responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6770

 

خالدبن سِنان عَبْسى ، خالدبن سِنان عَبْسى، از شخصيتهاى دوره فترت و از حنفا كه به قول مشهور پيامبر بوده است. وى فرزند غَيثبن مَريطةبن مَخزوم، از خاندان بنوعَبْسبن بَغيض بود (براى تفصيل بيشتر درباره نسب او رجوع کنید به ابنكلبى، ص440ـ449؛ ابنبابويه، ج 2، ص 659؛ ابنماكولا، ج 4، ص 447). زمان دقيق حيات او مشخص نيست؛ اما چون دخترش با پيامبر اسلام ديدار داشته (رجوع کنید به ادامه مقاله) احتمالا اندكى پيش از ظهور اسلام مىزيسته است، چنانكه او را معاصر انوشيروان (531ـ579) دانستهاند (ديار بكرى، ج 1، ص 199).

در منابع اسلامى قول پيامبراكرم درباره خالدبن سنان، يعنى «نبىٌ ضيَّعه/ اَضاعَه قومُه» (پيامبرى كه قومش او را ضايع ساختند)، در روايات مختلفى ذكر شده است؛
از جمله گفته شده است كه در جريان بيعت زنان مدينه با رسول خدا، پيامبر از پيرزنى به نام محياة به گرمى استقبال كرد و فرمود: «او دختر برادر من و دختر پيامبرى است كه قومش او را ضايع ساختند» (جاحظ، ج 4، ص 477؛
ابنشبّه نميرى، ج 2، ص 421، 423؛
مسعودى، ج 2، ص 370؛
براى روايات ديگر رجوع کنید به ابنسعد، ج 1، ص 296؛
ابنشبّه نميرى، ج 2، ص 423، 433). همچنين از دختر وى نقل شده كه خالد سوره توحيد را ــپيش از پيامبر اسلام ــ تلاوت مىكرده و به مضامين آن اعتقاد داشته و بنابر نقلى به ظهور پيامبر اسلام بشارت داده است (جاحظ، همانجا؛
ابنقتيبه، ص 62؛
مسعودى، ج 1، ص 75ـ76؛
مسعودى، ج 2، ص 369ـ 370؛
ابنحجر عسقلانى، ج 1، ص 467). برخى معاصران نيز نوشتهاند كه خالد از حنفاى سرزمين حجاز و معتقد به توحيد و معاد بوده است (رجوع کنید به جوادعلى، ج 6، ص 462؛
تريمينگام، ص 264).

در تواريخ و منابع مرتبط با فرهنگ و ادب جاهلى، نام خالدبن سنان در سخن از آتشى مشهور در ميان عرب، يعنى نارالحرّتين ــكه ظاهراً در برخى نقلها به نارالحَدَثان تصحيف شده (مجلسى، ج 14، ص 449؛
براى نمونه رجوع کنید به ابنشبّه نميرى، ج 2، ص 421؛
كلينى، ج 8، ص 342ـ343)ــ آمده است. بنابر اين گزارشها خالد از جانب خدا مأموريت يافت تا اين آتش را كه بسيار عظيم و خطرناك بود و جماعتى از عرب آن را مىپرستيدند (مقدسى، ج 3، ص 134) از بين ببرد. وى با حفر چاهى اين آتش را مهار كرد و سپس خود در آن داخل شد و آن را به طور كامل نابود ساخت (جاحظ، ج 4، ص 476ـ477؛
ثعالبى، ص 573؛
قلقشندى، ج 1، ص 409ـ410). از برخى نقلهاى تفصيلىتر بر مىآيد كه خالد اين كار را به منظور ايمان آوردن قومش انجام داده و در واقع معجزه نبوت او بوده (رجوع کنید به ابنشبّه نميرى، ج 2، ص 426ـ427؛
سمهودى، ج 1، ص 152ـ 154)، چنانكه در منابع به معجزه بودن آن تصريح شده است (رجوع کنید به قلقشندى، ج 1، ص 410؛
براى توضيح بلاغىِ اين ماجرا رجوع کنید به قرطبى، ذيل كهف: 83؛
دميرى، ج 1، ص 558). ظاهراً ده نفر از جمله سليطبن مالكبن زهير، خالد را در انجام اين كار يارى دادند (ابنكلبى، ص 443؛
ابنحزم، ص 251). اين ماجرا با تفاوتهايى در منابع حديثى شيعه و سنّى ذكر شده است (براى نمونه رجوع کنید به كلينى، ج 8، ص 342ـ343؛
طبرانى، ج 11، ص 236؛
حاكم نيشابورى، ج 2، ص 599).

در منابع، كرامات و خوارق عادات ديگرى نيز به خالد نسبت دادهاند كه برخى از آنها جنبه اسطورهاى و افسانهاى دارد، از جمله اينكه نسل پرندهاى عجيب به نام عنقا، كه خوراكش كودكان انسان بود و براى مردم مزاحمت ايجاد مىكرد، با دعاى خالد از بين رفت (مسعودى، ج 2، ص 369؛
زمخشرى، ج 5، ص 457). همچنين گفتهاند كه وى هنگام مرگ به قومش وصيت كرد كه سه روز پس از دفن او بر سر قبرش حاضر شوند و با ديدن چهارپايانى در اطراف قبر، آن را نبش كنند تا وى برخيزد و آنها را از وقايع آينده تا روز قيامت (يا احوال پس از مرگ و قبر و برزخ) آگاه سازد. قوم پس از ديدن نشانهها تصميم به نبش قبر گرفتند، اما جماعتى از خاندان وى، از جمله فرزندش عبداللّه، مانع از انجام اين كار شدند زيرا آن را مايه ننگ و بدنامى خاندان خود مىدانستند (جاحظ، ج 4، ص 477؛
ابنشبّه نميرى، ج 2، ص 422ـ426؛
ابنقتيبه، ص 62؛
مسعودى، ج 1، ص 75). به نقل از ابنعباس، پيامبر اكرم فرموده بود اگر قبر خالد را نبش مىكردند، آنان را از نبوت من و امور مسلمانان باخبر مىساخت (رجوع کنید به مقدسى، ج 3، ص 135).

درباره نبوت خالدبن سنان ميان عالمان اسلامى اختلاف هست. در برخى از منابع اهل سنّت با استناد به شواهدى آمده كه وى نبى و نخستين پيامبر از نسل اسماعيل بوده است، برخى از اين شواهد عبارتاند از: گفته پيامبر درباره خالد (نبىٌ ضيّعَه قومُه)، كرامات منسوب به او و نيز اين قول اهل اخبار كه در دوره فترت بين عيسى و محمد چهار پيامبر ظهور خواهند كرد كه يكى از آنها عرب و همين خالد است (رجوع کنید به جاحظ، ج 4، ص 476؛
مسعودى، ج 2، ص 369؛
زمخشرى، ج 1، ص 184). برخى نيز وى را پيامبر اصحابالرس دانستهاند (رجوع کنید به قاضى عياض، ج 2، ص 303؛
ابنحجر عسقلانى، ج 1، ص 468). اما به نوشته جاحظ (ج 4، ص 478) متكلمان معتقدند كه وى به سبب اعرابى و بياباننشين بودنش پيامبر نبوده است، زيرا خداوند انبيا را از اهالى شهرها و آباديها برگزيده است (نيز رجوع کنید به مقدسى، ج 3، ص 126ـ127؛
ثعالبى، ص 574). ابنكثير (ج 1، ص 104ـ106) با استشهاد به آيات قرآن و حديثى صحيح از پيامبر كه «بين من و عيسى پيامبرى نيست» (رجوع کنید به بخارى، ج 4، ص 142) و همچنين نقدِ متنى و سندىِ حديث «نبىٌ ضيَّعه قومُه»، نبى بودن خالد را نپذيرفته و او را فردى صالح و داراى كرامات دانسته است (نيز رجوع کنید به ابن ابىالحديد، ج 6، ص 388؛
ابنقيم جوزيه، ج 3، ص 671، پانويس 1). برخى نيز بر آناند كه خالد نبوت داشته ولى رسول نبوده است (رجوع کنید به ابنماكولا، ج 6، ص 272؛
دسوقى، ج 4، ص 312)، چنانكه ابنعربى (ج 1، ص 213) وى را مأمور به رسالت و تبليغ ندانسته و معتقد است كه او نبوت برزخى داشته، زيرا ادعا كرده است كه پس از مرگ از احوال آنجا خبر مىدهد.

در منابع شيعى نيز اقوال و آراى متفاوتى درباره نبوت خالد وجود دارد. كلينى (ج 8، ص 342ـ343) و ابنبابويه (ج 2، ص 659ـ660) حديث پيامبر درباره خالد را آوردهاند (نيز رجوع کنید به قطب راوندى، ص 275) و ابنبابويه (ج 2، ص 659) به مناسبت بحث از معناى فترت، از خالدبن سنان ياد كرده و او را پيامبرى دانسته كه كسى منكر وجود او نيست و حتى گفته كه ميان بعثت او و بعثت پيامبر اسلام پنجاه سال فاصله بوده است. در مقابل، احمدبن على طبرسى در الاحتجاج (ج 2، ص 91) از امام صادق عليهالسلام نقل كرده كه خالد از عرب باديه بوده نه پيامبر، و نبوت او صرفآ سخنى شايع ميان مردم است. همچنين در برخى تفاسير شيعه گفته شده هلاك اصحاب ابرهه، كه در سوره فيل ذكر شده، از معجزات پيامبر آن زمان ــاحتمالا خالدبن سنان ــ بوده است (رجوع کنید به طوسى، ذيل فيل: 3؛
فضلبن حسن طبرسى، ذيل فيل5:). مجلسى (ج 14، ص 451) پس از نقل همه گزارشها درباره خالد نتيجه گرفته كه اخبار دلالتكننده بر نبوت او بيشتر و قوىتر است.

درباره مرگ خالدبن سنان نيز اخبار مختلفى وجود دارد (رجوع کنید به حاكم نيشابورى، ج 2، ص 599ـ600). گفته مىشود قبر او در مشهدالنور، در شهر مَنبِـج* قرار دارد (هروى، ص 57).


منابع:
(1) ابن ابىالحديد، شرح نهجالبلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره 1385ـ1387/1965ـ1967، چاپ افست بيروت (بىتا.)؛
(2) ابنبابويه، كمالالدين و تمام النعمة، چاپ علىاكبر غفارى، قم 1363ش؛
(3) ابنحجر عسقلانى، كتاب الاصابة فى تمييز الصحابة، مصر 1328، چاپ افست بيروت (بىتا.)؛
(4) ابنحزم، جمهرةانسابالعرب، چاپ عبدالسلام محمدهارون، قاهره ( 1982)؛
(5) ابنسعد (بيروت)؛
(6) ابنشبّه نميرى، تاريخ المدينة المنورة: اخبار المدينةالنبوية، چاپ فهيم محمد شلتوت، بيروت 1410/19990؛
(7) ابنعربى، فصوصالحكم، و التعليقات عليه بقلم ابوالعلاء عفيفى، تهران 1366ش؛
(8) ابنقتيبه، المعارف، چاپ ثروت عكاشه، قاهره 1960؛
(9) ابنقيم جوزيه، زادالمعاد فى هدى خيرالعباد، چاپ شعيب ارنؤوط و عبدالقادر ارنؤوط، بيروت 1412/1992؛
(10) ابنكثير، السيرةالنبوية، چاپ مصطفى عبدالواحد، قاهره 1383ـ1386/ 1964ـ1966، چاپ افست بيروت (بىتا.)؛
(11) ابنكلبى، جمهرةالنسب، ج 1، چاپ ناجى حسن، بيروت 1407/1986؛
(12) ابنماكولا، الاكمال فى رفع الارتياب عنالمؤتلف و المختلف فى الاسماء و الكنى و الانساب، چاپ عبدالرحمانبن يحيى معلمى يمانى، بيروت (بىتا.)؛
(13) محمدبن اسماعيل بخارى، صحيحالبخارى، (چاپ محمد ذهنى افندى)، استانبول 1401/1981، چاپ افست بيروت (بىتا.)؛
(14) عبدالملكبن محمد ثعالبى، ثمارالقلوب فىالمضاف و المنسوب، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره ( 1985)؛
(15) عمروبن بحر جاحظ، كتابالحيوان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر ?(1385ـ1389/1965ـ 1969)، چاپ افست بيروت (بىتا.)؛
(16) جوادعلى، المفصل فى تاريخالعرب قبلالاسلام، بيروت 1976ـ1978؛
(17) محمدبن عبداللّه حاكم نيشابورى، المستدرك علىالصحيحين، چاپ يوسف عبدالرحمان مرعشلى، بيروت 1406؛
(18) محمدبن احمد دسوقى، حاشيةالدسوقى علىالشرحالكبير، (بيروت) : داراحياء الكتب العربية، (بىتا.)؛
(19) محمدبن موسى دميرى، حياة الحيوان الكبرى، قاهره 1390/1970، چاپ افست قم 1364ش؛
(20) حسينبن محمد دياربكرى، تاريخ الخميس فى احوال انفس نفيس، (قاهره )1283/ 1866، چاپ افست بيروت (بىتا.)؛
(21) محمودبن عمر زمخشرى، ربيعالابرار و نصوصالاخبار، چاپ سليم نعيمى، بغداد (بىتا.)، چاپ افست قم 1410؛
(22) علىبن عبداللّه سمهودى، وفاءالوفا باخبار دارالمصطفى، چاپ محمد محيىالدين عبدالحميد، بيروت 1404/1984؛
(23) سليمانبن احمد طبرانى، المعجمالكبير، چاپ حمدى عبدالمجيد سلفى، چاپ افست بيروت 1404ـ?ـ140؛
(24) احمدبن على طبرسى، الاحتجاج، چاپ محمدباقر موسوى خرسان، نجف 1386/1966، چاپ افست قم (بىتا.)؛
(25) فضلبن حسن طبرسى؛
(26) طوسى؛
(27) عياضبن موسى قاضى عياض، الشفا بتعريف حقوق المصطفى، بيروت 1409؛
(28) محمدبن احمد قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، بيروت 1405/1985؛
(29) سعيدبن هبةاللّه قطب راوندى، قصصالانبياء، چاپ غلامرضا عرفانيان يزدى، قم 1376ش؛
(30) قلقشندى؛
(31) كلينى؛
(32) مجلسى؛
(33) مسعودى، مروج (بيروت)؛
(34) مطهربن طاهر مقدسى، كتاب البدء والتاريخ، چاپ كلمان هوار، پاريس 1899ـ1919، چاپ افست تهران 1962؛
(35) علىبن ابىبكر هروى، الاشارات الى معرفة الزيارات، چاپ علىعمر، قاهره 1423/2002؛


(36) J. Spencer Trimingham, Christianity among the Arabs in pre-Islamic times, London 1979.

/ مرتضى صابرى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6770
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست