responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7079

خِشت و كَمارَج ، خِشت و كَمارَج، بخشى در شهرستان كازرون، در استان فارس. در اين مقاله علاوه بر بخش خشت و كمارج به شهرهاى كُنارتَخْته و خشت نيز پرداخته شده است.

بخش خشت و كمارج. اين بخش در مغرب شهرستان كازرون قرار دارد و از مغرب به بخشهاى سعدآباد و مركزى شهرستان دشتستان در استان بوشهر، محدود است (رجوع کنید به نقشه تقسيمات كشورى جمهورى اسلامى ايران). خشت و كمارج مشتمل است بر دو دهستان به نامهاى خشت و كمارج و دو شهر به نامهاى خشت و كُنارتَخْته كه مركز بخش به شمار مى‌رود (رجوع کنید به ايران. وزارت كشور، 1385ش، ذيل «استان فارس»). عمده آباديهاى دهستان خشت در دامنه شرقى كوه قِبْله و آباديهاى دهستان كمارج، در دامنه غربى و جنوبى رشته‌كوه مَسْت واقع است (رجوع کنید به جعفرى، ج 1، ص 389، 511).

برخى از كوههاى مهم بخش عبارت‌اند از: كَمارَج (بلندترين قله ح 1697 متر) از رشته‌كوه مست، و كوه شاهپور (بلندترين قله ح 1556متر) با غارى به همين نام كه مجسمه شاهپور ساسانى به ارتفاع هفت متر در دهانه آن قرار دارد (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 353ـ354، 442؛ براى اطلاع بيشتر از غار شاهپور رجوع کنید به معرفت، ص 538ـ540). تنگ تركان و كُتلهاى كمارج و رودك در اين بخش قرار دارند (رجوع کنید به رزم‌آرا، ج 7، ص 88، 188؛ نيز رجوع کنید به ادامه مقاله). رود هِلِّه در دهستان خشت به نام شاپور* و رود دالكى، ريزابه هله، در دهستان كمارج جريان دارند (رجوع کنید به جعفرى، ج 2، ص 214، 479ـ480).

اهالى خشت و كمارج به زراعت، باغدارى، دامدارى، پرورش زنبورعسل و صنايع‌دستى، از جمله قالى‌بافى و شال‌بافى، اشتغال دارند. محصولات عمده اين بخش شامل گندم، برنج، جو، ذرت، پنبه، تنباكو و هندوانه است. از فراورده‌هاى باغى نيز انار، ليموترش، نارنج و پرتقال دارد. خرماى آن در استان فارس معروف است (فرهنگ جغرافيائى آباديها، ج 102، ص 35، 93ـ94، 122؛ مظفريان، ص 66ـ67).

راه اصلى كازرون ـ برازجان (در استان بوشهر) از اين بخش مى‌گذرد.

اهالى خشت و كمارج شيعه دوازده امامى‌اند و به فارسى با گويش محلى و لرى و تركى گفتگو مى‌كنند (رجوع کنید به فرهنگ جغرافيائى آباديها، ج 102، ص 29، 94؛ مظفريان، ص 67). طايفه‌هاى دره‌شورى و فارسميدان، از ايل قشقايى، در آن قشلاق دارند (رجوع کنید به فرهنگ جغرافيائى آباديها، ج 102، ص 94؛ مركز آمار ايران، 1378ش، ص 111).

طبق سرشمارى 1385ش، جمعيت بخش خشت و كمارج 227 ،30تن است كه از اين تعداد 205،13تن (ح 44%) شهرنشين‌اند (رجوع کنید به مركز آمار ايران، 1385ش، ذيل «استان فارس»).

در ارديبهشت 1366، دهستان خشت (به مركزيت آبادى خشت) مشتمل بر 58 روستا و مزرعه و مكان، در بخش خشت و كمارج در شهرستان كازرون تشكيل شد (رجوع کنید به ايران. قوانين و احكام، ص 688). در ارديبهشت 1370، آبادى خشت شهر شد و بخش خشت و كمارج (به مركزيت آبادى كنارتخته) مشتمل شد بر دو دهستان خشت و كمارج و يك شهر خشت در شهرستان كازرون (رجوع کنید به ايران. وزارت كشور، 1382ش؛ همو، 1371ش، ذيل «استان فارس»). در ارديبهشت 1372، آبادى كنارتخته نيز شهر شد (رجوع کنید به همو، 1382ش، همانجا).

آثار تاريخى خشت و كمارج عبارت‌اند از: كاروان‌سرا و آب‌انبارى قديمى در شهر كنارتخته، زيارتگاههايى مانند امامزاده شاه‌يعقوب و بى‌بى‌سكينه و شاهزاده محمد در آبادى بِناف (واقع در حدود 41 كيلومترى جنوب‌غربى كازرون)، امامزاده محمد در آبادى ده‌كهنه/ ده‌كهنه كمارج (رجوع کنید به ادامه مقاله)، امامزاده شاهزاده محمد در آبادى بُوْركى پايين (واقع در حدود 67 كيلومترى مغرب كازرون)، امامزاده‌هاى شاهزاده اسماعيل و شاهزاده موسى و بى‌بى‌ماهرخ در آبادى رودَك (در حدود 38 كيلومترى مغرب كازرون)، شاه‌نبى در آبادى عِمارت (در حدود 37 كيلومترى مغرب كازرون)، شاهزاده محمدابراهيم و پيرخشو و بى‌بى‌عروس در آبادى كمارج (رجوع کنید به ادامه مقاله). در آبادى اخير، قلعه و برجهاى قديمى نيز وجود دارد (رجوع کنید به فرهنگ جغرافيائى آباديها، ج 102، ص 28، 36، 95، 116، 122، 150، 174).

بخش خشت و كمارج آباديهاى قديمى نيز دارد كه از جمله آنها آبادى كمارج، مركز دهستان كمارج، است. اين آبادى در ارتفاع حدود 350 مترى، در حدود 34 كيلومترى جنوب‌غربى كازرون و در سه كيلومترى جنوب جاده كازرون ـ برازجان قرار دارد. آبادى كمارج را نبايد با آبادى ده كهنه كمارج، در حدود 31 كيلومتر مغرب كازرون و در همين دهستان، يكى دانست (رجوع کنید به همان، ج 102، ص 116؛ مركز آمار ايران، 1376ش، ص 18). ابن‌خرداذبه (ص 45) و ابن‌فقيه (ص 202) آن را با ضبط كيمارَج، از رستاقهاى كوره شاپور دانسته‌اند. در سده چهارم، به وجود منبر در آن اشاره شده است (رجوع کنید به اصطخرى، ص110). در قرن ششم، ابن‌بلخى (ص 143) كمارج (به همراه خشت) را شهركى در ميان قهستان، گرمسير و با خرماى بسيار ذكر كرده‌است. در دوره زنديه (1164ـ1208)، كمارج ولايت بوده‌است (رجوع کنید به غفارى كاشانى، ص 134). كُتَل كمارج نبردگاه كريم‌خان زند با آزادخان افغان بود (پرى، ص 58ـ59؛ نيز رجوع کنید به ادامه مقاله). در دوره قاجار (1210ـ1344/ 1304ش)، فرصت شيرازى (ص 365) كمارج را از توابع خشت، در سه فرسنگ و نيمى كنارتخته، با نخلستان بسيار دانسته و محصولات آن را غله، تنباكو و خرما و مردم آن را جنگجو معرفى كرده‌است. اين آبادى در زلزله 1240 آسيب ديد (امبرسز و ملويل، ص 57). زين‌العابدين شيروانى در 1247، كمارج را قريه‌اى خرّم، از قراى خشت، با سيصد خانه و مردم آن را شيعى‌مذهب ذكر كرده است (ص 469). در 1281، سرپرسى سايكس (ص 316) از وجود قريه كمارج بر فراز كتل و صعب‌العبور بودن راههاى آن به‌ويژه راه كتل كمارج مطالبى نوشته است. حدود سى سال پس از آن، سديدالسلطنه (ص 34، 612) به وجود كاروان‌سرايى مخروبه، امامزاده شاه‌جعفر، كه از اولاد امام موسى‌كاظم عليه‌السلام ذكر شده و تلگرافخانه متروكه انگليسيها در آن اشاره كرده است. در آن زمان، كمارج دهى معتبر و داراى دشتى وسيع و خرّم بوده است.

در جريان جنگ جهانى اول (1914ـ1918) و ورود قواى انگليس به جنوب ايران، دستيابى به كتل كمارج براى آنان راهى مهم براى تسخير شهر كازرون به‌شمار مى‌رفت. در 1337، سپاهيان انگليسى كمارج را تصرف كردند (رجوع کنید به مابرلى، ص 453ـ454). در حدود 1330ش جمعيت آبادى كمارج بيش از هزار تن بود و اهالى آن به لرى و فارسى گفتگو مى‌كردند (رجوع کنید به رزم‌آرا، ج 7، ص 188).

شهر خشت. اين شهر در جنوب‌غربى بخش خشت و كمارج، در ارتفاع حدود 480 مترى، حدود 53 كيلومترى جنوب‌غربى كازرون و هشت كيلومترى شمال‌غربى راه كازرون برازجان قرار دارد. رود شاپور در حدود سه كيلومترى شمال آن جريان دارد. آب و هواى خشت گرم است. بيشترين درجه حرارت آن ْ46 در تير و سردترين دماى آن ْ1- در بهمن است. ميانگين بارش ساليانه آن 140 ميليمتر ضبط شده است (رجوع کنید به سازمان هواشناسى كشور، ص 506). خشت از طريق شهر كنارتخته به مركز شهرستان و نيز به شهر برازجان متصل مى‌شود.

جمعيت خشت، براساس سرشمارى 1385ش، 677،8تن ضبط شده است (رجوع کنید به مركز آمار ايران، 1385ش، همانجا).

خشت در لغت نوعى حلوا دانسته شده است كه آن را در ظرفى مى‌ريزند تا مانند خشت يك پارچه شود و چون خرماى آنجا را براى حمل به صورت يك‌پارچه بسته‌بندى مى‌كردند، اين منطقه خشت ناميده شده است (رجوع کنید به فسائى، ج 2، ص 1296). ابن‌خرداذبه (همانجا) و ابن‌فقيه (همانجا) آن را از رستاقهاى كوره شاپور ضبط كرده‌اند. در سده چهارم، اصطخرى (ص110) به نبود منبر در خشت اشاره كرده است. در قرن ششم، ابن‌بلخى (ص 152) از آبيارى ضياع خشت با نهر بشابو/ شاپور سخن گفته است. او (ص 143) خشت را شهركى در ميان قهستان، با آب و هواى گرم و درختان خرماى بسيار معرفى كرده است. در دوره زنديه، در جريان حمله آزادخان افغان به ايران، در 1165 رستم‌خان خشتى در آنجا با آزادخان جنگيد كه به شكست آزادخان انجاميد (گلستانه، ص 453ـ454). در 1247، از خشت به عنوان قصبه‌اى از بلاد فارس، در يك منزلى كازرون، با هزار خانه و بيست قريه، مركّبات خوب و نخلستان ياد شده است (رجوع کنید به شيروانى، ص 273). در دوره ناصرى بلوك خشت با 25 آبادى، با محصولات خرما، گندم، جو، خشخاش، پنبه، كنجد و تنباكو، و شكار آن بز، پازن، قوچ، ميش‌كوهى، آهو، كبك، دراج و تيهو معرفى شده كه بيشتر خانه‌هاى آن از شاخ و برگ و خانه‌هاى اعيان از خشت خام و گل و چوب بوده است (رجوع کنید به فسائى، ج 2، ص 1296ـ1297). در 1309، لرد كرزن (ج 2، ص 222) به وجود نخلستانى وسيع در خشت اشاره كرده است. در جريان جنگ جهانى اول و ورود قواى انگليس به جنوب كشور، خشت نيز درگير اغتشاشات ناشى از آن شد (رجوع کنید به اسناد جنگ جهانى اول در جنوب ايران، ص 192ـ193)، به‌ويژه در 1337 كه اهالى خشت مانع از پيشروى انگليسيها براى تصرف شهر كازرون شدند (مابرلى، ص 452؛ نيز رجوع کنید به فسائى، ج 1، ص 816). در حدود 1330ش، جمعيت آن بيش از هزار و پانصد تن و محصولاتش غلات، خرما، برنج و پنبه ضبط شده است (رجوع کنید به رزم‌آرا، ج 7، ص 88).

سيدمحمدتقى خشتى (متوفى 1220) كه شرحى بر زبدة‌الاصول شيخ‌بهاءالدين عاملى نوشته است از بزرگان آنجاست (فسائى، ج 2، ص 1297).

شهر كُنارتخته. اين شهر مركز بخش خشت و كمارج است و در جنوب بخش، در ارتفاع حدود 490 مترى، در 45 كيلومترى جنوب‌غربى كازرون، در مسير راه اصلى كازرون ـ برازجان (شيراز ـ بوشهر) قرار دارد. كوه آقايى در پنج كيلومترى مشرق آن است و رود شاپور در پنج كيلومترى شمال آن جريان دارد. مراتع آقايى در مشرق و بورَكى در جنوب اين شهر واقع شده‌اند (فرهنگ جغرافيائى آباديها، ج 102، ص 175). آب و هواى آن گرم و خشك است. بيشترين درجه حرارت آن به ْ49 در خرداد و سردترين دماى به ْ1 در اسفند مى‌رسد. ميانگين بارش ساليانه آن نيز 4ر441 ميليمتر ثبت شده است (رجوع کنید به سازمان هواشناسى كشور، ص 508). اين شهر از طريق راه اصلى به طول 45 كيلومتر به شهر برازجان (در جنوب‌غربى) مرتبط مى‌شود (رجوع کنید به ايران. وزارت كشور، 1382ش، همانجا). جمعيت آن در سرشمارى 1385ش، 4528 تن ضبط شده است (رجوع کنید به مركز آمار ايران، 1385ش، همانجا). از آثار قديمى، كاروان‌سرا و آب‌انبار و امامزاده‌اى به نام على دارد، چون در مجاورت اين كاروان‌سراى قديمى تخته سنگى بزرگ و يك درخت كُنار قرار داشت، اين شهر كنارتخته خوانده شده است. گرچه گفته شده نام قديمى‌تر آن داغانى/ داغونى (به محلى: مكانى كه گوسفندان را داغ مى‌كنند) بوده (رجوع کنید به فرهنگ جغرافيائى آباديها، ج 102، ص 176)، فسائى (ج 2، ص 1298) كنارتخته و داغانى را دو آبادى با مكانهاى متفاوت دانسته‌است. نيز خورموجى (ص80) در ذكر ورودى نيروهاى انگليسى به بوشهر، از كنارتخته ــكه به گفته وى در ده فرسخى رزمگاه بوده ــ ياد كرده، اما در جايى ديگر (ص 87ـ88)، در ذكر نام 31 آبادى بلوك خشت و كمارج، نام آبادى داغانى را ثبت كرده و يادى از كنارتخته نكرده است.

در دوره قاجاريه، كنارتخته گرمسير، خرّم و باصفا داراى نخلستان و تلگرافخانه‌اى نزديك قلعه آن بوده است (رجوع کنید به فرصت شيرازى، ص 365). اين شهر در حدود 1330ش، قصبه بخش خشت و داراى 929 تن جمعيت شيعه مذهب بود كه به فارسى و لرى گفتگو مى‌كردند و به زراعت و پيله‌ورى اشتغال داشتند (رجوع کنید به رزم‌آرا، ج 7، ص190).


منابع :
(1) ابن‌بلخى؛
(2) ابن‌خرداذبه؛
(3) ابن‌فقيه؛
(4) اسناد جنگ جهانى اول در جنوب ايران، مرحله اول: 1334ـ1333 هجرى قمرى/ 1916ـ1915 ميلادى، به كوشش كاوه بيات، بوشهر: مركز بوشهرشناسى، 1377ش؛
(5) اصطخرى؛
(6) اطلس راههاى ايران، تهران: گيتاشناسى، 1369ش؛
(7) ايران. قوانين و احكام، مجموعه قوانين و مقررات مربوط به وزارت كشور: از آغاز پيروزى انقلاب اسلامى تا پايان سال 1369، تهران 1370ش؛
(8) ايران. وزارت كشور. معاونت سياسى. دفتر تقسيمات كشورى، سازمان تقسيمات كشورى جمهورى اسلامى ايران، تهران 1371ش؛
(9) همو، عناصر و واحدهاى تقسيمات كشورى: آذر 1385، ]تهران 1385ش[؛
(10) همو، نشريه تاريخ تأسيس عناصر تقسيماتى به همراه شماره مصوبات آن، تهران 1382ش؛
(11) عباس جعفرى، گيتاشناسى ايران، تهران 1368ـ1379ش؛
(12) محمدجعفربن محمدعلى خورموجى، نزهت‌الاخبار: تاريخ و جغرافياى فارس، چاپ على آل‌داود، تهران 1380ش؛
(13) رزم‌آرا؛
(14) سازمان هواشناسى كشور، سالنامه آمارى هواشناسى: 76ـ 1375، تهران 1378ش؛
(15) محمدعلى سديدالسلطنه، سفرنامه سديدالسلطنه: التدقيق فى سيرالطريق، چاپ احمد اقتدارى، تهران 1362ش؛
(16) زين‌العابدين‌بن اسكندر شيروانى، بستان‌السياحه، يا، سياحت‌نامه، چاپ سنگى تهران 1315، چاپ افست [.بى‌تا]؛
(17) ابوالحسن غفارى كاشانى، گلشن مراد، چاپ غلامرضا طباطبائى‌مجد، تهران 1369ش؛
(18) محمدنصيربن جعفر فرصت شيرازى، آثارالعجم: در تاريخ و جغرافياى مشروح بلاد و اماكن فارس، چاپ سنگى بمبئى 1314، چاپ على دهباشى، چاپ افست تهران 1362ش؛
(19) فرهنگ جغرافيائى آباديهاى كشور جمهورى اسلامى ايران، ج :102 كازرون، تهران: اداره جغرافيائى ارتش، 1362ش؛
(20) حسن‌بن حسن فسائى، فارسنامه ناصرى، چاپ منصور رستگار فسائى، تهران 1367ش؛
(21) محمدابراهيم‌بن اسماعيل كازرونى، تاريخ بنادر و جزاير خليج‌فارس، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1367ش؛
(22) ابوالحسن‌بن محمدامين گلستانه، مجمل‌التواريخ، چاپ مدرس رضوى، تهران 1356ش؛
(23) مركز آمار ايران، سرشمارى اجتماعى ـ اقتصادى عشاير كوچنده :1377 جمعيت عشايرى دهستانها، كل كشور، تهران 1378ش؛
(24) همو، سرشمارى عمومى نفوس و مسكن :1375 شناسنامه آباديهاى كشور، استان فارس، شهرستان كازرون، تهران 1376ش؛
(25) همو، سرشمارى عمومى نفوس و مسكن :1385 نتايج تفصيلى كل كشور، 1385ش.

Retrieved Sep.21, 2010, from http://www.sci.org.ir/portal/ faces/public/census85/census85.natayej/census85.rawdata;

منوچهر مظفريان، كازرون در آيينه فرهنگ ايران، شيراز 1373ش؛
(26) احمد معرفت، كوهها و غارهاى ايران، تهران 1373ش؛
(27) نقشه تقسيمات كشورى جمهورى اسلامى ايران، مقياس 000،500،1:2، تهران: سازمان نقشه‌بردارى كشور، 1379ش؛
(28) Nicholas Nicholas Ambraseys and Charles Peter Melville, A history of Persian earthquakes, Cambridge 1982.
(29) George N. Curzon, Persia and the Persian question, London 1892.
(30) Frederick James Moberly, Operations in Perisa: 1914-1919, London 1987.
(31) John R. Perry, Karim Khan Zand: a history of Iran, 1747-1779, Chicago 1979.
(32) ,Percy Molesworth Sykes, Ten thousand miles in Persia or, Eight years in Iran, New York 1902.
/ معصومه بادنج /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7079
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست