responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6850

 

عمادی غزنوی ، شاعر پارسی‌گوی و مدیحه‌سرای قرن ششم. برخی او را فرزند مختاری غزنوی دانسته‌اند (رجوع کنید به آذربیگدلی، ص574؛ اوحدی دقاقی بلیانی، ج4، ص2410). نام اصلی و تاریخ تولد وی معلوم نیست . کسانی که به شرح زندگانی او پرداخته‌اند، اغلب از وی با عنوان عمادی یاد کرده‌اند. عوفی در لباب‌الباب او را عمادالدین خوانده و در شمار شاعران غزنه آورده است (ص430). ظاهراًعمادی لقب یا تخلص شعری این شاعر بوده است. علت شهرت او به این عنوان، آن‌گونه که راوندی در راحة‌الصدور نوشته(ص 210)، انتساب وی به عمادالدوله فرامرزبن رستم (شهریار مازندران ) بوده که عمادی در آغاز شاعری به مدح او پرداخته و لقب یا تخلص خود را از لقب وی گرفته است ( نیز رجوع کنید به قزوینی، ص350).

مؤلف مجمع‌الفصحا، ابن‌عمادالدوله را «عمادالدولۀ دیلمی» (323ـ338)، حاکم فارس، که علی نام داشته، دانسته‌است. چون عمادی در اشعارش (رجوع کنید به دیوان، ص104 ، 108) به نام ممدوح خود (فرامرز) و نیز به محل فرمانروایی وی( مازندران) اشاره کرده است، این عقیده اشتباه به نظر می‌رسد (فروزانفر، 522؛ اوحدی دقاقی، ج4، ص2409؛ واله داغستانی، ج3، ص1386؛ هدایت، ج1، ص1287).

زادگاه او را، به اختلاف، برخی غزنه و برخی دیگر شهریار ، از توابع ری ، ذکر کرده‌اند. عده‌ای نیز عمادی غزنوی را از عمادی شهریاری جدا دانسته و برآن¬اند که عمادی شهریاری از شعرای دورۀ سلجوقیان و از ستایشگران سلطان طغرل بوده و در شهریار زاده شده و آن دیگری شاعری است گمنام، اهل غزنه، که همدورۀ خاندان محمود غزنوی بوده است و دیوانش شناخته شده نیست (تقی‌الدین کاشی، ص346؛ حسین صبا، ص567ـ568).

احتمال دارد که عمادی به علت انتساب به پادشاهان باوندی مازندران- که به آنان شهریار گفته می‌شده است- نسبت شهریاری یافته باشد. نکتۀ درخور توجه دیگر اینکه مولفان راحة‌الصدور و المعجم نیز - که از معاصران عمادی بوده یا با فاصلۀ زمانی اندکی از وی می‌زیسته¬اند- هیچکدام نسبت شهریاری یا غزنوی را برای وی ذکر نکرده‌ و تنها او را عمادی خوانده‌اند (برای نمونه، رجوع کنید به شمس‌ رازی، 261، 325، 366 ، 408؛ راوندی، 57، 209 - 210). از آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت که این هر دو عمادی یکی هستند، که به دلیل دوری زادگاه و محل زندگی و همچنین به دلیل اینکه نام اصلی وی در تذکره‌ها مبهم مانده، از او به دو عمادی تعبیر شده است (فروزانفر، 518؛ تقی‌الدین کاشی، ص346). عمادی قبل از پیوستن به دربار شهریار مازندران، شهرتی نداشته است. او مدتی در غزنه زیست (تقی‌الدین کاشی،همانجا). در اواخر دورۀ غزنویان به ری کوچید و در آنجا ازدواج کرد. سپس رهسپار مازندران شد و نزد شهریار آنجا، عمادالدوله فرامرز، از جایگاه بلندی برخوردار گشت. وی مدتی را در مدح و ستایش شاه سپری کرد. در این دوران، زندگانی خوش و آرامی را پشت سر می‌گذاشت و رابطۀ بسیار دوستانه‌ای با فرزند وزیر داشت، اما پس از مدتی به علت بدگویی اطرافیان، وزیرزاده به او بدبین شد (رجوع کنید به تقی‌الدین کاشی، ص347).

وی پس از درگذشت عمادالدوله فرامرز، مازندران را ترک کرد و روانۀ خراسان شد. تقی‌الدین کاشی کدورت بین عمادی و وزیرزاده را دلیل رفتن شاعر از مازندران دانسته است(همانجا). عمادی در بلخ با حکیم ستایی دیدار کرد و شیفتۀ او شد (رجوع کنید به همانجا). در مدت سکونت در بلخ، به مطالعه در علم تصوف پرداخت و تحت تأثیر شیوۀ صوفیان قرار گرفت. پس از آن به عراق رفت و به دربار سلجوقیان راه یافت. او طغرل‌بن محمدبن ملکشاه سلجوقی (حک:526ـ528) را مدح کرد و ازاین‌رو، به «سلطانی» ملقب شد (راوندی،‌209؛ دیوان، 91 ، 109). ریو و به پیروی از او مصحح کتاب راحة‌الصدور و آیةالسرور، عمادی را همدورۀ طغرل‌بن محمد سلجوقی دانسته‌اند، ولی چون نویسندۀ راحة‌الصدور (ص 209) به نام ممدوح عمادی - که طغرل‌بن محمدبن ملکشاه بوده - اشاره کرده است، این عقیده درست به نظر نمی‌رسد (قزوینی، ص347؛ راوندی، ص57؛ ریو، 557). عمادی همچنین عبدالرحمان طغایرک ، از امرای بزرگ سلطان‌مسعود سلجوقی ، را مدح گفته است (راوندی، 209).

عمادی در دربار سلجوقیان در فقر و تنگدستی به سر می‌برد. این تنگدستی به اندازه‌ای بود که وی برای پرداخت وام هزار دیناری خود و رهایی از زندان، قطب‌الدین مظفربن اردشیر عبادی( از واعظان نامی قرن ششم ) را بر منبر مدح گفت (رجوع کنید به راوندی، ص209؛ صفا، ص745). بنابر گفتۀ ریو،عمادی در مدح اتابک محمدبن ایلدگز جهان پهلوان (568ـ582) و طفان شابن مؤید آیبه (568ـ581) نیز شعر سروده است (رجوع کنید به همان، 557ـ558).

به گفتۀ تقی الدین کاشی (ص 348)، عمادی در 573 در ری وفات یافته است. مصحح راحة‌الصدور سال وفات او را، به اشتباه،582 نوشته که به سبب برداشت نادرست وی از عبارت ریو است (برای توضیح بیشتر رجوع کنید به قزوینی، 350؛ راوندی، ص57). عمادی از شاعران نامی دوران خود بوده و به نوشتۀ تقی‌الدین کاشی ، ملک‌الشعرای دربار سلجوقی به شمار می‌آمده است. او با شاعران همدورۀ خود در ارتباط بوده و قوامی شیرازی را مدح گفته است (صفا، ص697). سیدحسن غزنوی و انوری او را ستوده‌اند و جامی نیز به تضمین شعری از وی پرداخته است (رجوع کنید به اوحدی بلیانی، ج1، ص259ـ260). مولف المعجم در توضیح مباحث بلاغی، از اشعار عمادی شاهد آورده (برای نمونه، رجوع کنید به قیس رازی، ص261، 366)، درعین حال، او را به انتحال از شعر سنایی متهم کرده است (همان، ص464ـ465).

شعر عمادی گونه‌ای اعتدالی از شیوۀ سخنرانی قرن ششم است؛ یعنی، نه آنچنان غرق در تصویرهای دور از ذهن و باریک‌بینانۀ‌ شاعران نامی این دوره است و نه چندان آسان‌فهم. گاه تصرف در معانی و کاربردهای پی در پی استعاره - که جزو جدایی‌ناپذیر بلاغت شعر اوست- دریافت کلام وی را دشوار می سازد، ولی به طور کلی سادگی و روانی در شعر او بر تکلف غلبه دارد (فروزانفر، 518ـ520؛ صفا، 745ـ746).

شمار ابیات دیوان وی را، به اختلاف، حدود دو هزار (رازی، ص1171)، چهار هزار (کاشی، ص348؛ ابوطالب‌خان تبریزی، ص290) و پنج هزاربیت (اوحدی دقاقی، ج4، ص2409؛ هدایت، ج1، ص1287) ذکر کرده‌اند. آنچه از ابیات عمادی امروز به طور پراکنده در جنگهای خطی و دیگر منابع تاریخی و ادبی وجود دارد، حدود دو هزار و پانصد بیت است (رجوع کنید به عوفی، ص727).

دیوان عمادی به تصحیح ذبیح‌الله حبیبی‌نژاد، در سال 1381ش در تهران چاپ شده است.


منابع:
(1) ابوطالب‌خان تبریزی، تذکرۀ خلاصةالافکار، نسخۀ خطی شمارۀ 4303 کتابخانۀ ملی ملک؛
(2) امین‌احمد رازی، تذکرۀ هفت اقلیم، چاپ محمدرضا طاهری (حسرت)، تهران 1378؛
(3) بدیع‌الزمان فروزانفر، سخن و سخنوران، تهران 1350؛
(4) تقی‌الدین کاشی، تذکرۀ خلاصة‌الاشعار، نسخۀ خطی شمارۀ 272 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی؛
(5) تقی‌الدین محمد اوحدی دقاقی بلیانی، عرفات العاشقین و عرصات‌العارفین، چاپ سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران 1388؛
(6) ذبیح‌الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران 1381؛
(7) رضاقلیخان هدایت، مجمع‌الفصحا، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1382؛
(8) شمس‌الدین محمدبن قیس رازی، المعجم فی معاییراشعار العجم، چاپ محمد قزوینی و مدرس رضوی،‌تهران (تاریخ مقدمه 1338)؛
(9) علیقلی واله داغستانی، تذکرۀ ریاض‌الشعراء، چاپ سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران 1384؛
(10) لطفعلی‌خان آذربیگدلی، آتشکدۀ آذر، چاپ حسن سادات ناصری، تهران 1336ـ1340؛
(11) محمدبن علی‌بن سلیمان راوندی، راحةالصدور و آیةالسرور، افست چاپ محمد اقبال، تهران 1386؛
(12) محمد عوفی، لباب‌الالباب، چاپ سعید نفیسی، 1335؛
(13) محمد قزوینی، بیست مقاله، چاپ عباس اقبال، تهران 1363؛
(14) مولوی محمدمظفر حسین صبا، تذکرۀ روز روشن، چاپ محمدحسین رکن‌زادۀ‌آدمیت، تهران، 1343.

/ علی غلامی /



تاریخ انتشار اینترنتی: 07/07/1390

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6850
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست