responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6573

 

حميدالدين بلخى ، حميدالدين بلخى، محمدبن عمر محمودى بلخى، مؤلف مقامات حميدى. نام او را محمود (صفى‌الدين بلخى، ص 344؛ خوافى، ج 2، ص 255) و عمر (عوفى، ج 1، ص 198) نيز ذكر كرده‌اند، اما به نوشته محمد قزوينى (نظامى‌عروضى، تعليقات، ص 23) و اقبال آشتيانى (ص 29، 34) ظاهرآ نام پدر و پسر در نوشته عوفى و به تبعيت از او در تذكره هفت اقليم امين احمد رازى (ج 2، ص 578) اشتباه شده‌است. در فرمان سلطان سنجر كه در جمادى‌الاولى 547 صادر شده، نام او محمد ذكر گرديده كه مقرون به صحت است (رجوع کنید به اقبال آشتيانى، ص 25، پانويس 1 و 2؛ نيز رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ج 22، ص 9). اغلب منابع لقب او را حميدالدين دانسته‌اند (براى نمونه رجوع کنید به انورى، ج 1، ص 470؛
دقايقى مروزى، ص 194؛
صفى‌الدين بلخى، همانجا؛
اقبال آشتيانى، ص 27، به نقل از جوينى) و در چهارمقاله نظامى‌عروضى (ص 22) و نزهة‌المجالس خليل شروانى (ص 221) به صورت حميد و حميد بلخى از او ياد شده است. در فرمان سلطان سنجر علاوه بر حميدالدين، لقب ظهيرالدين نيز براى او ذكر شده (اقبال آشتيانى، ص 26، به نقل از جوينى) و به نظر اقبال آشتيانى (ص 28) لقب دوم از القاب واقعى او بوده است، نه از نوع تعارفات. كنيه‌اش را ابوبكر نوشته‌اند و چون قاضى حميدالدين به خاندان محموديان طالقان بلخ منسوب بوده در اغلب منابع نسبت محمودى نيز براى او ذكر شده است (رجوع کنید به دقايقى‌مروزى، ص 196؛
عوفى، ج 1، ص 198؛
ابن‌اثير، ج 11، ص 314؛
اقبال آشتيانى، ص 26، به نقل از جوينى).

صفى‌الدين بلخى در كتاب فضائل بلخ (ص 343) اصل وى را از تالقان بلخ دانسته (نيز رجوع کنید به ابن ابى‌الوفا، ج 3، ص 380) و دولتشاه سمرقندى (ص 86) او را «حميدالدين ولوالجى» (ولوالج از نواحى بلخ) ناميده است.

پدر حميدالدين از 536 قاضى‌القضات بلخ بود (صفى‌الدين بلخى، ص 344) و در 547 درگذشت (رجوع کنید به اقبال آشتيانى، ص 30، 34؛
قس ابن‌ابى‌الوفا، ج 2، ص 655، كه 546 را سال وفات او ذكر كرده است). پس از وى، به فرمان سلطان سنجر، قاضى‌القضاتى بلخ، كه به احتمال بسيار در خاندان محمودى موروثى بوده است (رجوع کنید به صفى‌الدين بلخى، ص 343ـ344)، به حميدالدين محمد واگذار شد (رجوع کنید به اقبال آشتيانى، ص 26، 28، به نقل از جوينى) و او ظاهراً تا پايان عمر در اين مسند باقى‌ماند. ابن‌اثير (همانجا) فوت حميدالدين را در حوادث سال 559 ذكر كرده است.

حميدالدين مانند ديگر اعضاى خاندان خود در علم و فضل، به‌ويژه در نويسندگى و شاعرى، سرآمد بود (رجوع کنید به صفى‌الدين بلخى، ص 343؛
عوفى، ج 1، ص 199).

وى به هنگام قاضى‌القضاتى بلخ، با شاعر هم روزگار خود، انورى ابيوردى*، مراوده داشت. ظاهراً انورى به سبب شهرآشوبى كه فتوحى مروزى در هجو بلخ گفته و به نام انورى مشهور شده بود (در اين‌باره رجوع کنید به شفيعى كدكنى، ص 31ـ32)، به قاضى حميدالدين پناه برد و با حمايت و التفات او مدتى در بلخ زيست (رجوع کنید به اقبال آشتيانى، ص 36، 38). مناسبات شاعرانه آنان سالها ادامه داشته است و در ديوان انورى نُه مورد مدح و ذكر حميدالدين ديده مى‌شود (رجوع کنید به ج 1، ص 50، 470، ج 2، ص 523، 541، 580، 609، 612، 665، 679). حميدالدين همچنين با شاعر و اديب اهل بلخ، يعنى رشيدالدين وطواط، ارتباط شاعرانه داشت و در ديوان و طواط چهار اشاره ستايش‌آميز به قاضى حميدالدين ديده مى‌شود (رجوع کنید به ص 573، 581، 587، 606، مقدمه نفيسى، ص 9). حميدالدين با شاعر معاصر خود، شمس‌الدين دقايقى‌مروزى، نيز مرتبط بوده و دقايقى در نامه‌اى به حميدالدين، او را ستوده است (رجوع کنید به ص 194، 197ـ198).

شهرت حميدالدين بيشتر به سبب كتاب مقامات اوست (تأليف 551؛
رجوع کنید به مقامات حميدى*). آثار ديگرى نيز به او نسبت داده‌اند كه منشأ اغلب آنها نوشته عوفى در لباب‌الالباب (ج 1، ص 199) است. او اين رساله‌ها را به حميدالدين نسبت داده است :

وسيلة العفاة الى اكفى‌الكفاة ؛
حنين‌المستجير الى حضرة‌المجير؛
روضة‌الرضا فى مدح ابى‌الرضا؛
قدح المغنى فى مدح‌المعنى، كه اقبال آشتيانى (ص 33) صحيح آن را «قدح‌المعين فى مدح‌المعين» مى‌داند؛
رسالة الاستغاثه الى اخوان‌الثلاثه؛
منية الراجى فى جوهر التاجى، كه اقبال آشتيانى (همانجا) صحيح آن را «منية‌الراج فى جوهرالتاج» مى‌داند. با وجود انتساب اين رساله‌ها به حميدالدين، اقبال آشتيانى (ص 33ـ34) براى هر يك از آنها، كه امروز در دست نيستند، مخاطب تاريخى خاصى در نظر گرفته و سرانجام به اين نتيجه رسيده كه همه مطالبى كه عوفى نوشته مربوط به پدر حميدالدين است، و عوفى فقط تأليف مقامات حميدى را كه كار پسر است، به اشتباه، به پدر او نسبت داده است. اين در حالى است كه در كتاب فضائل بلخ صفى‌الدين بلخى كه پنجاه سال پس از درگذشت حميدالدين تأليف شده، علاوه بر مقامات، به رساله روضة‌الرضا (رجوع کنید به ص 344) و «رسائل متفرقه» او نيز اشاره شده است. همچنين علاوه بر خوافى (ج 2، ص 255) ابن‌اثير (ج 11، ص 314) نيز او را «صاحب تصانيف» شمرده است؛
بنابراين، به نظر مى‌رسد تأكيد اقبال آشتيانى بر اشتباه عوفى در نسبت دادن تأليفات پدر به پسر و در نظر گرفتن مخاطب تاريخى خاص براى رسائل مذكور، چندان مقرون به صحت نباشد مخصوصاً كه او كتاب فضائل بلخ را نديده است. به گفته عوفى (همانجا) منشآت (نامه‌ها) حميدالدين در زمان خود او مشهور بوده است. اما از ميان آنها فقط يك نامه در اختيار است كه صاحب كتاب مختارات من‌الرسائل (تأليف در 693؛
تهران 1378ش) آن را به عنوان نمونه‌اى از يك اخوانيه در ضمن رسائل ديگر آورده است (رجوع کنید به ص 185ـ186)، كه البته مخاطب آن معلوم نيست (نيز رجوع کنید به خليل شروانى، ص 67).

با آنكه در قرن نهم دولتشاه سمرقندى (ص 86) نام حميدالدين بلخى را در ميان شاعران تذكره خود نياورده و فقط از ارتباط او با انورى سخن گفته است، اغلب منابع به شاعرى او اشاره كرده‌اند. ابن‌اثير (همانجا) و خوافى (ج 2، ص 255) او را صاحب «تصانيف و اشعار» مى‌دانند و انورى (ج 2، ص 680) ارائه شعر خود را در برابر شعر حميدالدين به «زيره به كرمان بردن» تشبيه كرده است. شمس‌الدين دقايقى مروزى (ص 194)، «نظم لطيف» او را «سحر حلال» به شمار آورده و عوفى (ج 1، ص 199ـ200) ضمن بيانِ اينكه «اشعار او به غايت لطيف است» نمونه‌هايى از شعر او را ذكر كرده است. هدايت (ج 1، ص 576ـ596) نيز با اشاره به اينكه قاضى حميدالدين «در شعر و شاعرى صاحب قدرت بوده» سفرنامه‌اى منظوم به نام سفرنامه مرو به قاضى حميدالدين نسبت داده و 25 بيت از ابيات آن را ذكر كرده است. به‌زعم اقبال آشتيانى (ص 36) ابيات ياد شده را كه در نسخه چاپى لباب‌الالباب نيست هدايت از نسخه خطى لباب‌الالباب نقل كرده است. سپس اقبال آشتيانى به سبب اشاره‌اى كه در اين مثنوى ظاهراً به شرف‌الملك خوارزمى، رئيس ديوان استيفاى ملكشاه سلجوقى (حك : 465ـ485)، وجود دارد به اين نتيجه رسيده است كه سراينده آن حميدالدين بلخى نيست بلكه پدر اوست. در مجموعه رباعيات كتاب نزهة‌المجالس (تأليف در نيمه اول قرن هفتم) يك رباعى از حميدالدين بلخى آمده است (رجوع کنید به خليل‌شروانى، ص 221) كه نشانه شهرت شاعرى او در قرن هفتم است. به نظر بهار، اشعارى كه از حميدالدين در ضمن مطالب مقامات حميدى آمده است «لطفى ندارد و بهتر از نثرش نيست» (ج 2، ص 332)، اما گاه «بسيار خوب و مطبوع است و از طراز اشعار قرن پنجم و ششم است» (ج 2، ص 344). در كنار اشعار حميدالدين بلخى كه در مقامات آمده است «غزلهاى منثور» او نيز دلالت بر هنر شاعرى نويسنده دارد (رجوع کنید به خطيبى نورى، ج 1، ص 588).


منابع:
(1) آقابزرگ طهرانى؛
(2) ابن‌ابى‌الوفا، الجواهرالمضيّة فى طبقات الحنفيّة، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، رياض 1413/1993؛
(3) ابن‌اثير؛
(4) عباس اقبال آشتيانى، «قاضى حميدالدين محمودى بلخى مؤلف مقامات حميدى»، يادگار، سال 1 ش 7 (دى 1323)؛
(5) امين احمد رازى، تذكره هفت اقليم، چاپ محمدرضا طاهرى (حسرت)، تهران 1378ش؛
(6) محمدبن محمد(على) انورى، ديوان، چاپ محمدتقى مدرس رضوى، تهران 1364ش؛
(7) محمدتقى بهار، سبك‌شناسى، يا، تاريخ تطور نثرفارسى، تهران ?(1321ش)؛
(8) حسين خطيبى نورى، فن نثر در ادب پارسى، ج 1، تهران 1366ش؛
(9) جمال‌الدين خليل شروانى، نزهة‌المجالس، چاپ محمدامين رياحى، تهران 1366ش؛
(10) احمدبن محمد خوافى، مجمل فصيحى، چاپ محمود فرخ، مشهد 1339ـ1341ش؛
(11) محمدبن على دقايقى‌مروزى، «نامه‌اى از شمس‌الدين محمد دقائقى به حميدالدين بلخى»، (چاپ) محمد روشن، در جشن‌نامه محمد پروين گنابادى: سى و دو گفتار در ايران‌شناسى، به پاس پنجاه سال خدمات فرهنگى، چاپ محسن ابوالقاسمى و محمد روشن، تهران: توس، 1354ش؛
(12) دولتشاه سمرقندى، كتاب تذكرة‌الشعراء، چاپ ادوارد براون، ليدن 1319/1901؛
(13) محمدبن محمد رشيدالدين وطواط، ديوان، چاپ سعيد نفيسى، تهران 1339ش؛
(14) محمدرضا شفيعى كدكنى، مفلس كيميافروش: نقد و تحليل شعر انورى، تهران 1372ش؛
(15) عبداللّه‌بن عمر صفى‌الدين بلخى، فضائل بلخ، ترجمه عبداللّه‌بن محمدحسينى بلخى، چاپ عبدالحى حبيى، تهران 1350ش؛
(16) عوفى؛
(17) احمدبن عمر نظامى‌عروضى، چهار مقاله، چاپ محمد قزوينى و محمدمعين، تهران 1333ش؛
(18) رضاقلى‌بن محمدهادى هدايت، مجمع‌الفصحا، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1336ـ1340ش.

/ يداللّه جلالى‌پندرى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6573
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست