حَموله ، حَموله، نام گروههايى از مردم ساكن بعضى از بخشهاى خاورميانه عربى كه خود را از نياى مشتركى مىدانند كه در حدود پنج تا هفت نسل پيش از آنها مىزيسته است. اين كلمه از فعل عربى حَمَلَ، به معناى حمل كردن، گرفته شده و از نظر لغوى مؤنث و به معناى «حيران باربر» است. به عقيده برخى نويسندگان، اين نام به حيوان باربر اشاره دارد و اين كلمه در اصل با همين مفهوم براى توصيف گروههاى بىزمين كه از سوى پدر نام مىگرفتند (پدرْنام) و براى زمينداران كار مىكردند، به كار مىرفت. بنابر تعبيرى مقبولتر، اين نام براى زنى كه داراى قابليت بارورى است، به كار مىرود. پيترز (1960) معتقد است كه اينگونه نامگذارى بر پيدايش از يك رحم دلالت دارد و نشاندهنده يگانگى كامل برادرانه و در نتيجه، همبستگى شديد گروهى است.
حموله معمولا به معناى گروهى ساكن در يك منطقه است كه افراد آن در زمينههاى اقتصادى و سياسى با يكديگر همكارى مىكنند. در روستاهاى عربنشين فلسطين در دوره حكومت عثمانى، هر حموله محلهاى ويژه (حارَه) را اشغال كرده بود و افراد آن قطعاتى از زمين مُشاعِ مجاور محله را در اختيار داشتند. اعضاى گروه در كارهاى كشاورزى همكارى مىكردند، در مناسبتهاى ويژه به يكديگر هديه مىدادند و در هنگام نياز در زمينههاى اقتصادى به هم كمك مىكردند.
حموله از نظر سياسى يك «گروه خونى» را تشكيل مىداد كه افراد آن در صورت كشته شدن كسى، خونبها (ديه) را به طور جمعى مىپرداختند يا دريافت مىكردند. عضوهاى حموله به منزله كسانى توصيف شدهاند كه همه با هم در يك صف ايستادهاند (يَصُفُّ مَعَ بَعْض). آنها عملاً در دو موقعيت عمده در كنار هم صف مىكشيدند: يكى در مراسم پيمان صلح و ديگر در گورستان در مراسم خاكسپارى فردى از حموله.
مردان يك حموله از طريق مراعات برخى حقوق و تعهدات نسبت به خواهران و دختران يكديگر نيز همبستگى مىيافتند. آنان براى ازدواج با يك زن در درون جامعه حموله (به عنوان دختر عموى تنى يا ناتنى، بنت عم)، بر هر كس ديگر خارج از حموله اولويت داشتند. همچنين به حفظ حرمت زنان حموله مقيد بودند. رجحانِ ازدواجهاى درون گروهى و پيوندهاى نَسبى و سببى، پيوستگى افراد حموله را افزايش مىداد. احتمال اينكه بروز كشمكش و مشاجره در وفادارى آنها خللى وارد آورد، كمبود.
در دهههاى بعدى، قانون و نظم موجود بهتدريج تحت نظارت دولت مركزى درآمد و زمينهاى اشتراكى به طور روزافزون به ملكهاى خصوصى بدل گرديد. در نتيجه، حموله برخى از كاركردهاى اقتصادى و سياسى خود را از دست داد. همچنين، قشربندى در جامعه حموله راه يافت و اصل ازدواج درون گروهى (درون حموله) با اصل برابرى مقام همسران در ازدواج، ناسازگار گرديد (رجوع کنید به كَفائت*)، و اين مسئله موجبات از هم پاشيدگى پيوندهاى نظام حموله را فراهم آورد.
با اين همه جامعه حموله، عمدتاً به سبب پيوند ماندگار ناشى از ازدواج درون گروهى، همنشينيها وهمكاريهاى مداوم به شكلهاى گوناگون، در مواجهه با دگرگونيهاى عظيم اجتماعى، به ميزان چشمگيرى ايستادگى كرده است. گاه نيز، در بعضى شرايط، با پيدايش موقعيتهاى سياسى و اقتصادى جديد، كاركردهاى تازهاى يافته است.
منابع: بيشتر مطالبى كه تاكنون درباره حموله منتشر شده فقط درباره جامعههاى دهقانى و بدوى در فلسطين و اسرائيل است :
(1) A. Cohen, Arab border villages in Israel, Manchester 1965; (2) "Conditions in Arab villages, 1944", in General monthly bulletion of statistics, (London, Jul. and Sept. 1945); (3) A Granott, The land system in Palestine, London 1952; (4) Hilma Granquist, Arabiskt familijeliv, Stockholm 1935; (5) idem, Marriage conditions in a Palestinian village, Helsingfors 1931-1933; (6) A. Jaussen, Coutumes des Arabes au pays de Moab, paris 1908; (7) R. Montagne, La civilisction du desert, Paris 1947; (8) E. Peters, "The proliferation of segments in the lineage of the Bedouin in Cyrenaica", Journal of the Royal Anthropological Institute, XC/I (1960); (9) Afif Tannous, The Arab village community in the Middle East [Smith- sonian report for 1943, publication 3760(, Washington D.C 1944, 523- 544; (10) J. Weulersse, Paysans de Syrie et du Proche Orient, Paris )1946].