responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6572

 

حميد (الحميد) ، حميد (الحميد)، از اسماء الحسنى. حميد، بر وزن فعيل، از مادّه حمد است كه همه لغت‌شناسان آن را ضد ذمّ (براى نمونه رجوع کنید به خليل‌بن احمد، ج 3، ص 188، ذيل «حمد»؛ ابن‌دريد، ج 1، ص 505؛ جوهرى، ذيل «حمد») و غالبآ به معناى مدح، ثنا و شكر دانسته‌اند (براى نمونه رجوع کنید به ابوحاتم رازى، ج 2، ص 112؛ ازهرى، ج 4، ص 434، ذيل «حمد»؛ قاضى عبدالجباربن احمد، ج 20، قسم 2، ص 215)، گرچه به رأى راغب اصفهانى (ذيل «حمد»)، حمد اخصّ از مدح و اعم از شكر است. برخى رضا را نيز از معانى حمد برشمرده‌اند (ابن‌بابويه، 1357ش، ص 202؛ ابن‌سيده، ذيل «حمد»؛ قشيرى، ص 73؛ براى اطلاع بيشتر از تحليل معنايى حمد و تفاوتهاى آن با مادّه‌هاى مشابه رجوع کنید به حمد*).

واژه حميد هفده‌بار در قرآن و در همه موارد به صورت اسم خدا به كار رفته است (رجوع کنید به محمدفؤاد عبدالباقى، ذيل واژه). در احاديث نيز حميد در شمار 99 نام نيكوى خدا (رجوع کنید به الاسماء الحسنى*) ذكر شده است (رجوع کنید به ترمذى، ج 5، ص 192؛ ابن‌بابويه 1357ش، ص 194، 220؛ نيز رجوع کنید به ابونعيم اصفهانى، ص 101، 108، 131 كه طرق مختلف احاديث اسماءاللّه‌الحسنى را آورده است). همچنين در پايان صلوات بر پيامبر اكرم و ائمه عليهم‌السلام، خدا به اين نام خوانده شده است (براى نمونه رجوع کنید به بخارى، ج 4، ص 118ـ119، ج 6، ص 27؛ مسلم‌بن حجاج، ج 2، ص 16ـ17؛ كلينى، ج 4، ص 552؛ ابن‌بابويه، 1417، ص 470؛ نيز رجوع کنید به ونسينك، ذيل واژه).

دانشمندان مسلمان اقوال گوناگونى درباره معناى اين نام خدا ذكر كرده‌اند. رايج‌ترين ديدگاه اين است كه فعيل در معناى مفعولى به كار رفته باشد (رجوع کنید به طبرى، ذيل ابراهيم: 1، حج: 22؛ ابن‌بابويه، 1357ش، ص 202)، كه دراين‌صورت حميد به معناى محمود است. جُبايِى (رجوع کنید به اشعرى، ص 536؛ قاضى عبدالجباربن احمد، همانجا)، زجاج (ص 55)، زَجّاجى (ص 125)، اشعرى (رجوع کنید به ابن‌فورك، ص 54)، جوينى (ص153)، غزالى (ص 141) و ابن‌قيّم جوزيّه (ص 198) صرفآ به اين معنا براى حميد قائل‌اند. اغلب مفسران نيز همين معنا را براى حميد ذكر كرده‌اند (براى نمونه رجوع کنید به طبرى؛ طوسى؛ طبرسى؛ فخررازى، 1421، ذيل بقره: 267، ابراهيم: 1، 8، حج: 64، هود: 73). درعين‌حال، حميد وصفى بليغ‌تر از محمود است (طوسى، ذيل ابراهيم: 8؛ ابن‌قيّم جوزيّه، ص 198) و حاكى از حمد و ستايش به سبب نعمتها و الطاف الاهى و فراتر از آن، ستايش همه مخلوقات از خداست، چنان‌كه در قرآن آمده است: «وَ اِنْ مِنْ شَىْءٍ اِلّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِه» (اسراء: 44؛ ابن‌عربى، ج 4، ص 286ـ287؛ ابن‌قيّم جوزيّه، ص 202ـ203). اما اين بدان معنا نيست كه حمد خدا موكول به حمد مخلوقات است، زيرا اولا حميد فى نفسه حميد است، هر چند كسى او را حمد نكند (فخر رازى، 1421، ذيل حج: 64؛ ابن‌قيّم جوزيّه، همانجا) و ثانيآ خدا خود حامد خويش است، چنان‌كه آيه «الحمدللّه رب‌العالمين» بر آن دلالت دارد (قشيرى، ص 72؛ غزالى، همانجا؛ سمعانى، ص 467ـ468؛ فخررازى، 1364ش، ص 299؛ براى تفصيل بيشتر درباره آيه رجوع کنید به حمد*). بدين سبب غزالى (همانجا) حميد را از حيث تعلق به ذكر بندگان، از صفات جلال و از حيث انتساب به ذات‌الاهى، از صفات كمال برشمرده است. برخى گفته‌اند حميد به معناى حامد، صفت ذات خدا و به معناى محمود وصف فعل اوست (رجوع کنید به ابن‌فورك، ص 54؛ بغدادى، ص 127). برخى ديگر گفته‌اند كه هم صفات خدا محمود و ستودنى است و هم به واسطه آنچه در حق بندگان انجام داده، همواره و در هر حال شايسته و مستحق ستايش است (زجّاجى، همانجا؛ حليمى، ج 1، ص 202؛ بيهقى، ج 1، ص 101ـ102؛ طبرسى، ذيل حج: 64) و ازاين‌رو، حميد را مستحقِ حمد و ثنا معنا كرده‌اند (رجوع کنید به طوسى؛ ذيل بقره: 267؛ زمخشرى، ذيل لقمان: 12؛ فخر رازى، 1364ش، ص 300). برخى معتقدند خدا با ذكر صفت حميد، بندگانش را به حمد و ستايش خود فراخوانده است (رجوع کنید به طبرى، ذيل ابراهيم: 8؛ طوسى؛ طبرسى، ذيل بقره: 267، حج: 22)، چنان‌كه در روايتى منسوب به پيامبر آمده است: «حمد نزد هيچ‌كس به اندازه خدا محبوب نيست» (طبرى، ذيل حمد: 1؛ طوسى؛ طبرسى، ذيل حج: 22). شيخ طوسى (ذيل بقره: 267) اين رأى را به حَسَن بصرى* نسبت داده است. خدا در آيات متعددى خود را حمد كرده است تا به بندگانش بياموزد چگونه او را بستايند (براى نمونه رجوع کنید به حمد: 1؛ انعام: 1؛ كهف: 1)، چنان‌كه پيامبر اكرم را به حمد و ستايش خويش مأمور كرده است (رجوع کنید به اسراء: 111؛ عنكبوت: 63).

برخى بر اين عقيده‌اند كه حميد مى‌تواند، همچون صفات عليم و قدير، متضمن معناى فاعلى هم باشد (رجوع کنید به ابوحاتم رازى؛ بغدادى؛ قشيرى، همانجاها؛ فخر رازى، 1364ش، ص 299). دراين‌صورت، خدا ازآن رو حميد است كه از يك سو از ازل ستايشگر خويش بوده و هست و از ديگر سو سپاسگزار اعمال نيك بندگان خويش است و در مقابل اعمال خير اندك ايشان، پاداش و ثواب فراوان به آنان مى‌دهد (سمرقندى، ذيل بقره : 267؛ نيز رجوع کنید به الشكور*).

كاربرد قرآنى واژه حميد نيز با معانى پيش‌گفته سازگار است. اين صفت ده بار همراه با صفت غنى، در موارد ديگر با صفات عزيز، مجيد، حكيم، و يك‌بار هم تنها به كار رفته است. در آياتى از قرآن كه صفت حميد با غنى (يعنى بى‌نياز) همراه است، به بندگان يادآورى شده كه اگر همه انسانها ناسپاسى كنند و كفر بورزند، خدا از آنان بى‌نياز و همچنان مستحق حمد و ستايش است (رجوع کنید به ابراهيم: 8؛ نيز رجوع کنید به حديد: 24؛ ممتحنه: 6؛ تغابن: 6)؛ بنابراين هر كس سپاسگزارى كند براى خودش سودمند است، ناسپاسى نيز به خدا ضررى نمى‌رساند (لقمان: 12)، زيرا آنچه در آسمانها و زمين است، از آن اوست و بنابراين خدا از ستايش بندگان بى‌نياز است (حج: 64، لقمان: 26، نساء: 131) و در مقابل، انسانها همواره به او نيازمندند (فاطر: 15). در آيات ديگرى كه در آنها صفت حميد آمده، نعمتهاى گوناگون الاهى بر انسانها، از جمله هدايت بندگان به راه حق (رجوع کنید به ابراهيم: 1، سبأ : 6، حج: 24)، نزول قرآن (فصلت: 42)، انزال رحمت و بركت بر بندگان و مؤمنان (شورى: 28، هود: 73)، يادآورى شده، كه براى هريك شايسته سپاس و ستايش است، چنان‌كه مؤمنانِ به خدا به كسى ايمان آورده‌اند كه مستحق بندگى است (بروج: 8). در آيه 267 سوره بقره، مسلمانان امر به انفاق شده‌اند و يادآورى شده كه گر چه خدا از اين كار ايشان مستغنى است، ولى كار نيك آنان را با اعطاى پاداش مى‌ستايد (رجوع کنید به طوسى؛ طبرسى؛ فخر رازى، 1421، ذيل آيه).


منابع:
(1) علاوه بر قرآن؛
(2) ابن‌بابويه، الامالى، قم 1417؛
(3) همو، التوحيد، چاپ هاشم حسينى طهرانى، قم ?(1357ش)؛
(4) ابن‌دريد، كتاب جمهرة‌اللغة، چاپ رمزى منير بعلبكى، بيروت 1987ـ1988؛
(5) ابن‌سيده، المحكم والمحيط الاعظم، چاپ عبدالحميد هنداوى، بيروت 1421/2000؛
(6) ابن‌عربى، الفتوحات المكية، بيروت: دارصادر، (بى‌تا.)؛
(7) ابن‌فورك، مجرد مقالات الشيخ ابى‌الحسن الاشعرى، چاپ دانيل ژيماره، بيروت 1987؛
(8) ابن‌قيّم جوزيّه، اسماءاللّه الحسنى، چاپ يوسف على بديوى و ايمن عبدالرزاق شوّا، دمشق 1424/2003؛
(9) ابوحاتم رازى، كتاب الزينة فى الكلمات الاسلامية العربية، چاپ حسين‌بن فيض‌اللّه همدانى، قاهره 1957ـ1958؛
(10) ابونعيم اصفهانى، جزء فيه طرق حديث «ان‌اللّه تسعة و تسعين اسمآ»، چاپ مشهوربن حسن‌بن سلمان، مدينه ( 1413)؛
(11) محمدبن احمد ازهرى، تهذيب‌اللغة، ج 4، چاپ عبدالكريم عزباوى، قاهره (بى‌تا.)؛
(12) على بن اسماعيل اشعرى، كتاب مقالات الاسلاميّين و اختلاف المصلّين، چاپ هلموت ريتر، ويسبادن 1400/1980؛
(13) محمدبن اسماعيل بخارى، صحيح‌البخارى، (چاپ محمد ذهنى افندى)، استانبول 1401/1981؛
(14) عبدالقاهربن طاهر بغدادى، كتاب اصول‌الدين، استانبول 1346/1928؛
(15) احمدبن حسين بيهقى، الاسماء و الصفات، چاپ عبدالرحمان عميره، بيروت 1417/1997؛
(16) محمدبن عيسى ترمذى، سنن الترمذى و هوالجامع الصحيح، چاپ عبدالوهاب عبداللطيف، بيروت 1403/1983؛
(17) اسماعيل‌بن حماد جوهرى، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح العربية، چاپ احمد عبدالغفور عطا، بيروت (بى‌تا.)، چاپ افست تهران 1368ش؛
(18) عبدالملك‌بن عبداللّه جوينى، كتاب الارشاد الى قواطع الادلة فى اصول الاعتقاد، چاپ محمد يوسف‌موسى و على عبدالمنعم عبدالحميد، مصر 1369/1950؛
(19) حسين‌بن حسن حليمى، كتاب المنهاج فى شعب الايمان، چاپ حلمى محمد فوده، (بيروت) 1399/1979؛
(20) خليل‌بن احمد، كتاب‌العين، چاپ مهدى مخزومى و ابراهيم سامرائى، قم 1405؛
(21) حسين‌بن محمد راغب اصفهانى، المفردات فى غريب القرآن، چاپ محمد سيد كيلانى، تهران ?( 1332ش)؛
(22) ابراهيم‌بن سرى زجاج، تفسير اسماءاللّه الحسنى، چاپ احمد يوسف دقاق، دمشق 1974؛
(23) عبدالرحمان‌بن اسحاق زَجّاجى، اشتقاق اسماءاللّه، چاپ عبدالحسين مبارك، بيروت 1406/1986؛
(24) زمخشرى؛
(25) نصربن محمد سمرقندى، تفسير السمرقندى، چاپ محمود مطرجى، بيروت (بى‌تا.)؛
(26) احمدبن منصور سمعانى، روح‌الارواح فى شرح اسماء الملك الفتّاح، چاپ نجيب مايل هروى، تهران 1368ش؛
(27) طبرسى؛
(28) طبرى، جامع؛
(29) طوسى؛
(30) محمدبن محمد غزالى، المقصد الاسنى فى شرح اسماءاللّه الحسنى، چاپ فضله شحاده، بيروت 1971؛
(31) محمدبن عمر فخررازى، التفسيرالكبير، او، مفاتيح الغيب، بيروت 1421/2000؛
(32) همو، شرح اسماء اللّه الحسنى للرازى، و هو الكتاب المسمى لوامع البينات شرح اسماءاللّه تعالى و الصفات، چاپ طه عبدالروؤف سعد، قاهره 1396/1976، چاپ افست تهران 1364ش؛
(33) قاضى عبدالجباربن احمد، المغنى فى ابواب التوحيد و العدل، ج 20، چاپ عبدالحليم محمود و سليمان دنيا، (قاهره، بى‌تا.)؛
(34) عبدالكريم‌بن هوازن قشيرى، التحبير فى‌التذكير، چاپ ابراهيم بسيونى، قاهره 1968؛
(35) كلينى؛
(36) محمدفؤاد عبدالباقى، المعجم‌المفهرس لالفاظ القرآن الكريم، قاهره 1364، چاپ افست تهران ?( 1397)؛
(37) مسلم‌بن حجاج، الجامع‌الصحيح، بيروت : دارالفكر، (بى‌تا.)؛
(38) آرنت‌يان ونسينك، المعجم‌المفهرس لالفاظ الحديث النبوى، ليدن 1936ـ1969.

/ سيدعلى آقايى /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6572
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست