حليم (الحليم) ، از نامهاى خدا در قرآن. حليم بر وزن فعيل به معناى اسم فاعل از مادّه ح ل م است (زجّاجى، ص 96). اغلب لغويان اين مادّه را به معناى تأنّى و پرهيز از عجله دانستهاند، در برابر طَيش (سبكسرى) يا سَفَه (كمخردى)، به معناى ندانسته كارى كردن (براى نمونه رجوع کنید به ابندريد؛ صاحببن عباد؛ جوهرى؛ ابنفارس، ذيل «حلم»). برخى عقل را هم از معانى حلم شمردهاند (رجوع کنید به ابنسيده؛ زمخشرى؛ ابنمنظور، ذيل «حلم»)، ولى به نظر راغب اصفهانى (ذيل «حلم»)، حلم بهطور مجازى در معناى عقل بهكار رفته است (براى آگاهى بيشتر از تحليل معنايى حلم رجوع کنید به حلم*؛ نيز براى تفاوتهاى معنايى آن با مادّههاى مشابه رجوع کنید به عسكرى، ص 164ـ168، 225ـ230). بنابراين، حليم به كسى گفته مىشود كه پيش از هر كارى در آن انديشه مىكند و بىدليل در انجام دادن آن شتاب نمىكند، چنان كه به خردمند نيز مجازآ حليم گفته شده است (رجوع کنید به ابنمنظور، ذيل واژه).
واژه حليم پانزده بار در قرآن به كار رفته (رجوع کنید به محمدفؤاد عبدالباقى، ذيل واژه)، كه يازده بار در وصف خدا و چهار بار درباره انبياى الهى (ابراهيم، اسماعيل و شعيب عليهمالسلام) است. در احاديث نيز حليم در شمار 99 نام نيكوى خدا (اسماءالحسنى*) ذكر شده است (رجوع کنید به ابنماجه، ج 2، ص1270؛ ترمذى، ج 5، ص 192؛ ابنبابويه، ص 194،220؛ نيز رجوع کنید به ابونعيم اصفهانى، ص 101، 108، 131، كه طرق مختلف روايت اسماءاللّه را آورده است). همچنين در دعايى منقول از پيامبراكرم، براى رفع گرفتاريها و آمرزش گناهان، خدا به اين نام خوانده شده است (براى نمونه رجوع کنید به ابنحنبل، ج 1، ص 92؛ بخارى، ج 7، ص 154؛ ابنماجه، ج 1، ص 441؛ ترمذى، ج 1، ص 298؛ نيز رجوع کنید به ونسينك، ذيل واژه).
كاربرد قرآنى واژه حليم در فهم و تحليل معنايى آن بسيار روشنگر است. اين كلمه در قرآن تنها بهكار نرفته بلكه با ديگر اسامى خدا (غفور، عليم، غنى و شكور) همراه شده و در غالب موارد ناظر به خطا يا گناهى است كه از بندگان سر زده است. اين نام همراه با غفور (آمرزنده گناهان) در آياتى آمده كه در آنها به پارهاى از گناهان بندگان اشاره شده است و گفته مىشود كه خداوند اين گناهان را با شتاب كيفر نمىدهد و راه بازگشت (توبه) را بازگذاشته است (رجوع کنید به بقره: 225، 235؛ آلعمران: 155؛ مائده: 101؛ اسراء: 44؛ فاطر: 41).
دانشمندان مسلمان اقوال گوناگونى درباره معناى صفت حليم ذكر كردهاند (رجوع کنید به فخررازى، 1364ش، ص 251). ديرينترين تفسير از واژه حليم در وصف خدا اين است كه خدا در انتقامگيرى از گنهكاران شتاب نمىكند (رجوع کنید به طبرى، ذيل بقره : 235؛ زجاج، ص 45؛ ابنبابويه، ص 202؛ بيهقى، 1417، ج 1، ص 92) و عقوبت ايشان را به تأخير مىاندازد (قاضى عبدالجباربن احمد، ج20، قسم 2، ص 221؛ بغدادى، ص 127؛ قشيرى، 1968، ص55؛ سمعانى، ص280) و به آنان مهلت مىدهد (ماتريدى، ص 533؛ طوسى؛ طبرسى، ذيل بقره: 225، 235). بدينترتيب، حلم خدا به أناة (درنگ و تأمل) و ترك عجله تعبير شده است (طوسى، ذيل آلعمران: 155، فاطر: 41).
وجه ديگرى كه براى واژه حليم ذكر شده، خونسردى و خويشتندارى در برابر هيجانِ غضب است (راغب اصفهانى، ذيل «حلم»؛ نيز رجوع کنید به نصيرالدين طوسى، ص 108ـ113). در اين صورت، خدا حليم است زيرا نافرمانىِ سركشان او را خشمگين نمىكند و غضب بر او چيره نمىشود و بدينسبب براى انتقام گرفتن از خطاكاران پيش از زمان آن، عجله ندارد (بيهقى، 1417، همانجا؛ جوينى، ص150؛ غزالى، ص 112)؛ چه، «اگر خدا مردمان را به سبب گناهشان (آناً )مؤاخذه مىكرد، جنبندهاى بر روى زمين باقى نمىماند» (نحل: 61؛ فاطر: 45).
آشكار است كه لازمه حلم توانايى بر عقوبت و انتقام است و صرفآ واكنشى عاجزانه و انفعالى نيست (رجوع کنید به عسكرى، ص 164؛ بيهقى، 1417، همانجا؛ طوسى، ذيل توبه: 114؛ غزالى، همانجا؛ نيز رجوع کنید به ايزوتسو، ص 207ـ 208). ازاينرو، كسى كه بهدليل عجز از اشتباه ديگران درمىگذرد، حليم ناميده نمىشود (بيهقى، 1417، همانجا). همچنين صفت حليم نوعى تنزيه خدا از نقصان است، چرا كه لازمه حلم آن است كه او نگران از دست دادن زمان انتقامگيرى يا قدرت انجام دادن آن نباشد (سمعانى، همانجا؛ فخررازى، 1421، ذيل اسراء: 44؛ نيز رجوع کنید به جوينى، همانجا).
ظاهراً مراد از عجله نداشتن و به تأخير انداختن مجازات گنهكاران، چشمپوشى و بخشايش گناه نيست، زيرا خدا آن را به اجلى معيّن ــ يعنى زمان مرگ يا قيامت ــ ارجاع داده است (رجوع کنید به طبرى؛ طبرسى؛ فخررازى، 1421؛ ذيل نحل: 61، فاطر: 45؛ نيز رجوع کنید به جوينى، همانجا). همچنين قطعآ به اين معنا نيست كه خدا از خطاهاى نافرمانان بىاطلاع است (رجوع کنید به ابراهيم: 42؛ نيز رجوع کنید به ماتريدى؛ غزالى؛ سمعانى، همانجاها)، بلكه بدينمعناست كه او بندگان گنهكار را از نعمت و فضل خويش محروم نمىكند و همچون بندگان مطيع و فرمانبردار به آنان روزى مىدهد و از آفات و بلايا مصون مىدارد (حليمى، ج 1، ص200ـ201؛ طوسى، ذيل آلعمران: 155؛ نيز براى تفسيرى اجتماعى از اين معنا رجوع کنید به د.ا.د.ترك، ذيل واژه). فخررازى (1364ش، ص 249) بر آن است كه خدا قطعآ تصميم انتقامگيرى ندارد، زيرا كسى كه قصد انتقام داشته باشد حَقود است (قس همو، 1421، ذيل بقره : 225)، ولى اگر اين عزم را اظهار كند، صفت عفو او آشكار شده است و اگر آن را مخفى بدارد، به حلم متصف گشته است (همو، 1364ش، همانجا؛ نيز رجوع کنید به جوينى، همانجا؛ العَفُوّ*؛ قس قاضى عبدالجباربن احمد، ج20، قسم 2، ص 222، 224؛ علمالهدى، ص 603). بهعلاوه، خدا با به تأخير انداختن مجازاتِ گنهكاران به آنان فرصت مىدهد تا از گناه خود بازگردند و توبه كنند (طوسى، ذيل بقره: 263؛ فخررازى، 1421، ذيل حج: 59، اسراء: 44). همچنين برخى حلم خدا را همارز بخشايش و گذشت از گناهان دانستهاند (رجوع کنید به زَجّاجى، ص 96؛ ابنفورك، ص 53). البته قشيرى (1968، همانجا) راهى ميانه را برگزيده و معتقد است خدا برخى را عذاب مىكند و از گروهى درمىگذرد، همانطور كه در تعذيب بعضى ديگر تعجيل مىكند.
با اينكه برخى نامهاى خدا، نظير غفور، عفوّ، ستّار، توّاب و حليم، در مفهوم خطاپوشى و مدارا با گناهكاران مشتركاند، اما تفاوتهاى معنايى نيز ميان آنها وجود دارد (براى بحث تفصيلى رجوع کنید به ژيماره، ص 409ـ422). حليم با صفت صبور نيز قرابت معنايى دارد، البته لفظ صبور در قرآن نيامده و كلمات همريشه آن (صابر و صبّار) نيز صرفآ در وصف انسان بهكار رفته است (رجوع کنید به محمدفؤاد عبدالباقى، ذيل «صبر»). در روايات نيز غالباً اين صفت درباره انسانهاست، گرچه در شمار اسماءاللّه نيز ذكر شده است (رجوع کنید به ترمذى، ج 5، ص 192ـ193؛ طبرانى، ص 51) و در روايتى خدا أَصبر (كسى از او صبورتر نيست) خوانده شده است (رجوع کنید به ابنحنبل، ج 4، ص 395؛ بخارى، ج 8، ص 165). معانى گوناگونى براى صبور ــ به عنوان نامى از نامهاى خدا ــ ذكر كردهاند (رجوع کنید به فخررازى، 1364ش، ص 353؛ نيز براى تعريفى مبسوط رجوع کنید به غزالى، ص 161). برخى آن را هممعناى حليم دانستهاند (رجوع کنید به زجاج، ص 65؛ ابنفورك، ص 56؛ قشيرى، 1983، ص 72؛ جوينى، ص 155). برخى نيز آن را، همانند حليم، شتاب نكردن و به تأخير انداختن عقوبت و مهلت دادن به گناهكاران معنا كردهاند (رجوع کنید به حليمى، ج 1، ص 201؛ بيهقى، 1417، ج 1، ص 95، 216؛ همو، 1421، ج 1، ص 122). اما بعضى ديگر قائل به اختلاف معنايى ميان اين دو صفت هستند. بغدادى براى اثبات تفاوت معنايى صبر و حلم به تفاوت متضاد آنها (صبر در برابر جزع، و حلم در مقابل طَيْش) استناد كرده است (رجوع کنید به ژيماره، ص 422؛ نيز رجوع کنید به ابنمنظور، ذيل «حلم»، «صبر»). فخررازى (1364ش، ص352) نيز معتقد است كه صبور، برخلاف حليم، كسى است كه بندگان از عقوبت وى در امان نيستند. در مقابل، معتزليان وصف صبور و وقور را شايسته خدا نمىدانند، زيرا لازمه صبر، تحمل سختيها و گرفتاريهاست، كه از خدا بهدور است (رجوع کنید به اشعرى، ص530ـ 531؛ قاضى عبدالجباربن احمد، ج20، قسم 2، ص 224؛ نيز رجوع کنید به علمالهدى، ص 604).
اينكه حلم الهى از صفات ذات يا صفات فعل است، يكى از مباحث متداول در ميان كلاميان بوده است (رجوع کنید به بغدادى، ص 127؛ قشيرى، 1968، همانجا). ابواسحاق اسفرائينى حليم را در زمره صفاتى چون رحيم، غفار، ودود، عفوّ، رئوف، صبور و كريم، از شاخصههاى اراده الهى برمىشمارد (رجوع کنید به بيهقى، 1417، ج 1، ص 216؛ همو، 1421، همانجا). قشيرى (1983، ص 67؛ همو، 1968، همانجا) نيز بر آن است كه حلم، اراده تأخير عقوبت است و اراده الهى نيز از صفات ذات است. در مقابل، معتزليان كه اراده را عين فعل مىدانند (رجوع کنید به قاضى عبدالجباربن احمد، ج20، قسم 2، ص 226)، در اينكه حلم صرفآ به معناى ترك فعل باشد با اشكال مواجهاند. قاضى عبدالجباربن احمد (ج20، قسم 2، ص 221ـ224) به تفصيل به اين موضوع پرداخته است. راه حل ابوعلى جبايى اين است كه حلم خدا به معناى پرهيز از انتقام، در واقع اعطاى نعمت به بندگان است (رجوع کنید به اشعرى، ص530؛ عسكرى، ص 225؛ قاضى عبدالجباربن احمد، ج20، قسم 2، ص 222؛ طوسى، ذيل بقره : 235). هرچند قاضى عبدالجباربناحمد (ج20، قسم 2، ص222ـ 224) با رد اين نظر، بر اين گمان است كه انجام ندادن فعل و انجام دادن فعل فرقى ندارند و هر دو از صفات فعل خدا تلقى مىشوند (نيز رجوع کنید به ابنفورك، ص52؛ علمالهدى، ص603ـ 604).
منابع: (1) علاوه برقرآن؛ (2) ابنبابويه، التوحيد، چاپ هاشم حسينى طهرانى، قم ?(1357ش)؛ (3) ابنحنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بيروت : دارصادر، (بىتا.)؛ (4) ابندريد، كتابجمهرةاللغة، چاپ رمزى منير بعلبكى، بيروت 1987ـ1988؛ (5) ابنسيده، المحكم والمحيط الاعظم، چاپ عبدالحميد هنداوى، بيروت 1421/2000؛ (6) ابنفارس؛ (7) ابنفورك، مجرد مقالات الشيخ ابىالحسن الاشعرى، چاپ دانيل ژيماره، بيروت 1987؛ (8) ابنماجه، سنن ابنماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقى، (قاهره 1373/ 1954)، چاپ افست (بيروت، بىتا.)؛ (9) ابنمنظور؛ (10) ابونعيم اصفهانى، جزء فيه طرق حديث «انللّه تسعة و تسعين اسمآ»، چاپ مشهوربن حسنبن سلمان، مدينه ( 1413)؛ (11) علىبن اسماعيل اشعرى، كتاب مقالات الاسلامييّن و اختلاف المصلّين، چاپ هلموت ريتر، ويسبادن 1400/1980؛ (12) محمدبن اسماعيل بخارى، صحيحالبخارى، (چاپ محمد ذهنىافندى)، استانبول 1401/1981، چاپ افست بيروت (بىتا.)؛ (13) عبدالقاهربن طاهر بغدادى، كتاب اصولالدين، استانبول 1346/1928، چاپ افست بيروت 1401/1981؛ (14) احمدبن حسين بيهقى، الاسماء و الصفات، چاپ عبدالرحمان عميره، بيروت 1417/1997؛ (15) همو، شعبالايمان، چاپ محمدسعيد بسيونى زغلول، بيروت 1421/2000؛ (16) محمدبن عيسى ترمذى، سننالترمذى و هوالجامع الصحيح، چاپ عبدالوهاب عبداللطيف، بيروت 1403/1983؛ (17) اسماعيلبن حماد جوهرى، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربية، چاپ احمد عبدالغفور عطا، بيروت (بىتا.)، چاپ افست تهران 1368ش؛ (18) عبدالملكبن عبداللّه جوينى، كتاب الارشاد الى قواطعالادلة فى اصولالاعتقاد، چاپ محمديوسف موسى و على عبدالمنعم عبدالحميد، مصر 1369/1950؛ (19) حسينبن حسن حليمى، كتابالمنهاج فى شعبالايمان، چاپ حلمى محمد فوده، (بيروت )1399/1979؛ (20) حسينبن محمد راغب اصفهانى، المفردات فى غريبالقرآن، چاپ محمدسيد كيلانى، تهران ?(1332ش)؛ (21) ابراهيمبن سرى زجاج، تفسير اسماءاللّه الحسنى، چاپ احمديوسف دقاق، دمشق 1974؛ (22) عبدالرحمانبن اسحاق زَجّاجى، اشتقاق اسماءاللّه، چاپ عبدالحسين مبارك، بيروت 1406/1986؛ (23) محمودبن عمر زمخشرى، اساسالبلاغة، چاپ عبدالرحيم محمود، بيروت (بىتا.)؛ (24) احمدبن منصور سمعانى، روحالارواح فى شرحاسماء الملك الفتّاح، چاپ نجيب مايل هروى، تهران 1368ش؛ (25) صاحببن عباد، المحيط فىاللغة، چاپ محمد حسن آلياسين، بيروت 1414/1994؛ (26) سليمانبن احمد طبرانى، كتاب الدعاء، چاپ مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت 1413؛ (27) طبرسى؛ (28) طبرى، جامع؛ (29) طوسى؛ (30) حسنبن عبداللّه عسكرى، الفروقاللغوية، قاهره 1353، چاپ افست قم (بىتا.)؛ (31) علىبن حسين علمالهدى، الذخيرة فى علمالكلام، چاپ احمد حسينى، قم 1411؛ (32) محمدبن محمد غزالى، المقصد الاسنى فى شرح معانى اسماءاللّه الحسنى، چاپ فضله شحاده، بيروت 1971؛ (33) محمدبن عمر فخررازى، التفسيرالكبير، او، مفاتيح الغيب، بيروت 1421/2000؛ (34) همو، شرح اسماءاللّه الحسنى للرازى، و هو الكتاب المسمى لوامع البينات شرح اسماءاللّه تعالى و الصفات، چاپ طه عبدالرؤوف سعد، قاهره 1396/1976، چاپ افست تهران 1364ش؛ (35) قاضى عبدالجباربن احمد، المغنى فى ابواب التوحيد و العدل، ج 20، چاپ عبدالحليم محمود و سليمان دنيا، (قاهره، بىتا.)؛ (36) عبدالكريمبن هوازن قشيرى، التحبير فى التذكير، چاپ ابراهيم بسيونى، قاهره 1968؛ (37) همو، الفصول فى الاصول، چاپ ريچارد فرانك، در MIDEO، ش 16 (1983)؛ (38) محمدبن محمد ماتريدى، تأويلات اهلالسنة، چاپ محمد مستفيضالرحمان و جاسم محمد جبورى، بغداد 1404/1983؛ (39) محمدفؤاد عبدالباقى، المعجمالمفهرس لألفاظ القرآن الكريم، قاهره 1364، چاپ افست تهران ?( 1397)؛ (40) محمدبن محمد نصيرالدين طوسى، اخلاق ناصرى، چاپ مجتبى مينوى و عليرضا حيدرى، تهران 1360ش؛ (41) آرنت يان ونسينك، المعجمالمفهرس لألفاظ الحديث النبوى، ليدن 1936ـ1969؛
(42) Daniel Gimaret, Les noms divins en Islam, Paris 1988; (43) Toshihiko Izutsu, God and man in the Koran: Semantics of the koranic weltanschaung, Tokyo 1964; (44) TDVIA, s.v. "Halim" (by Bekir Topaloglu).