responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6717

 

خاتون ، خاتون، عنوان ملكه و خويشاوند زن در ميان اشراف، زن ازدواج كرده و بانوى بلندمرتبه. واژه خاتون از x'twnh / xwat'yn / x'twn /ttwnh در زبان سغدى، به معناى همسر شاهزاده، ملكه يا همسر ارباب و فرمانرواست (قريب، ذيل واژه؛ كلاوسون، ص 602؛ رشيدالدين فضلاللّه، ج 3، تعليقات روشن و موسوى، ص 2358). بهسبب رواج اين عنوان در زبانهاى تركى و مشابهت با واژههاى خان* و خاقان*، گاه بهنادرست واژه خاتون را تركى و هم خانواده اين واژهها دانستهاند (رجوع کنید به دورفر، ج 3، ص 137ـ138؛ قس داعىالاسلام، ذيل واژه كه لغت سنسكريت كُتمبينى بهمعنى بانوى خانه، ريشه احتمالى خاتون دانسته شده است). خاتون در بيشتر گويشهاى تركى از جمله ازبكى، آذرى، اويغورى و عثمانى (رجوع کنید به كلاوسون، همانجا) و جغتايى (پاوه دوكورتى، ذيل واژه) بهكار رفته است. در زبان تركى جديد نيز خاتون با املاهاى مختلف، بهكار مىرود (رجوع کنید به د. ا.د. ترك؛ پاكالين، ذيل واژه). خاتون همچنين در بيشتر زبانها و گويشهاى جنوب و مركز آسيا از جمله فارسى (رجوع کنید به دهخدا، ذيل واژه)، تاجيكى (فرهنگ زبان تاجيكى، ج 2، ص 497)، هندى، كردى، ارمنى، گرجى و تبتى رايج است (دورفر، همانجا). اين واژه بهعربى هم راه يافته و به صورت خَواتين جمع بسته شده است كه بهزعم محمد پادشاه شاد (ذيل واژه) همچون واژه فرامين، از متصرفاتِ فارسى متعرب است نه عربزبانان. واژههايى چون بىبى/ بىبىخانم*، خانم*، خديش، ستى، بيگم (رجوع کنید به بيگ و بيگم*) و آتون (دهخدا، ذيل همين واژهها؛ مصطفى بركات، ص 262، 334ـ335، 338) كمابيش مترادف خاتون است و گاه خاتون به همراه يكى از اين عناوين و بهصورت مركّب، براى ناميدن بانوان به كار مىرفته است، مثلا بيگمخاتون همسر جهانشاه (رجوع کنید به طهرانى، ج 1، ص 249) و ستى مكرّمت خاتون، بانوى سلطانمحمد فاتح (د.ا.د. ترك، همانجا). در نزد شيعيان ايران، خاتون قيامت يا خاتون عرب به حضرت فاطمه سلاماللّهعليها يا به نرجس خاتون، مادر امام زمان عجلاللّهتعالى فرجهالشريف اطلاق مىشود (شاد، ذيل «خاتون عرب»، «خاتون كائنات»؛ نيز رجوع کنید به جوادى، ص152ـ153 و ارجاعات). با آنكه خاتون در قديمترين متون فارسى قرن چهارم بهمعناى ملكه آمده (مثلا رجوع کنید به بلعمى، ص 655، 723، 744، 756)، به تدريج و با گسترش كاربرد واژه، استفاده از آن از حالت انحصار خارج شده و به برخى از زنان روستايى و اقشار فرودست جامعه نيز اطلاق شده است.

از جمله مشهورترين زنانى كه در ايران عنوان خاتون داشتهاند خاتون بيدون بخار خدات در قرن سوم در بخاراست كه به زيبايى و تدبير شهره بود (رجوع کنید به نرشخى، ص 12، 52)، همچنين سيدملك خاتون دختر رستمبن شروين باوندى و همسر فخرالدوله ديلمى كه پاسخ مدبرانه او به سلطانمحمود غزنوى مشهور است و مدفن وى در جنوبشرقى تهران، نزديك شهررى، واقع است (حمداللّه مستوفى، ص420ـ421). بااينحال، بيشترين كاربرد اين عنوان براى بانوان طبقه حاكم در ايران، در دوره غلبه تركان بر دستگاههاى حكومتى بوده است، مانند خاتونِ ارسلان از حكمرانان دوره محمود غزنوى (حك : 360ـ421؛ رجوع کنید به بيهقى، ص 252)، خاتون ركنى همسر طغرلشاه (افضلالدين كرمانى، ص 31ـ32، 93)، خاتون جَلاليه يا تركان خاتون همسر ملكشاه (ظهيرى نيشابورى، ص 32ـ35)، خاتون كرمانى همسر سلطانمحمدبن محمود (همان، ص 72؛ راوندى، ص270). در دوره سلجوقيان، بيشتر، همسران حكمرانان شرقى ايران به اين عنوان ملقب بودند چنانكه همسر حكمران سمرقند را مطلقاً خاتون مىگفتند (رجوع کنید به نظامالملك، ص 204ـ207). در دوره خوارزمشاهيان (470ـ628) نيز چند تن از بانوان دربار، خاتون خوانده شدهاند (رجوع کنید به تركان خاتون*). در دوره ايلخانان (654ـ750) اطلاق اين عنوان گسترش يافت و نه تنها ملكه، بلكه بانوان دربارى كمرتبهتر نيز خاتون خوانده مىشدند، مانند فاطمه خاتون، مشاور بانفوذ توراكينا خاتون* (رجوع کنید به جوينى، ج 1، ص200ـ201). در همين روزگار خاتونهايى به مقام حكومت و سلطنت رسيدند، از جمله رضيهخاتون، دختر ايلتتمش در هند (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، ج1، ص145؛ براى اطلاع بيشتر رجوع کنید به وكيلى سحر، ص163ـ164) و ابشخاتون*، آخرين فرمانرواى سلغرى (متوفى 685) در فارس (زركوب شيرازى، ص 88ـ96). از دوره تيمورى به بعد، در آسياى مركزى و سپس در هند بهتدريج، خاتون جاى خود را به بيگم داد (د.اسلام، چاپ دوم، ذيل واژه)؛ اما در دوره سلسلههاى تركمانى نيز اين عنوان رايج بود، براى نمونه، دلشادخاتون* و دندى خاتون* در دوره جلايريان.

در عراق و شام نيز برخى زنان عنوان خاتون داشتند، از جمله زبيده خاتون*، همسر هارونالرشيد و صفيه خاتون، دختر ملك عادل ابوبكربن ايوب و همسر صلاحالدين يوسف در قرن هفتم (ابنتغرى بردى، ج 6، ص 173، ج 7، ص 203؛ نيز رجوع کنید به نوروزى، ص 5ـ33؛ براى ديگر همسران خلفا كه لقب خاتون داشتهاند رجوع کنید به ابنساعى، ص 108، 110، 115، 130ـ 131).

در دربار عثمانى نيز چند ملكه با اين عنوان شهرت يافتند، از جمله مالخاتون، همسر عثمانغازى (حك : 659ـ 699؛ رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، ج 3، ص 66ـ67)، دولت خاتون و حَفصهخاتون، همسران ايلدرم بايزيد (حك : 755ـ805؛ د.ا. د. ترك، همانجا). اين عنوان گاه با تلفظ قادين در دربار عثمانى به كار رفته است، مانند جان فدا قادين، همسر مراد سوم (حك : 982ـ1001؛ اعتمادالسلطنه، ج 1، ص 87ـ88؛ اعلمى، ج 1، ص 385). در ميان عثمانيان نيز خاتون لقب خاص ملكه و همسر سلطان نبود و به بانوان عالىمقام نيز اطلاق مىشد، مثلا عادلهخاتون دختر احمدپاشا و همسر سليمانپاشا مِزْراقْلى، حاكم بغداد در قرن دوازدهم، كه در اداره بغداد شريك همسر خود بود (د. اسلام، چاپ دوم، ذيل "AdilaKhatun") و خاتون سريهعلى از بانوان نيكوكار مصر (مصطاوى، ص 88).

برخى از خواتين، اهل فرهنگ و ادب و هنر نيز بودهاند، از جمله پادشاه خاتون*، بانوى شاعر، زمرّدخاتون (متوفى 577) حافظ قرآن، محدّث، كاتب و بانى مدرسه خاتونيه برّانيه در دمشق (نعيمىدمشقى، ج 1، ص 503) و نسبخاتون (متوفى 697) محدّث (اعتمادالسلطنه، ج 3، ص 117).

اين عنوان بر بناهايى كه بانوان بانى آن بودهاند نيز اطلاق مىشد، مانند مدرسه خاتونيه جوّانيه، مسجدخاتون و خانقاه خاتونيه در دمشق از بناهاى خاتون عصمتالدين (متوفى 581)، همسر نورالدين محمود زنگى (رجوع کنید به نعيمى دمشقى، ج 1، ص 507، 509، ج 2، ص 144؛ براى اطلاع بيشتر درباره اماكن عامالمنفعه كه خاتونان بانى آن بودند رجوع کنید به جوادى، ص 167ـ 170؛ نيز براى جوامع و مدرسههاى خاتونيه در آماسيه، قرامان و ماردين رجوع کنید به د.ا.د. ترك، ذيل "Hatuniye Camii", "Hatuniye Medresesi: Karaman'da", "ibid: Mardin'de"). برخى بقاع كه مزار دختران اهلبيت پيامبر بود نيز بدين نام خوانده شدهاند، مانند خاتون قيامت در شيراز كه مزار امّ كلثوم، نواده زيدبن حسن، است (رجوع کنید به فرصتشيرازى، ص 458).


منابع:
(1) ابنتغرى بردى، النجوم الزاهرة فى ملوك مصر و القاهرة، قاهره ?( 1383)ـ1392/ ?( 1963)ـ1972؛
(2) ابنساعى، نساءالخلفاء، المسمّى جهات الائمّة الخلفاء من الحرائر و الإماء، چاپ مصطفى جواد، قاهره: دارالمعارف، (بىتا.)؛
(3) محمدحسنبن على اعتمادالسلطنه، خيرات حسان، چاپ سنگى (تهران) 1304ـ1307؛
(4) محمدحسين اعلمى، تراجم اعلام النساء، بيروت 1407/1987؛
(5) احمدبن حامد افضلالدين كرمانى، تاريخ افضل، يا، بدايعالازمان فى وقايع كرمان، چاپ مهدى بيانى، تهران 1326ش؛
(6) محمدبن محمد بلعمى، تاريخ بلعمى: تكمله و ترجمه تاريخ طبرى، به تصحيح محمدتقى بهار، چاپ محمد پروين گنابادى، تهران 1380ش؛
(7) بيهقى؛
(8) مهدى جوادى، «'خواتين، و نقش سياسى اجتماعى آنان در تاريخ اسلام»، تاريخ اسلام، ش 22 (تابستان 1384)؛
(9) جوينى؛
(10) حمداللّه مستوفى، تاريخ گزيده؛
(11) محمدعلى داعىالاسلام، فرهنگ نظام، چاپ سنگى حيدرآباد، دكن 1305ـ1318ش، چاپ افست تهران 1362ـ1364ش؛
(12) دهخدا؛
(13) محمدبن على راوندى، راحةالصدور و آيةالسرور در تاريخ آلسلجوق، به سعى و تصحيح محمداقبال، بانضمام حواشى و فهارس با تصحيحات لازم مجتبى مينوى، تهران 1364ش؛
(14) رشيدالدين فضلاللّه؛
(15) احمدبن ابىالخير زركوب شيرازى، شيرازنامه، چاپ اسماعيل واعظ جوادى، (تهران) 1350ش؛
(16) محمدپادشاه بن غلام محيىالدين شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسى، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران1363ش؛
(17) ابوبكر طهرانى، كتابدياربكريه، چاپ نجاتى لوغال و فاروق سومر، آنكارا 1962ـ1964، چاپ افست تهران 1356ش؛
(18) ظهيرالدين ظهيرى نيشابورى، سلجوقنامه، تهران 1332ش؛
(19) محمدنصيربن جعفر فرصت شيرازى، آثار عجم، چاپ سنگى بمبئى 1354؛
(20) بدرالزمان قريب، فرهنگ سغدى: سغدى، فارسى، انگليسى، تهران 1374ش؛
(21) عبدالرحمان مصطاوى، اعلامالنساء، بيروت 1423/2002؛
(22) مصطفى بركات، الالقاب و الوظائف العثمانية: دراسة فى تطور الالقاب و الوظائف منذالفتح العثمانى لمصرحتى الغاء الخلافة العثمانية (من خلال الآثار و الوثائق و المخطوطات)، 1517ـ1924م، قاهره 2000؛
(23) محمدبن جعفر نرشخى، تاريخ بخارا، ترجمه ابونصر احمدبن محمدبن نصر قباوى، تلخيص محمدبن زفربن عمر، چاپ مدرس رضوى، تهران 1351ش؛
(24) حسنبن على نظامالملك، سيرالملوك (سياستنامه)، چاپ هيوبرت دارك، تهران 1355ش؛
(25) عبدالقادربن محمد نعيمىدمشقى، الدّارس فى تاريخ المدارس، چاپ جعفر حسنى، (قاهره) 1988؛
(26) زهرا نوروزى، «حيات سياسى و اجتماعى زبيده خاتون»، تاريخ اسلام، ش 19 (پاييز 1383)؛
(27) محترم وكيلىسحر، «رضيه خاتون؛
(28) نخستين فرمانرواى زن مسلمان»، تاريخ اسلام، ش 25 (بهار 1385)؛


(29) Gerard Clauson, An etymological dictionary of pre-thirteenth-century Turkish, Oxford 1972;
(30) Gerhard Doerfer, Turkische und mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden 1963-1975;
(31) EI2, s.vv. "Adila Khatun" (by Cl. Huart), "Khtun" (by J.A. Boyle);
(32) Farhang-e zaban-e Tajiki, ed. M. Sh. Sh ukurov et al., Moscow: Sovetskaya Ensiklop edia, 1969;
(33) Mehmet Zeki Pakalin, Osmanli tarih deyimleri ve terimleri sozlugu, Istanbul 1971-1972;
(34) Abel Pavet de Courteille, Dictionnaire Turk-oriental, Amsterdam 1972;
(35) TDVIA, s.vv. "Hatun" (by Abdulkadir Ozcan), "Hatuniye Camii" (by I. Aydin Yuksel), "Hatuniye Medresesi: Karaman'da" (by Sebnem Akalin), "ibid: Mardin'de" (by Ara Altun).

/ افسانه منفرد /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6717
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست