responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6729

 

خارپشت ، خارپشت، امروزه نام پستاندارى كوچك و خاردار از خانواده خارپشتان كه در منابع قديم دربرگيرنده دو خانواده از پستانداران يعنى خارپشتان و تَشيها، و يك خانواده از ماهيها به نام خارپشتماهيان بوده است.

1) خارپشت يا جوجه تيغى يا قُنفُذ/ قنفذ بَرّى. پستاندارى كوچك و شبگرد متعلق به جنسهاى Erinaceus و Hemiechinusاز خانواده خارپشتها و راسته حشرهخواران. اين جانوران با وجود جثه كوچك، مىتوانند مارهاى سمّى را شكار كنند. بدن خاردار آنها هنگام احساس خطر به شكل يك توپ درمىآيد. از جنس Erinaceus، يكگونه و از جنس Hemiechinus، سهگونه در مناطق مختلف ايران و خاورميانه و افريقا زندگى مىكند (فيروز، ص 342؛
اعتماد، ج 3، ص 9ـ10؛
د. ايرانيكا، ذيل "Hedgehog").

2) تَشى يا قنفذ هندى/ قنفذ جبلى. پستاندارى شبگرد، تيغدار و علفخوار با نام علمى Hystrix indica از خانواده تشيها و راسته جوندگان. تيغها، موهاى بزرگ سفتشدهاى هستند كه هنگام احساس خطر، به وسيله عضلات زير پوست بلند مىشوند. برخلاف تصور عموم، اين جانور تيغهايش را پرتاب نمىكند بلكه هنگام تماس با دشمن، تيغهاى تشى در بدن مهاجم فرو مىروند. طول تشى گاهى به يك متر و وزنش هم به بيست كيلوگرم مىرسد. اين جانور در بيشتر كشورهاى آسيايى وجود دارد (رجوع کنید به فيروز، ص 412؛
اعتماد، ج 1، ص 37؛
بوتيكر و هريسون، ج 4، ص 489).

3) خارپشت دريايى يا قنفذ بحرى. در منابع قديمى به نوعى ماهى خاردار گفته مىشد كه احتمالا همان خارپشتماهى يا ماهى پفى امروزى مخصوصاً گونه Diodon hystrix است. وقتى جانور آب يا هوا را مىبلعد، بدنش گرد و متورم و خارهايش نيز بلند مىشود (اسدى و دهقانى پشترودى، ص 55؛
موزه تاريخ طبيعى فلوريدا، ذيل "Porcupine fish").



واژگان. خارپشت (خار + پشت) را در اوستايى sizdra(بهرامى، ج 3، ص 1425، ذيل "Sizdra") و در فارسى ميانه، راورا (اسدى طوسى، 1365ش، ذيل «راوَرا»)، خارپشت (فرهوشى، ذيل واژه؛
هرن، ج 1، ص 589ـ591، ش 461)، ژوژَك/ ژوژَگ/ ژوژَه (بندهش، ص 79؛
شايست ناشايست، فصل 2، بند59، فصل 10، بند31؛
فرهوشى، ذيل «خارپشت» و «ژوژه» (خارپشت)؛
مكنزى، ذيل "zuzag")

و دوژَكَه (ونديداد، فرگرد1، بند10، ص 218، يادداشت 73) گفتهاند. صورتهاى پهلوى خارپشت با تغييراتى جزئى در زبانها و گويشهاى امروز ايرانى وجود دارد (ايزدپناه، 1363ش؛
همو، 1367ش، ذيل، «ژژو»؛
شرفكندى، ذيل «ژژو»، «ژوژو»، «ژوژى»، «ژوشك»؛
رضائى، ذيل «جج» و «خارپش»؛
افشار سيستانى، ذيل «جج»؛
تاريخ سيستان، ص 85). در عربى، به آن قُنْفُذ/ قُنْفَذ/ قنفذ برّى مىگويند (رجوع کنید به ادامه مقاله؛
نيز براى واژههاى ديگر در عربى و در برخى زبانهاى ديگر رجوع کنید به ابوريحان بيرونى، ص 511، ش 865).

تَشى در زبان اوستايى sukurna، در پهلوى sukur(بهرامى، ج 3، ص 1426، ذيل "Sukurna"؛
برهان، ج 2، ص 1157 و پانويس 2) و در فارسى درى سَغُر/ سنغر/ شنگر/ سنگه، تشى و زنكرت گفته شده است (اسدى طوسى، 1354ش، ص 279؛
همو، 1365ش، ذيل «سَغُر»؛
شهمردانبن ابىالخير، ص 115؛
نيز رجوع کنید به فرخى سيستانى، ص 116). سيخول (رجوع کنید به جمالالدين انجو، ذيل «سيخول»)، چكاسه، چوله، خارپشت و روباه تركى از جمله نامهاى ديگر اين جانور است (رجوع کنید به اسدىطوسى، 1319ش، ذيل «سكنه»؛
قوام فاروقى، ج 1، ص 308). دُلْدُل، حِسْكِك و شيهم از معادلهاى عربى تشى است (ابوريحان بيرونى، ص 270، ش 434). امروزه به اشتباه، حتى در برخى كتابها، واژه جوجهتيغى (خارپشت) را براى تشى بهكار مىبرند (مثلا رجوع کنید به حبيبى و راعى، ج 4، ص 525؛
ايزدپناه، 1363ش، ذيل «چوله»؛
همو، 1367ش، ذيل «چولى»، كه اين واژگان را كه معادلهاى لرى و لكى تشى هستند، به معناى جوجهتيغى آورده است؛
فرهنگ واژگان تبرى، ذيل «تشى»).

پيشينه. به نظر ارسطو (350ق م؛
1995، >تاريخ حيوانات<، 612ب 6)، خارپشت غريزه پيشبينى جهت وزش باد دارد (نيز رجوع کنید به جاحظ، ج 4، ص 229؛
شهمردانبن ابىالخير، ص 114) و داراى پنج دندان و تخمگذار است (1978، ص 181). او در مورد تشى (رجوع کنید به كروك، ص 206) و به تفصيل، در مورد انواع قنفذ بحرى مطالبى آورده است (رجوع کنید به 1977، ص 174ـ176). ديوسكوريدس (ص 127، ش 2) از خارپشت بيابانى با نام خينوس خرساوس (echinos cheraios) و جالينوس (به نقل رازى، ج 21، ص 282ـ283؛
به نقل ابوريحان بيرونى، همانجا) از خارپشت دشتى (= خارپشت)، كوهى (=تشى) و دريايى نام بردهاند. به نوشته جاحظ (ج 4، ص 168ـ169، ج 7، ص 255)، خارپشت مارها را شكار مىكند و به همين جهت عبدالرحمانبن سَمُره* كشتن خارپشت را ممنوع كرده بود (رجوع کنید به تاريخ سيستان، همانجا). در نسخهاى خطى از نعت/ نعوتالحيوان و منافعالحيوان عبيداللّهبن جبرئيلبن بختيشوع، تصوير يك تشى (قنفذ هندى) در زير درخت انگور ديده مىشود (رجوع کنید به كروك، ص 209؛
نيز رجوع کنید به نويرى، ج10، ص 163، كه ميوه مورد علاقه خارپشت را انگور دانسته است؛
كوپر، ذيل «جوجهتيغى»). ابنسينا (ج 1، كتاب 2، ص 718)، قنفذ بحرى را نوعى ماهى صدفدار دانسته است (نيز رجوع کنید به رازى، ج 21، ص 282ـ284). قزوينى (ص 149) تفاوت بين خارپشت و تشى را توضيح داده و خارپشت دريايى را جانورى دانسته كه بدنش از جلو شبيه خارپشت و از آخر شبيه ماهى است (نيز رجوع کنید به دمشقى، ص 158 و ص 157، تصوير7، كه براى جانورى ديگر آمده، اما احتمالا تصوير مربوط به قنفذ بحرى است). از آن پس، بيشتر مؤلفان خارپشت را دو نوع دشتى يا بيابانى و كوهى دانستهاند (براى نمونه رجوع کنید به انصارى شيرازى، ص 358؛
انطاكى، ج 1، ص 301) و حتى انصارى شيرازى (همانجا) خارپشت دريايى را نوعى خارپشت دشتى معرفى كرده است. مواردى از مرگ انسان يا جانوران با تيغهاى تشى مشاهده شده است (رجوع کنید به تاورنيه، ج 2، ص 104).

طبع و كاربردها. بقراط (به نقل انصارىشيرازى، همانجا) گوشت خارپشت را براى مبتلايان به جذام، تشنج معده و درد كليه و مفاصل مفيد دانسته است. ارسطو (1977، ص 174) خارپشت دريايى را درمان بيمارى حبس ادرار ذكر كرده است و ديوسكوريدس (همانجا) خارپشت بيابانى را براى درمان داءالثَعلَب*، داءالفيل* و چند بيمارى ديگر و جالينوس (به نقل رازى، ج 21، ص 283) سوزانده گوشت خارپشت دشتى و دريايى را براى از بين بردن گوشت زائد و درمان جراحات، مفيد دانستهاند (نيز رجوع کنید به علىبن سهل طبرى، ص 431؛
ابنسينا، همانجا؛
ابنبيطار، ج 4، ص 38ـ39؛
جمالى يزدى، ص 66ـ68؛
حكيم مؤمن، ص 211؛
انطاكى، همانجا؛
عقيلى علوى شيرازى، ص 716ـ718). خارپشت به مصرف تغذيه هم مىرسيده است، چنانكه عربها آن را مىخوردهاند (جاحظ، ج 6، ص 461؛
ميبدى، ج 3، ص 32؛
نيز رجوع کنید به محمدبن ايوب طبرى، ص 37؛
قزوينى، همانجا، كه به عقيده آنها مجوسان كرمان، قنفذ بحرى را مىخوردهاند؛
براى حليت و حرمت خارپشت رجوع کنید به مجلسى، ج 62، ص 185؛
ميبدى، همانجا؛
دميرى، ج 3، ص 547ـ 548). ظاهراً ايرانيان قديم، از پوست قنفذ بحرى طبلى مىساختند كه صدايش باعث فرار و حتى مرگ حيوانات موذى مىشد (رجوع کنید به محمدبن ايوب طبرى، همانجا؛
قزوينى، ص 149؛
نيز رجوع کنید به محمدبن ايوب طبرى، ص 77). در بين مسلمانان، برخى عقايد عجيب درباره خارپشتها وجود داشته است (رجوع کنید به دُنيسرى، ص 232؛
دميرى، ج 3، ص 544ـ547). در برخى مثلها، به شبگردىِ خارپشت اشاره كردهاند (رجوع کنید به دميرى، ج 3، ص 548) و بههمين سبب، كسى را كه خجالتى است يا شبها از خانه خارج مىشود، به خارپشت تشبيه مىكنند (جاحظ، ج 6، ص 462؛
نيز رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذيل «قنفذ»).


منابع:
(1) ابنبيطار؛
(2) ابنسينا؛
(3) ابوريحان بيرونى، الصيدنة؛
(4) ارسطو، اجزاء الحيوان، ترجمة (من اليونانية الى العربية) يوحنابن بطريق، چاپ عبدالرحمان بدوى، كويت 1978؛
(5) همو، طباعالحيوان، ترجمة يوحنابن بطريق، چاپ عبدالرحمان بدوى، كويت 1977؛
(6) هدايت اسدى و رضا دهقانى پشترودى، اطلس ماهيان خليجفارس و درياى عمان، عكاس: محمد جهانبخش، تهران 1375ش؛
(7) علىبن احمد اسدى طوسى، گرشاسبنامه، چاپ حبيب يغمائى، تهران 1354ش؛
(8) همو، لغت فرس، چاپ عباس اقبال آشتيانى، تهران 1319ش؛
(9) همان، چاپ فتحاللّه مجتبائى و على اشرف صادقى، تهران 1365ش؛
(10) اسماعيل اعتماد، پستانداران ايران، تهران 1357ـ1364ش؛
(11) ايرج افشار سيستانى، واژهنامه سيستانى، تهران 1365ش؛
(12) علىبن حسين انصارى شيرازى، اختيارات بديعى (قسمت مفردات)، چاپ محمدتقى مير، تهران 1371ش؛
(13) داوودبن عمر انطاكى، تذكرة اولىالالباب (و )الجامعللعجب العُجاب، (قاهره )1416/1996؛
(14) اوستا، ونديداد، ترجمه هاشم رضى، تهران 1376ش؛
(15) حميد ايزدپناه، فرهنگ لرى، تهران 1363ش؛
(16) همو، فرهنگ لكى، تهران 1367ش؛
(17) محمدحسينبن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معين، تهران 1361ش؛
(18) بندهش، (گردآورى) فرنبغ دادگى، ترجمه مهرداد بهار، تهران: توس، 1369ش؛
(19) احسان بهرامى، فرهنگ واژههاى اوستائى، تهران 1369ش؛
(20) تاريخ سيستان، چاپ محمدتقى بهار، تهران: زوار، ?(1314ش)؛
(21) عمروبن بحر جاحظ، كتابالحيوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?(1385ـ1389/ 1965ـ 1969)، چاپ افست بيروت (بىتا.)؛
(22) حسينبن حسن جمالالدين انجو، فرهنگ جهانگيرى، چاپ رحيم عفيفى، مشهد 1351ـ1354ش؛
(23) مطهربن محمد جمالى يزدى، فرّخنامه: دائرةالمعارف علوم و فنون و عقائد، چاپ ايرج افشار، تهران 1346ش؛
(24) طلعت حبيبى و محمدمهدى راعى، جانورشناسى عمومى، ج 4، تهران 1380ش؛
(25) محمدمؤمنبن محمد زمان حكيم مؤمن، تحفه حكيم مؤمن، چاپ سنگى تهران 1277، چاپ افست 1378؛
(26) محمدبن ابىطالب دمشقى، نخبة الدهر فى عجائب البرّ و البحر، ترجمه حميد طبيبيان، تهران 1357ش؛
(27) محمدبن موسى دميرى، حياةالحيوان الكبرى، چاپ ابراهيم صالح، دمشق 1426/2005؛
(28) محمدبن ايوب دُنيسرى، نوادر التبادر لتحفةالبهادر، چاپ محمدتقى دانشپژوه و ايرج افشار، تهران ?(1350ش)؛
(29) ديوسكوريدس، هيولى الطب فى الحشائش و السموم، ترجمة اِصْطِفَنبن بَسيل و اصلاح حنينبن اسحاق، چاپ سزار ا. دوبلر و الياس تِرِس، تطوان 1952؛
(30) محمدبن زكريا رازى، كتاب الحاوى فى الطب، حيدرآباد، دكن 1374ـ1393/ 1955ـ 1973؛
(31) جمال رضائى، واژهنامه گويش بيرجند، به اهتمام محمود رفيعى، تهران 1373ش؛
(32) شايست ناشايست: متنى به زبان پارسى ميانه (پهلوى ساسانى)، آوانويسى و ترجمه كتايون مزداپور، تهران : مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1369ش؛
(33) عبدالرحمان شرفكندى، فرهنگ كردى ـ فارسى = هه نبانه بورينه، تهران 1369ش؛
(34) شهمردانبن ابىالخير، نزهتنامه علائى، چاپ فرهنگ جهانپور، تهران 1362ش؛
(35) علىبن سهل طبرى، فردوسالحكمة فىالطب، چاپ محمدزبير صديقى، برلين 1928؛
(36) محمدبن ايوب طبرى، تحفةالغرائب، چاپ جلال متينى، تهران 1371ش؛
(37) عقيلى علوى شيرازى؛
(38) علىبن جولوغ فرخى سيستانى، ديوان، چاپ محمود دبيرسياقى، تهران 1371ش؛
(39) فرهنگ واژگان تبرى با همانندهاى مازندرانى، استاربادى، گيلى، قصرانى، زيرنظر جهانگير نصرى اشرفى، تهران: احياء كتاب، 1381ش؛
(40) بهرام فرهوشى، فرهنگ فارسى به پهلوى، تهران 1358ش؛
(41) اسكندر فيروز، حيات وحش ايران: مهرهداران، تهران 1378ش؛
(42) زكريابن محمد قزوينى، عجايب المخلوقات و غرائب الموجودات (تحرير فارسى)، چاپ نصراللّه سبوحى، (تهران )1361ش؛
(43) ابراهيم قوام فاروقى، شرفنامه منيرى، يا، فرهنگى ابراهيمى، چاپ حكيمه دبيران، تهران 1385ـ1386ش؛
(44) جين كوپر، فرهنگ مصور نمادهاى سنتى، ترجمه مليحه كرباسيان، تهران 1380ش؛
(45) مجلسى؛
(46) احمدبن محمد ميبدى، كشفالاسرار وعدة الابرار، چاپ علىاصغر حكمت، تهران 1361ش؛
(47) احمدبن عبدالوهاب نويرى، نهاية الارب فى فنون الادب، قاهره ( 1923)ـ1990؛
(48) پاول هرن، اساس اشتقاق فارسى، (با توضيحات يوهان هاينريش هوبشمان)، ترجمه جلال خالقىمطلق، تهران 1356؛


(49) Aristoteles, The complete works of Aristotle, ed. Jonathan Barnes, Princeton, N. J. 1995;
(50) W. Buttiker and D. L. Harrison, "Mammals of Saudi Arabia on a collection of rodentia from Saudi Arabia", in Founa of Saudi Arabia, vol.4, ed. W. Wittmer and W. Buttiker, Basle, Switzerland: Pro Entomologia C/O Natural History Museum, 1982;
(51) EIr., s.v. "Hedgehog" (by Steven C. Anderson);
(52) EI2. s.v. "Kunfudh" (by F. Vire);
Florida Museum of Natural History, 2009. Retrieved Oct. 7, 2009, from http://www.flmnh.ufl.edu/;
R. Kruk, "Hedgehogs and their `chicks': a case history of the Aristotelian reception in Arabic zoology", Zeitschrift fur Geschichte der arabisch-islamischen Wissenschaften, 2(1985);
David Neil Mackenzie, A concise Pahlavi dictionary, Oxford 1990;
Jean-Baptiste Tavernier, Les six voyages de Turquie et de Perse, Introduction et notes de Stephane Yarasimos, Paris 1981.

/ مستوره خضرائى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6729
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست