responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6756

 

خاكسار ، خاكسار، از مهمترين نهضتهاى سياسى و اجتماعى شبهقاره هند در دوران استعمار انگلستان كه با هدف استقلال هندوستان از سلطه بريتانيا، احياى دوران عظمت و قدرت مسلمانان شبهقاره و بهبود اساسى وضع تودههاى مردم از سوى عنايتاللّهخانِ مشرقى* (علامه شرق) در 1309ش/1930 در شهر لاهور (در ايالت پنجاب)، بنيان گذاشته شد.

نهضت خاكسار پيوند بسيار تنگاتنگى با شخصيت و انديشه علامه مشرقى داشت، زيرا او نهتنها اين نهضت را پديد آورد، بلكه آن را با اقتدار هدايت، و در نهايت نيز خودْ آن را منحل كرد.

مشرقى از دوران جوانى و پس از اتمام تحصيلات عاليه خود، از 1331/ 1913 وارد عرصه فعاليتهاى فكرى، فرهنگى و سپس سياسى شبه قاره شد و كوشيد از طريق نهادهاى آموزشى هند وضعيت مسلمانان هندوستان را بهبود بخشد و جايگاه سياسى و اجتماعى و فرهنگى آنان را ارتقا دهد، اما پس از گذشت نزديك به دو دهه فعاليت در حوزههاى آموزشى و تربيتى، سرانجام دريافت كه زير سلطه انگليس، تغيير سياستهاى موجود و انجام اصلاحات به سختى ممكن است، بنابراين در 1309ش/1930 از مناصب دولتى استعفا داد و تصميم گرفت خود نهضتى، براى تغيير سرنوشت مسلمانان و كسب آزادى هندوستان آغاز كند. مشرقى معتقد بود كه رهبر يك ملت نمىتواند در شرايطى كه مردمش در فقر زندگى مىكنند، زندگى مرفه و راحتى داشته باشد. بنابراين، پس از استعفا، زندگى مرفه خود را نيز ترك و پوشيدن لباس به سبك غربى را كنار گذاشت. وى قبل از تأسيس نهضت خاكسار، رسالهاى با عنوان >تجزيه سياسى مسلمانان: دلايل و راههاى اصلاح آن< نگاشت كه شامل برنامه او براى وحدت سياسى هندوستان بود. او در اين رساله از مسلمانان خواست كه راه خود را از حزب كنگره جدا سازند و به جاى آن سازمان سياسى و ملى قدرتمندى به وجود آورند كه تمام احزاب سياسى وقت مسلمانان در آن به صورتى يكپارچه ادغام شوند. اين عقيده را بعدآ مشرقى در كتاب اشارات، كه انجيل نهضت خاكسار خوانده شده است، توسعه داد، زيرا در سالهاى نزديك به دهه 1310ش/1930 مناسبات مسلمانان و هندوان در وضع مطلوبى قرار نداشت و مسلمانان خود به گروههاى كوچك متعددى تقسيم شده و نقش خود را در تحولات سياسى تا حدى از دست داده بودند. در اين اوضاع، مشرقى نهضت خاكسار را شكل داد تا تمام احزاب و گروههاى اسلامى را يكپارچه سازد (يوسف، ص 50ـ51؛ مالك، ص 5ـ7، 54).

اساس فلسفه فكرى مشرقى مبتنى بر اصلاح نفس بود. او معتقد بود كه افراد ملت، پيش از مشاركت در سياست، مىبايد از طريق تزكيه نفس قدرتمند و يكپارچه شوند. بنابراين نظامى كه او براى ايجاد يكملت عرضه مىكرد، با اصلاح نفس آغاز مىشد و اين اصلاح از نظر مشرقى داراى سه اصل بود: زندگى ساده و بىآلايش، آمادگى براى خدمت بهتمام بشر صرفنظر از اعتقادات دينى و نژادوقوميتافراد، و برخوردارى از توانبدنى. اين سه اصل كه در نام اين نهضت يعنى خاكسار نيز متجلىاند، اساس فلسفه فكرى نهضت خاكسار و اصول هدايت آن را تشكيل مىدادند. بر اين اساس، اعضاى اين نهضت مطابق اصل اول لباسهاى خاكى رنگ مىپوشيدند و يك بيل بر روى شانه خود حمل مىكردند. آنان مطابق اصل دوم، روزانه دو ساعت در برنامههاى خدمت به مردم شركت مىجستند و براى تحقق اصل سوم به ورزش و تمرينهاى بدنى و رژه مىپرداختند (مالك، ص 26؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذيل مادّه؛ يوسف، ص 51؛ اسميت، ص 270).

مشرقى به واسطه اصول خيرخواهانه نهضت خاكسار، به سرعت به صورت رهبرى قدرتمند و مجرب درآمد كه انقلابى در ميان مسلمانان به وجود آورده است. او در تلاشهايش براى برانداختن فرقهگرايى در ميان مسلمانان، در 1318ش/1939 به لكهنو سفر كرد تا به درگيريهاى شيعيان و سنّيان خاتمه دهد و در اين كار به موفقيت زيادى دست يافت، اما هنگامى كه مىكوشيد قرارداد صلحى ميان آنها منعقد كند، بازداشت شد، و سپس زير فشار مردم از زندان رهايى يافت. تلاشهاى مستمر مشرقى براى حمايت از مسلمانان و ايدئولوژى نهضت خاكسار باعث شد تا اين جنبش در دوره نه سالهاى از 1309ش/1930 تا 1318ش/1939 توسعه بيابد. در 1318ش/1939، نهضت خاكسار در اوج شهرت و محبوبيت قرار داشت و در سراسر شبهقاره هند گسترش يافته بود. اين امر موجب احساس خطر جدّى از سوى استعمار انگلستان شد، زيرا در آن مقطع هيچ نهضتى در هندوستان وجود نداشت كه چنان انسجام عظيمى در ميان تودههاى مردم به وجود آورده باشد. بنابراين، بريتانيا براى پيشگيرى از يك قيام سراسرى، كوشيد تا نهضت خاكسار را از طريق محدود كردن فعاليتهايش خاموش كند. به دنبال آن، مشرقى به دهلى رفت تا با فرماندار هند، لرد لين لايتگو، براى رفع آن محدوديتها ديدار كند. او همچنين با قائد اعظم محمدعلى جناح*، دكتر سر ضياءالدين و ديگر رهبران مسلمانان ديدار و درباره اين موضوع با آنها گفتگو كرد. در 28 اسفند 1318/ 19 مارس 1940، اعضاى نهضت خاكسار در اعتراض به ممانعت از فعاليت اين نهضت، در خيابانهاى لاهور راهپيمايى كردند و براى اقامه نماز رهسپار مسجد بدشاهى شدند. پليس تلاش كرد آنها را متوقف سازد، اما پيروان خاكسار به حركت خود ادامه دادند. به دنبال آن، پليس بر روى تظاهركنندگان آتش گشود كه در نتيجه آن صدها تن از آنها كشته و زخمى شدند. در همان روز، نهضت خاكسار غيرقانونى اعلام شد و علامه مشرقى را نيز دستگير كردند. اين قتل عام و دستگيرى مشرقى اعتراض گسترده رهبران مسلمانان همچون محمدعلى جناح* و بسيارى از شخصيتهاى سياسى هند را در پىداشت (يوسف، ص 52).

طى سالهاى بعد و تا پيش از استقلال شبهقاره هند و جدايى پاكستان* در 1326ش/1947، نهضت خاكسار به طور فعال در صحنه سياسى شبهقاره حضور داشت. در طول دهه 1320ش/ 1940، مناسبات گستردهاى ميان احزاب اسلامى شبهقاره و به ويژه حزبمسلمليگ* با نهضت خاكسار حاكم بود و مشرقى نقش مهمى در قدرتگيرى مسلمانان شبهقاره و بعدها استقلال پاكستان ايفا كرد، هرچند كه او همواره با تقسيم شبهقاره مخالف بود (رجوع کنید به شانمحمد، ص202؛ مشيرالحسن، ص66ـ67). مشرقى در سالهاى پس از 1319ش/1940 نيز بارها دستگير و زندانى شد و حتى مناسبات وى با رهبران احزاب و جريانهاى سياسى اسلامى شبهقاره نيز به دفعات به تيرگى گراييد (رجوع کنید به عايشه جلال، ص91؛ افضل، ج1، ص47). محدوديتها و ممنوعيتهاى فعاليت مشرقى و نهضت خاكسار تا اواخر دهه 1320ش/ 1940 ادامه يافت و بسيارى از اعضاى اين نهضت و پيروان مشرقى خصوصاً در طول دهه مذكور به زندان افتادند (اسميت، ص 281). در اين دوران، هفتهنامه اردوزبان الاصلاح، ترجمان نهضت خاكسار و محل نشر عقايد و آراى علامه مشرقى بود كه گرايشهاى نويى در روزنامهنگارى زبان اردو به وجود آورد (مالك، ص 17؛ >مسلمانان در هند<، همانجا). نهضت خاكسار در حيات سياسى خود تحت تأثير شخصيت و رهبرى مقتدرانه مشرقى تشكيلات بسيار منظم و منسجمى داشت و از اين طريق، فعاليتهاى نهضت و اعضاى آن را در شهرها و مناطق گوناگون شبهقاره كه نهضت خاكسار در آنها پايگاه و نمايندگى داشت، هدايتمىكرد (رجوع کنید به اسميت،ص274؛ مالك، ص 53 ـ54).

با استقلال شبهقاره هند و جدايى پاكستان، علامه مشرقى نهضت خاكسار را در 12 تير 1326/ 4 ژوئيه 1947 منحل كرد و با اينكه مدتى بعد برخى از رهبران برجسته اين نهضت آن را مجددآ احيا كردند و به حيات آن تا دو سه دهه بعد و حتى پس از وفات مشرقى ادامه دادند، اما نهضت خاكسار عملا با انحلال رسمى آن از سوى مشرقى از عرصه فعاليتهاى سياسى شبهقاره هند و سپس پاكستان خارج شد (يوسف، ص 57؛ مالك، ص 190). مشرقى پس از منحل كردن خاكسار، حزب ديگرى تأسيس كرد و به فعاليت در راه حفظ وحدت شبهقاره هند پرداخت و تا زمان فوت در 1342ش/1963، به صورتى فعال در صحنه سياسى پاكستان حضور داشت. از علامه مشرقى و نهضت او در منابع اسلامى عمدتآ به نيكى ياد شده و ستايش شدهاند، اما در مقابل، غالب محققان غربى او را بنيادگرا، ديكتاتور، حتى فاشيست و هوادار هيتلر و حزب نازى معرفى كرده و نهضت خاكسار را يك جنبش شبه نظامى خشونتگرا معرفى كردهاند (براى نمونه رجوع کنید به اسميت، ص 276؛
هاردى، ص 288؛
بالجان، ص 11ـ12).


منابع:
(1) پيتر هاردى، مسلمانان هند بريتانيا، ترجمه حسن لاهوتى، مشهد 1369ش؛


(2) M. Rafique Afzal, Political parties in Pakistan, Islamabad 1998;
(3) Ayesha Jalal, The sole spokesman: Jinnah, the Muslim League and the demand for Pakistan, Cambridge 1985;
(4) Johannes Marius Simon Baljon, Modern Muslim Koran interpretation: 1880-1960, Leiden 1968;
(5) EI2, s.v. "Khaksar" (by J.M.S. Baljon);
(6) Muhammad Aslam Malik, Allama Inayatullah Mashraqi: a political biography, Oxford 2000;
(7) Mushirul Hasan, Legacy of a divided nation: India's Muslims since independence, Delhi 1997;
(8) Muslims in India: a biographical dictionary, ed. Naresh Kumar Jain, New Delhi: Manohar, 1979;
(9) Shan Muhammad, Muslims and India's freedom movement, New Delhi 2002;
(10) Wilfred Cantwell Smith, Modern Islam in India: a social analysis, New Delhi1999;
11- Nasim Yusuf,Allama Mashriqi &Dr.Akhtar Hameed Khan: two legends of Pakistan, New York 2003.

/ على محمد طرفداری/

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6756
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست