responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6516

 

حمايت ، حمايت، اَعمال و نهادهاى حمايتى كه هرچند در فقه به رسميت شناخته نشده‌اند، اما در جوامع اسلامى پيشين مهم بودند. اين واژه مترادف خَفاره به كار رفته كه به معناى حمايت و پشتيبانى يك قبيله كوچ‌نشين يا گروهى صحرا گرد از ساكنان ثابت يك منطقه يا مسافران است (براى خفاره رجوع کنید به خليل‌بن احمد؛ ابن‌منظور، ذيل «خفر»). اصطلاح ديگرى كه تقريبآ معادل حمايت به كار رفته، «تَلْجِئه» است. تلجئه در سه چهار قرن نخست هجرى به عملى اطلاق مى‌شد كه در آن فردى كه مقام و مرتبه اجتماعى پايين‌ترى داشت دارايى و اموال خويش را به فردى در مقام و جايگاه بالاتر مى‌سپرد رجوع کنید به (بلاذرى، ص 294، 323، 329؛ نيز رجوع کنید به خوارزمى، ص 62). شخص دون‌مرتبه همچنان مالك قانونى اموال خويش باقى مى‌ماند، اما براساس توافقى ضمنى، فرد برتر، در برابر قدرتهاى اجرايى و مقامات مالياتى، پاسخگو بود. هرچند شخص دون‌مرتبه به فرد برتر دستمزد مى‌پرداخت، ليكن اين كار براى وى همچنان مقرون به صرفه بود. حق دريافت دستمزد از امتيازات فردِ برتر بود و حمايت، همچون املاك شخص، مى‌توانست به ارث برسد رجوع کنید به( اصطخرى، ص 158).

چون توافقِ طرفين تنها به صورت ضمنى بود، براى فردِ حمايت شده غيرممكن مى‌نمود كه در برابر ادعاى فرد برتر، در دفاتر مالياتى، بتواند مالكيت خويش را به اثبات برساند. بنابراين، حمايت، كه گاه بر ديگران تحميل مى‌شد يا به عنوان روشِ بازپرداخت بدهى به كار مى‌رفت، شيوه‌اى بود كه افراد متنفذ از آن براى گسترش املاك خويش بهره مى‌بردند و مالكان اصلى زمينها در اين ميان مضارعه‌كارانى بيش نبودند رجوع کنید به( بلاذرى، ص 311، 329).

در كنار حمايت از زمين، نوع ديگرى از حمايت رايج بود كه در آن، حمايت از محصولات كشاورزى و جاده‌هاى يك منطقه در مقابل دزدان برعهده افراد متنفذ و قدرتمند نهاده مى‌شد. گاهى نيز حمايت از يك شهر بزرگ يا بخشى از آن به افرادى واگذار مى‌شد و كلمه «حامى» درواقع براى رئيس پليس شهر به‌كار مى‌رفت. در همه اين موارد، حاميان بابت حق پشتيبانى، مالياتى به نام حمايت (رسم‌الحماية )مى‌گرفتند رجوع کنید به (طبرى، ج 8 ، ص 552؛ ابن‌اثير، ج 9 ص 126، 437؛ ابن‌خلدون، ج 4، ص 327). فقهاى متقدم هدف از وضع اين مالياتها را تأمين هزينه‌هاى لازم براى ايجاد نظم عمومى دانسته‌اند. اشرافيتِ نظامىِ نوظهور در قرن چهارم، براى منافع خود، اين نوع حمايت را توسعه داد. با اين حال از قرن پنجم، با گسترش نظامِ اِقطاع*، اين‌گونه حمايتها از ميان رفت، هرچند حكمرانان كوچك محلى، همچنان به حمايت از پلها و راهها ادامه دادند.

يكى از معانى متداول واژه حمايت در خاورميانه (در قرن سيزدهم و چهاردهم/ نوزدهم و بيستم)، پشتيبانى و حمايت سياسى است. مثلا فرانسه خود را حامى تمامى كاتوليكها در لوان( شرق طالع، سرزمينهاى شرق مديترانه) مى‌دانست و روسيه نيز درباره همه ارتدكسهاى شرقى تابعِ سلطانِ عثمانى ادعاى مشابهى داشت. پشتيبانى كنسولىِ برخى قدرتهاى اروپايى از اقليتهاى يهودى و مسيحىِ ساكن در قلمرو عثمانى نيز حمايت خوانده مى‌شد. حمايت به معناى دقيق‌تر به قراردادهاى دو جانبه‌اى اطلاق شد كه در قرن دوازدهم و سيزدهم/ هجدهم و نوزدهم ميان دولت انگلستان و شيخ‌نشينهاى ساحل غربى و جنوبى خليج‌فارس، منعقد شد. در اين قراردادها انگلستان متعهد مى‌شد كه از اين اميرنشينها حمايت و امور خارجى آنها را رهبرى كند و آنها نيز مى‌بايست از دريازنى و جنگ با يكديگر دست برمى‌داشتند (براى مناسبات انگلستان با اين شيخ‌نشينها رجوع کنید به جويس، ص 7ـ 32). بين انگلستان و حاكمان جنوب عربستان نيز اين‌گونه توافقهاى دوجانبه وجود داشت. اين حاكمان متعهد مى‌شدند كه هيچ بخشى از قلمرو خويش را به قدرتى ديگر واگذار نكنند و بدون مشورت با انگلستان هيچ معاهده‌اى با قدرتهاى ديگر منعقد نسازند و در عوض دولت انگلستان متعهد مى‌شد از استقلال اين حاكمان حمايت كند. برخلاف اين حاكمان، حمايت انگلستان از مصر بر پايه فعاليت يك‌جانبه اين كشور اروپايى پس از جنگ جهانى اول بود (براى تحت‌الحمايگى مصر رجوع کنید به واتيكيوتيس، ص 169ـ178؛ نيز رجوع کنید به قيموميت*).

در افريقاى شمالى، به‌ويژه در تونس و مراكش، نوعى حمايت از طرف كشورهايى چون فرانسه، انگلستان و اسپانيا اعمال مى‌شد كه درحقيقت حمايت يك نيروى مسيحى خارجى از اشخاص خاص و نيز حكومتها بود. حمايت‌شوندگان (چون كارمندان عالى‌رتبه، مترجمان، نگهبانان، دلالان (سمساران) و مباشران محلى)، بوميان مسلمان و يهودى بودند كه در خدمت كنسولها و تجار فرانسوى قرار داشتند. اين افراد در كارهاى خويش آزادى كامل داشتند. به‌علاوه، از عوارض و ماليات معاف بودند، مى‌توانستند از گرفتار شدن در نظام قضايى بگريزند و در برابرِ اَعمالِ مستبدّانه و اخاذيهاى خويش، حمايت مى‌شدند و قدرتهاى خارجى نيز با اين حمايت، درصدد افزايش طرفداران سياسى خود بودند. افزايش تدريجى شمار افرادى كه اين‌گونه حمايت شدند و خودسرى آنان در برابر حكومت، عامل مهمى در انحطاط دولتها، به‌ويژه در مراكش، گرديد (براى نمونه‌هايى از قراردادهاى تحت‌الحمايگى كه اين نوع حمايت نيز در آنها ذكر شده است رجوع کنید به عبدالوهاب‌بن منصور، ص 192ـ200؛ بوعسريه، ملاحق، ص36ـ37؛ نيز رجوع کنید به راجرز، ص230، 246ـ247، 255ـ 256؛ عبدالوهاب‌بن منصور، ص 8 ـ9، 12؛ ابونصر، ص289ـ 297). در ميان بربرها و عربهاى شمال افريقا نيز صورتهايى از حمايت وجود داشت.

نوعى حمايت زمانى بود كه بيگانه‌اى (اغلب بازرگان) قصد داشت از محدوده يك قبيله عبور كند. وى خود را به فردى بانفوذ، كه معمولا از نوادگان پيامبراكرم صلى‌اللّه‌عليه‌وآله‌وسلم (شريف) يا صوفيان بود، معرفى مى‌كرد و اين فرد در ازاى دريافت مبلغى، يكى از خادمان خويش را به عنوان محافظ در اختيار وى قرار مى‌داد. به‌علاوه، شيئى چون عصاىِ نوك تيز، رداى كلاه‌دار يا تسبيح، كه نشان ويژه حامى بود، به فرد بيگانه داده مى‌شد كه به منزله گذرنامه براى عبور وى از ميان قبايل بود. اين نوع حمايتها گاه شامل كاروانهاى تجارى نيز مى‌شد رجوع کنید به( لوتورنو، ج 1، ص 591ـ593، 600ـ 601). رواج زياد اين‌گونه حمايت باعث شده بود كه «تحت مِزراق (چوب‌دستى) كسى قرار داشتن» به معناى تحت حمايت وى بودن، به كار رود. در مراكش حامى را آمور (نيزه شكارى)، كاسى (لباس پوشيده)، دُوّاز (لنج‌بان) و رِفّاد (دفاع‌كننده) نيز مى‌خواندند. كلمه بربرى زَطّاطه/ رَطاطه نيز، هم به حمايت گفته مى‌شد و هم به پولى كه در برابر حمايت مى‌گرفتند رجوع کنید به (همان، ج 1، ص 600). «عنايت» (توجه) نيز براى اشاره به حمايت به‌كار مى‌رفت و «تحت عنايت كسى بودن» به معناى «تحت حمايت وى قرار گرفتن» بود.

نوع ديگرى از حمايت زمانى بود كه فردى تهديد و ارعاب مى‌شد و از شخصيتى برجسته تقاضاى كمك و پناهندگى مى‌كرد. گاه مجرم ناچار مى‌شد از قبيله خويش بگريزد تا از انتقام خانواده قربانى در امان بماند. وى متضرعانه و با پاهاى عريان، در حالى كه چاقويى بر دندان گرفته بود و دستهايش را از پشت به صورت متقاطع بسته بود، از حامى مى‌خواست كه وى را حمايت كند.

«عار» گونه‌اى ديگر از حمايت بود كه در آن فرد مظلوم در مراسمى خاص و با تضرع و بيان جملاتى چون «عارى عليك» و «أنا فى عارِك»، از حامى مى‌خواست تا وساطت كند و به وضع اندوه‌بار وى خاتمه دهد. در واقع، مظلوم فرد حامى را به منتقل كردن عار خويش بر او، تهديد مى‌كرد. فرد تهديد شده نمى‌توانست از حمايت مظلوم خوددارى كند، زيرا در اين صورت، رسوايى و بدنامى وى را در پى داشت. در موارد حساس، مانند زمانى كه فرد مغلوب از فاتحان طلب بخشش مى‌كرد، تضرع و استغاثه معمولا با قربانى كردن حيواناتى چون گاو، شتر و اسب همراه بود. گاه نيز افراد تحت تعقيب يا حمايت‌خواه، به زاويه‌ها، كه پيرامون مقبره صوفيان و افراد مقدّس ساخته شده بود، پناه مى‌بردند رجوع کنید به( كتّانى، ج 1، ص 55ـ 56). حمايتهاى گروهى و قبيله‌اى نيز از قرن پنجم در ميان عربهاى شمال افريقا رايج بود. براى نمونه، گروه مَعْقِل حمايت خويش را بر برخى از زناته تحميل كرده بودند و از آنها خراجى به نام خَفاره مى‌گرفتند و پس از آن، تا قرن چهاردهم/ بيستم برخى قبايلِ ديگر از الگوهاى آنها پيروى كردند.

در ميان قبايل شمال افريقا نوعى حمايت دوجانبه نيز ميان قبايل يا گروههاى نژادى گوناگون مرسوم بود. در عهدهاى حمايت كه ميان دو گروه نژادى بسته مى‌شد، گاه پوششهايى چون ردا و پاى‌افزار ميان گروهها رد و بدل مى‌شد يا در مراسمى خاص، هريك از اعضاى يك گروه، برادر خوانده اعضاى گروه ديگر مى‌شدند.

ريشه بيشترِ گونه‌هاى حمايت، در ميان عربهاى جاهلى بود و در اسلام نيز بسيارى از آنها نكوهش شد. اما اين سخن بدان معنا نيست كه همه اين حمايتها توسط فاتحان عرب به افريقاى شمالى راه يافته است، بلكه هر رويدادى مديون تلاشهاى مستقل اما مشابه مردمانى است كه مى‌كوشيدند حداقلِ نظم و عدالت را در جوامع پرآشوب خويش، برقرار سازند.


منابع:
(1) ]ابن‌اثير؛
(2) ابن‌خلدون؛
(3) ابن‌منظور؛
(4) اصطخرى؛
(5) بلاذرى (ليدن)؛
(6) بوشتى بوعسريه، «مركز الأرشيف الديبلوماسى فى مدينة نانط فى فرنسا»، در وثائق عهدالحماية: رصدأولى، تنسيق ابراهيم بوطالب، رباط: كلية الآداب و العلوم الانسانية بالرباط، 1996؛
(7) خليل‌بن احمد، كتاب العين، چاپ مهدى مخزومى و ابراهيم سامرائى، قم 1405؛
(8) محمدبن احمد خوارزمى، كتاب مفاتيح‌العلوم، چاپ فان‌فلوتن، ليدن 1895، چاپ افست 1968؛
(9) فيليپ جورج راجرز، تاريخ العلاقات الانجليزيّة المغربيّة حتى عام 1900، ترجمة و دراسة و تعليق يونان لبيب رزق، دارالبيضاء 1401/1981؛
(10) طبرى، تاريخ (بيروت)؛
(11) عبدالوهاب‌بن منصور، مشكلة الحماية القُنصُليّة بالمغرب من نشأتها الى مؤتمر مدريد سنة 1880، رباط 1405/ 1985؛
(12) محمدبن جعفر كتّانى، سَلوة الانفاس و محادثة الاكياس بمن اقبر من العلماء و الصلحاء بفاس، چاپ عبداللّه كامل كتّانى، حمزة‌بن محمد طيب كتّانى، و محمد حمزة‌بن على كتّانى، دارالبيضاء 1425/2004؛
(13) روژه لوتورنو، فاس قبل الحماية، ترجمه الى العربية محمد حجى و محمد اخضر، بيروت 1412/1992؛


(14) Jamil M. Abun-Nasr, A history of the Maghrib in the Islamic period, Cambridge 1999;
(15) Miriam Joyce, Ruling shaikhs and Her Majesty's government 1960-1969, London 2003;
(16) Panayiotis J. Vatikiotis, The history of modern Egypt: from Muhammad Ali to Mubarak, Baltimore, MD. 1992].

براى منابع بيشتر رجوع کنید به

.EI2, s.v. "Himaya"

/ تلخيص از د. اسلام /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6516
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست