطبيقى زبانهاى سامى<، ص 3). براساس اين توزيع جمعيتى ـ جغرافيايى، زبانهاى سامى به دو شاخه شرقى و غربى تقسيم مىشوند. شاخه شرقى شامل زبانهاى اَكدى، بابِلى، آشورى و اِبلايى است و شاخه غربى به دو زير شاخه غربى مركزى و غربى جنوبى تقسيم شده كه شاخه غربى مركزى زبانهايى چون اوگاريتى، كنعانى (شامل كنعانى باستان، فنيقى، پونى، عبرى، موآبى و آمورى) و عربى را شامل مىشده و زبانهاى غربى جنوبى مشتمل بر عربى جنوبى باستان، عربى جنوبى نو و زبانهاى اتيوپيايى (جعز، امهرى، تيگره و تيگرينيا) بوده است (راجرز، ص115؛ قس ناوه، همانجا؛ > مقدمهاى بر دستور زبان تطبيقى زبانهاى سامى<، ص 4؛ نيز رجوع کنید به حبشه*، زبانها).

در بررسى تاريخ خط، خط زبانهاى سامى اهميت ويژهاى دارند، زيرا مخترعان خط ابجد (رجوع کنید به همين مقاله، بخش 1) از گويشوران يكى از زبانهاى سامى غربى آغازين بودهاند. تقريبآ تمامى خطوط غيرچينى رايج در جهان امروز از خط ابجد نشئت گرفتهاند (راجرز، همانجا؛ نيز رجوع کنید به نمودار1). طبقه بندى خطوط زبانهاى سامى منطبق با دستهبندى زبانهاى سامى (سامى، زبانها) نيست. زبانهاى سامى شرقى به خط سامى نوشته نشده و به خط ميخى سومرى نگاشته شده است. اقوام سومرى پيش از ساميها در بين النهرين مىزيستند. خط ميخى سومرى خطى واژهنگار بوده است (دانيلز، ص 17؛ نيز رجوع کنید به بخش 1).

در حقيقت اصطلاح خطوط سامى به خطوط نگارش زبانهاى سامى غربى (مركزى و جنوبى) گفته مىشود (ناوه، ص 9). خطوط نگارش زبانهاى اين دو شاخه به لحاظ شكل و ريشهشناختى با خط ميخى متفاوت است. تنها در مورد خط اوگاريتى يك استثنا وجود دارد كه در اين خط از نشانههاى ميخى، اما با ساختار الفباى سامى ابجدى، استفاده شده است (كولماس، 1999، ص 459). خطوط زبانهاى سامى بهلحاظ نوع به پنج رده واژهنگار، هجانگار، ابجد، الفبايى و آبوگيدا تقسيم مىشوند (دنيلز، ص 16؛ نيز رجوع کنید به بخش 1). خطوط ميخى زبانهاى سامى شرقى همگى از نوع واژهنگار يا هجانگار و خطوط زبانهاى سامى غربى اغلب از نوع الفباى همخوانى يا خط ابجدى بودهاند. خط ابجدى پركاربردترين خط سامى در زمان معاصر نيز به شمار مىرود، خطوط زبانهاى اتيوپيايى اغلب از نوع آبوگيداست (رجوع کنید به >مقدمهاى بر دستورزبان تطبيقى زبانهاى سامى<، ص 18ـ20؛ كولماس، 2003، ص 113).

خط ميخى و زبانهاى سامى شرقى. از اواسط هزاره سوم قبل از ميلاد گويشوران زبانهاى سامى شرقى خط ميخى را از سومريان آموختند و آن را در نوشتن زبانهاى اكدى (در جنوب بينالنهرين) و زبان ابلايى (در ابلاى سوريه) به كار بردند (ولفنسون، ص 36؛ بروكلمان، ص 35؛ واكر، ص20).

خط ميخى اكدى باستان شامل همه عناصر اصلى خط ميخى سومرى، يعنى واژهنگارها، هجانگارها و نشانههاى كمكى بود. همه واژه نگارهاى سومرى كه در خط اكدى به كار مىرفت، معرف اسامى (اسامى ذات، اعداد، صفات و صفات مفعولى) بودند (گلب، ص20). اكديها واژهنگارهاى سومرى را مىنوشتند، ولى معادل اكدى آنها را مىخواندند. اين نشانهها در خط اكدى انديشهنگار ناميده شده است. براى مثال نشانه ميخى معادل واژه سومرى LU(مرد)، در زبان اكدى awilumخوانده مىشد (ناوه، ص 13).

اكديها تقريبآ همه نشانههاى هجانگار خط سومرى را به كار گرفته (گلب، ص 23) و ارزشهاى آوايى بيشترى به اين هجانگارها داده بودند (رجوع کنید به تصوير 2). مجموع علائم ميخى بهكار رفته از اواخر هزاره سوم پيش از ميلاد به بعد در حدود ششصد علامت بوده، اما شمار ارزشهاى آوايى ممكن براى آنها بسيار بيشتر بوده است (واكر، ص 23؛ نيز رجوع کنید به بيطار، ص 34ـ35). علاوه بر واژهنگارها و هجانگارها نشانههاى كمكى نيز در خط اكدى باستان به كار رفته است. اين نشانهها وابسته به زبان خاصى نبوده و فقط براى درك بهتر نوشتار به كار رفته و به دو دسته تقسيم شدهاست: الف)شناسههاى بدونتلفظ (گلب، ص 43)، مانند نشانه ميخى معادل واژه KUR(زمين) در زبان سومرى كه در زبان اكدى matumخوانده مىشد و اگر پيش از واژه «آشور» مىآمد به معناى «سرزمين آشور» بود و mat Assurخوانده مىشد؛ در حالى كه URU Assur بيانگر آشور (شهرِ آشور) بود و al-Assur، خوانده مىشد URU يك شناسه ناملفوظ براى شهرها بود (ناوه، ص 14؛ واكر، ص 81).

ب) نشانههاى نقطهگذارى، از جمله گوه مورب كه در ميان واژههاى مركّب قرار مىگرفت تا اتصال دو جزء تركيب را نشان دهد. در دورههاى بعدى و در گونههاى زبانى باقى مانده از اكدى باستان اين علامت دوبار تكرار شده است (رجوع کنید به گلب، ص 45؛ نيز رجوع کنید به بخش 3).

گسترش زبان اكدى (باستان) به دو ناحيه مختلف از بينالنهرين سبب ايجاد دو گويش متمايز بابلى در جنوب و آشورى در شمال شد. در اين دو گويش در دورهاى سه هزار ساله از خط ميخى براى نوشتار استفاده مىشد، اما سرانجام در قرن هشتم پيش از ميلاد نوآشوريان الفباى آرامى را به كار گرفتند تا ارتباطشان با نواحى فتح شده آسانتر شود. هر چند آشوريها و بابليها با ورود خط آرامى، خط ميخى خود را كنار گذاشتند اما بعدها نيز با اين خط ميخى آثارى پديد آوردند. آخرين لوحهاى ميخى متعلق به قرن نخست ميلادى است (ناوه، همانجا).

در حفاريهاى 1343ش/1964 در اِبلا (تلّ مرديخ، نزديك حلب) حدود ده هزار لوحه از حدود 2500 تا 2400 پيش از ميلاد يافت شده كه بخش عمدهاى از نوشتههاى موجود بر اين الواح به زبان سومرى است. برآوردها نشان مىدهد كه هشتاد درصد واژهها در متون ابلايى سومرى است. بيست درصد باقى مانده واژهها كه در ميان علائم سومرى پخش شدهاند، زبان بومى را، كه اكنونابلايى خواندهمىشود، منعكسمىكنند. بيشتر اسمها، فعلها و صفتهاى موجود در متون اقتصادى به زبان سومرى نوشته شدهو بيشتر حروفاضافه، ضماير، حروف ربط و نامهاى شخصى بهطور هجايى به زبان ابلايى نوشته شدهاند (واكر، ص 62).

رسمالخط ميخى هجايى قرنهاى متمادى بدون رقيب خط پيشرو در خاور نزديك بود. ولى روند پيشرفت تمدن، نظام نوشتارى سادهترى را براى استفاده همگان ايجاب مىكرد و بدينترتيب مقدمات ايجاد خط ميخى ابجدى فراهم شد (رجوع کنید به بيطار، ص 38).

رسمالخط ابجدى در هزاره دوم پيش از ميلاد در شهر اوگاريت (رأس شَمرَه) واقع در ساحل سوريه، پديد آمد و نقطه عطفى در تاريخ خط بهوجود آورد (همان، ص 39).

خط ميخى و زبان سامى غربى اوگاريتى. حفاريهاى 1308ش/1929 در اوگاريت نوع ناشناختهاى از خط ميخى را آشكار ساخت كه قدمت آن به قرن چهاردهم پيش از ميلاد مىرسد. اين خط ميخى بسيار سادهتر از شكل سومرى ـ بابلى و داراى سى علامت و يك جداكننده عمودى لغات است. جهت اين خط از چپ به راست است. پس از كشف الواح مكتوب اوگاريتى تلاش دانشمندان براى كشف رمز آنها آغاز و يك سال بعد رمزگشايى شد بر اين اساس معلوم شد كه اين خط، بهرغم ميخى بودن، الفبايى است و زبان اوگاريتى زبان سامىغربى و شبيه به زبان فنيقى و عبرى است و همانند آنها از يك دستگاه الفبايى همخوانى (ابجد) استفاده مىكرده است (هيلى، ص 19ـ20؛ واكر، ص 68ـ69؛ نيز رجوع کنید به عبدالغفار حامد هلال، ص 104؛ براى اوگاريتى و ترتيب آنها رجوع کنید به تصوير 3). درمجموع بيش از هزار لوح مكتوب به زبان اوگاريتى كشف شده كه نشان مىدهد الفباى كامل سى حرفى اوگاريتى فقط در متون ادارى به كار مىرفته و در متون ادبى با كنار گذاشتن سه علامت آخر، الفباى مختصرترى استفاده مىشده است (واكر، ص 69).

در گونههاى متأخرتر خط اوگاريتى تعداد حروف مختصرتر شده و حتى به 22 حرف رسيده است (بيطار، ص 39ـ40) اين گونه 22 حرفى از خط اوگاريتى عمومآ از راست به چپ نوشته مىشده و الواح محدودى كه از اينگونه به دست آمده در حوزههاى خارج از اوگاريت چون سوريه، لبنان و فلسطين يافت شده است (دنيلز، ص 20؛ هيلى، ص 22).

خطوط ابجدى سامى غربى. نخستين گونه از خطوط ابجدى سامى غربى در حدود 1500 سال پيش از ميلاد شكل گرفت. خط ابجدى سامى يكباره و فىالبداهه خلق نشد (راجرز، ص 117). به نظر مىرسد كه نخستين مرحله ايجاد خط ابجدى سامى خط سينايى (كنعانى آغازين) باشد (رجوع کنید به ادامه مقاله).

خط كنعانى يا سينايى آغازين و خط فنيقى. گامهاى نخستين به سوى ايجاد دستگاه الفبايى ابجدى غيرميخى در هزاره دوم پيش از ميلاد را ساميهاى ساكن شرق مديترانه برداشتند. شرق مديترانه چهارراهى در ميان حكومتهاى بزرگ اكد و مصر بود. باتوجه به اينكه هريك از اين دو حكومت نوشتار مخصوص به خود را داشتند، بنابراين ساكنان اين منطقه امكان آموختن هر دو نظام نوشتارى را دارا بودند (هيلى، ص 164؛ راجرز، همانجا). البته خط هيروگليف مصر (رجوع کنید به بخش 1) و خط هجايى ميخى اكدى، با خط سامى كه يك خط الفبايى همخوانى است، سنخيت ندارند. هرچند خط هيروگليف مصر به سبب اينكه تنها از تصويرنگارهاى همخوانى براى نوشتن يك واژه استفاده مىكرده و يك واژه همخوان به همخوان نوشته مىشده است شباهت بيشترى با خط الفباى همخوانى سامى دارد (راجرز، همانجا).

با كشف آتشكده سرابيت الخادم، در شبهجزيره سينا، در 1323/1905 و بررسى نوشتههاى كوتاهى كه بر برخى از اشياى موجود در آن به خطى ناشناخته نوشته شده بود و كشف رموز اين خطوط، ابهام موجود درباره مرحله آغازين خط ابجدى سامى و عبور آن از شكل تصويرى به شكل الفبايى تا حدود زيادى برطرف شد. اين خط از تعداد اندكى (كمتر از سى) تصويرنگار شكل گرفته است. در 1334/ 1916 تحقيقات نشان داد كه برخى از اين تصويرنگارها چندين بار تكرار شدهاند، از جمله تصويرنگارهايى چون چوبدستى (عصا)، خانه، چشم، چوبدستى و علامت صليب (رجوع کنید به ناوه، ص 23).

در طى تحقيقاتى كه بر روى اين خط انجام گرفت معلوم شد كه تصويرنگارهاى مذكور هريك معادل آواى نخستين واژههاى كنعانى لامد، بت، عين، لامد، و تاو است. بنابراين آن را مىتوان به صورت لِبعلت (lb'lt، به معناى براى الهه) خواند (همان، ص 23ـ24؛ نيز رجوع کنید به تصوير 4). بعدها رمزگشايى خط اوگاريتى وجود الهه بعل را تأييد كرد. به نظر دانشمندان مبدع خط سينايى آغازين معدنچيان سامى بودند كه در معادن فيروزه سرابيت الخادم در خدمت مصريان و در تماس مستقيم با آنان بودند. درحقيقت اين معدنچيان با بهبود بخشيدن خط تصويرى و سههمخوانى مصرى و تبديل آن به خط واجنگار يك همخوانى، موجب شكلگيرى خط ابجدى سامى شدند (همان، ص 24ـ25؛ نيز رجوع کنید به بيطار، ص 41ـ43؛ براى واجنگارههاى خط كنعانى آغازين و حروف معادل آنها در زبان عربى رجوع کنید به جدول 7).

باتوجه به تصوير 7 مىتوان گفت كه ساميهاى غربى آغازين اگر مىخواستند كلمه «اب» (پدر) را بنويسند ابتدا شكل گاوى كه به معناى واج «ا» (a) بود را مىكشيدند و سپس شكل خانه را كه به معناى واج «ب» (b) بود، رسم مىكردند (رجوع کنید به بيطار، ص 49).

با توجه به محدوديت كتيبههاى سرابيتالخادم (رجوع کنید به تصوير 5) فهرست كامل اين حروف با كشف كتيبههاى فنيقى معلوم شد. خط فنيقى در حقيقت دنباله خط كنعانى آغازين پس از 1050 پيش از ميلاد است (هيلى، ص 18؛ فيشر، ص 86؛ نيز رجوع کنید به تصوير1). فنيقيها گروهى از اقوام سامى بودند كه در بخشهاى شمالى شرق مديترانه مىزيستند و آثار زيادى از آنها به زبان فنيقى برجاى مانده است. فنيقيها تاجران بزرگى بودند و مستعمرههاى بسيارى داشتند. زبان اين مستعمرهها پونى بود كه جانشين زبان فنيقى شد؛ آخرين كتيبههاى پونى متعلق به سال 200 ميلادى است (راجرز، ص 121). در گونه متأخر خط پونى همخوانهاى حلقى «همزه»، «ع»، «ح» و «خ» حذف و به جاى آن همخوانهاى «ا»، «و»، «ى» اضافه شده است. به نظر مىرسد برخى از خطوط قديمى زبانهاى بربر رايج در افريقا (از غرب مصر تا مراكش) نظير خط نوميديايى از خط پونى مشتق شده باشد. از قرن پنجم/ يازدهم تمامى آثار بهجاى مانده از زبانهاى بربر به خط عربى بوده بهجز اندكى از متون كه به خط عبرى است (فيشر، ص 92ـ 93؛ قس ناوه، ص 57).

خط فنيقى از راست به چپ نوشته مىشده و ترتيب نشانههاى آن همان ترتيب ابجدى معروف است (بيطار، ص 49ـ 50؛ جرجىزيدان، ص 166ـ167).

خط فنيقى گونه 22 حرفى از گونه متأخر خط كنعانى غازين محسوب مىشود كه حروف آن همه ويژگيهاى تصويرنگار خود را از دست داده است (ناوه، ص 53). اين خط به خط سامى شمالى كهن نيز مشهور است (كولماس، 1999، ص 198).

خط فنيقى در تمام مستعمرات فنيقيها رواج يافت و علاوه بر جايگاه اصلى خود يعنى ساحل سوريه و لبنان به آسياى صغير، بينالنهرين، قبرس، مالت، مصر و يونان نيز گسترش يافت (بيطار، ص 55). بيشتر خطوط الفبايى جهان شاخههايى از خط فنيقى محسوب مىشوند (وافى، ص 31ـ32؛ جرجى زيدان، ص 167؛ نيز رجوع کنید به تصوير1).

آراميها در شمالشرق و عبريها در جنوب مديترانه خط فنيقى را قرض گرفته و با زبان خود منطبق ساختهاند. در حدود 750 پيش از ميلاد خط ابجدى آرامى به عنوان خطى مستقل و منشعب از فنيقى شكل گرفت، از سوى ديگر تاريخ قديمترين كتيبههاى مربوط به خط ابجدى عبرى كهن نهصد سال پيش از ميلاد تخمين زده شده است (رجوع کنید به ناوه، ص 54).

خطوط عبرى كهن و عبرى نو. ساميهاى عبرىزبان حدودآ يازده قرن پيش از ميلاد خط فنيقى را عاريت گرفتند و در آغاز از اين خط بدون هيچگونه تغييرى براى نوشتن زبان خود استفاده مىكردند. به همين سبب كتيبههاى آغازين عبرى كهن به خط فنيقى است. بارزترين نمونه آن، كتيبه تقويم جيزر، لوح كوچك سنگى از قرن دهم پيش از ميلاد است كه شرح مختصرى از فعاليتهاى كشاورزى سال بر آن حك شده است (هيلى، ص 29ـ30؛ نيز رجوع کنید به تصوير 6).

خط عبرى كهن همانند خط فنيقى از راست به چپ نوشته مىشد (كولماس، 2003، ص 116). اين خط گونهاى از خط 22 حرفى فنيقى (سامى شمالى كهن) است (همو، 1999، ص 198؛ نيز رجوع کنید به تصوير7).

در 586 پيش از ميلاد بابليها بر عبريها غلبه يافتند و شمارى از تحصيلكردگان را با خود به بابل بردند. در آن زمان عبريها به زبان عبرى تكلم مىكردند و به خط عبرى كهن مىنوشتند. در همان زمان، زبان و خط آرامى وسيله ارتباط ساكنان مصر تا آسياى صغير و هندوستان بود و به همين سبب در سرزمين بينالنهرين نيز جانشين زبان و خط بابلى شد (راجرز، ص 121ـ 123؛ فريدريش، ص101). عبريها كه در اسارت بابليها بودند زبان و خط آرامى را فراگرفتند و به كار بردند. پس از بازگشت آنان در 538 پيش از ميلاد به موطنشان، زبان عبرى كهن به كاربردهاى مذهبى محدود شده و زبان آرامى، زبان روزمره مردم شده بود، در نوشتار نيز گونهاى از خط ابجد آرامى، مشهور به عبرى مربع، رواج داشت (كولماس، 1999؛ همو، 2003، همانجاها). تنها خطى كه از خط عبرى كهن مشتق شد خط سامارتى بود. اقوام سامارتى از يهوديان جدا شده بودند (رجوع کنید به راجرز، ص 123).

حروف عبرى مربع واضح و متناسباند. در اين خط تقريبآ در بالا يا پايين تمامى حروف يك خط تيره وجود دارد. برخى حروف داراى دوگونه نوشتارى متفاوتاند، كه در جايگاههاى مختلف واژه به كار مىروند. خط عبرى مربع همانند ديگر خطوط سامى كاملا همخوانى است، اگرچه بعضى حروف براى نمايش واكههاى بلند نيز به كار مىرفته است (گور، ص 93؛ كولماس، 1999، ص200).

هنگامىكه شيوه تلفظ دقيق واژههاى نوشته شده بهزبان عبرى روبه فراموشى مىرفت، عبرى كهن بهعنوان زبانگفتارى جايگزين زبان آرامى شد. به اين ترتيب بهسبب نياز به شيوه تلفظ دقيق حروف براى حفظ خوانش صحيح متون مقدس، براى خط عبرى نشانههاى واكهاى به صورت نشانههاى زيروزبرى (نقطه، سركج بر بالا و پايين همخوانها) با استفاده از الگوى نظام واكهاى سريانى ايجاد شد. چنين امرى احتمالا در فاصله قرون پنجم و ششم ميلادى رخ داده است. نشانهاى زيروزبرى اگرچه در بسيارى از طومارهاى مذهبى ثبت نشده، اما در تورات بهطور منظم به كار رفته است (گور، همانجا). در عبرى معاصر از اين نشانهها و از همخوانهاى «الف»، «ه »، «و»، «يود» تنها در نوشتن متون مذهبى و تورات استفاده مىشود، اما در حالت معمول، همانند عربى، اعرابگذارى صورت نمىگيرد (كولماس، 1999، همانجا).

بعدها از خط عبرى مربع، خط مدور سفاردى (در اسپانيا) و خط گوشهدار اشكنازى (در آلمان و لهستان) بهوجود آمد (فريدريش، ص 102).

علاوه بر زبان عبرى، خط عبرى مربع براى نوشتن زبانهاى عربى و تركى نيز به كار رفته است (كولماس، 1999، ص 201). خط عبرى مربع در قرون وسطا تنها در متون مذهبى باقى ماند، اما از 1215/1800 به بعد نويسندگان يهودى از اين خط براى اهداف غيردينى نيز استفاده كردند و در سده چهاردهم/ بيستم اين خط براى زبان محاورهاى عبرى در فلسطين اشغالى احيا شد (فيشر، ص 97).

خط ابجدى آرامى. خط آرامى كه با خط فنيقى خويشاوند است كمى پس از خط فنيقى ايجاد شد. خط آرامى را آراميها از فنيقيها (در حدود ده قرن پيش از ميلاد) وام گرفته و تغييراتى بر آن اعمال كرده بودند. اين خط در حدود قرون هشتم تا ششم پيش از ميلاد هويت مستقل يافت و به خط امپراتورى بابل مبدل شد. زبان و خط آرامى در دورههاى آشورى نو و پارسى باستان (رجوع کنید به بخش 3)، وسيله ارتباط ملل خاور نزديك به شمار مىرفت (رجوع کنید به فريدريش، ص 101؛ راجرز، ص 123ـ124).

شكل ظاهرى كهنترين حروف آرامى در آغاز تفاوت اندكى با خط فنيقى داشت، اما بهتدريج تكامل يافت. در برخى حروف گرايش به كاهش تعداد سركجهاى مجزا به وجود آمد و سرانجام زاويهها به انحنا مبدل شد و حروف به يكديگر پيوستند. درواقع خط كمى شكستهتر شد (گور، ص 92؛ نيز رجوع کنید به تصوير7).

تا قرن دوم و سوم پيش از ميلاد، خط آرامى شكل نسبتآ همگون خود را حفظ كرد و پس از آن به چندين شاخه تقسيم شد: خط عبرى مربع؛ خط نبطى كه خط امپراتورى نبط در حوالى پترا (در اردن) بود و خط عربى نو بىواسطه از آن مشتق شده است؛ خط پالميرى يا تدمرى؛ خط هترهاى در شمال بينالنهرين؛ اليمايى كه بعدآ خط مندايى از آن شكل گرفت؛ و تعدادى از خطوط ايرانى نظير فارسى، پارتى، سغدى و خوارزمى، در جنوب بينالنهرين (رجوع کنید به بخش 3). خط سغدى نياى خطوط ايغورى، مغولى و خطوط مانچو است (رجوع کنید به بخش 5). علاوه بر اين، خط آرامى نياى بسيارى از خطوطهندى (رجوع کنید به بخش 4) و خطوط آسياى جنوبشرقى نيز محسوب مىشود (راجرز، ص 124ـ125؛ نيز رجوع کنید به بخش 6). سرانجام با گسترش اسلام، خط و زبان عربى جانشين خط و زبان آرامى شد و از آن پس عربى به زبان و خط ميانجى در سراسر خاورميانه، و بيشتر از آن در جهان اسلام، بدل شد. گونه كنونى زبان و خط آرامى، زبان و خط سريانى است كه در مناطقى از تركيه، عراق و سوريه حدود دويست هزار تن گويشور دارد. خط سريانى داراى سهگونه استرانجلو، سِرطو و نسطورى است (همان، ص 125).

خط سريانى. در قرن اول پيش از ميلاد حكومتهاى كوچكى در شمال سوريه و عراق تشكيل شد. مشهورترين آنها اوسروئنه و پايتخت آن ادسا (رُها) بود و به اين ترتيب لهجه آرامى ـ سريانى اين حكومت بر بسيارى از لهجههاى آرامى غلبه يافت. بدينترتيب خط سريانى شكل گرفت (بيطار، ص 80).

خط سريانى در تاريخ و گسترش مسيحيت شرقى نقش مهمى داشته است. اين خط در اشكال اوليه خود (موسوم به استرانجلو) با شاخه ديگرى از آرامى، يعنى گونه شكسته خط پالميرى ارتباط تنگاتنگى دارد و هر دو به اتصال حروف گرايش دارند. ترتيب حروف سريانى همانند حروف عبرى است، اگرچه در نامگذارى آنها تفاوتهايى وجود دارد. بيشتر حروف همانند خط عربى داراى صورتهاى مختلف آغازى، ميانى و پايانى هستند (گور، ص 95ـ96).

خط سريانى در قرون اول و دوم ميلادى با حروف جدا نوشته مىشد (فريدريش، ص 103؛ نيز رجوع کنید به تصوير8)، اما ديرى نگذشت كه بعضىاز حروف آن بهحالت متصل يا پيوسته درآمد، بدينترتيب خط استرانجلو، قديمترين و اصلىترين خط سريانى، در شهر رُها شكل گرفت (بيطار، ص 81؛ نيز رجوع کنید به تصوير 9).

در 489 ميلادى، سريانيان به سبب اختلاف دينى به دو گروه نسطوريها و يعقوبيها تقسيم شدند، و به دنبال آن خط سريانى نيز به دو گونه تقسيم شد: نسطوريان از رسمالخط نسطورى شرقى استفاده مىكردند و براى بيان واكهها نيز نقطه بهكار مىبردند (همانجا؛ نيز رجوع کنید به تصوير10).

سريانيان يعقوبى نيز رسمالخط غربى سرطو (خط سطرى) را به كار گرفتند و براى بيان واكه از حروف يونانى استفاده كردند (همانجا؛ نيز رجوع کنید به تصوير11).

گونه نسطورى خط سريانى در قرن سيزدهم/ نوزدهم به الگوى خط سريانى جديد مبدل شد و سريانيهاى شرقى يا مسيحيان نوآرامى و اجتماعات يهودى ساكن اطراف درياچه اروميه و نزديك موصل و تبريز نيز در آثار خود از آن استفاده كردند (گور، ص 96).

خط نبطى. زبان آرامى مدتى زبان رسمى آشوريها، بابليها و فارسها بود. پس از سقوط حكومت ساسانى در ايران، خط آرامى رو بهافول رفت و گويشها و خطوط محلى بسيارى شكل گرفتند. خطوط يهودى (عبرى مربع)، نبطى، پالميرى، مندايى، هترهاى و سريانى از جمله مهمترين اين خطوط است (هيلى، ص 44).

نبطيها اقوامى آرامى زبان بودند كه در شبهجزيره سينا، شمال عربستان و شرق اردن، مىزيستند (فيشر، ص98)، مركز حكومت اين مهاجران عرب پترا بود (رجوع کنید به ناوه، ص 153). خط مردم اين ناحيه قبل از ورود نبطيها گونهاى از خط عربى جنوبى (رجوع کنید به ادامه مقاله) بود، اما از قرن چهارم پيش از ميلاد نبطيها زبان و خطى مشتق از زبان و خط آرامى به كار بردند (هيلى، همانجا).

خط نبطى را نياى بلافصل خط عربى مىدانند (فيشر، همانجا). كتيبهها و دستنوشتههاى نبطى يافت شده در سه منطقه اردن، سينا و عربستان، كه تاريخ آن به دو قرن پيش از ميلاد برمىگردد، بسيار به خط عربى قديم شبيه است (رجوع کنید به هيلى، همانجا؛ بيطار، ص 87؛ نيز رجوع کنید به تصوير 12). براساس اين آثار بهجامانده به نظر مىرسد كه حروف خط نبطى شكسته و غالبآ به هم متصل بوده و شكل برخى از حروف گرد شده است (هيلى، ص 44ـ45؛ نيز رجوع کنید به تصوير 13).

خطوط پالميرى (تدمرى)، هترهاى و مندايى. پالميرى يا تدمرى به گويش و خطى مشتق از زبان آرامى گفتهمىشود كه 500 سال پيش از ميلاد در پالمير، واحهاى در صحراى سوريه، رايج بودهاست (هيلى، ص45). اين منطقه پس از فتوحات امپراتورى روم به مركز تجارى مهم در مسير شرق مبدل شد. به سبب روابط تجارى خط پالميرى در نقاط ديگر نيز رواج يافت (همانجا).

ويژگيهاى زبان عربى در خط پالميرى كمتر از خط نبطى است. قديمترين كتيبههاى يافت شده به اين خط به سال 44 پيش از ميلاد برمىگردد. كتيبههايى به خط پالميرى در نواحى سوريه امروزى عراق، مصر، الجزيره، انگلستان، ايتاليا، مجارستان و رومانى يافت شده است. پالمير را در 272 روميها ويران كردند و آخرين كتيبههاى خط پالميرى از همين دوره است (ناوه، ص 143). اين خط داراى دوگونه تاريخى و شكسته بوده است. گونه شكسته خط پالميرى چندان شناخته شده نيست و شواهد اين گونه اغلب در خارج از خود پالمير يافت شده است (هيلى، ص 46؛ نيز رجوع کنید به تصوير 14 و 15).

خط هترهاى شاخه ديگرى از خطوط مشتق از خط آرامى است. تعداد گونههاى آن تقريبآ به چهارصد خط مىرسد. اين شاخه در قرن اول تا قرن سوم ميلادى ايجاد شد (هيلى، ص 46). هتره واحهاى در ميان دجله و فرات و همانند پالمير مركز تجارى مهمى در منطقه بود نخستين كتيبه تاريخدار به خط هترهاى متعلق به سال 97ـ98 ميلادى (ناوه، ص 138؛ نيز رجوع کنید به تصوير 16) و آخرين كتيبه از 238 ميلادى است. به نظر مىرسد كه ساسانيان و احتمالا شاپور اول (حك : 226ـ241 ميلادى)، هتره را ويران كردند. كتيبههايى به خط هترهاى علاوه بر هتره در نواحى ديگرى نظير دورااروپوس بر روى رود فرات و آشور به روى رود دجله يافت شده است (همان، ص 141).

خطوط مندايى، يا خطوط جنوب بينالنهرين، شاخهاى مشتق از خط آرامى است كه اقوام مندايى به كار مىبردند (هيلى، همانجا). اقوام مندايى فرقهاى گنوسى بودند كه مذهب آنها تركيبى از عناصر بابلى، فارسى، يهوديت و مسيحيت بود. ظاهرآ منداييها از فلسطين به اين نواحى مهاجرت كرده بودند، اقوام بومى اين منطقه كه قبل از منداييها در آنجا سكونت داشتند، اليماييها بودند. آنان خط مخصوص به خود را داشتند، اما پس از ورود منداييها خط مندايى در آنجا رايج شد (ناوه، ص 133ـ134).

خط اليمايى قدمت بيشترى از خط مندايى دارد. حروف در خط اليمايى غالبآ مجزا و در خط مندايى كاملا متصل است. خط مندايى يگانه زيرشاخه از خط آرامى است كه در آن همه واكهها نوشته شدهاند (هيلى، همانجا؛ نيز رجوع کنید به تصوير 17).

خط عربى. اين خط جوانترين شاخه خط الفبايى ـ ابجدى سامى است (فريدريش، ص 109) كه به نظر مىرسد در پايان قرن چهارم و قرن پنجم ميلادى از خط نبطى قبايل آرامى شمال، شرق و جنوب صحراى سينا سرچشمه گرفته باشد (گور، ص 97؛ نيز رجوع کنید به جبورى، ص 22). قديمترين كتيبه خط عربى، كتيبه امّالجمال (قرن ششم ميلادى)، سندى است بر اقتباس خط عربى از خط نبطى (فريدريش، ص110). نمونههاى معدودى از خط عربى پيش از اسلام كشف شده است زيرا عربها بهرغم آنكه مردمانى آشنا به زبان و شعر بودند، از خط چندان استفاده نمىكردند و ادبيات آنها شفاهى بود. با ظهور دين اسلام در نيمه نخست قرن هفتم ميلادى، نوعى دگرگونى بينشى در ميان مردم عرب به وجود آمد و خط در زندگى مردم اين منطقه اهميت بسيار يافت (رجوع کنید به گور، همانجا).

خط عربى بيش از ديگر خطوط سامى رواج يافته است. زيرا مسلمانان در ايران و تركيه و نيز بخشى از ساكنان هند و مالزى و همچنين سواحليها و خائوسها در افريقا آن را به عنوان خط اسلامى به كار گرفتند (فريدريش، ص 111؛ نيز رجوع کنید به همين مقاله، قسمتهاى ديگر). امروزه خط عربى پس از خط الفبايى لاتين پركاربردترين خط جهان محسوب مىشود (گور، همانجا).

در اوايل دوره اسلامى دو شيوه نوشتارى متمايز از يكديگر وجود داشت كه يكى واضح و زاويهدار و ديگرى گرد و شكسته بود. گونه نخست كه اصولا براى ثبت يادبودهاى تاريخى به كار مىرفت، رسمى و هندسى و به خط كوفى* مشهور بود. با طلوع اسلام اين خط به ابزارى مناسب براى نگارش قرآن مبدل شد، ولى در قرن دوازدهم استفاده از آنرو به كاهش گذارد. خط دوم كه نسخ* ناميده مىشد، در دربار فرمانروايان غيرعرب نشو و نما يافت و پدر خط عربى نوين بهشمار مىآيد (همانجا؛ نيز رجوع کنید به خطاطى*، بخش 1؛ نيز رجوع کنید به تصوير 18 و 19).

ترتيب معروف الفباى عربى با ديگر خطوط سامى تفاوت دارد (ا، ب، ت، ث، ج، ح، و...) و ترتيب ابجد، هوز، حطى، كلمن، سعفص، قرشت، ثخذ، ضظع را ندارد. ظاهرآ نظام حاكم در اينجا شباهت كتابت حروف است كه متصل يا منفصل در پى هم مىآيند. در خط عربى به تقليد از خط سريانى استفاده از نقطه براى نشان دادن واكهها بسيار زود پديدار شد. اوايل a و oبا نقطهاى در روى همخوان و با نقطهاى در زير آن مشخص مىشد، در نسخ قديمى قرآن مجيد اغلب اين نقطهها رنگى است. مشكول كردن كلمات براى نشان دادن واكههاى كوتاه احتمالا در اواسط سده دوم به وجود آمده است. استفاده از نقطهگذارى حروف و تعيين ضبط واژهها به ويژه براى تلفظ دقيق آيات قرآن اهميت دارد (فريدريش، ص110ـ111).

خط عربى در صدر اسلام. متون عربى صدر اسلام مانند متون عربى قبل از اسلام كمياب است. بيشتر نوشتهها بر روى تنه نخل، استخوان، گل يا سنگهاى سفيد بود و به همينسبب فقط تعداد كمى از اين متون محفوظ مانده و به دست ما رسيده است (بيطار، ص 133). با اينحال، تمام شكلهاى خط عربى كه در آن دوره رواج داشته است، در نسخههاى قرآنِ به جامانده از آن دوره مشاهده مىگردد. از ديگر متون آن دوره، نامههايى است كه پيامبر اسلام به پادشاهان و امرا نوشته است (رجوع کنید به تصوير 18). نوشتههايى نيز بر روى كوه سَلع، در مدينه، و صخرهها و سنگها و درهم ضربشده حضرت على عليهالسلام حك شده است. نوشتههاى حكاكى شده بر روى اندك سكههاى نقره و مس به جامانده از سال 19 تا 40 هجرى از اين دسته است (رجوع کنید به جبورى، ص 43، 46، 54، 69ـ70؛ بيطار، ص 133ـ146).

خطوط سامى غربى جنوبى. نظام خطوط سامى غربى جنوبى كاملا با نظام ديگر خطوط سامى كه تاكنون از آنها ياد شد، متفاوت است. در اين گروه خط عربى جنوبى (باستان و نو) كه خط مَعينى ـ صابئى نيز ناميده مىشود، و خط اتيوپيايى (حبشى) قرار مىگيرد. خط اتيوپيايى شاخه جديد خط سامى غربى جنوبى محسوب مىشود (رجوع کنید به ناوه، ص 41). خط معينى ـ صابئى (خط صابئى و مسندى) در اكثر نوشتههاى مربوط به تمدن كهن جنوبغرب عربستان (معينى، صابئى، قتبانى، حضرموت و حميرى) مشاهده مىشود و از قرن هشتم پيش از ميلاد تا قرن ششم ميلادى به كار رفته است (رجوع کنید به فريدريش، ص 113؛ بيطار، ص 98؛ نولدكه، ص 90ـ91).

سه كتيبه معروف اين خط كتيبههاى لحيان (نيز رجوع کنید به تصوير 20)، در شمالغرب شبهجزيره عربستان است كه اكثر آنها متعلق به سالهاى 200 تا 400 ميلادى است. بيشتر كتيبههاى ثمودى كه سابقآ ماقبل عربى نيز ناميده شده، از حجاز و نجد و بخشى از شبهجزيره سينا و از نواحى صفا در بخش سفلاى دمشق از سالهاى 200 تا 300 ميلادى بهجاىمانده و كتيبههاى صفايى متعلق به قرون سوم تا ششم ميلادى است (فريدريش، ص 112ـ113).

خطوط سامى غربى جنوبى همانند خط سينايى آغازين داراى 29 حرف بودند و از راست به چپ يا از چپ به راست نوشته مىشدند. برخى از كتيبههاى ثمودى* نيز به صورت عمودى يعنى از بالا به پايين نوشته شده است (ناوه، ص 49؛ نيز رجوع کنید به وافى، ص 74؛ بيطار، همانجا).

حتى پس از اسلام قومى از يمن با خط معينى ـ صابئى مىنوشتند و مىخواندند، اما با ظهور اسلام و گسترش خط عربى نو اين خط رو به زوال رفت و خط عربى جانشين آن شد (احمد شوحان، ص 19).

از پايان هزاره اول پيش از ميلاد تا حدود آغاز مسيحيت، ساميهاى عربستان جنوبى به افريقا مهاجرت كردند و در آنجا استقرار يافتند و خط آنان نيز به آنجا راه يافت (همانجا).

زبان بومى اتيوپى يا حبشه غيرسامى بود و به گروه زبانهاى كوشى تعلق داشت (رجوع کنید به حبشه*، زبانها). نخستين اسناد به خط اتيوپيايى به قرن چهارم ميلادى برمىگردد. كتيبههاى اين دوره هنوز نشانهگذارى نشده و به لحاظ خط و زبان با عربى جنوبى آميخته است. در ميان خطوط سامى، اتيوپيايى تنها خطى است كه ويژگيهاى خاص خود را تكامل بخشيده است، از جمله شكل ظاهرى متفاوت ترتيب جديد نويسهها، معكوس كردن جهت نوشتار (از چپ به راست) و از همه مهمتر شكل منظم و اجبارى نشانهگذارى. اين خط از نوع آبوگيدا است (رجوع کنید به گور، ص100؛ راجرز، ص 138ـ139؛ نيز رجوع کنید به حبشه*، زبانها؛ نيز رجوع کنید به تصوير 21).


منابع :
(1) احمد شوحان، رحلة الخط العربى من المسند... الى الحديث، دمشق 2001؛
(2) كارل بروكلمان، فقه اللغات السامية، ترجمه عن الالمانية رمضان عبدالتواب، رياض 1397/1977؛
(3) الياس بيطار، الابجدية الفينيقية و الخط العربى، دمشق 1997؛
(4) يحيى وهيب جبورى، الخط و الكتابة فى الحضارة العربية، بيروت 1994؛
(5) جرجىزيدان، الفلسفة اللغوية و الالفاظ العربية، چاپ مراد كامل، ]قاهره[: دارالهلال، 1969؛
(6) حسن ظاظا، الساميون و لغاتهم: تعريف بالقرابات اللغوية و الحضارية عند العرب، دمشق 1410/1990؛
(7) عبدالغفار حامد هلال، العربية: خصائصها و سماتها، قاهره 2004؛
(8) يوهانس فريدريش، تاريخ خطهاى جهان و سير تحولات آنها از آغاز تا امروز، ترجمه فيروز رفاهى، تهران 1368ش؛
(9) تئودور نولدكه، اللغاتالسامية، ترجمه عن الالمانية رمضانعبدالتواب، ]بيروت [1964؛
(10) على عبدالواحد وافى، فقهاللغة، ]قاهره[: دارنهضة مصر، [.بى‌تا]؛
(11) كريستوفر واكر، تاريخ خط ميخى، ترجمه نادر ميرسميعى، تهران 1386ش؛
(12) اسرائيل ولفنسون، تاريخ اللغات السامية، بيروت 2001؛
(13) Florian Coulmas, The Blackwell encyclopedia of writing systems, Oxford 1999.
(14) idem, Writing systems: an introduction to their linguistic analysis, Cambridge 2003.
(15) Peter T. Daniels, "Scripts of Semitic languages", in The Semitic languages, ed. RobertHetzron, London: Routledge, 1997.
(16) Steven Roger Fischer, A history of writing , London 2001.
(17) Albertine Gaur, A history of writing,London 1992.
(18) Ignace Jay Gelb, Old Akkadianwriting and grammar, Chicago [1961].
(19) John F. Healy, The earlyalphabet, Berkeley 1990.
(20) An Introduction to the comparative grammar of the Semitic languages: phonology and morphology, by Sabatino Moscati et al., ed. Sabatino Moscati, Wiesbaden: Otto Harrassowitz, 1969.
(21) Joseph Naveh, Early history of the alphabet:an introduction to West Semitic epigraphy and palaeography, Jerusalem 1982.
(22)HenryRogers, Writing systems: alinguistic approach, Malden, Mass. 2005.
/ محمدصالح شريف عسكرى و آرزو نجفيان /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7101
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست