responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6797

 

خانِ آرزو ، خانِ آرزو، شهرت سراجالدين على خان، اديب، نويسنده، ناقد ادبى و شاعر فارسىگوى هندى قرن دوازدهم. او ملقب به استعدادخان، معروف به خان صاحب و متخلص به آرزو بود (رجوع کنید به خانآرزو، 1383ـ1385ش، ج 1، ص 186؛ خوشگو، دفتر3، ص 312، 319، 331) و در اكبرآباد (آگره*)، در سال 1099 به دنيا آمد، مادّه تاريخ آن «نزل غيب» است (رجوع کنید به خوشگو، دفتر3، ص 313ـ314، بهنقل از خانآرزو؛ قس خانآرزو، 1383ـ1385ش، ج 1، مقدمه زيبالنساء علىخان، ص 13، كه به نادرست گواليار را زادگاه خانآرزو دانستهاست). برخى براى تولد خانآرزو سالهاى ديگرى را ذكر كردهاند (رجوع کنید به آزاد بلگرامى، 1331، دفتر2، ص 227؛ صديق حسنخان، ص 32). او ساليانى از عمر خود را در گواليار، شهر اجداد مادرىاش، گذراند، چنانكه آنجا را وطن دوم خود ناميدهاست (رجوع کنید به خوشگو، همانجا، به نقل از خانآرزو).

خانآرزو نبيره پسرىِ خواهرزاده شيخنصيرالدين محمود مشهور به چراغ دهلى* (متوفى 757) بود و از طرف مادر، نسبش به شيخمحمد غوث گواليارى*(متوفى 970) مىرسيد (خانآرزو، 1383ـ1385ش، ج 1، ص 188؛ آزاد بلگرامى، همانجا). او در بيتى، عطار نيشابورى* را از نياكان خود شمردهاست (رجوع کنید به خانآرزو، 1383ـ1385ش، همانجا). پدر خانآرزو، شيخ حسامالدين (متوفى 1115)، گذشته از منصبدارى لشكر اورنگزيب (حك : 1068ـ1118)، اهل فضل و حكمت بود و با برخى فضلاى روزگار مباحثه و گفتگو مىكرد و نيز با تخلص حسامى شعر مىسرود (خانآرزو، 1383ـ1385ش، ج 1، ص 359ـ360). بخشى از پروردگى ذوق ادبى سراجالدين نوجوان متأثر از تربيت پدر بود.

سراجالدين از پنج يا شش سالگى با خواندن آثار سعدى به آموختن ادبيات فارسى همت گماشت و تا اوايل نوجوانى به خواندن عربى پرداخت و در همان روزگار در خود ذوق شعرى يافت. در گواليار، دو يا سه ماه در محضر ميرعبدالصمدِ سخن و پس از آن مدتى نزد ميرغلام على احسنى سرودههاى خود را براى نقد و اصلاح مىخواند (همان، ج 1، ص 87، 186، ج 2، ص 716؛ خوشگو، دفتر3، ص 313، به نقل از خانآرزو). پدرش را در شانزده سالگى از دست داد (رجوع کنید به خوشگو، دفتر3، ص 22). پس از آن، تصميم گرفت به لشكر اورنگزيب بپيوندد و به اين منظور رهسپار دكن شد، اما نرسيده به آنجا از مرگ شاه آگاه شد و به گواليار بازگشت و پس از چندى، به اكبرآباد رفت (خانآرزو، 1383ـ 1385ش، ج 1، ص 186؛ خوشگو، دفتر3، ص 313ـ 314، به نقل از خانآرزو). پنج سال نزد شيخ عمادالدين، مشهور به درويشمحمد، علوم عربى متداول روزگار را آموخت و در اين ميان، با شاعرانى چون شاهگلشن، ميرزا حاتمبيگ و محمد مقيمآزاد آمدوشد و همنشينى كرد (خانآرزو، همانجا؛ خوشگو، دفتر3، ص 314، به نقل از خانآرزو). بخشى از زندگى آرزو در روزگار كشمكشهاى شاهزادگان و حاكمان وقت، از جمله محمداعظم (متوفى 1197) با محمدمعظم (حك : 1118ـ1124)، جهاندارشاه (حك : 1124ـ1125) با محمد فرخسير (حك : 1125ـ1131)، و سادات باره (رجوع کنید به باره سادات*) با محمدشاه (1131ـ1161) گذشت و با شغلهاى دولتى، از جمله سوانحنگارى گواليار و گاه بىكاريهاى مقطعى همراه بود (رجوع کنید به خانآرزو، 1383ـ1385ش، ج 1، ص 187؛ خوشگو، همانجا).

در 1132، به دهلى رفت و نزديك به 35 سال در آنجا زيست (رجوع کنید به خانآرزو، 1383ـ1385ش، ج 1، ، ص 187ـ 188؛ آزاد بلگرامى، 1871، ص 118). در دهلى با آنندرام مخلصِ سيالكوتى*، شاعر و نويسنده و سياستپيشه بلندمرتبه، آشنا شد. مخلص كه روزگارى شاگرد بيدل دهلوى* (متوفى 1133) بود، اين بار به شاگردى خانآرزو درآمد و از قدرت و نفوذ خود براى كمك و حمايت وى استفاده كرد (خانآرزو، 1383ـ 1385ش، ج 3، ص 1509؛ خوشگو، دفتر3، ص 331؛ آزاد بلگرامى، 1871، همانجا). خانآرزو در هند از حمايتهاى مالى اميران و بزرگانى چون اسحقخان، نجمالدوله، محمدعلى سالارجنگ و شجاعالدوله بهره يافت (آزاد بلگرامى، 1871، ص 118ـ119).

بر پايه گفته اجملى الهآبادى در تذكره خازنالشعراء (ص 64) مىتوان گفت كه خانآرزو شيعه بودهاست. او به امامان شيعه ارادت مىورزيد (رجوع کنید به خانآرزو، 1375ش، ص 6ـ7، 12، 143؛ همو، 1991، ص 167)، ولى از افراطورزيهاى حكومت صفوى و نيز تعصبورزى اظهار ناخشنودى مىكرد (رجوع کنید به خانآرزو، 1383ـ1385ش، ج 2، ص 579، 1071، 1083، ج 3، ص 1619).

خانآرزو شاگردان فراوانى داشت و بسيارى از همروزگارانش از جمله خوشگو، حاكم لاهورى* و ثابتِ اللّهآبادى* در انجمنهاى ادبى يا ديدارهاى دوستانه، سرودههاى خود را به قصد اصلاحشدن براى او مىخواندند يا اشعارشان را براى وى مىفرستادند و او آنها را مطالعه و نقد و بررسى مىكرد (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 323، 396، 416، ج 3، ص 1533، 1649؛ خوشگو، دفتر3، ص 321؛ حاكم لاهورى، ص80). او در جوانى، سرخوش لاهورى*، ناجى و باذل مشهدى* را ديد و ايشان را به استعداد و هنر خود معتقد ساخت. با بيدل نيز در اوايل حكومت فرخسير دوبار ديدار كرد. از ديگر آشنايان وى، بايد به واله داغستانى (متوفى 1170) اشاره كرد كه اگرچه با خانآرزو دوستى نزديك نداشت، در پريشانحاليهاى وى يارى بسيار كرد (رجوع کنید به خانآرزو، 1383ـ 1385ش، ج 1، ص 237، 240ـ241، ج 2، ص 676ـ 677، ج 3، ص 1812، 1691).

خانآرزو در 1169 در لكهنو درگذشت (آزاد بلگرامى، 1871، ص 119). هرچند، او كمتر به اردو شعر گفتهاست، بىگمان از استادان و مروّجان شعر اردو بهشمار مىآيد. بسيارى از اردوسرايان مثل شاهمبارك آبرو، شرفالدين مضمون، غلام مصطفى يكرنگ و ميرمحمدتقى مير از شاگردان خانآرزو بودهاند (رجوع کنید به خانآرزو، 1401، ص 76؛ مير، ص 28ـ29؛ قائم، ص 34ـ36، 42، 121ـ122). آنچه او از خود بهجاى گذاشته است، از دو جنبه ذوقى ـ هنرى و پژوهشى ـ انتقادى اهميت دارد. از ميان كارهاى ذوقى ـ هنرى وى به سرودههايش مىتوان اشاره كرد كه از آثار ميانهروِ سبك هندى شمرده مىشوند و از استعارات پيچيده و تركيبات مبهم و دور از ذهن تقريبآ عارىاند. زبان شعر او يكدست و روان نيست و همچون شعر بسيارى از سخنوران سبك هندى، گاه نمودهايى از ضعف تأليف در آن به چشم مىخورد (براى نمونه رجوع کنید به خانآرزو، 1428، ص 59، بيت 2، ص 65، بيت 3، ص171، بيت 14، ص 119، بيت 7). كارهاى تحقيقى خانآرزو آكنده است از بدايع شگرف زبانشناسى و نقد و سبكشناسى (رجوع کنید به شفيعى كدكنى، 1375ش، ص 27، 29، 34ـ35، 38). او به نقد ادبى در زبان فارسى هويت مستقل بخشيد و آن را بر پايه اصول علمى زبانشناسى و بلاغت و لغتشناسى بنياد نهاد (فتوحى، ص 357). توجه به ساخت و صورت شعر از برجستهترين جنبههايى است كه در آثار انتقادى خانآرزو ديده مىشود. او همواره در پى تعيين كردن تناسب هر واژه در يك بيت با ديگر واژگان آن بيت است. او در اين زمينه، بر كاركرد هر عنصر زبانى تأكيد مىورزد و اگر در بيتى عنصرى را بىكاركرد (فاقد نقش، بىتناسب، حشو) بيابد، بر شاعر خرده مىگيرد (رجوع کنید به شفيعى كدكنى، 1375ش، ص 28ـ29، 40؛ فتوحى، ص 363، 379). اظهارات دقيق و فنّى و بىسابقه خانآرزو در باب تحولات دورهاى شعر فارسى و عناصر سبكىِ غالب در هر عصر و ويژگيهاى فردى شعر هر شاعر نشان مىدهد كه او در تاريخ ادبيات فارسى، سبكشناسى طراز اول است (رجوع کنید به شفيعى كدكنى، 1382ش، ص 1ـ16). خانآرزو در اغلب اظهارنظرهاى خود از جانبدارى و تعصبورزى پرهيز كرده است (خانآرزو، 1352ش، مقدمه سيد محمداكرم، ص سىوپنج، چهلويك؛ فتوحى، ص 357ـ358). در اين ميان، شايد انتقادهاى او به حزين لاهيجى با برخى مسائل شخصى و نيز حس هندىگرايى آميخته است (رجوع کنید به خانآرزو، 1383ـ 1385ش، ج 1، ص 379ـ380).

نثر فارسى خانآرزو از تأثيرات زبان هندى بركنار نمانده است. گاه در آثار او اطناب در جملهپردازى و نيز تأثيرپذيرى از نحو عربى ديده مىشود (رجوع کنید به همو، 1381ش، مقدمه شميسا، ص 15ـ17).

آثار

1) سرودهها. مثنوى چهارهزار بيتى حسن و عشق يا شور عشق يا سوزوساز كه در تقليد از محمود و اياز زلالى خوانسارى (?1025) سروده شدهاست (همان، ص50؛ خوشگو، دفتر3، ص 314، به نقل از خانآرزو؛ ريحانه خاتون، ص 105). مثنوى عالم آب در جواب ساقىنامه ظهورى ترشيزى (?1025؛ خانآرزو، 1381ش، ص50). مثنوى جوشوخروش در جواب سوزوگداز نوعى خبوشانى (1019؛ همانجا؛ خوشگو، دفتر3، ص 315، به نقل از خانآرزو). مثنوى عبرت فسانه به تقليد از قضاوقدر سليم طهرانى (1057؛ خانآرزو، 1352ش، همان مقدمه، ص هيجده؛ همو، 1381ش، همانجا، غيرت فسانه (كذا)؛ قس ريحانه خاتون، ص 106، كه به نادرست اين اثر را در وزن حديقه سنايى دانستهاست). مثنوى مهر و ماه يا مهر و وفا در وزنى نامأنوس (ريحانه خاتون، همانجا). مثنوى ديگرى در وزن حديقه سنايى (خوشگو، همانجا). ديوانهاى مستقل در جواب سليم طهرانى، شفيعاى اثر شيرازى (زنده در 1125)، بابافغانى (925)، نوعى خبوشانى (1019) و كمال خجندى (?803؛ رجوع کنید به خانآرزو، 1383ـ1385ش، ج 1، ص 153، ج 2، ص 721؛ همو، 1428، مقدمه صديقى، ص 25ـ26؛ همو، 1352ش، همانجا) و سرودههاى متفرقه شامل غزليات، رباعيات، قطعات، قصائد و مسمطات (رجوع کنید به خوشگو، دفتر3، ص 314ـ315، به نقل از خانآرزو؛ ريحانه خاتون، ص 104).

2) نثرهاى ادبى و رسالههاى متفرقه. پيام شوق در پاسخِ نامههاى اعزّه؛ رقعات؛ گلزار خيال، درباره جشنِ هولىِ هندوستان؛ آبروى سخن، در توصيف حوض و فواره و غيره، به همراه برخى خطبهها و ديباچهها؛ رساله ادب عشق (خانآرزو، 1381ش، همو، 1352ش، همانجاها).

وارسته لاهوتى چند خطبه و ديباچه از آنِ خانآرزو را در كتاب خود، صفات كائنات، آورده است (اردو دائره معارف اسلاميه، ص 66). در بخش پنجمِ مجموعهاى به شمارهM12a در انجمن آسيايى بنگال چند نامه منسوب به خانآرزو وجود دارد. همچنين اثر ديگرى به نام رساله تعزيرات به خانآرزو نسبت داده شده است كه نسخه فرسودهاى از آن با شماره 45 در كتابخانه ندوةالعلماى لكهنو نگهدارى مىشود (رجوع کنید به كتابخانه ندوةالعلماء، ص 74).

از كليات خانآرزو، چه به صورت كلى و چه به صورت ديوانهاى جداگانه، نسخههايى در كتابخانههاى گوناگون در دست است (رجوع کنید به خانآرزو، 1428، همان مقدمه، ص 27؛ منزوى، ج 8، ص 1121؛ فهرست ميكروفيلم نسخههاى خطى فارسى و عربى، ج 1، ص 96؛ اطهرشير، ص 82؛ خانبهادر و سرفراز، ص 127؛ عباسى نوشاهى، ص 27).

3) فرهنگنويسى. الف) سراجاللغة يا سراجاللغات، در توضيح چهلهزار لغت كهن فارسى. خانآرزو در اين كتاب به نقد و اصلاح مطالب فرهنگهاى ديگرى چون برهان قاطع، فرهنگ جهانگيرى و فرهنگ رشيدى پرداخته است (ريحانه خاتون، ص110ـ112، 116ـ119). تأليف اين اثر در 1147 انجام يافت (رجوع کنید به دبيرسياقى، ص 161) و در هند در 1266/1850 چاپ سنگى شد (مشار، ج 2، ستون 2375).

ب) چراغ هدايت در لغات و اصطلاحات شاعران متأخر فارسى. اين اثر براى فارسىگويان هندى تأليف شده و بارها در ذيل غياثاللغات غياثالدين رامپورى به چاپ رسيده است (دبيرسياقى، ص 162ـ163)، از جمله به كوشش منصور ثروت در تهران در 1363ش. لالهتيك چندبهار* در تأليف بهار عجم از دو اثرِ گفتهشده بهره برده است. از اين دو كتاب سرقت ادبى شده است (خانآرزو، 1383ـ1385ش، ج 2، ص 588ـ 589، 1064).

ج) زايدالفوايد. در مصادر و مشتقات فارسى (زوايدالفوايد نيز ذكر شده است رجوع کنید به همو، 1352ش، همان مقدمه، ص نوزده). گويا الگوى اين اثر زوايدالفوايد هانسوى بوده است (استورى، ج 1، بخش 2، ص 837).

د) نوادرالالفاظ. اين كتاب نقد و اصلاحى است بر غرائباللغات هانسوى كه در توضيح واژگان هندى و برابرهاى فارسى و عربى و تركى آنها نگاشته شده است. مدخلبندىِ الفبايى اين كتاب از غرائباللغات منظمتر و اظهارات خانآرزو از عبدالواسع هانسوى مستدلتر و تحقيقىتر است (براى نمونه رجوع کنید به خانآرزو، 1951، ص10، 45، 169، 252، 372). خانآرزو در اين كتاب گاه به فرهنگ ديگر خود، سراجاللغة، استناد كرده است (براى نمونه رجوع کنید به ص 12، 108ـ 109، 320). نوادرالالفاظ به تصحيح سيدعبداللّه در سال 1330ش/1951 در كراچى به چاپ رسيد.

4) شرح متن. الف) خيابان گلستان، در شرح گلستان سعدى. خانآرزو در اين اثر برخى از ديگر شرحهاى گلستان را نيز نقد كرده است. نورمحمدخان در اسلامآباد، در 1375ش اين كتاب را به چاپ رساند.

ب) سراج وهاج، در شرح و تفسير منازعه منظوم چهار اديب به نامهاى نثارى، ماهر، عزت و روشنضمير بر سر بيت معروف حافظ، «كشتى شكستگانيم اى باد شرطه برخيز/ باشد كه بازبينيم ديدار آشنا را». از اين رساله نسخهاى به شماره 89ـ HL در كتابخانه عمومى شرقى خدابخش پتنه نگهدارى مىشود.

ج) شكوفهزار، در شرح تفسير اسكندرنامه نظامى (خانآرزو، 1381ش، ص50؛ خوشگو، دفتر3، ص 315، به نقل از خانآرزو). از اين اثر با نام بهار باران نيز ياد شدهاست (رجوع کنید به خانبهادر و سرفراز، ص 128؛ منزوى، ج 7، ص140). اين شرح دو بار با عنوان شرح سكندرنامه نظامى در هند چاپ سنگى شدهاست (رجوع کنید به مشار، ج 2، ستون 2434).

د) شرح بر قصائد عرفى (رجوع کنید به استورى، ج 1، بخش 2، ص 835؛ منزوى، ج 7، ص 716).

ه ) شرح قصائدخاقانى (رجوع کنید به استورى،ج1،بخش2، ص838).

رسالهاى در شرح گل كُشتى اثر عبدالعال نجات نيز بدو منسوب شدهاست (رجوع کنید به ريحانه خاتون، ص 141؛ اردو دائره معارف اسلاميه، ص 65؛ نقوى، ص 336).

5) نقدها. الف) سراج منير، در نقد و جواب اثر انتقادى منير لاهورى*، به نام كارنامه. خانآرزو در اين اثر به دفاع از شعر نوگرايانى چون عرفى، طالب، زلالى و ظهورى ــكه منير در كارنامه از آنها انتقاد كرده بودــ پرداخته است (خانآرزو، 1356ش، مقدمه سيدمحمد اكرم، ص سىوچهار ـ سىوهفت). سيدمحمد اكرم در 1356ش سراج منير را به پيوست كارنامه منير لاهورى منتشر ساخت.

ب) تنبيهالغافلين، بحثبرانگيزترين كتاب خان آرزو كه در انتقاد از شعر حزين لاهيجى* در حدود 1157 نوشته شد و واكنش برخى اديبان روزگار را به مخالفت يا موافقت برانگيخت (رجوع کنید به خانآرزو، 1401، مقدمه سيدمحمد اكرم، ص چهلوپنج چهلوهشت، پنجاهونه؛ آزاد بلگرامى، 1871، ص 195ـ196؛ واله داغستانى، ص 634ـ635؛ شفيعى كدكنى، 1375ش، ص 118ـ362؛ فتوحى، ص 385ـ386؛ سيالكوتى مل وارسته لاهورى، مقدمه سيدحسن عباس، ص 169؛ استورى، ج 1، بخش 2، ص 837ـ838).

ج) داد سخن، در شرح قصيدهاى از قدسى مشهدى* و نقدهاى منظوم شيداى فتحپورى* و منير لاهورى بر آن. سيدمحمداكرم اين كتاب را در 1352ش در راولپندى به چاپ رساندهاست.

د) احقاق حق، رسالهاى است در انتقاد از سرودههاى حزين لاهيجى (رجوع کنید به سيالكوتى مل وارسته لاهورى، همان مقدمه، ص170؛ استورى، ج 1، بخش 2، ص 838).

6) بلاغت و قواعد زبان. الف) معيارالافكار، در قواعد صرفى و نحوى زبان فارسى (استورى، ج 1، بخش 2، ص 835ـ836). ب) عطيه كبرى، در بيان. ج) موهبت عظمى، در معانى.

خانآرزو در دو اثر اخير افزون بر مباحث نظرى، به ملاحظات انتقادى هم پرداختهاست. اين دو رساله كه در زبان فارسى بىسابقهاند، در يك مجلد به كوشش سيروس شميسا در تهران، در 1381ش به چاپ رسيدهاند. دو كتاب مفتاحالعلوم* و تلخيصالمفتاح* الگوى خانآرزو در تأليف اين دو رساله بودهاند (خانآرزو، 1383ـ1385ش، ج 1، ص 189).

7) زبانشناسى و سبكشناسى و نظريه ادبى. كتاب مثمر، كه با الگوبردارى از المزهر سيوطى نوشته شده و مجموعهاى است از نظريات خانآرزو در زبانشناسى و لغتشناسى و سبكهاى شعرى. خانآرزو در اين اثر يافتههاى ارزشمندى را در باب ارتباط دو زبان فارسى و سنسكريت عرضه كرده است (رجوع کنید به همو، 1991، ص 1، 221). ريحانه خاتون مثمر را در 1370ش/ 1991 در كراچى چاپ كرد.

8) تذكرهنويسى. مجمعالنفايس، شامل نام و شرححال مختصر شاعران پارسىسرا و برگزيده شعرهاى آنان از نخستين دورهها تا روزگار مؤلف، كه در حدود000 ، 35 بيت را دربرمىگيرد. يكى از منابع خانآرزو براى تأليف مجمعالنفايس، گزيدهاى تأليف ميرزا صائب تبريزى (متوفى 1081) بوده كه از آن با نام بياض، سفينه و منتخبات ياد كردهاست (رجوع کنید به همو، 1383ـ1385ش، ج 2، ص 575، 652، 1166). خانآرزو در مجمعالنفايس كمتر به بحثهاى تاريخى پرداخته و اهتمامى در باب اطلاعات زندگى شاعران نورزيده است (همان، ج 1، ص 43ـ44؛
آزاد بلگرامى، 1871، ص 118)، اما به لحاظ انتقادى، ردّ سخن ديگر تذكرهنويسان و ژرفنگريهاى سبكشناسانه غناى ويژهاى بر كتاب بخشيده است (براى نمونه رجوع کنید به خانآرزو، 1383ـ1385ش، ج 2، ص 549ـ550، 907، 928ـ929، 964، 1013ـ1014، ج 3، ص 1345، 1679). اين تذكره سه جلدى در سالهاى 1383ش (جلد يكم به كوشش زيبالنساء علىخان) و 1385ش (جلد دوم به كوشش مهر نورمحمدخان، جلد سوم به كوشش محمد سرفراز ظفر) در اسلامآباد به چاپ رسيدهاست.


منابع:
(1) ميرغلامعلىبن نوح آزاد بلگرامى، خزانه عامره، چاپ سنگى كانپور 1871؛
(2) همو، مآثر الكرام، دفتر1، آگره 1328/1910، دفتر2، حيدرآباد، دكن 1331/1913؛
(3) علىكبير اجملى الهآبادى، تذكره خازنالشعراء، چاپ اختر مهدى رضوى، تهران 1386ش؛
(4) اردو دائره معارف اسلاميه، لاهور 1384ـ1410/ 1964ـ1989، ذيل «آرزو» (از وحيد قريشى)؛
(5) سيد اطهرشير، مرأةالعلوم، ج :3 فهرست مخطوطات فارسى خدابخش اوريننل پبلك لائبريرى، پننه، پتنه 1967؛
(6) عبدالحكيم حاكم لاهورى، تذكره مردم ديده، چاپ سيدعبداللّه، لاهور 1339ش؛
(7) سراجالدين علىبن حسامالدين خانآرزو، تذكره مجمعالنفايس، اسلامآباد 1383ـ1385ش؛
(8) همو، تنبيه الغافلين، چاپ سيد محمد اكرم، لاهور 1401؛
(9) همو، خيابان گلستان: شرح گلستان سعدى، چاپ مهرنور محمدخان، اسلامآباد 1375ش؛
(10) همو، داد سخن، چاپ سيدمحمد اكرم، راولپندى 1352ش؛
(11) همو، ديوان، چاپ نورالاسلام صديقى، دهلىنو 1428/2007؛
(12) همو، سراج منير، در ابوالبركات منير لاهورى، كارنامه، چاپ سيدمحمد اكرم، اسلامآباد 1356ش؛
(13) همو، عطيه كبرى و موهبت عظمى: نخستين رسالات به زبان فارسى در بيان و معانى، چاپ سيروس شميسا، تهران 1381ش؛
(14) همو، مُثِمر، چاپ ريحانه خاتون، كراچى 1991؛
(15) همو، نوادر الالفاظ، مرتبه سيدعبداللّه، كراچى 1992؛
(16) بندربن داس خوشگو، سفينه خوشگو، دفتر3، چاپ سيدشاهمحمد عطاءالرحمان عطاكاكوى، پتنه 1378/1959؛
(17) محمد دبيرسياقى، فرهنگهاى فارسى و فرهنگ گونهها، تهران 1368ش؛
(18) ريحانه خاتون، احوال و آثار خانآرزو : 1099 ه / 1687 ع 1169ه / 1755 ع ، دهلى 1987؛
(19) سيالكوتى مل وارسته لاهورى، رساله احقاق حق وارسته سيالكوتى مل، چاپ سيدحسن عباس، قند پارسى، ش 29ـ30 (بهار و تابستان 1384)؛
(20) محمدرضا شفيعى كدكنى، شاعرى در هجوم منتقدان: نقد ادبى در سبك هندى پيرامون شعر حزين لاهيجى، (تهران )1375ش؛
(21) همو، «مسائل سبكشناسى از نگاه ’آرزو’»، مجله دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى مشهد، سال 36، ش 2 (تابستان 1382)؛
(22) صديق حسنخان، تذكره شمع انجمن، چاپ محمدكاظم كهدويى، يزد 1386ش؛
(23) خضر عباسى نوشاهى، فهرست نسخههاى خطى فارسى: كتابخانه همدرد كراچى، اسلامآباد 1368ش؛
(24) محمود فتوحى، نقد ادبى در سبك هندى، تهران 1385ش؛
(25) فهرست ميكروفيلم نسخههاى خطى فارسى و عربى، (دهلىنو): مركز ميكروفيلم نور، 1379ـ1380ش؛
(26) قيامالدين على قائم، تذكره مخزن نِكات، چاپ سيداظهار الحسن رضوى، لاهور 1966؛
(27) كتابخانه ندوةالعلماء، فهرست نسخههاى خطى فارسى كتابخانه ندوةالعلماء لكهنو، دهلىنو: مركز تحقيقات زبان فارسى در هند، 1365ش؛
(28) خانبابا مشار، فهرست كتابهاى چاپى فارسى، تهران 1337ـ1342ش؛
(29) احمد منزوى، فهرست مشترك نسخههاى خطى فارسى پاكستان، اسلامآباد 1362ـ1370ش؛
(30) ميرمحمدتقى مير، نكاتالشعراء، چاپ عبادت بريلوى، لاهور 1980؛
(31) عليرضا نقوى، تذكرهنويسى فارسى در هند و پاكستان، تهران 1343ش؛
(32) عليقلىبن محمدعلى واله داغستانى، تذكرة رياضالشعراء، چاپ محسن ناجى نصرآبادى، تهران 1384ش؛


(33) Khan Bahadur and ‘Abdu’l - Kadir-e- Sarfaraz, A descriptive catalogue of the Arabic, Persian and Urdu manuscripts in the library of the University of Bombay, Bombay 1935;
(34) Charles Ambrose Storey, Persian literature: a bio-bibliographical survey, vol.2 pt.2, London 1972.

/ سعيد شفيعيون /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6797
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست