responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7003

خرگوشى، ابوسعد عبدالملك‌ بن محمدبن ابراهيم نيشابورى ، خرگوشى، ابوسعد عبدالملك‌ بن محمدبن ابراهيم نيشابورى، مشهور به ابوسعد زاهد و ابوسعد واعظ، از علما و صوفيان قرن چهارم در نيشابور. كنيه او بنابر ضبط منابع اوليه ابوسعد است (رجوع کنید به خطيب بغدادى، ج 12، ص 188؛ فارسى، ص 501؛ سمعانى، ج 2، ص350؛ ابن‌عساكر، ص 233؛ قس ابن‌جوزى، ج 15، ص 115؛ ذهبى، 1984، ج 3، ص 98 كه كنيه او را ابوسعيد نوشته‌اند).

وى در كوى خرگوش ــكه محله‌اى بزرگ در نيشابور بودــ به دنيا آمد، اما مشخص نيست كه شهرت او به اعتبار نام اين كوى است يا نام اين كوى از او گرفته شده است (سمعانى، ج 2، ص 344، 350ـ351؛ ياقوت حموى، ذيل «خرگوش»).

از آنجا كه پدر وى، ابوعثمان محمد، نيز از زاهدان و عالمان نيشابور بود، حاكم نيشابورى (متوفى 405؛ ص 95)، از وى با عبارت الزاهد بن الزاهد ياد مى‌كرده است (نيز رجوع کنید به سبكى، ج 5، ص 223). ابوعثمان محمد ظاهرآ همان كسى است كه حاكم نيشابورى (ص 179) او را از صوفيه شمرده است (رجوع کنید به طاهرى عراقى، ص 7).

تاريخ تولد ابوسعد معلوم نيست، ولى اين اندازه مى‌دانيم كه چند سالى از حاكم نيشابورى (متولد 321) كوچك‌تر بوده است (طاهرى عراقى، همانجا؛ نيز رجوع کنید به سبكى، ج 5، ص 222).

او از آغاز جوانى به تحصيل علوم دينى و سماع حديث نزد پدر و ديگر استادان فقه و حديث و تصوف پرداخت. از جمله استادان وى عبارت‌اند از: ابوالعباس محمدبن يعقوب اَصمّ؛ قاضى ابومحمد يحيى‌بن منصوربن عبدالملك؛ ابوعلى حامدبن محمدبن عبداللّه رفا هروى؛ ابواسحاق ابراهيم‌بن محمد مُزكّى نيشابورى؛ ابوعَمرو اسماعيل‌بن نجيدبن احمد سُلَمى، از مشايخ صوفيه و جد مادرى ابوعبدالرحمن سُلَمى؛ ابوسهل محمدبن سليمان صعلوكى نيشابورى؛ و ابوالحسن على‌بن بندار صوفى صيرفى نيشابورى (خطيب بغدادى؛ فارسى؛ سبكى، همانجاها؛ نيز رجوع کنید به طاهرى‌عراقى، ص 7ـ8). وى در فقه شاگرد ابوالحسن محمدبن على‌بن سهل ماسرجسى نيشابورى، شاگرد ابواسحاق مروزى، بود (فارسى؛ همانجا؛ ابن‌عساكر، ص 234؛ نيز رجوع کنید به ابن‌خلّكان، ج 4، ص 202).

خرگوشى پس از چندى به حلقه مصاحبت زهاد و صوفيان درآمد و احتمالا در 370 نيشابور را به قصد حج ترك كرد و سالها در مكه مجاور شد (رجوع کنید به فارس، همانجا؛ سمعانى، ج 2، ص351). البته خطيب بغدادى (همانجا) از قول تنوخى گفته است كه وى در 393 در راه حج به بغداد رفت. ابن‌عساكر (همانجا) نيز نوشته كه وى در 390 در عراق بوده و در همين سال به حج رفته است. احتمالا وى به‌جز سفر نخستين حج در دهه هفتاد، در دهه نود نيز سفرى به قصد حج داشته و آنگاه سالهاى پايانى قرن چهارم را در حجاز گذرانده است (طاهرى عراقى، ص 11).

خرگوشى به عراق، شام، مصر و جبال نيز سفر كرد. وى همه‌جا از محدّثان سماع حديث مى‌كرد يا روايت حديث مى‌نمود و با زهاد و عرفا معاشر مى‌شد (فارسى، ص 502؛ سمعانى، همانجا). از جمله كسانى كه از او سماع حديث كردند اينها هستند: ابوبكر احمدبن على‌بن خَلَف شيرازى، ابومحمدحسن‌بن محمد خلّال*، ابوالقاسم عبدالعزيزبن على ازجى، و ابوالقاسم عبدالكريم‌بن هوازن قشيرى*، ابوالقاسم عبيداللّه‌بن احمد ازهرى، ابوالقاسم على تنوخى، حافظ ابوعبداللّه محمدبن عبداللّه حاكمِ نيشابورى* (خطيب بغدادى، همانجا؛ سبكى، ج 5، ص 222، 224، پانويس).

خرگوشى پس از بازگشت به نيشابور به ارشاد و تدريس و تأليف مشغول شد. وى در نيشابور ــكه در آن دوره بعد از بغداد مهم‌ترين مركز فرهنگ اسلامى بود و در مساجد و مدارس و خانقاههايش صدها محدّث و فقيه و اديب و صوفى به تدريس و تأليف اشتغال داشتندــ از ناميان به‌شمار مى‌آمد و كتابهايش نيز در بلاد اسلامى رواج داشت (رجوع کنید به سمعانى، همانجا؛ اسنوى، ج1، ص229). با اين حال خرگوشى زندگى زاهدانه‌اى داشت و از راه كلاه‌دوزى امرار معاش مى‌كرد (اسنوى، همانجا). وى بناهايى از جمله خانقاه، بيمارستان‌و مدرسه ساخت و در بيمارستانش جمعى از مريدان را به پرستارى از بيماران گماشت (سمعانى، همانجا؛ سبكى، ج 5، ص 223). به گفته عُتْبى (ج 2، ص 127) ابوسعد خرگوشى در قحطى 401 در نيشابور در انتقال بيماران به بيمارستان و درمان آنان و تكفين و خاكسپارى مردگان كمكهاى بسيار كرد.

خرگوشى مانند بسيارى از شافعيان نيشابور، كه به تصوف گرايش داشتند، پيرو تصوف متشرعانه اهل صحو بود (طاهرى عراقى، ص12ـ13). از حاكم نيشابورى نقل شده كه ابوسعد علم، زهد، تواضع و ارشاد را در خود جمع كرده است (ابن‌عساكر، ص 235؛ ذهبى، 1984، ص 98). ابن‌عساكر (رجوع کنید به ص 233) نيز او را در زمره مشاهير اَتباع اشعرى آورده است. از وى اقوال صوفيانه و كراماتى نيز نقل شده است (رجوع کنید به عطار، ص 651).

وى در 407(رجوع کنیدبهفارسى؛ ذهبى؛ اسنوى، همانجاها) يا 406 وفات يافت (خطيب‌بغدادى،همانجا؛ ابن‌جوزى، ج15، ص115). پيكرش را در خانقاهش، واقع در كوى خرگوش، به خاك سپردند (سمعانى، ج 2، ص 344؛ ياقوت حموى، همانجا).

خرگوشى آثار بسيارى در علوم دينى از جمله تفسير و شرح احوال زاهدان و اهل حديث تأليف كرده است (رجوع کنید به ابن‌عساكر، ص 234ـ235؛ ذهبى، 1376ـ1377، ج 3، ص 1066ـ1067). كتابهايى چون الزهد (رجوع کنید به ذهبى، 1984، همانجا؛ ابن‌عماد، ج 3، ص 184) و شعارالصالحين و اللوامع (حاجى‌خليفه، ج 2، ستون 1047، 1569) از جمله آثار اوست كه تاكنون اثرى از آنها در كتابخانه‌ها يافت نشده است. تنها كتابهايى كه از او به‌جا مانده‌اند عبارت‌اند از :

1) تهذيب‌الاسرار، كه حاجى‌خليفه (ج 1، ستون 514) آن را تهذيب‌الاسرار فى طبقات الاخيار ضبط كرده، مهم‌ترين اثر خرگوشى است. اين كتاب به زبان عربى است و از منابع قديمى و طراز اول صوفيه به‌شمار مى‌آيد. زمان تأليف آن نزديك به زمان تأليف كتاب اللُمَع، اثر سَرّاج طوسى، است (پورجوادى، 1377ش، ص 7ـ8). اگرچه آربرى (ص 349) به علت ضعف نسخه و مأخوذ بودن برخى مطالب تهذيب از اللمع، آن را در مقام و پايه اللمع ندانسته است (براى اطلاع از پاسخ اشكالات آربرى رجوع کنید بهپورجوادى، 1377ش، ص 8ـ10)، اما در تهذيب مطالبى وجود دارد كه در اللمع نيامده است، از جمله باب ملامتيه كه مطالب آن شباهت بسيارى به مطالب رساله الملامتيه ابوعبدالرحمان سلمى* دارد و به مراتب از آن دقيق‌تر و منظم‌تر است (همان، ص10ـ11). به احتمال زياد، سلمى در نوشتن رساله الملامتيه از كتاب تهذيب استفاده كرده يا به احتمال ضعيف‌تر هر دو مؤلف منابع قديم‌ترى در اختيار داشته‌اند (رجوع کنید بههمان، ص 28ـ29).

خرگوشى در اين كتاب به تعريف تصوف، معرفت، شرح مقامات و احوال، آداب، عبادات، اصطلاحات صوفيه و موضوعات اخلاقى پرداخته است (طاهرى‌عراقى، ص 16). باب سوم از اين كتاب در ذكر ملامتيه نيز مستقلا تصحيح و چاپ شده است (رجوع کنید به پورجوادى، 1377ش، ص 32ـ36). تهذيب‌الاسرار يك‌بار در 1378ش/1999 با تصحيح بسّام محمد بارود در ابوظبى و بار ديگر در 1385ش/2006 با تصحيح سيدمحمدعلى امام در بيروت چاپ شده است (براى اطلاع از نسخه‌هاى خطى اين كتاب رجوع کنید به سزگين، ج 1، ص670؛ بروكلمان، ج 1، ص 218). باب اصطلاحات اين كتاب، با واسطه رساله عبارات الصوفيه منسوب به ابوالقاسم قشيرى و كتاب امالى ابوحامد غزالى، در رساله اصطلاحات ابن‌عربى تأثير گذاشته است (پورجوادى، 1385، ص 169).

2) شرف‌النبى. اين كتاب به زبان عربى است و به نامهاى مختلفى از جمله شرف‌النبوة، دلايل‌النبوة، شرف‌المصطفى نيز آمده است (بروكلمان، ج 1، ص 361؛ طاهرى عراقى، ص 19). موضوع كتاب سيره و شمايل رسول اكرم صلى‌اللّه‌عليه‌وآله‌وسلم است و اگرچه از منابع درجه اول در اين‌باره به‌شمار نمى‌رود، شهرت و رواج و مقبوليت آن در شرق و غرب اندك نبوده است (طاهرى عراقى، ص23). احتمالا اين اثر بين سالهاى 385 و 390 تأليف شده است (همانجا). شرف‌النبى در اصل چندين جلد بوده (بروكلمان، همانجا)، اما اصل آن مفقود شده و آنچه امروز در دست ماست مختصرى از آن است (طاهرى عراقى، ص 22؛ براى اطلاع از نسخه‌هاى آن رجوع کنید به سزگين، ج 1، ص 671؛ بروكلمان، همانجا). اين كتاب با تصحيح نبيل‌بن هاشم‌بن عبداللّه غَمرى در رياض در 1382ش/2003 در شش جلد چاپ شده و ترجمه فارسى آن نيز به قلم نجم‌الدين محمود راوندى و تصحيح محمد روشن در 1361ش در تهران به‌چاپ رسيده است.

3) البشارة و النذارة فى تعبير الرؤيا و المراقبة. در اين كتاب مطالبى درباره رؤياى صادقه، رؤياهاى برخى انبيا، آداب صاحب رؤيا، آداب معبِّر و تعبير رؤياهاى مختلف از جمله به خواب ديدن انبيا و صحابه تا خواب سلاطين و صاحبان حرفه‌ها، مكانها، اشيا، حيوانات و البسه براساس احاديث رسول اكرم و اخبار صحابه و تابعين آمده و داستانهايى هم از صوفيه در آن نقل شده است (طاهرى عراقى، ص 17؛ براى اطلاع از نسخه‌هاى اين كتاب رجوع کنید به سزگين، ج 1، ص670؛ بروكلمان، >ذيل<، ج 1، ص 361). حداقل 24 نسخه خطى از اين كتاب و نيز خلاصه‌اى كهن از آن وجود دارد (لامورو، ص200ـ201). اين كتاب علاوه بر اينكه از متون كهن درباره تعبير رؤياست، از حيث بررسى تاريخ اجتماعى و كيفيت زندگى و آداب مردم آن زمان بسيار مفيد است (طاهرى عراقى، ص 18). منبع اصلى خرگوشى در اين اثر، كتاب القادرى فى علم التعبير، تأليف ابوسعد دينورى در 399 است (لامورو، همانجا). خرگوشى از طريق كتاب دينورى از منابع ديگر از جمله كتاب آرتميدوروس ــكه برداشتى از آن توسط حنين‌بن اسحاق تهيه شده بودــ استفاده كرده است (همان، ص 47ـ69، 51).

4) اللوامع، مجالس ابوسعد خرگوشى كه داراى 105 مجلس يا فصل و شامل موضوعات حديث و تفسير موضوعى قرآن است (رجوع کنید به خطيب بغدادى، ج 1، ص 625؛ حاجى‌خليفه، ج 2، ص 1569؛ انصارى، 2007). احاديث كتاب به طريق مسند و نيز مرسل ذكر شده و ازاين‌رو، براى شناخت مشايخ حديث خرگوشى و علما و عرفاى خراسان در سده‌هاى سوم و چهارم بسيار مفيد است (انصارى، 2007). اين كتاب شامل بخشهايى در فضائل على‌بن ابى‌طالب عليه‌السلام است، از جمله مجالسى با عناوين «مجلس فى‌فضائل على‌بن ابى‌طالب رضى‌اللّه عنه» و نيز «مجلس فى فضائل‌الحسن و الحسين رضى‌اللّه عنهما» (همانجا). نسخه خطى اين كتاب به شماره 1642 در مجموعه نسخه‌هاى خطى كتابخانه واتيكان موجود است (همانجا).

الاشارة و العبارة از آثار ديگر خرگوشى است كه با استناد به علم القلوب ــكه به اشتباه به ابوطالب مكى منسوب گشته ــ شناسايى شده‌است (پورجوادى، 1385ش، ص 65ـ66). مؤلف علم‌القلوب كه در كتابش بارها از خرگوشى با نام ابوسعيد نيشابورى ياد كرده (رجوع کنید به ص 18، 87، و جاهاى ديگر)، در نخستين باب كتاب خود درباره ماهيت حكمت، خلاصه‌اى از سخنان خرگوشى را درباره حكمت و نشانه‌هاى آن آورده است (رجوع کنید به ص 18ـ19) از اين اثر جز آنچه در كتاب علم‌القلوب آمده نامى و نسخه‌اى وجود ندارد (پورجوادى، 1385ش، ص 65؛ براى اطلاع از اقتباسات مؤلف علم‌القلوب از آثار خرگوشى رجوع کنید به همان، ص 67ـ72). همچنين ابوبكر احمدبن حسين بيهقى (متوفى 458) نيز كه از ابوسعد نقل قولهاى مستقيم در كتاب‌الزهدالكبير (براى نمونه رجوع کنید به ص 147، 151، 176، 287) آورده، از اثر ديگرى از ابوسعد به نام كتاب‌الفتوة ياد كرده و حديثى را از آن كتاب (همان، ص 86) نقل كرده است. از كتاب‌الفتوة ابوسعد نيز جز آنچه ابوبكر بيهقى نوشته است، چيزى در دست نيست.


منابع :
(1)ابن‌جوزى، المنتظم فى تاريخ‌الملوك و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت 1412/1992؛
(2) ابن‌خلّكان؛
(3) ابن‌عساكر، تبيين كذب‌المفترى فيما نسب الى‌الامام ابى‌الحسن الاشعرى، دمشق 1399؛
(4) ابن‌عماد؛
(5) عبدالرحيم‌بن حسن اسنوى، طبقات‌الشافعية، چاپ كمال يوسف حوت، بيروت 1407/1987؛
(6) حسن انصارى، «ابوسعد خرگوشى نيشابورى و كتاب اللوامع»، كاتبان، 2007.

Retrieved Apr. 26. 2010, from http://ansari.kateban.com/ entry 785.html;

احمدبن حسين بيهقى، كتاب‌الزهدالكبير، چاپ عامر احمد حيدر، بيروت 1408/1987؛
(7) نصراللّه پورجوادى، پژوهشهاى عرفانى: جستجو در منابع كهن (مجموعه يازده مقاله)، تهران 1385ش؛
(8) همو، «منبعى كهن در باب ملامتيان نيشابور»، معارف، دوره 15، ش 1 و2 (فروردين ـ آبان 1377)؛
(9) حاجى‌خليفه؛
(10) محمدبن عبداللّه حاكم نيشابورى، تاريخ نيشابور، ترجمه محمدبن حسين خليفه نيشابورى، چاپ محمدرضا شفيعى كدكنى، تهران 1375ش؛
(11) خطيب بغدادى؛
(12) محمدبن احمد ذهبى، العبر فى خبر من غبر، ج 3، چاپ فؤاد سيّد، كويت 1984؛
(13) همو، كتاب تذكرة‌الحفاظ، حيدرآباد، دكن 1376ـ1377/1956ـ1958، چاپ افست بيروت [.بى‌تا]؛
(14) عبدالوهاب‌بن على سبكى، طبقات‌الشافعية‌الكبرى، چاپ محمود محمد طناحى و عبدالفتاح محمد حلو، ]قاهره [1964ـ] 1976[؛
(15) سمعانى؛
(16) احمد طاهرى‌عراقى، «ابوسعد خرگوشى نيشابورى»، معارف، دوره 15، ش 3 (آذر ـ اسفند 1377)؛
(17) محمدبن عبدالجبار عتبى، تاريخ‌العتبى (تاريخ‌اليمينى)، ضمن‌الفتح‌الوهبى (شرح‌اليمينى)، از احمدبن على منينى، قاهره 1286؛
(18) محمدبن ابراهيم عطار، تذكرة‌الاولياء، چاپ محمد استعلامى، تهران 1378ش؛
(19) علم‌القلوب، ]منسوب به[ ابوطالب مكى، چاپ عبدالقادر احمد عطا، قاهره: مكتبة‌القاهرة، [.بى‌تا]؛
(20) عبدالغافربن اسماعيل فارسى، الحلقة الاولى من تاريخ نيسابور: المنتخب من السياق، انتخاب ابراهيم‌بن محمد صريفينى، چاپ محمدكاظم محمودى، قم 1362ش؛
(21) ياقوت حموى؛
(22) Arthur John Arberry, , "Khargushi's manual of Sufism" BSO[A]S, IX (1937-1939).
(23) Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden 1943-1949, Supplementband, 1937-1942.
(24) John C. Lamoreux,The early Muslim tradition ofdream interpretation, Albany 2002.
(25) Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums, Leiden 1967-.
/ نصراللّه پورجوادى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 7003
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست