responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6703

 

حَيْمى ، حَيْمى، احمدبن محمد، ملقب به شهابالدين، اديب، شاعر، خطيب، فقيه و قاضى يمنى در قرن دوازدهم. وى به حيمى، بخشى از كَوْكَبان يمن، منسوب بود (بغدادى، هديةالعارفين، ج 2، ستون 533). او در 1073 در شِبام، شهرى در دامنه كوه كوكبان، به دنيا آمد و در همانجا پرورش يافت؛ از اينرو، شبامى و كوكبانى نيز خوانده شده است. از او، به سبب زيدى مذهب بودنش، با نام زيدى نيز ياد شده است (رجوع کنید به همو، ايضاحالمكنون، ج 1، ستون 90؛ همو، هديةالعارفين، ج 1، ستون 173؛ زباره يمنى، ج 1، ص 252).

سلسله نسب حيمى به نشوان حِمْيَرى* مىرسد (زباره يمنى، همانجا). وى در خانوادهاى عالم رشد يافت (عمرى، ص 112). پدرش قاضى و شاعر، و جدش، حسنبن احمد، قاضى و كاتب و اديب بود (حسنى صنعانى، ج 1، ص 556، ج 3، ص 84). زِرِكْلى (ج 1، ص 242)، با توجه به شهرت جدش، او را ابنحيمى ذكر كرده است.

حيمى علوم گوناگون را نزد پدر و ديگر دانشمندان شبام و كوكبان، مانند حسينبن حسن عَوّامى و احمدبن ناصر مِخْلافى، فراگرفت (حيمى، 1423، ج 1، ص 237، ج 2، ص 171، 296؛ براى استادان ديگرش رجوع کنید به همان، ج 1، ص 307، ج 2، ص 149ـ 150، 212). او خوش اخلاق و باوقار بود و از ياران خاص المنصور حسينبن متوكل، از امامان زيدى يمن، بهشمار مىرفت. وى خطيبى توانا بود و در به كارگيرى صنايع بديعى در خطبهها مهارت داشت (حسنى صنعانى، ج 1، ص 291؛ زباره يمنى، ج 1، ص 253ـ254). حيمى پيش از خلافت حسينبن متوكل، خطيبِ جهادش بود و در زمان حسينبن عبدالقادر، امير كوكبان (متوفى 1112)، خطيبِ مسجدجامع شبام شد و تا زمان غلبه مهدى، صاحبالمواهب محمدبن احمد (متوفى 1130)، بر ملوك يمن، در مَسند خطابه آنجا باقىماند. در 1140 به صنعا رفت و از 1148 خطيب آنجا شد (حبشى، مصادرالفكرالعربى، ص 345؛ زباره يمنى، ج 1، ص 253).

حيمى در مكاتبات ادبى بسيار توانمند بود (زباره يمنى، ج1، ص254؛ براى نمونه نامهها رجوع کنید به حيمى، 1423، ج1، ص147ـ 150، 487ـ490). در شعر صاحبنظر بود و به درخواست احمدبن احمد اَنَسى (متوفى 1115)، ديوان وى را تصحيح كرد (حيمى، 1423، ج2، ص220ـ221). اما شوكانى (ج1، ص104) اشعار و آثار منثور او را متوسط ارزيابى كرده است (براى نمونه اشعار رجوع کنید به حيمى، 1423، ج 1، ص 200ـ 201، 489).

حيمى در 1151 يا 1156 در صنعا از دنيا رفت (شوكانى، همانجا؛ بغدادى، هديةالعارفين، همانجا؛ زباره يمنى، ج 1، ص 257؛ قس بروكلمان، ج 2، ص 526، كه تاريخ مرگش را 1143 دانسته است). مرگش حادثهاى مهم در صنعا تلقى شد (رجوع کنید به زباره يمنى، ج 1، ص 257ـ258).

او بيش از چهل اثر ادبى نوشت، كه از ويژگى آنها گستردگى مطالب، ساختار منسجم و اسلوب استوار است (شوكانى، ج 1، ص 103ـ104؛ شرفالدين، ج 4، ص 243).

برخى آثار وى عبارتاند از :

1) طيبالسَّمَر فى تَراجم علماءالقرن الحادى عشر (بغدادى، هديةالعارفين، همانجا)، در شرححال ادباى معاصر حيمى در يمن (در شهرهاى كوكبان، صنعا، شبام و سرزمينهاى اطراف كوكبان) و نيز ادباى معاصرش در شام، با نثر مسجّع و اشعار فراوان از ادباى قرنهاى يازدهم. حبشى اين كتاب را با عنوان طيب السّمر فى اوقات السحر در 1423/2002 در ابوظبى به چاپ رساند. اين كتاب مشهورترين و به لحاظ احتوا بر ميراث فرهنگ و ادب يمن، مهمترين اثر حيمى است. شيوه نگارش آن مانند شيوه عبدالملك ثعالبى* در يتيمةالدهر* است (حيمى، 1406، مقدمه مطاع، ص 18، همو، 1423، ج 1، مقدمه حبشى، ص 14).

2) عِطْر نسيمالصبا فى ذيل نسيمالصَّبا، كه مقامههايى ادبى در سى فصل شامل موضوعاتى چون نسيم، كبوتر و سيل است. اسلوب حيمى در آن همانند رساله نسيم الصبا نوشته ابنحبيب حَلَبى (متوفى 779) است. او به خوبى نمونههايى از بيان و بديع را به نمايش گذاشته و از همينرو، مطالعه آن براى اديبان سودمند دانسته شده است (بغدادى، هديةالعارفين، همانجا؛ زباره يمنى، ج 1، ص 252؛ حيمى، 1423، ج 1، همان مقدمه، ص 11). مطاع اين كتاب را در 1361 و در 1406 در صنعا به چاپ رساند.

3) شُكر مَن وَهَب فى عُراضِ اقْراطِ الذَّهَب، كه آن را مانند أقراطالذهب فىالمفاخرة بينالرّوضة و بئرالعرب، نوشته عبداللّهبن علىوزير (متوفى 1147)، نگاشت. حبشى اين كتاب را در ضمن مجموعه المقامات اليمنية به چاپ رسانده است (حيمى، 1423، ج 1، همان مقدمه، ص 12؛ حبشى، مصادر الفكر العربى، همانجا).

4) تحقيق مـَن عـُرِفَ بالرحلةِ الى بِلادالشَّرف، يا تحقيق من عُرِفَ لرحلةالشَرَف، كتاب ناتمامى است كه نسخه خطى از آن موجود است (حيمى، 1423، ج 2، ص 152؛ حبشى، مراجع تاريخاليمن، ص 95؛ اكوع، ج 2، ص 1019).

5) سُلافةالعاصِر فى شرح بديعيةالحسينبن عبدالقادر، در شرح قصيده حسينبن عبدالقادر. حيمى در اين كتاب روش خود را در نقد و بديع بيان كرده است (حيمى، 1423، ج 1، همان مقدمه، ص 12).

6) الوَشْى المَرْقوم على الدُّر المَنظوم، در شرح رساله الواثق باللّه مطهربن محمد (متوفى 802؛ همان مقدمه، ص 11؛ حبشى، مصادرالفكر العربى، همانجا).

7) كتاب الخَيْل يا نُجوم اللَّيل الطالِعة على غُرَرالخَيل. مقامه* ادبى در وصف اسبهاى امراى آن دوران، با كاربرد صنعت توريه (حيمى، 1423، ج 1، همان مقدمه، ص 13؛ بغدادى، ايضاحالمكنون، ج 2، ستون 294).

8) كتاب الحَمّام يا حَدائق النَمّام فيما جاءَ فى الحَمّام، كه هنوز به شكل نسخه خطى است (بغدادى، ايضاحالمكنون، ج 2، ستون 291؛ زباره يمنى، همانجا؛ حبشى، مصادر الفكر العربى، همانجا).

9) مَجمَعالبُحور يا ديوانالحَيمى، كه مجموعه اشعار وى است (بغدادى، ايضاحالمكنون، ج 1، ستون 500؛ زباره يمنى، ج 2، ص 254؛ حبشى، الادباليمنى، ص 330).

10) الجَواهِر المُؤتَلفَة المُستَخْرَجَة مِنالبُحورالمُختلفة، كه ديوان اشعار مُوَشَّح* و حُمينى (شعر عاميانه)، اوست (رجوع کنید به حبشى، الادب اليمنى، ص 403). بغدادى (ايضاحالمكنون، همانجا) از اين ديوان با نام ديوان حُمينى ياد كرده است.

11) الأصْدافُ المَشْحونَة بِالّلالى المَكْنونة، يا الاَصْداف المَشْحونة بالجَواهر المَكنونة، كه شرحى است مفيد و آسان بر قصيده محمدبن عبداللّه، شاعر يمنى (متوفى 1016؛ حسنى صنعانى، ج 1، ص 291؛ حيمى، 1423، ج 1، ص 83؛ بغدادى، هديةالعارفين، همانجا).

12) الدُرُّالمَنظوم المُتَضَمِّن مَعانى العلوم، يا شرح رسالةالواثِق باللّه المُطهَّربن محمد، شاعر يمنى (متوفى بعد 765)، كه در آن از اسلوب صَفَدى* در شرح لاميةالعجم پيروى كرده است (شوكانى، ج 1، ص 103؛ زباره يمنى، ج 1، ص 252؛ قس بغدادى، هديةالعارفين، همانجا، كه به اشتباه آن را شرح رسالةالوثائق ذكر كرده است).

حيمى چندين اثر ادبى ديگر نيز دارد (رجوع کنید به بغدادى، هدية العارفين، همانجا؛ حيمى، 1423، ج 1، همان مقدمه، ص 13). وى دو مجموعه شعر نيز گردآورده است: رَعْىُ الاَب فى شِعر الاَب، مشتمل بر اشعار پدرش؛ لَذَّةُالوَسَن فى نَظم قاضى القُضاةالحَسَن، مشتمل بر شعرهاى جدش حسن حيمى (حيمى، 1423، ج 1، همان مقدمه، ص 12ـ13).

ديوان كوچكى شامل اشعارى در انواع جناس نيز به حيمى نسبت داده شده است (زبارهيمنى، ج 1، ص 254). گفتنى است كتاب سيرةالحبشة نوشته، حسنبن احمد حيمى است، نه احمدبن محمد حيمى.


منابع:
(1) اسماعيل اكوع، هجر العلم و معاقله فى اليمن، بيروت 1416/1995؛
(2) اسماعيل بغدادى، ايضاح المكنون، ج 1ـ2، در حاجىخليفه، ج 3ـ4؛
(3) همو، هديةالعارفين، ج 1ـ2، در همان، ج 5ـ6؛
(4) عبداللّه محمد حبشى، الادباليمنى: عصر خروج الاتراك الاول من اليمن، 1405ـ1289ه / 1635ـ1879م، (صنعا) 1406/1986؛
(5) همو، مراجع تاريخ اليمن، دمشق 1972؛
(6) همو، مصادر الفكر العربى الاسلامى فى اليمن، صنعا: مركز الدراسات اليمنية، (بىتا.)؛
(7) يوسفبن يحيى حسنى صنعانى، نَسمَة السَّحَر بذكر مَن تشيّع و شَعر، چاپ كامل سلمان جبّورى، بيروت 1420/1999؛
(8) احمدبن محمد حيمى، طيب السّمر فى اوقات السحر، چاپ عبداللّه محمد حبشى، ابوظبى 1423/2002؛
(9) همو، عطر نسيم الصبا، چاپ احمدبن احمد مطاع، (صنعا) 1406/1986؛
(10) دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، زير نظر كاظم موسوى بجنوردى، تهران 1367ش ـ، ذيل «احمدبن محمد حيمى كوكبانى» (از رضوان مسّاح)؛
(11) محمد زباره يمنى، نشر العرف لنبلاء اليمن بعد الالف الى سنة 1357 هجرية، ج 1، (قاهره) 1359؛
(12) خيرالدين زركلى، الاعلام، بيروت 1980؛
(13) احمدحسين شرفالدين، تاريخ اليمن الثقافى، (قاهره) 1387/1967؛
(14) محمد شوكانى، البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع، (قاهره 1348)، چاپ افست بيروت (بىتا.)؛
(15) حسين عمرى، مصادر التراث اليمنى فى المتحف البريطانى، دمشق 1400/1980؛


(16) Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden 1943-1949.

// زحل حسينى آهق



(17) NNNN حيوان، واژهاى عربى كه بر هرگونه ذىروح اطلاق مىشود و انسان را نيز، كه او را حيوان ناطق مىخوانند، دربرمىگيرد (خليلبن احمد؛
(18) ابنمنظور؛
(19) طريحى، ذيل «حى»). در منابع دينى و متون فقهى اين واژه غالباً به موجود ذىروحِ فاقد خرد و تعقل اطلاق شده است كه معادل آن در زبان فارسى كنونى جانور است.

(20) واژه حيوان در قرآن تنها يك بار (عنكبوت: 64؛
(21) با ضبط حَيَوان) و به معناى زندگى حقيقى بهكار رفته كه ناظر بر جهان آخرت است اما انواع حيوان، به معناى رايج آن، به دفعات در قرآن ذكر شده است. پنج سوره از قرآن، به دليل ذكر نام پنج نوع حيوان در آنها، به همين نام خوانده شدهاست: بَقَره (گاو)، نَحل (زنبور)، نَمْل (مورچه)، عنكبوت و فيل. افزون بر آن، در آيات زيادى درباره حيوانات سخن گفته شده است؛
(22) گاه با واژههاى عام مانند اَنْعام (كه سورهاى نيز به اين نام است)، بَهيمَةُالاَنْعام، دابَّه، دَوابّ و طَيْر (براى نمونه رجوع کنید به بقره: 164؛
(23) مائده: 1؛
(24) انعام: 142؛
(25) نحل: 5، 79؛
(26) حج: 18، 28؛
(27) نور: 41؛
(28) عنكبوت: 60؛
(29) فاطر: 28؛
(30) غافر: 79) و گاه با ذكر يكى از انواع حيوان؛
(31) از جمله: بَقَر/ بَقَره (بقره: 67ـ70؛
(32) انعام: 144)، غَنَم (گوسفند؛
(33) انعام: 146؛
(34) انبياء : 78)، حِمار/ حَمير (الاغ؛
(35) بقره: 259؛
(36) نحل: 8)، كَلْب (سگ؛
(37) اعراف: 176)، خِنْزير (خوك؛
(38) بقره: 173؛
(39) مائده: 3)، ذِئب (گرگ؛
(40) يوسف: 13ـ14)، قِرَدَة (بوزينگان؛
(41) بقره: 65؛
(42) مائده: 60)، حُوت (ماهى؛
(43) كهف: 61، 63)، جَراد (ملخ؛
(44) اعراف: 133)، ذُباب (مگس؛
(45) حج: 73)، غُراب (كلاغ؛
(46) مائده: 31) و هدهد (نمل: 20). برخى حيوانات كه متناسب با بعضى ويژگيهايشان اسامى متعددى در زبان عربى دارند، نيز در قرآن نامبرده شدهاند؛
(47) مثلا براى شتر واژههاى اِبِل (انعام: 144)، جَمَل (اعراف: 40)، ناقَه (اعراف: 73)، بَعير (يوسف: 65، 72)، هيم (واقعه: 55) و عِشار (تكوير: 4) بهكار رفته است.

(48) در قرآن از برخى رسومِ پيش از اسلام درباره حيوانات انتقاد شده است. از جمله بريدن گوش چهارپايان به نشان اينكه آنها نصيب بتها شدهاند، تخصيص برخى حيوانات اهلى به خدايان، و قائل شدن به تحريمهايى در استفاده مشروع از برخى حيوانات اهلى (براى نمونه رجوع کنید به نساء: 119؛
(49) مائده: 103؛
(50) انعام : 138ـ139). خداوند در آيات متعددى انسانها را به تدبر در خلقت حيوانات فراخوانده و آنها را نشانههاى قدرت، حكمت و رحمت خود دانسته است (براى نمونه رجوع کنید به بقره: 164؛
(51) نحل: 66، 69؛
(52) شورى: 29؛
(53) جاثيه، 4؛
(54) غاشيه: 17). در بعضى آيات نيز به فوايد حيوانات مانند تهيه خوراك و پوشاك انسان و سوارى دادن آن اشاره شده است (رجوع کنید به انعام: 142؛
(55) نحل: 5ـ 8، 66، 68ـ69، 80؛
(56) مؤمنون: 21؛
(57) يس: 71ـ73).

(58) در تعدادى از داستانهاى قرآنى، حيوانات نقشآفرين هستند از جمله در داستانهاى ابراهيم خليل و چهار مرغ (رجوع کنید به بقره : 260)، مور و سليمان (نمل: 18)، هدهد و سليمان (نمل : 20ـ28) و پرندگانى خاص و اصحاب فيل (فيل: 1ـ5).

(59) در بعضى تمثيلهاى قرآنى از حيوانات و ويژگيهاى آنان استفاده شده است، از جمله تشبيه كافران به حيواناتى كه مفهوم و حقيقت سخنان صاحب خود را ــكه آنان را با دلسوزى از بيراهه رفتن بازمىداردــ درك نمىكنند (رجوع کنید به بقره: 171)؛
(60) تشبيه يكى از عالمان دنياطلب از امتهاى پيشين ــكه با وجود عرضه شدن آيات و معارف الهى به او از هوا و هوس پيروى كردــ به سگ كه پيوسته دهانش را باز مىكند و زبان بيرون مىآورد (اعراف: 175ـ176)؛
(61) تشبيه كسانى كه براى خود اوليايى غير از خدا برگزيدهاند، به عنكبوت كه سستترين خانهها را دارد (عنكبوت: 41)؛
(62) و همگونى آن دسته از پيروان اديان الهى كه مكلف به عمل به كتاب آسمانى خود بودند ولى حق آن را ادا نكردند، به درازگوشانى كه كتاب حمل مىكنند اما بهرهاى نمىبرند (جمعه: 5).

(63) در آياتى از قرآن از حمد و تسبيح همه موجودات عالَم، از جمله حيوانات، در برابر خداوند سخن به ميان آمده است (مثلا رجوع کنید به اسراء: 44؛
(64) حج: 18؛
(65) نور: 41؛
(66) ص: 18ـ19). مفسران درباره حقيقت تسبيح حيوانات آراى مختلفى دارند. به نظر برخى، تسبيح حيوانات عبارت است از دلالت داشتن خلقت آنها بر وحدانيت خدا و صفات او، اما به نظر گروهى ديگر، اطلاق لفظ تسبيح حقيقى و منظور، تسبيح به قول است (رجوع کنید به طوسى، ذيل حديد: 1؛
(67) ابنجوزى؛
(68) فخررازى، ذيل اسراء: 44؛
(69) شوكانى، ج 5، ص 165، نيز رجوع کنید به تسبيح*( 1)). در احاديث نيز به حمد و تسبيح حيوانات براى خداوند اشاره شده است (رجوع کنید به كلينى، ج 6، ص 550ـ 551؛
(70) سيوطى، ذيل اسراء: 44؛
(71) مجلسى، ج 61، ص 24ـ 25). همچنين مفسران ضمن تفسير آيهاى كه مطابق آن سليمان پيامبر، فهم سخن پرندگان (منطقالطير) را فضل پروردگار بر خود دانسته است (نمل: 16)، قدرت تكلم در حيوانات و چگونگى آن را بررسى كردهاند (رجوع کنید به طوسى؛
(72) طبرسى؛
(73) ابنكثير؛
(74) طباطبائى، ذيل آيه).

(75) در احاديث هم مطالبى دالّ بر نطق حيوانات وجود دارد و حتى براى هريك از آنها سخنى شعارمانند نقل شده است (رجوع کنید به كلينى، ج 6، ص 551ـ552؛
(76) مجلسى، ج 42، ص 56، ج 61، ص 27ـ29، 35ـ39). افزون بر اين مفسران از آيه 38 سوره انعام («هيچ جنبدهاى در زمين نيست و نه پرندهاى كه به دو بالش بپرد مگر آنكه امتهايى همانند شما هستند... سپس به سوى پروردگارشان برانگيخته مىشوند»)، اينگونه برداشت مىكنند كه حيوانات نيز حشر و قيامت دارند (رجوع کنید به طوسى؛
(77) سيوطى، ذيل آيه؛
(78) نيز رجوع کنید به قيامت*). در پارهاى روايات هم به برخى ادراكات حيوان، از جمله درك خالق و درك رازقيّت الهى، اشاره شده است (رجوع کنید به ابنحنبل، ج 5، ص 162؛
(79) كلينى، ج 6، ص 539، ج 8، ص 246؛
(80) حرّعاملى، ج 11، ص 479ـ481). مجموع اين موارد بيانگر آن است كه ادراك حيوان فراتر از امرى غريزى و ناشى از نوعى فهم و مرتبهاى از شعور، هرچند كاملا متفاوت با شعور انسانى، دانسته شده است. شايد مبناى اثبات حق براى حيوان در اسلام (رجوع کنید به ادامه مقاله) همين نكته باشد. در آثار فقهى تعابيرى چون «لِلحيوان حُرمَةٌ فى نفسه» كه دلالت بر حرمت و احترام ذاتى حيوان دارد، زياد به كار رفته است (براى نمونه رجوع کنید به ابنقدامه، ج 5، ص 393؛
(81) مقدس اردبيلى، ج 10، ص 318؛
(82) نجفى، ج 37، ص 81).

(83) امامان شيعه عليهمالسلام در مواردى براى بيان عظمت آفرينش و آفريدگار به اسرار و شگفتيهاى خلقت حيوانات ارجاع دادهاند (براى نمونه رجوع کنید به نهجالبلاغة، خطبه 185ـ186؛
(84) توحيد المفضّل، مجلس 2). افزون بر اين، احاديث فراوانى درباره مسائل مربوط به حيوانات وجود دارد كه مبناى احكام آنها در بابهاى متعدد فقهى قرار گرفته است. روايات زيادى نيز چگونگى رفتار انسانها با حيوانات را تبيين كردهاند (رجوع کنید به ادامه مقاله).

(85) در منابع فقهى، احكام حيوانات در ابواب مختلفى بيان شده است، كه عبارتاند از: نجس بودن بعضى حيوانات مانند سگ* و خوك*؛
(86) معيار پاك بودن مواردى چون خون وعرق حيوانات (رجوع کنید به نجاسات*)؛
(87) وجوب پرداخت زكات* در چهارپايانِ سهگانه (شتر، گاو و گوسفند) و شرايط آن؛
(88) شرايط معتبر در قربانىِ حج (رجوع کنید به قربانى*)؛
(89) ممنوع بودن ايذا و شكار حيوانات در حالت احرام (رجوع کنید به احرام*)؛
(90) احكام خريدوفروش حيوان، خيار حيوان (رجوع کنید به خيارات*)، اجاره كردن حيوان (رجوع کنید به اجاره*)؛
(91) احكام صيد و شكار و شرايط حلال بودن حيوان شكار شده (رجوع کنید به صيد*)؛
(92) احكام ذبح حيوانات (رجوع کنید به تذكيه*، ذبح*) و حكم پوست آنها (رجوع کنید به چرم*؛
(93) بخش احكام فقهى)؛
(94) طبقهبندى حيوانات به سه گروه اصلىِ زمينى، دريايى و پرندگان براى بازشناسى حيوانات حرام گوشت از حلال گوشت (رجوع کنید به خوردنىها و آشاميدنىها*)؛
(95) احكام حيوان گمشده (رجوع کنید به لُقَطه*)؛
(96) بررسى حكم ضَمانِ ناشى از فعلِ حيوان كه موجب وارد آمدن خسارت به ديگران شده باشد (رجوع کنید به تسبيب*)؛
(97) حكم پيوند عضوى از حيوان به انسان (رجوع کنید به پيوند اعضا*)؛
(98) وجوب نفقه حيوان (رجوع کنید به نفقه*)؛
(99) و احكام جنايت بر حيوان (شامل مواردى چون اتلاف* (نابودكردن) حيوان و وارد كردن آسيب بدنى به او كه بسته به مواردى چون نوع جنايت و نوع حيوان، احكام متفاوتى دارد). در دوران معاصر، فقها به بررسى مواردى چون حكم استفاده از حيوانات براى پژوهشهاى درمانى و دارويى و ضرورت رعايت معيارهاى اخلاقى (رجوع کنید به فاضل لنكرانى، ج 2، ص 569ـ570؛
(100) منتظرى، ص150ـ152؛
(101) مكارم شيرازى، ج 3، ص 531) و شبيهسازى* حيوانات پرداختهاند.

(102) حقوق حيوانات در اسلام. در احاديث و به تبع آن در متون فقهى احكام بسيارى در حمايت از حيوانات وارد شده و در روايتى، از اين قوانينِ حمايتى تعبير به حقوق شده است («لِلدابّة على صاحبها ستّة/ سبعة حقوق»، رجوع کنید به حرّعاملى، ج 11، ص480).

(103) مطابق قوانين اسلام حيوانات حق حيات دارند. در متون فقهى بر اين حق و تقدّم حفظ جان حيوان بر حفظ اشيا تأكيد شده است (رجوع کنید به انصارى، ج 2، ص 252؛
(104) شهيدثانى، ج 12، ص 176ـ177، ج 15، ص 383؛
(105) بهوتى حنبلى، ج 4، ص 161ـ162؛
(106) نجفى، ج 37، ص 76ـ77). همچنين به نظر فقها چنانچه شخصى مقدار محدودى آب براى وضو داشته باشد و حيوان يا حيوانات او تشنه باشند، بايد آب را به آنها بدهد و خود تيمم كند (رجوع کنید به نووى، ج 2، ص 245؛
(107) حطاب، ج 1، ص490؛
(108) شهيدثانى، ج 1، ص 112؛
(109) نجفى، ج 5، ص 114ـ116؛
(110) قس محقق حلّى، ج 1، ص 368؛
(111) علامه حلّى، 1412ـ1424، ج 3، ص 23ـ24 كه وجه جواز تيمم را لزوم حفظ مال ــ يعنى حيوانى كه ملك انسان است ــ دانستهاند نه حفظِ نَفْسِ محترم).

(112) در احاديث متعددى كشتن بىهدف حيوانات نهى شده و اين كار موجب عذاب الهى و مؤاخذه در روز قيامت دانسته شده است (رجوع کنید به كلينى، ج 6، ص 223ـ225؛
(113) متقى، ج 15، ص 37ـ 40؛
(114) حرّعاملى، ج 11، ص 544، ج 24، ص 148ـ 149)؛
(115) مگر اينكه حيوانى بخواهد به انسان آزار رساند كه در اين صورت نيز بايستى به دفاع بسنده كرد (رجوع کنید به متقى، ج 15، ص 39؛
(116) حرّعاملى، ج 11، ص 536؛
(117) نجفى، ج 43، ص130).

(118) در باب ذبح حيوانات نيز احكام و آداب زيادى، براى كمتر رنج كشيدن حيوان وجود دارد، از جمله: ذبح نكردن حيوان در شب كه هنگام آرامش و استراحت اوست، رعايت تيز بودن چاقو و نشان ندادن آن به حيوان، و ناپسند بودن ذبح حيوان در مقابل حيوانى ديگر (رجوع کنید به بيهقى، ج 9، ص280ـ281؛
(119) نووى، ج 9، ص 81؛
(120) شهيدثانى، ج 11، ص490ـ491؛
(121) حرّعاملى، ج 24، ص40ـ41).

(122) برپايه آموزههاى اسلام شكار حيوانات به صورت مطلق جايز نيست و مطابق احاديث و آراى فقها شرايطى براى شكارچى و وسيله شكار لازم است (رجوع کنید به صيد*). همچنين صيد و شكار حيوان از روى هوسرانى جايز نيست و سفر براى اينگونه صيد و شكار، سفر معصيت است كه احكام نماز و روزه مسافر بر آن مترتب نمىشود (ابنسعيد، ص 91؛
(123) بروجردى، ص 108ـ120).

(124) مطابق احاديث و متون فقهى، نفقه حيوان (شامل مواردى چون آب و غذا و مكان مناسب براى نگهدارى) بر صاحب حيوان واجب است. نفقه اندازه معيّنى ندارد و مقدار و كيفيت آن تابع نياز حيوان است كه با اختلاف زمانها و مكانها تفاوت مىكند. تهيه دارو براى حيوان مريض نيز جزو نفقات اوست (رجوع کنید به علامه حلّى، 1413ـ1419، ج 3، ص 118؛
(125) شهيدثانى، ج5، ص88، ج 8، ص 502؛
(126) نجفى، ج 31، ص394ـ 395). به گفته فقها در شرايط خاص براى حفظ جان حيوان، همانند انسان، غصب غذا يا نخ جراحى براى استفاده در مداوا جايز است (رجوع کنید به ابنقدامه، ج 5، ص 392ـ393؛
(127) علامه حلّى، 1413ـ1419، همانجا؛
(128) بهوتى حنبلى، ج 4، ص 105ـ106؛
(129) نجفى، ج 31، ص 396).

(130) در احاديث و منابع فقهى چاق بودن حيوان تحت تملك، از نشانههاى مروّت صاحب آن شمرده شده و بر تميز نگهداشتن بدن حيوان، غذا و مكان نگهدارى او تأكيد شده است (رجوع کنید به مقدس اردبيلى، ج 11، ص 283ـ284؛
(131) حرّعاملى، ج 11، ص 472، 508؛
(132) مجلسى، ج 61، ص 177). مهربانى و ملاطفت با حيوانات و رسيدگى به آنان نيز مورد تأكيد است (رجوع کنید به نهجالبلاغة، نامه 25؛
(133) ابنحنبل، ج 2، ص 222ـ223، 375؛
(134) حرّعاملى، ج 9، ص 408ـ409؛
(135) مجلسى، ج 43، ص 352) و در اين زمينه رعايت نكاتى توصيه شده است از جمله: رعايت توان و طاقت حيوان و كار نكشيدن بيش از حد از او؛
(136) رعايت حال حيوانى كه به سن پيرى رسيده است و توان كار ندارد؛
(137) رعايت احوال حيوانى كه نوزاد دارد؛
(138) لزوم حمايت از حيوان آزارديده و نجات آن؛
(139) ممنوعيت تازيانه زدن به حيوان، جز در موارد معيّن كه در اين صورت نيز تازيانه زدن به صورت آن نهى شده است؛
(140) ممنوعيت توهين و لعن به آن؛
(141) نهى از به جنگ انداختن حيوانات با يكديگر؛
(142) داغ نگذاشتن بر صورت حيوان؛
(143) و نهى از عقيم كردن حيوان (رجوع کنید به ترمذى، ج 3، ص 126؛
(144) حرّعاملى، ج 11، ص 478ـ489، 522ـ523، 540ـ544؛
(145) مجلسى، ج 17، ص400، ج61، ص223ـ225؛
(146) نيز رجوع کنید به مطيعى، ج 18، ص320؛
(147) نجفى، ج 31، ص 396ـ397).

(148) رسيدگى به حيوان، تنها برعهده مالك او نيست و بر اين نكته تصريح شده كه چنانچه مالك از انفاق بر حيوان خود امتناع ورزد حاكم شرع وى را بر اين كار مجبور مىكند و در صورت لزوم، حكم به رسيدگى به حيوان و تأمين هزينه آن از دارايى مالك را مىدهد (رجوع کنید به نهجالبلاغة، خطبه 167؛
(149) ابنقدامه، ج 9، ص 310ـ 318؛
(150) علامه حلّى، 1413ـ1419، همانجا؛
(151) نجفى، ج 31، ص 395ـ396). لزوم رسيدگى به حيوان تا اندازهاى تأكيد شده است كه حتى نهى مالك حيوان، آن را ساقط نمىكند. زيرا حيوان موجودى ذىروح است و نجات او از هلاكت در زمره حقوق الهى است كه با نهى مالك آن ساقط نمىگردد (رجوع کنید به مقدساردبيلى، ج10، ص 287ـ289؛
(152) نجفى، ج 27، ص 111). همچنين بر رسيدگى به احوال حيوانى كه گم شده يا از سوى صاحبش رها شده تأكيد شده است (رجوع کنید به لُقَطه*).

(153) در احاديث زيادى به استحباب نگهدارى برخى حيوانات تصريح و از نگهداشتن بعضى حيوانات نهى شده است (رجوع کنید به كلينى، ج 6، ص 551ـ552؛
(154) حرّعاملى، ج 11، ص 509ـ521، 523ـ 531، 537ـ540؛
(155) مجلسى، ج 61، ص 129ـ133).

(156) فيلسوفان و حقوقدانان معاصر دو رويكرد متفاوت درباره بهرهبردارى از حيوانات (مانند خوردن، شكار كردن، استفاده از آنها در ورزش، تفريح و تحقيقات) دارند. به نظر بيشتر آنان، حق فقط درباره انسان، كه تكليف دارد، معنا پيدا مىكند، نه حيوانات. پس بهرهبردارى از آنها مجاز است، اما بايد بدون آسيب رساندن و آزار دادنِ غيرضرورى باشد، ازاينرو تشريح حيوان زنده و شكار بىرويّه جايز نيست. برخى ديگر با رد نظريه اصالت سودمندى و نگاه ابزارى به حيوانات، آنها را داراى مرتبهاى از احساس، ادراك، آگاهى و اراده و درنتيجه داراى شخصيت حقوقى دانستهاند كه بايد با آنها همزيستى اخلاقى داشت و نبايد از آنها به عنوان دارايى، غذا، لباس، وسيله تحقيقات و سرگرمى، حتى با هدف حفظ منافع انسانى، استفاده كرد. چرا كه مصالح حيوانات همپايه مصالح انسانهاست. حقوق حيوانات به اين معنا تا قرن دوازدهم/ هجدهم مطرح نشده بود. اوج شكوفايى اين نظريه از اواخر قرن بيستم، بهويژه پس از انتشار كتاب >آزادسازى حيوانات< بوده است. حقوقدانانى كه حامى نظريه حقوق حيوانات هستند، وضع قوانين حمايتى را ناكافى دانسته و به ضرورت اعطاى شخصيت حقوقى به حيوانات پافشارى كردهاند. با اين حال اين نظريه در عمل، بيشتر به صورت جنبشهايى در حمايت از حيوانات و كاستن از درد و رنج آنها ظاهر شده است. جنبشهاى حقوق حيوانات، معمولا به شكل گروهها و انجمنهايى در حمايت از نوع خاصى از حيوانات، مانند حيوانات آزمايشگاهى، خزدار يا حيواناتِ در قفس، فعاليت مىكنند (رجوع کنید به >دايرةالمعارف حقوق و سلامت حيوانات<، ذيل "Animal rights"؛
(157) يانت، ص 3، 11ـ12؛
(158) باستاك، ص 37ـ41). در ايران نيز چند انجمن غيردولتى حمايت از حيوانات فعالاند.

(159) حيوانات در بيشتر سيستمهاى حقوقى جهان، كه معمولا شامل دو بخش اموال و اشخاص مىشوند، در شمار اموال، منبع درآمد و ثروت و ابزارى در دست اشخاص كه داراى حقوق و وظايفاند، به حساب آمدهاند. البته براى جلوگيرى از برخورد غيراخلاقى و پيشگيرى از آسيبزدن به اين موجوداتِ داراى ادراك، محدوديتهايى در استفاده و نگهدارى از آنها در قوانين اعمال مىشود. اين قوانين حمايتى برقرارى تعادل ميان مصالح و نيازهاى انسانها و حيوانات را درنظر مىگيرد و بر پايه ضرورتهاى اخلاقى و قانونى استوار است. با اين حال هنوز هم در بيشتر دادگاهها رفتارهاى ظالمانه با حيوانات با هدف مشروع و قانونى، بازخواست نمىشود و فقط تحميل بدون ضرورتِ زيان به حيوان يا كشتن آن (به دليل اتلاف مال و كاستن از ثروت عمومى)، به منظور حفظ منافع انسانها و نه حمايت از حيوانات ممنوع شده است. مثلا عقيم كردن حيوانات بدون بيهوشى با وجود ايجاد درد بسيار براى حيوان، جرم محسوب نمىشود، در حالى كه غذا ندادن و درنتيجه كشتن بدون دليل حيوان جرم است (رجوع کنید به >دايرةالمعارف حقوق و سلامت حيوانات<، ذيل "Law and animals"؛
(160) يانت، ص 9؛
(161) كورنات، ص 2؛
(162) براى آشنايى با منابع حقوق حيوانات رجوع کنید به يانت، ص 138ـ216).

(163) در ايران تاكنون قانون جامعى براى حمايت از حيوانات تصويب نشده است، اما مقررات پراكندهاى در اين زمينه وجود دارد كه عبارتاند از: قانون شكار و صيد مصوب 1346ش (كه چند بار تغيير كرده است)؛
(164) مواد 202 تا 205، 357 تا 362، 679 و 680 قانون مجازات اسلامى درباره جزاى اتلاف حيوانات؛
(165) ضمان خسارتهاى حيوان و ديه جنايت بر حيوان؛
(166) قانون حفاظت و بهرهبردارى از منابع آبزى مصوب 1374ش، كه مقرراتى در زمينه صيد آبزيان دارد؛
(167) و مصوبه شوراى عالى حفاظت محيط زيست در 1379ش، كه بهاى جانوران وحشى را از لحاظ مطالبه ضرر و زيان تعيين كرده است. همچنين در قانون مدنى، مقررات ويژهاى در معاملات حيوان و نيز تلف و خسارت حيوانات پيشبينى شده است، از جمله در مادّه 358 در بيع حيوان، مادّه 398 در خيار حيوان، مادّه 507 تا 511 در اجاره حيوان، مادّه 230 در تلف حيوانِ متعلق به ديگرى و مادّه 334 در خسارت حيوان. ايران به تعدادى از كنوانسيونهاى حمايت و حفاظت از حيوانات پيوسته است (رجوع کنید به ايران. قوانين و احكام، ج 1، ص 29ـ37، 119ـ124، 482ـ484، ج 2، ص 66ـ 73، 106ـ130).

نيز رجوع کنید به تكامل*، تناسخ*، جانور/ جانورشناسى*

(168)
منابع:
علاوه بر قرآن؛
(169) ابنجوزى، زادالمسير فى علم التفسير، چاپ محمدبن عبدالرحمان عبداللّه، بيروت 1407/1987؛
(170) ابنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بيروت: دارصادر، (بىتا.)؛
(171) ابنسعيد، الجامع للشرائع، قم 1405؛
(172) ابنقدامه، المغنى، چاپ افست بيروت 1403/1983؛
(173) ابنكثير، تفسير القرآن العظيم، بيروت 1412؛
(174) ابنمنظور؛
(175) زكريابن محمد انصارى، فتح الوهاب بشرح منهجالطلاب، بيروت 1418/1998؛
(176) ايران. قوانين و احكام، مجموعه قوانين و مقررات حفاظت محيط زيست، تدوين: دفتر حقوقى و امور مجلس، تهران 1379ش؛
(177) مرتضى بروجردى، المستند فى شرح العروة الوثقى: الصلاة، تقريرات درس آيتاللّه خويى، در موسوعة الامام الخوئى، ج 20، قم: مؤسسة احياء آثارالامام الخوئى، 1426/2005؛
(178) منصوربن يونس بهوتى حنبلى، كشّاف القناع عن متن الاقناع، چاپ محمدحسن شافعى، بيروت 1418/1997؛
(179) احمدبن حسين بيهقى، السنن الكبرى، بيروت: دارالفكر، (بىتا.)؛
(180) محمدبن عيسى ترمذى، سنن الترمذى و هوالجامع الصحيح، چاپ عبدالوهاب عبداللطيف، بيروت 1403/1983؛
(181) توحيدالمفضّل، املاء الامام ابىعبداللّه الصادق عليهالسلام على المفضّلبن عمر الجعفى، علق عليه كاظم مظفر، بيروت: مؤسسة الوفاء، 1403/1983؛
(182) حرّعاملى؛
(183) محمدبن محمد حطاب، مواهب الجليل لشرح مختصر خليل، چاپ زكريا عميرات، بيروت 1416/1995؛
(184) خليلبن احمد، كتاب العين، چاپ مهدى مخزومى و ابراهيم سامرائى، قم 1409؛
(185) سيوطى؛
(186) محمد شوكانى، فتح القدير، بيروت: داراحياءالتراث العربى، (بىتا.)؛
(187) زينالدينبن على شهيدثانى، مسالك الافهام الى تنقيح شرائع الاسلام، قم 1413ـ1419؛
(188) طباطبائى؛
(189) طبرسى؛
(190) فخرالدينبن محمد طريحى، مجمعالبحرين، چاپ احمد حسينى، تهران 1362ش؛
(191) طوسى؛
(192) حسنبن يوسف علامه حلّى، قواعدالاحكام، قم 1413ـ1419؛
(193) همو، منتهى المطلب فى تحقيق المذهب، مشهد 1412ـ1424؛
(194) علىبن ابىطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغة، چاپ صبحى صالح، قاهره 1411/1991؛
(195) محمد فاضل لنكرانى، جامع المسائل، قم 1380ش؛
(196) محمدبن عمر فخررازى، التفسير الكبير، قاهره (بىتا.)، چاپ افست تهران (بىتا.)؛
(197) كلينى؛
(198) علىبن حسامالدين متقى، كنزالعُمّال فى سنن الاقوال و الافعال، چاپ بكرى حيّانى و صفوة سقا، بيروت 1409/1989؛
(199) مجلسى؛
(200) جعفربن حسن محقق حلّى، المعتبر فى شرح المختصر، ج 1، قم 1364ش؛
(201) محمدنجيب مطيعى، التكملة الثانية، المجموع: شرح المُهَذّب، در يحيىبن شرف نووى، المجموع: شرح المُهَذّب، ج 13ـ20، بيروت: دارالفكر، (بىتا.)؛
(202) احمدبن محمد مقدس اردبيلى، مجمع الفائدة و البرهان فى شرح ارشاد الاذهان، چاپ مجتبى عراقى، على پناه اشتهاردى، و حسين يزدى اصفهانى، قم، ج10، 1412، ج 11، 1414؛
(203) ناصر مكارم شيرازى، استفتائات جديد، گردآورى ابوالقاسم عليان نژادى، قم 1385ش؛
(204) حسينعلى منتظرى، احكام پزشكى: مطابق با فتاواى فقيه عاليقدر حضرت آيتاللّه العظمى منتظرى، تهران 1381ش؛
(205) محمدحسنبن باقر نجفى، جواهرالكلام فى شرح شرائع الاسلام، بيروت 1981؛
(206) يحيىبن شرف نووى، المجموع : شرح المُهَذّب، بيروت: دارالفكر، (بىتا.)؛


(207) Stephen St C. Bostock, Zoos and animal rights: the ethics of keeping animals, London 2004;
(208) Jordan Curnutt, Animals and the law, Santa Barbara, Calif.2001;
(209) Encyclopedia of animal rights and animal welfare, ed. Marc Bekoff and Carron A. Meaney, Westport 1998, s.vv. "Law and animals" (by Gary L. Francione), "Animal rights";
(210) Lisa Yount, Animal rights, NewYork 2004.

/ فريده سعيدى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6703
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست