responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7077

خِشت(1) ، خِشت(1)، از قديم‌ترين ساختمايه‌ها، تركيبى خام يا حرارت ديده از خاك رس و آب و مواد چسبنده و استحكام‌بخش. خشت در اوستايى ايشْتْوَ (بهرامى، دفتر1، ص 257) و در پهلوى خشت (فره‌وشى، ذيل واژه)، درگذشته از متداول‌ترين مصالح ساختمانى بوده كه با دست يا قالب به شكل مكعب ساخته مى‌شده است (رجوع کنید به پورمحمدى و حسينى دهميرى، ص 32ـ33). گرچه خشت امروزه رواج گذشته را ندارد، اما هنوز در بيشتر شهرها و روستاهاى ايران خصوصآ در اقليمهاى گرم و خشك و كويرى در ساختمان‌سازى به كار مى‌رود (زمرشيدى، 1381ش، ص 70؛ رجوع کنید به بنّا/ بنّايى*). سابقه استفاده از خشت در ايران به هزاره ششم قبل از ميلاد مى‌رسد و در مناطقى چون تپه‌على‌كُش دهلران، تپه حسنلو* و تپه زيويه* به كار رفته است (آيوازيان، ص 14). در بين‌النهرين خشت كاربرد زيادى در تمامى دوره‌ها داشته است. در نيپور پلكانها گاه طاقى گهواره‌اى از خشت داشته (كيل، ص 50) و معبد سفيد در ارك از هزاره چهارم پيش از ميلاد و معبد اور خشتى بودند و از همين دوره اسكلت پلنگ و بچه شير در جعبه‌هاى خشتى در نزديكى بابل به دست آمده است (مالووان، ص 32ـ36، 41، 123). از بابل* نيز كتيبه‌هاى خشتى به دست آمده است. گاه از خشت به عنوان پاكت براى ارسالِ نامه و نگهدارى اسناد استفاده شده است (چى‌يرا، ص 31، 57، 98ـ99). كتيبه‌هاى خشتى يا خشت‌نبشته‌ها به‌ويژه در دوره باستان جايگاه مهمى داشته‌اند. هزاران قطعه آن از سومريها، آكديها، بابليها، آشوريها، عيلاميها، حيتها و در مناطقى مانند تخت‌جمشيد، بغازكوى تركيه، مصر، بين‌النهرين، شام، فلسطين و ارمنستان به‌دست آمده كه در رأس آنها خشت‌نوشته‌هاى كتابخانه آشوربانيپال قرار دارد (سامى، ص 21ـ23). معبد منقوش تپه زاغه در قزوين، با خشتهاى دست‌ساخته و قالب نزده بسيار بزرگ از اولين نمونه‌هاى كاربرد خشت در تاريخ معمارى ايران است (نگهبان، 1374ش، ص 174). در شهر سوخته* سيستان از هزاره سوم پيش از ميلاد طاقهاى خشتى رواج داشته است (زمرشيدى، 1377ش، ص 1ـ 2). بيشتر آثار معمارى هفت تپه خوزستان خشتى بوده كه قطر اين خشتها گاه از ده متر تجاوز مى‌كرده و براى پر كردن حجمهاى بزرگ مانند صفه و ديوار به كار مى‌رفته است (نگهبان، 1372ش، ص 71، 85، 98). زيگورات چغازنبيل نيز بنايى تمامآ خشتى است (رجوع کنید به چغازنبيل*). در نوشى‌جانْتپه ملاير متعلق به دوره ماد و هخامنشى براى ساخت پايه‌ها، قوس و طاق از خشت به عنوان عايق استفاده شده است (پيرنيا، 1369ش، ص 50ـ51؛ تجويدى، ص 200). قلعه كوه خواجه زابل و ارگ بم، حاوى آثارى از دوره ساسانى تا قاجارى، تمامآ از خشت ساخته شده است (زمرشيدى، 1381ش، همانجا؛ موسوى، ص 67ـ70؛ مهريار، ص 40ـ41). در دوره اسلامى گرايش به سادگى، تأثيرات خارجى و موقعيت طبيعى منطقه موجب شد تا از مصالح متفاوتى در ساخت بنا استفاده شود، مثلا در سوريه از سنگ استفاده بسيار كرده‌اند و در صحراى افريقا، عربستان، ايران و عراق خشت به كار رفته است (رجوع کنید به بنّاء/ بنّايى*). هم‌زمان با ظهور اسلام، حصار دفاعى يثرب (مدينه) ديوارى خشتى به ارتفاع 5ر3 متر بوده است. مسجدالنبى و مسجد كوفه سازه خشتى داشته‌اند و بناى جامع المنصور، در بغداد، از خشت و چوب بوده است. همچنين در ساخت مسجد ابودُلَف سامرا، كه در دوره عباسيان در قصر بلكوارا* بنا شده، خشت از مصالح عمده بوده است (رجوع کنید به پاپادوپولو، ص 269ـ499). اولين ديوار شهر قاهره در دوره فاطميان (297ـ567) از خشت ساخته شد. مقابر برجى سلجوقيان (حك : 429ـ552) نيز به‌صورت سازه‌هاى خشتى عظيمى بنا شده است (كونل، ص 44، 74). بناهاى ويران در دارزين بم قديم‌ترين استحكامات خشتى در سده‌هاى نخستين اسلامى محسوب مى‌شود (كريمى، ص 510). ديوارها، ستونها، مناره و گرم‌خانه مجاور مسجدجامع فهرج نيز از خشت ساخته شده است (پيرنيا، 1376، ص 2؛ اولياء، ص 41ـ43). مسجد تارى‌خانه* دامغان و ستونهاى ضخيم، قوسهاى باربر و طاقهاى مسجدجامع ساوه* نيز خشتى است (فرهنگى، ص 382). در قرون اوليه اسلامى تا دوره سلجوقيان از خشتهاى بزرگ و قطور استفاده مى‌شد. از دوره غزنويان در ساخت كاخ لشكرى‌بازار در افغانستان كنونى خشت به كار رفته است (پاپادوپولو، ص 538). در دوره سلجوقيان در ساخت مقابر گنبددار از خشت استفاده شده است (كونل، ص 75). در قرن هشتم هم‌زمان با حضور ايلخانيان در ايران، خشت هسته مركزى ديوارها را تشكيل مى‌داده و تعداد بناهاى خشتى اين دوره از بناهاى آجرى بيشتر بوده است (ويلبر، ص 52).

روش تهيه خشت در همه دوره‌ها در جهان يكسان بوده و تفاوت آنها در جنس خاك، عناصر تركيبى، ابعاد و قالبهاى گوناگون است. براى ساخت خشت ابتدا تلى از خاك رس نرم و الك شده را روى زمين هموار فراهم مى‌آورند و ميان تل، حفره‌اى ايجاد مى‌كنند و درون آن آب مى‌ريزند تا پس از يك تا دو روز با نفوذ تدريجى آب، خاك قوام گيرد. اين عمل به «آخور بستن» معروف است. آنگاه با بيل خاك را با آب مخلوط مى‌كنند و گل حاصله را چند بار زير و رو و بعد لگد مى‌كنند تا گل كاملا ورز داده شود و حالت چسبنده پيدا كند. هنگام تهيه گل براى استحكام و چسبندگىِ بيشترِ خشت، موادى شامل شكر سنگ (خاك الك شده سنگ)، سبوس برنج و كاه، خرده سنگ، خاكستر (براى عايق شدن خشت در برابر آب)، موى بز (براى جلوگيرى از ترك)، پشم شتر، پِهِن چهارپايان (براى دفع رطوبت) و الياف درخت خرما (براى تهيه خشتى مقاوم به نام ساز و دار) به آن اضافه مى‌كنند (زمرشيدى، 1377ش، ص5ـ6).

خشتها ابتدا به صورت دست‌ساز تهيه مى‌شد (رجوع کنید به نگهبان، 1374ش، ص 174)، اما بعدها از قالب استفاده شد. ابعاد قالبها در طول تاريخ متفاوت بوده است كه همين امر در شناسايى آثار خشتى اهميت بسيارى دارد. براى تهيه خشت قالبى ابتدا قالب را براى نچسبيدنِ گِل و راحت خارج كردن آن، با خاك رس نرم، خاكستر يا كاه اندود مى‌كنند. سپس گل را درون قالب مى‌كوبند تا خلل و فرج آن از بين برود. گل اضافه را با زهِ تابيده، از روده گوسفند و گاو و امروزه با سيم نازك يا تخته جمع‌آورى مى‌كنند. سپس خشتها را از قالب بيرون مى‌آورند و چند روز جلوى آفتاب مى‌گذارند تا خشك شود. خشتهاى بزرگ را با تك قالب، كه كلافى چوبى مربع يا مستطيل بدون كف است، با همان روش تهيه مى‌كنند اما سطح آنها را با دست صاف مى‌كنند كه به آنها «خشت آبمال» مى‌گويند. اواخر فصل بهار و تابستان به‌ويژه تير و مرداد بهترين زمان خشت‌زنى است (زمرشيدى، 1381ش، ص 74ـ77).

خشتها نسبت به ديگر مصالح، به مراتب كمتر در تزيين بنا به‌كار گرفته شده اما گاه با مورب و عمودى چيدن آنها نقوش هندسى مختلفى روى ديوار يا حفره‌هاى منظمى پديدار شده است. چنان‌كه در بناهايى مثل چهارطاقهاى خشتىِ ملكان، طاق و طاق‌نما، سردر و پنجره‌ها با خشت نمايانده مى‌شود (احمدى ملكى، ص 306ـ307، 312).

اگرچه خشت در بسيارى از نقاط جهان يافت شده، اما بيشترين كاربرد آن در نواحى معتدل و كم باران بوده است (زمرشيدى، 1381ش، ص 70؛ اتينگهاوزن و گرابار، ص 86). در مناطق كويرى براى انواع بناها و به‌ويژه يخچال*ها خشت به كار رفته كه عايق سرما و گرما بوده است. رنگ خشت نيز از انعكاس نور شديد آفتاب مى‌كاهد (مخلصى، ص 696). خشت از مصالح اصلى بادگيرها بوده است (شريعت‌زاده، ص 226). در دوره اسلامى از خشت در بدنه بناها استفاده مى‌شده كه معمولا به سه طريق به كار مى‌رفته است : ساخت كل بنا از خشت؛ كاربرد خشت در پايه ديوارها؛ و استفاده از خشت در هسته مركزى ديوارهاى آجرنما. گاه خشت به‌جز بنّايى كاربردهاى ديگرى نيز داشته است، مانند منبر خشتى مسجد تارى‌خانه (ويلبر، ص 52؛ هيلن‌برند، ص 48). سادگى، ارزانى و عايق بودن خشت و انعطاف آن در مقايسه با ديگر مصالح موجب استفاده زياد آن شده به گونه‌اى كه به‌سبب همين خصوصيات به فرهنگ و ادبيات مردم نيز راه يافته است (رجوع کنید به دهخدا؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذيل واژه؛ ثروت، ص 120). با اين‌همه، عدم استحكام خشت نسبت به ساير مصالح و مقاوم نبودن آن در مقابل نفوذ حشرات و رطوبت موجب آسيب‌ديدن بناهاى خشتى شده است. بنابراين براى جلوگيرى از آسيب خشت اقدامات مرمتى مانند قطور ساختن ديوارها، پوشش آن با آجر، كاهگل، سيمْگل، گچ، خاك و قير انجام شده است (مالووان، ص 123ـ124؛ چى‌يرا، ص 12؛ ويلبر، ص 52؛ براى اطلاع بيشتر رجوع کنید به رحمانى، ص 87ـ91).


منابع :
(1)سيمون آيوازيان، «آجركارى در معمارى ايران دوره اسلامى: نقش آجر در هويت معمارى ايران»، در تزئينات وابسته به معمارى ايران دوره اسلامى، به كوشش محمديوسف كيانى، تهران: سازمان ميراث فرهنگى كشور، 1376ش؛
(2) رحمان احمدى‌ملكى، «چارتاق‌هاى خشتى ملكان، يا، باغها و خانه‌باغهاى ملكان»، اثر، ش 31ـ32 (1379ش)؛
(3) محمدرضا اولياء، «مسجدجامع فهرج: اثر كم نظير دوران انتقال»، فرهنگ يزد، ش 18 و 19 (بهار و تابستان 1383)؛
(4) احسان بهرامى، فرهنگ واژه‌هاى اوستائى، تهران 1369ش؛
(5) سپيده پورمحمدى و هادى حسينى دهميرى، «موريانه‌ها خطرى جدى براى بناهاى خشتى تاريخى شهر يزد و ساير شهرهاى ايران، به ويژه در هنگام وقوع زلزله»، اثر، ش 42 و 43 (پاييز و زمستان 1386)؛
(6) محمدكريم پيرنيا، شيوه‌هاى معمارى ايرانى، تدوين غلامحسين معماريان، ]تهران[1369ش؛
(7) همو، «مساجد»، در معمارى ايران: دوره اسلامى، به كوشش محمديوسف كيانى، ج 1، تهران: جهاد دانشگاهى، 1366ش؛
(8) اكبر تجويدى، دانستنيهاى نوين درباره هنر و باستانشناسى عصر هخامنشى بر بنياد كاوشهاى پنج ساله تخت جمشيد، تهران 1355ش؛
(9) منصور ثروت، فرهنگ كنايات، تهران 1364ش؛
(10) ادوارد چى‌يرا، الواح‌بابل، ترجمه على‌اصغر حكمت، تهران 1386ش؛
(11) دهخدا؛
(12) رضا رحمانى، «حفاظت اضطرارى از بقاياى خشتى در محوطه‌هاى باستانى»، اثر، ش 36ـ37 (1383ش)؛
(13) حسين زمرشيدى، معمارى ايران: اجراى ساختمان با مصالح سنتى، تهران 1381ش؛
(14) همو، معمارى ايران: مصالح‌شناسى سنتى، تهران 1377ش؛
(15) على سامى، «اختراع كاغذ و تاريخ خشت نبشته‌ها در كشورهاى باستانى آسياى غربى»، هنر و مردم، دوره جديد، ش 115 (ارديبهشت 1351)؛
(16) على‌اصغر شريعت‌زاده، «نقش بادگير در ناحيه جنوبى دشت كوير 'استان يزد،»، در مجموعه مقالات كنگره تاريخ معمارى و شهرسازى ايران: 12ـ7 اسفند 1374، ارگ بم ـ كرمان، ج 2، تهران: سازمان ميراث فرهنگى كشور، 1374ش؛
(17) فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستى حسن انورى، تهران: سخن، 1381ش؛
(18) عادل فرهنگى، «سيماى ايوان غربى مسجدجامع ساوه»، در مجموعه مقالات كنگره تاريخ معمارى و شهرسازى ايران، همان؛
(19) بهرام فره‌وشى، فرهنگ فارسى به پهلوى، تهران 1358ش؛
(20) فاطمه كريمى، «مقدمه‌اى بر شناخت 'رباط، در ايران»، در مجموعه مقالات كنگره تاريخ معمارى و شهرسازى ايران، همان، ج 3، 1375ش؛
(21) ارنست كونل، هنر اسلامى، ترجمه هوشنگ طاهرى، تهران 1355ش؛
(22) ماكس ادگار لوسين مالووان، بين‌النهرين و ايران باستان، ترجمه رضا مستوفى، تهران 1368ش؛
(23) محمدعلى مخلصى، «يخچالهاى قديمى: شاهكارهاى معمارى از ياد رفته»، در مجموعه مقالات كنگره تاريخ معمارى و شهرسازى ايران، همان، ج 2؛
(24) محمود موسوى، «يادمان خشتى كوه خواجه زابل و خلاصه‌اى از نتايج مطالعات و كاوش‌هاى انجام شده در آن»، در همان، ج 4، 1375ش؛
(25) محمد مهريار، «سيماى تاريخى ارگ بم»، اثر، ش 36ـ 37 (1383ش)؛
(26) عزت‌اللّه نگهبان، حفارى هفت تپّه دشت خوزستان، تهران 1372ش؛
(27) همو، «معبد منقوش زاغه دشت قزوين»، در مجموعه مقالات كنگره تاريخ معمارى و شهرسازى ايران، همان، ج 2، 1374ش؛
(28) دونالد نيوتن ويلبر، معمارى اسلامى ايران در دوره ايلخانان، ترجمه عبداللّه فريار، تهران 1365ش؛
(29) Richard Ettinghausen and Oleg Grabar, The art and architecture of Islam: 650-1250, Harmondsworth, Engl. 1987.
(30) Robert Hillenbrand, Islamic architecture: form,function and meaning, Edinburgh 1994.
(31) E. Keal, "Theart of the Parthians", in The Arts of Persia, ed. Ronald W. Ferrier, New Haven: Yale University Press, 1989.
(32) Alexandre Papadopoulo, Islam and Muslim art, translated from the French by Robert Erich Wolf, London 1980.
/ محمود موسوى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7077
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست