responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6769

 

خالد بن سعيد ، خالد بن سعيد بن عاص، از نخستين ايمانآورندگان به اسلام. وى از قريش و كنيهاش ابوسعيد بود (ابنسعد، ج 4، ص 94؛ بلاذرى، ج 5، ص 6). پدرش معروف به ابواُحَيْحَة، از بزرگان مكه و از مخالفان شديد پيامبر بود كه تا پايان عمر اسلام نياورد (ابنسعد، ج 4، ص 95ـ96؛ ابنعبدالبرّ، ج 2، ص 424). مادرش، لبينة معروف به امّ خالد، دختر خَبّاب/ حباببن عبدي اليلبن ناشب از مردم ثَقيف* بود (ابنسعد، ج 4، ص 94؛ ابناثير، 1970ـ1973، ج 2، ص 97).

خالدبن سعيد قبل از برادرانش اسلام آورد (ابنسعد، همانجا؛ ابنعساكر، ج 16، ص 69). در زمان دعوت پنهانى پيامبر به اسلام گرويد و وى را سومين، چهارمين يا پنجمين مسلمان دانستهاند (رجوع کنید به ابنسعد، ج 4، ص 95ـ96؛ يعقوبى، ج 2، ص 23). درباره سبب اسلام آوردن خالدبن سعيد چنين نقل شده است كه او در خواب ديد بر لبه پرتگاهى مشرف بر آتش قرار دارد و پدرش سعى دارد او را در آن افكند، در آن حال پيامبر او را كنار كشيد و از افتادن در آتش نجات داد. خالد رؤياى خويش را صادقه يافت و آن را براى ابوبكر بازگو كرد و به توصيه ابوبكر به اسلام راغب گشت. وى در اَجياد نزد پيامبر حاضر شد و اسلام آورد (ابنسعد، ج 4، ص 94). هنگامى كه سعيدبن عاص از مسلمان شدن پسرش آگاهى يافت، وى را بسيار سرزنش كرد، به وى ناسزا گفت و او را به شدت كتك زد، به گونهاى كه عصاى خود را بر سرش شكست و حتى صحبت كردن با او را براى خانوادهاش منع كرد. پس از آن، خالد نزد پيامبر رفت و ملازم وى شد. گاه نيز به تنهايى در اطراف مكه نماز مىگزارد. چون خالدبن سعيد در تصديق پيامبر و پيروى از او اصرار ورزيد، پدرش او را حبس كرد و او را سه روز در آفتاب سوزان مكه نگه داشت. خالد از زندان پدر گريخت و در نواحى اطراف مكه مخفى شد. با شدت گرفتن آزار و اذيت كافران، خالدبن سعيد همراه عدهاى از مسلمانان و به دستور پيامبر به سرزمين حبشه مهاجرت كرد (همان، ج 4، ص 95ـ96؛ ابنعساكر، ج 16، 70). باتوجه به اينكه مسلمانان در دو نوبت به سرزمين حبشه مهاجرت كردند، در مورد زمان مهاجرت خالدبن سعيد بين مورخان اختلاف است. بيشتر مورخان مهاجرت او را در نوبت دوم (يعنى در سال پنجم بعثت؛ رجوع کنید به همانجاها) و برخى ديگر در نوبت اول (رجوع کنید به ابنعساكر، ج 16، ص 72؛ ابنحجر عسقلانى، ج 2، ص 236) دانستهاند. پسر او به نام سعيد و دخترش به نام اَمَه (امّخالد) در حبشه متولد و بزرگ شدند و بعدها، امه به ازدواج زبيربن عوام* درآمد (ابنسعد، ج 4، ص 94، 97؛ ابناثير، 1970ـ1973، ج 2، ص 98؛ ابنحجر عسقلانى، همانجا). در روايتى آمده است كه خالدبن سعيد در حبشه وكيل عقد نكاح امّحبيبه، از زنان پيامبر، بوده (رجوع کنید به ابناثير، 1399ـ1402، ج 2، ص 308ـ309)، كه نشاندهنده جايگاه و مقام خالدبن سعيد نزد پيامبر است. خالدبن سعيد در سال هفتم هجرت همراه ديگر مهاجران حبشه به سرزمين حجاز بازگشت و در خيبر (در پايان جنگ خيبر) به حضور پيامبر رسيد. پيامبر با خشنودى از آنان استقبال كرد و به وى و ديگر مهاجران حبشه، با اينكه در جنگ شركت نداشتند، از غنايم خيبر سهم داد (ابنسعد، ج 4، ص 96؛ ابنعبدالبرّ، ج 2، ص 421).

مورخان خالدبن سعيد را از كاتبان و منشيان پيامبر نام بردهاند (براى نمونه رجوع کنید به جهشيارى، ص 9؛ ابناثير، 1399ـ1402، ج 2، ص 313). او در مكه و پيش از هجرت براى پيامبر كتابت مىكرد. گفته شده است كه وى نخستين كسى بود كه عبارت «بسماللّهالرحمنالرحيم» را نوشت (ابنعبدالبرّ، همانجا). پس از هجرت نيز در مدينه، نامه پيامبر براى اهل طائف و نمايندگان آنان را او كتابت كرد و به هيئت نمايندگى ثقيف داد. وى همچنين در مدينه در مذاكرات صلح بين پيامبر و اهل طائف وساطت كرد تا آنكه اين هيئت مسلمان شدند (ابنسعد، همانجا). خالدبن سعيد پس از بازگشت از حبشه همراه رسول خدا و ديگر مسلمانان در سفر عمرةالقضا، فتح مكه، و غزوات حنين، طائف و تبوك حضور يافت (ابنعبدالبرّ، همانجا) و در مأموريتهايى كه پيامبر به وى مىداد شركت فعال داشت، از جمله هنگامى كه عمروبن مَعْدى كَرِب مرتد شد و سر به شورش برداشت، پيامبر علىبن ابىطالب عليهالسلام را به همراه سپاهى از مهاجران از جمله خالدبن سعيد كه پيشاهنگ سپاه بود، به سوى عَمرو و قوم او فرستاد. پس از سركوبى شورشيان و فرار عمروبن معدى كرب، علىبن ابىطالب عليهالسلام خالد را براى اخذ صدقات (ماليات زكات)، همانجا گمارد و به او فرمان داد كه هركس از فراريان مراجعت نمود و ايمان آورد او را امان دهد. بعد از بازگشت على عليهالسلام، عمروبن معدى كرب نزد خالدبن سعيد رفت و دوباره مسلمان شد (ابناثير، 1399ـ1402، ج 2، ص 337).

در اواخر عمر پيامبر، پس از مرگ باذام/ باذان*، امير ايرانى و مسلمان يمن، پيامبر خالدبن سعيد را حاكم منطقه مابين نجران و زَبيد نمود (همان، ج 2، ص 336). اين انتصاب ظاهراً در سال دهم هجرت صورت گرفته است، زيرا در اين سال فَروَةبن مُسَيْك مرادى همراه هيئتى در مدينه به حضور پيامبر اكرم رسيد و رسول خدا ضمن آنكه وى را بر قومش (مراد) و بر زبيد و قبيله مَذْحِج امارت و رياست داد، خالدبن سعيد را نيز به عنوان عامل خود براى گردآورى صدقات، همراه وى به يمن فرستاد. بنابه روايتى، پيامبر خالد را مأمور گردآورى ماليات يمن و به قولى مأمور ماليات مذحج و عامل صنعا نمود، و در هر صورت، تا زمان وفات پيامبر عامل يمن باقى ماند (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 296ـ297؛ همو، 1970ـ1973، ج 2، ص 98؛ نيز رجوع کنید به ابنسعد، همانجا؛ يعقوبى، ج 2، ص 76؛ ابنعبدالبرّ، همانجا).

در سال دهم هجرت، اَسْوَد عَنْسى* (متوفى سال 11) ادعاى پيغمبرى كرد و بر سراسر يمن مسلط شد و خالدبن سعيد را از منطقه تحت حكومت خود بيرون راند (رجوع کنید به ابناثير، 1399ـ1402، ج 2، ص 337). پس از وفات پيامبراكرم، خالدبن سعيد و برادرانش، اَبان و عمرو، كه يكى عامل پيامبر در بحرين، و ديگرى در تَيماء و خيبر بودند، به مدينه بازگشتند و گفتند كه پس از رسول خدا براى كسى كار نمىكنند (ابنعبدالبرّ، ج 2، ص 422ـ423). خالدبن سعيد جزو دوازده نفرى بود كه از بيعت كردن با ابوبكر خوددارى كردند (رجوع کنید به يعقوبى، ج 2، ص 124، 126؛ ابنبابويه، ج 2، ص 461). برادرش ابان نيز در اين امر با او همراهى نمود. خالد گفته بود كه از بنىهاشم تبعيت مىكند (يعقوبى، ج 2، ص 133؛ ابناثير، 1970ـ1973، همانجا). وى كه قائل به خلافت علىبن ابىطالب بود (يعقوبى، ج 2، ص 124، 126؛ قس ابنسعد، ج 4، ص 97)، پس از بيعت على عليهالسلام با ابوبكر (رجوع کنید به يعقوبى، ج 2، ص 126)، تن به بيعت داد (ابناثير، 1970ـ1973، همانجا؛ قس ابنسعد، همانجا، كه گفته است خالدبن سعيد پس از سه ماه با ابوبكر بيعت كرد؛ طبرى، ج 3، ص 387: دو ماه). خوددارى خالدبن سعيد از بيعت با ابوبكر بيش از آنكه بر ابوبكر گران آيد، بر عمر گران آمده بود و بعدها در موارد مختلف، عمر با استناد بر اين سابقه، با خالدبن سعيد مخالفت مىكرد، از جمله در سال 13، هنگامى كه ابوبكر تصميم گرفت سپاه اسلام را به شام بفرستد، خالدبن سعيد را به فرماندهى لشكر مسلمانان گمارد و پرچم را به او داد، اما با اصرار عمر او را قبل از حركت سپاه عزل كرد. خالدبن سعيد با مناعت طبع پرچم را پس داد (ابنسعد، همانجا؛ يعقوبى، ج 2، ص 133؛ طبرى، ج 3، ص 387ـ 388؛ ابنعساكر، ج 16، ص 79ـ80؛ ابناثير، 1399ـ 1402، ج 2، ص 402).

با اين حال، وى به دستور ابوبكر در تيماء، از شهرهاى شام، مستقر شد و اعراب اطراف را براى جنگ گرد آورد و با احتياط پيشروى كرد. روميان نيز كسانى از اعراب شام، از قبايل بَهراء، سليح، تنوخ، غسّان، كلب و لخم و جذام را براى جنگ با او آماده كردند. خالدبن سعيد حمله كرد و آن قبايل را پراكنده ساخت و همه افراد قبايل به اسلام گرويدند. يكى از سرداران روم به نام باهان به جنگ با خالدبن سعيد پرداخت. در اين جنگ، عدهاى از روميان كشته و بقيه منهزم گشتند. خالدبن سعيد از ابوبكر مدد خواست. ابوبكر نيز سپاهيانى به يارى او فرستاد (طبرى، ج 3، ص 388ـ389، 391؛ ابناثير، 1399ـ 1402، ج 2، ص 402ـ403).

در مورد محل و زمان شهادت خالدبن سعيد چند روايت تاريخى وجود دارد. طبق روايتى او در جنگ اَجنادَين با روميان و اهالى شام (سال 13)، در زمان حيات ابوبكر به شهادت رسيد (رجوع کنید به ابنعبدالبرّ، ج 2، ص 422؛ ابناثير، 1970ـ1973، همانجا؛ ابنحجر عسقلانى، ج 2، ص 329). بنابه روايت ديگر، او در جنگ مَرْج الصُّفَّر در شام شهيد شده است (ابنعبدالبرّ، همانجا). طبق روايتى ديگر، در واقعه مرجالصّفّر فقط پسر خالد شهيد شد و خالد در اين واقعه سالم ماند (طبرى، ج 3، ص 391؛ ابناثير، 1399ـ1402، ج 2، ص 405؛ نيز رجوع کنید به مرجالصّفّر*). روايات درباره تاريخ و تقدم و تأخر جنگهاى اجنادين و مرجالصّفّر و يرموك متفاوت است (ابناثير، 1970ـ1973، همانجا). ابنقتيبه (ص 296) مرگ خالد را در جنگ يرموك نوشته است.

در كتب رجال، خالدبن سعيد را در زمره اصحاب رسول خدا ذكر كردهاند و شيخطوسى در رجال خود (ص 24) از او ياد كرده است. از خالدبن سعيد به «نجيب بنىاميه» ياد شده است (بحرالعلوم، ج 2، ص 325).


منابع:
(1) ابناثير، اسدالغابة فى معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهيم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره 1970ـ1973؛
(2) همو، الكامل فىالتاريخ، بيروت 1385ـ1386/1965ـ1966، چاپ افست 1399ـ1402/ 1979ـ 1982؛
(3) ابنبابويه، كتابالخصال، چاپ علىاكبر غفارى، قم 1362ش؛
(4) ابنحجر عسقلانى، الاصابة فى تمييزالصحابة، چاپ علىمحمد بجاوى، بيروت 1412/1992؛
(5) ابنسعد (بيروت)؛
(6) ابنعبدالبرّ، الاستيعاب فى معرفةالاصحاب، چاپ علىمحمد بجاوى، بيروت 1412/1992؛
(7) ابنعساكر، تاريخ مدينة دمشق، چاپ على شيرى، بيروت 1415ـ1421/ 1995ـ2001؛
(8) ابنقتيبه، المعارف، چاپ ثروت عكاشه، قاهره 1960؛
(9) محمدمهدىبن مرتضى بحرالعلوم، رجال السيد بحرالعلوم، المعروف بالفوائد الرجالية، چاپ محمدصادق بحرالعلوم و حسين بحرالعلوم، تهران 1363ش؛
(10) احمدبن يحيى بلاذرى، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوسعظم، دمشق 1996ـ2000؛
(11) محمدبن عبدوس جهشيارى، كتاب الوزراء و الكتّاب، چاپ مصطفى سقا، ابراهيم ابيارى، و عبدالحفيظ شلبى، قاهره 1357/ 1938؛
(12) طبرى، تاريخ (بيروت)؛
(13) محمدبن حسن طوسى، رجالالطوسى، چاپ جواد قيومى اصفهانى، قم 1415؛
(14) يعقوبى، تاريخ.

/ محمدحسن سعيدى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6769
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست