صور ، شهری ساحلی در جنوب لبنان. این شهر در 83 کیلومتری جنوب بیروت، چهل کیلومتری جنوب شهر صیدا، و در ارتفاع حدود صد متری از سطح دریا واقع است (مرهج، ج6، ص362؛ اطلس لبنان و العالم، ص63، 74).
دمای آن در روزهای تابستان در ساحل به 5/43 درجه و در مناطق مرتفع به 28 درجه سانتیگراد میرسد و در زمستان دمای هوا در ساحل به 7 درجه و در مناطق مرتفع به 2 درجۀ سانتیگراد کاهش مییابد (تمیمی و بهجت، ص139). بارش سالانۀ باران در صور حدود ششصد تا هشتصد میلیمتر است (اطلس لبنان و العالم، ص64). آب مصرفی شهر از آب رودخانه و چشمههای مشیرفه و اناقوره و چشمههای نزدیک روستای رأسالعین درسه تا چهار کیلومتری شهر صور و نیز از آب قناتها و دیگر چشمههای طبیعی تأمین میشود (قبیسی، ص63؛ مرهج، ج6، ص265، 274؛ ژرنکوف و سملیانسکایا، ص190).
رود مهم صور، لیطانی است که در دورۀ عثمانی، چون میان عکا و صیدا فاصله میانداخت، آن را قاسمیه نامیدند و برخی ازآن با نام دامور یاد کردهاند (تمیمی و بهجت، ص39ـ40؛ یسوعی، ص36؛ قرائی، ص212؛ اطلس لبنان و ...، ص63). این رود پس از طی 160 کیلومتر، درهفت کیلومتری شمال صور به دریای مدیترانه میپیوندد (حقیبیک، ج1،ص37). بندر صور دارای دو اسکله است؛ یکی برای صیدماهی و بافت تورهای ماهیگیری و قایق و کشتیسازی و دیگری برای فعالیتهای بازرگانی (شامی، ص125). اهالی صور به شهر خود نام صُر دادهاند که در اصل همان طُر/ تیر است که در زبانهای سامی و فینیقی به معنای سنگ بوده است (زغیب و عبود، ج2، ص230؛ مرهج، ج6، ص363). به بخشی از شهر صور که در خشکی بود، درگذشته یا تیروس میگفته¬اند (ابیحلقه، ص130). عبریها به این شهر زور و اعراب به آن صور گفتهاند (تمیمی و بهجت، ص136).
پیشینه. صور یکی از مهمترین و قدیمترین شهرهای تریپولیس (3 شهر) یا طرابلس بود (استرابو، ص259؛ سعید، ص28) و به علت تاریخ کهنش، آن را صور عتیقه نیز نامیدهاند (یسوعی، ص296). در چگونگی تأسیس شهر صور اختلافنظر بسیاری وجود دارد. به روایتی، این شهر را فینقیها در هزارۀ سوم قبل از میلاد یا سال 2700 قبل از میلاد، در محلی به نام عدلون بنا کرده¬اند و نامش سارا بوده است. برخی نیز بنای شهر را به اهالی صیدا نسبت داده و گفته¬اند که آنان پس از ویرانی شهرشان، شهر صور را بنا کردهاند (شامی، ص125؛ غانم، ص24؛ تمیمی بهجت، ص136، 140). در روایتی کمابیش مشابه، چنین نقل شده که هرکولو از صیدا به آن محل رفته و شهر صور را بنا کرده است (یسوعی، ص186). بنابر روایت دیگری، اجینور( پادشاه یا اله صیرون) این شهررا به نام همسرش، صو، بنا کرده است. همچنین بنای صور را به شخصی به نام صوربن فینیق نسبت دادهاند (مازیل، ص48) . طبق گزارش یعقوبی، هنگامیکه قوم بنیاسرائیل از دین بازگشتند، بنیعمون 17 سال بر آنان مسلط شدند و آنان را سخت شکنجه دادند و شهر صور در این زمان در شام بنا شد (تاریخ، ج1، ص48). بین سالهای 1000 تا 500 قبل از میلاد، شهر صور، خودمختار بوده و با گسترش فعالیتهای بازرگانیاش، به ناوگان دریایی دست یافته و در مناطق دوردست نمایندگیهایی تأسیس کرده است(عصفور، ص39).
در سالهای 605ـ562 قبل از میلاد، بختالنصر دوم، از پادشاهان کلدانی، پس ازسیزده سال محاصرۀ شهر صور، این شهر را ویران نمود (رجوع کنید به حتی، 1958، ص220؛ ریحانی، ص534).
در سال 332 قبل از میلاد، که اسکندر مقدونی تمام شهرهای فینقیها را فتح کرد، تنها شهر صور بود که دروازههایش بر روی او بسته ماند (حتی، 1350، ص160). این شهر نیز پس ازهفت ماه مقاومت در برابر نیروهای اسکندر، سرانجام به تصرف او درآمد و ویران شد (ریحانی، ص539ـ540؛ آریان، ص98). زمانی که اسکندر به صور لشکر کشید، شهر صور شامل دو بخش بود که یکی در خشکی و دیگری در جزیرۀ مقابل آن قرار داشت. اسکندربا متصل کردن این دو بخش، موفق به فتح صور شد (عفیفی، ص321).
صور در دورۀ ساسانی شهری مسیحی بود، اما شمار یهودیان شهر نیز کم نبود و همین دوگانگی مذهبی، موجب روی دادن وقایع تاریخی مهمی شد. به نوشتۀ ابنبطریق (ج1، ص218ـ219)، هنگامی که انوشیروان، قسطنطنیه را محاصره کرد، در شهر صور حدود 4000 یهودی زندگی میکردند.آنان به یهودیان بیتالمقدس، قبرص/ قبرس، دمشق، جبل خلیل و طبریه نامه نوشتند و ایشان را ترغیب کردند تا در شب عید پاک مسیحی به مسیحیان صور شبیخون بزنند. پطریک صور، به محض آگاهی از این توطئه، همۀ یهودیان صور را زندانی کرد و با بستن دروازهها و آماده کردن منجنیقها، مهیای دفاع از شهر شد. با هجوم حدود بیست هزار یهودی به صور، جنگ شدیدی درگرفت و مسیحیان در ازای هر کلیسایی که یهودیان در بیرون قلعۀ صور ویران میکردند، صد تن از یهودیان صور را در بالای قلعه گردن می¬زدند و سرشان را به خارج از قلعه پرتاب میکردند که در مجموع نیمی از جمعیت یهود شهر کشته شدند. سرانجام یهودیان با دادن کشتههای بسیار، صور را به سوی شهرهای خود ترک کردند. شُرَجبیلبن حَسَنه در زمان خلافت عمربن خطاب، در سال چهارده صور را فتح کرد (بلاذری، ص160؛ رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ، ج2،ص140ـ141).
یکی از کارهای مسلمانان پس از فتح شهرهای سواحل مدیترانه و از جمله صور، تقویت استحکامات شهر و مجهز کردن اسکلههای آن به کشتیهای جنگی بود. هم معاویه و هم خلفای بعدی به این امر اهتمام ورزیدند، چنانکه هشامبن عبدالملک کارخانۀ کشتیسازی عکا را به صور انتقال داد و در آبادانی شهر کوشید و مسافرخانهای در آنجا ساخت (بلاذری، ص161ـ162).
این تجهیزات و تأسیسات تا اواخر قرن سوم، که یعقوبی از آنها یاد کرده، برپا بوده است (بلدان، همانجا). به گزارش مقدسی (ص164)، معمولاً کشتیها شبانه در صور لنگر می¬انداختند و مسلمانان برای آنکه از حملات کشتیهای جنگی رومیان در امان باشند، میان دو برجی که معبر کشتیها بود، زنجیر میکشیدند تا مانع ورود کشتیهای دشمن شوند. شهر صور براثر زمینلرزههایی که در سالهای 407 و 418 رخ داد آسیب فراوان دید و بسیاری از آثار تاریخی آن و حصار شهر، ویران شدند (ابنعبری، 1986، ص234ـ243). ناصرخسرو که در سال 440 از شهر صور دیدن کرده، گزارش داده است که حصار شهر از سنگهای تراشیده ساخته شده بود و درزهای سنگها را با قیر گرفته بودند تا آب به داخل شهر رخنه نکند. به گفتۀ ناصرخسرو، مساحت شهر هزار در هزار بود و بیشتر مردم شهر شیعه بودند، با این همه قاضی صور اهل سنت بود (ص29). در سال 482 بدرالجمالی* ، امیرالجیوش فاطمیان، با اعزام لشکری به شام، دو شهر صور و صیدا را به تصرف خود درآورد (ابنمیسّر، ص51).
در سال 486، حاکم صور از فرمان فاطمیان سرپیچی کرد و در پی آن، بدرالجمالی بار دیگر لشکری بر سر او فرستاد. اهالی صور از ترس بدرالجمالی، در برابر لشکریان وی هیچ مقاومتی نکردند و مهاجمان به آسانی وارد شهر شدند و به قتل و غارت پرداختند و برای مجازات مردم، شصت هزار دینار برای شهر صور غرامت تعیین کرد (ابنمیسّر، همانجا؛ ابنتغری، ج5،ص138). در سال 501، بلدوین (حاکم قدس) در صدد تصرف شهرهای شمالی، از جمله صور، برآمد، ولی مسلمانان در پناه پادگانهای مستحکمی که داشتند، از شهر حفاظت و دفاع کردند، بهطوری که مهاجمان پس از یک ماه ، با گرفتن هفت هزار دینار از والی صور، از محاصره دست کشیدند (ابناثیر، ج10، ص455ـ456). در سال 505، بلدوین بار دیگر صور را محاصره کرد و برای تصرف آن سه برج چوبی، هر کدام به ارتفاع هفتاد ذرع، ساخت و در هر برجی هزار سرباز قرار داد و بر روی برجها منجنیق نصب کردند. سپس یکی از برجها را به حصار شهر نزدیک کردند. به دستور عزالملک الاعز، حاکم فاطمی صور، مسلمانان برجهای دشمن را آتش زدند و به یاری طغتکین، حاکم دمشق، و جنگهای سخت و نسبتاً طولانی، توانستند فرنگیان را وادار به ترک محاصرۀ صور کنند (ابناثیر، ج10، ص488ـ490).
در سال 518، صلیبیان شهر صور را به آسانی تصرف کردند و تا سال 690 آن را در اختیار داشتند (ابنقلانسی، ص336؛ دواداری، ج6، ص494؛ ابنتغری، ج5، ص228).
در سال 583، صلاحالدین ایوبی پس از فتح بیتالمقدس، به صور لشکر کشید، اما نتوانست آن را تصرف کند (ابنعبری، 1983، ص385ـ386).
زمینلرزۀ سال 597 موجب ویرانی زیادی در صور شد (ابنکثیر، ج13،ص27ـ28). از سال 664، مملوکیان متوجه صور شدند، چنانکه امیرسیفالدین قلاوون، به دستور سلطانبیرس، به صور حمله کرد (ابنعبدالظاهر، 1976، ص253؛ حطیط، ص88ـ89). ملکبیبرس شخصاً در سال 667- به بهانۀ اینکه حاکمان صلیبی صور تاجری مسلمان را کشته¬اند - به این شهر حمله برد و دست به کشتار و غارت زد (عینی، ج2، ص44).
در سال 669، با توافق حاکم صور و بیبرس ، قرار شد که حاکم صور، دَه ناحیه از صور را در اختیار بگیرد و پنج ناحیه را در اختیار بیبرس قرار دهد و بقیۀ نواحی را مشترکاً اداره کنند (ابنعبدالظاهر، 1976، ص371، 389).
در سال 684، قرارداد آتشبسی ده ساله میان ملکه مارگریت(دختر سِرهنری، حاکم صور) و سلطانملکمنصور قلاوون و فرزندانش منعقد شد.یکی از بندهای آن ، این بود که سلطانملک منصور و فرزندانش، پنج آبادی از حاصلخیزترین آبادیهای صور را در اختیار داشته باشند و ملکۀ صور نیز ده آبادی دیگر را در اختیار داشته باشد واز بقیۀ روستاها مشترکاً بهرهبرداری کنند. در مقابل، حاکم صور تعهد نمود که قلعهای نسازد، دژی را ترمیم نکند ، دست به بازسازی حصار شهر نزند، و از صلیبیان درخواست کمک نکند (ابنعبدالظاهر، 1961، ص103ـ110).
در سال 690، صور و دیگر شهرهایی که در تصرف فرنگها بود، دیگر چندان قدرت پایداری نداشتند. در این سال، ملکاشرف صلاحالدین خلیل( فرزند ملکمنصور قلاوون) شهر صور را از دست صلیبیان بیرون آورد (آلسلیمان، ص260) . ویرانی در صور تا قرن نهم ادامه داشت .
بعدها با آنکه فرمانروایان محلی، مانند امیرفخرالدین مَعنی* (حکم دروز،متوفی 951) ، شیخظاهر عمر( حاکم عکا ) و جانشین او جَزّارپاشا، برای بازسازی شهر تلاشهایی کردند، ولی هیچگاه صور جایگاه پیشین خویش را به دست نیاورد (د. اسلام، ج7، ص559).
در سال 1248، شهر صور نیز، مانند دیگر شهرهای شام، به تصرف ابراهیمپاشا( فرزند محمدعلیپاشا، والی عثمای مصر) درآمد (صلیبی، ص60). در 1350،علامه سیدعبدالحسین شرفالدین، مسجدجامعی با منارههای بلند در شهر صور احداث کرد که بزرگترین مسجد جبلعامل محسوب میشد (آلسلیمان، ص581).
در 1338ش، سیدموسی صدر در شهر صور، مدرسه فنی تأسیس کرد که شمار فراوانی از جوانان شیعه را در آنجا آموزش میدادند و ریاست مدرسه را مصطفی چمران برعهده داشت(چمران، ص63؛ جعفریان، ص523).
در15 اردیبهشت 1353/ 5 مه 1974، تظاهرات مسلحانهای به رهبری امام موسی صدر در شهر صور برپا شد که بیش از 150000 تن در آن شرکت داشتند. این تظاهرات سبب جلب توجه دولت لبنان به ¬وضع ¬شیعیا¬ن¬ گردید(ص80ـ83).
در 1357ش/1978، پس از ربوده شدن امام موسی صدر و بروز اختلاف بر سر رهبری حزب وی، شماری از نیروهای مذهبیتر از جنبش امل خارج شدند و هستۀ نخست حزبالله را ، عمدتاً با هدف مبارزه با اسرائیل، تشکیل دادند. حزبالله در1361ش/ 1982 بخش عمدۀ جنوب لبنان و شهرهایی چون صور را در اختیار داشت .در این سال، صور به تصرف نیروهای اسرائیلی درآمد (جعفریان، ص525).
از بارزترین آثار تاریخی صور، حمامهای رومی آن است که دردورۀ اسلامی از آنها استفاده می¬شده است (قبیسی، ص36). در سال1306 ش/1927 یک قربانگاه سنگی، و در1316ش/ 1937 نیز یک معبد فینیقی در زیرزمین در صور کشف گردید (همو، ص39).
از مساجد شهر صور، مسجد جامع بزرگ آن است با منارههای مرتفع ، که به فرمان عباسمحمد( از امرای آل علیالصغیر)، حاکم صور، بنا شده است (آلسلیمان، ص581). صور در برخی از دوره-های اسلامی دارالعلم ودارالحدیث بوده است و شمار بسیاری از مشاهیر علمای اسلام به آنجا مهاجرت کردهاند (امین، ج1، ص205).
منابع: (1) آریان، لشکرکشی اسکندر، ترجمه محسن خادم، تهران 1388ش؛ (2) ابراهیم آلسلیمان، بلدان جبلعامل، قلاعه، مدارسه و جسوره و مروحه و مطاحنه و صاله و مشاهده، بیروت 1415/ 1995؛ (3) ابناثیر، الکامل التاریخ، بیروت 1385ـ1386؛ (4) انیتشیوس سعید ابنبطریق، التاریخ المجموع علی التحقیق و التصدیق، بیروت 1905؛ (5) ابنبطوطه، رحله ابنبطوطه، بیروت 1418/ 1997؛ (6) جمالالدین ابوالمحاسن یوسفبن تغریبردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، وزارۀ الثقافه و الارشاد القوی مصر (بیتا.)؛ (7) ابنشاهین، غرسالدین خلیلبن شاهین الظاهری، زبده کشفالممالک و بیان الطرق و المسالک، چاپ بولس راویس، پاریس 1894، افست قاهره 1988؛ (8) محییالدین ابنعبدالظاهر، الروض الزاهر فی سیره الملک الظاهر، چاپ عبدالعزیز الخویطر، ریاض 1396/ 1976؛ (9) همو، تشریف الایام و العصور فی سیره الملک المنصور و تتاول الحقبه مابین سنتی (678ـ689)، چاپ مراد کامل و محمدعلی النجار، قاهره 1961، ابیالفرج جمالالدین، ابنعبری، مختصر تاریخالدول، بیروت 1403/ 1983، همو، تاریخالزمان، ترجمه اسحق ارمله، چاپ جان مویس فییه، بیروت 1286/ 1986، حمزۀبن اسدبن علیبن محمد تمیمی ابنقلانسی، تاریخ دمشق، چاپ سهیل زکار، دمشق 1403؛ (10) عمادالدین ابیالفداء اسماعیلبن عمر، ابنکثیر، البدایه و النهایه، بیروت 1411/1990؛ (11) تاجالدین محمدبن علیبن سیفبن جلب راغب، ابنمیسّر، المنتفی من اخبار مصر، چاپ ایمن فؤاد سید، قاهره 1981؛ (12) فضلالله فارس ابیحلقه، الجغرافیه التاریخیه للبنان و سوریا و فلسطین ، لبنان، دار و مکتبه بیلیون (بیتا.)؛ (13) ابیاسحاق ابراهیم، اصطخری، مسالک الممالیک، چاپ دخویه، لیدن 1870، چاپ افست 1927/ 1967؛ (14) اطلس لبنان و العالم، جمیل طفیل و دیگران،بیروت، جیور بروجکتس، 1987؛ (15) محسن امین، اعیان الشیعه، چاپ حسن امین، بیروت 1403/ 1983؛ (16) احمدبن یحیی بلاذری، فتوحالبلدان، چاپ عبدالله انیس طباع و ع مر انیس طباع، بیروت 1407/1987؛ (17) رفیق تمیمی و محمد بهجت، ولایه بیروت، القسم الجنوبی، بیروت 1979؛ (18) رسول جعفریان، اطلس شیعه، تهران، 1388ش؛ (19) مصطفی چمران، لبنان، گزیدهای از مجموعه سخنرانی و دستنوشتههای مصطفی چمران درباره لبنان، بنیاد شهد چمران، تهران 1376(بیتا.)؛ (20) حاجیخلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، استانبول 1941؛ (21) فیلیپ خوری حتی، تاریخ سوریا و لبنان و فلسطین، بیروت 1958؛ (22) همو، شرق نزدیک در تاریخ در یک سرگذشت پنج هزار ساله، ترمه قمر آریان، تهران 1350ش؛ (23) احمد حطیط، تاریخ لبنان الوسیط، دراسه فی مرحله الصراع المملوکی ـ الصلیبی، بیروت 1986؛ (24) اسماعیل حقیبک، لبنان مباحث علمیه و اجتماعیه، بیروت 1969؛ (25) عبداللهبن ایبک الدواداری، کنزالدرر و جامعالغرر، چاپ صلاحالدین المنجّد، قاهره 1380/ 1961؛ (26) روژنکوف و اسمیلیانکایا، سوریا و لبنان و فلسطین فی النصف الاول من القرن التاسع عشر، بیروت 1993؛ (27) امین ریاحی، قلب لبنان سیاحات قصیره فی حیانا و تاریخنا، بیروت (بیتا.)؛ (28) الیاس جرجس زغیب و نادی ودیع عبود، لبنان من الالف الی الیاء، 2001؛ (29) عبدالله سعید، آلجسر فی طرابلس 1757ـ1980 من الرشاد الدینی الی العمل السیاسی، توکیو 2007، سعد عبدالکریمبن محمد ابنمنصور التمیمی السمعانی، الانساب، چاپ عبدالله عمر الباوردی، بیروت 1408/ 1988؛ (30) یحیی شامی، موسوعه المدن العربیه و الاسلامیه، بیروت 1993؛ (31) کمال سلیمان صلیبی، تاریخ لبنان الحدیث، بیروت 1991؛ (32) محمدا بوالمحاسن عصفور، المدن الفینقیه، بیروت 1981؛ (33) عبدالحکیم عفیفی، 1000 مدینه اسلامیه، بیروت، 1421/ 2000؛ (34) بدرالدین محمد العینی، عقد الجمان فی تاریخ اهل الزمان، چاپ محمد محمدامین، قاهره 1408/ 1988؛ (35) محمدالصغیر غانم، التوسع الفینیقی فی غربی البحر المتوسط، الجزائر عین ملیله 2003؛ (36) حسن قبیسی، تطور مدینه صور، چاپ جعفر شرفالدین، بیروت 1986؛ (37) خوری بولس قرائی، فخرالدین المعنی الثانی حاکم لبنان، بیروت 1992؛ (38) زکریابن محمد قزوینی، آثارالبلاد و اخبارالعباد، بیروت، 1404/ 1984؛ (39) جان مازیل، تاریخ الحضاره الفینیقه (الکغائیه)، ترجمه رباالخش، لاذقیه 1998؛ (40) عفیف پطرش مرهج، اعراف لبنان، موسوعه المدن و القری اللبنانیه، بیروت 1972؛ (41) ناصرخسرو، سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی، چاپ احمد ابراهیمی، چایخانه وزارت فرهنگ و هنر، (بیتا.)؛ (42) یاقوت حموی، مرتین یسوعی، تاریخ لبنان ، ترجمه رشیدخوری الشرتونی، چاپ تطیر عیود، بیروت، 1986؛ (43) یعقوبی، احمدبن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، بیروت دارصادر (بیتا.)؛ چاپ افست قم (بیتا.) و نیز
(44) EI. Brill’s first encyclopedia of Islam 1913-1936, Leiden Brill, 1913-1938, repr. 1981; (45) Strabo, The Geography of Strabo with an English. tr. by Horac, London Harvard University Press 1917-1933.