حكیمالممالك ، لقب میرزا علینقى، از رجال معروف دوره ناصرالدین شاه قاجار. وى در 1240 به دنیا آمد. پدرش، حاج آقااسماعیل جدیدالاسلام، پیشخدمتباشى (رجوع کنید به پیشخدمت*) محمدشاه و ناصرالدین شاه بود (اعتمادالسلطنه، 1363ش ب، ص 46؛ محبوبیاردكانى، ص 507، 537).
میرزا علینقى در شانزده سالگى به منصب پیشخدمتىِ حضور رسید. مقدّمات علم طب را نزد میرزا ابوالحسن سلطانالاطباء اصفهانى فراگرفت. سپس، به دستور ناصرالدین شاه، به تحصیل حكمت، ریاضیات، زبانهاى خارجى و طب در دارالفنون مشغول شد (شرف، ش 65، ص ( 2)؛ مدایحنگار، ص 264). درس طب را نزد ادوارد پولاك* آموخت. او از جمله پزشكانى بود كه در دوره اول دارالفنون فارغالتحصیل شد (روزنامه وقایع اتفاقیه، ش 271، ص 4؛ مستوفى، ج 1، ص 86). در 1272 همراه فرخخان امینالدوله (سفیر ایران در عثمانى و «سفیر فوقالعاده» در دربار فرانسه و انگلستان)، در مقام نایب دوم سفارت، مأمور حل منازعه ایران و انگلیس بر سر هرات شد (سرابى، ج 1، ص 54؛ اعتمادالسلطنه، 1367ـ 1368ش، ج 2، ص 1109). در مأموریت امیر نظامِ گروسى*، وزیر مختار ایران در فرانسه، نیز نیابت سفارت را برعهده داشت (شرف، ش 65، ص (2ـ 3)؛ مدایحنگار، ص 266ـ267). میرزا علینقى هنگام اقامت در پاریس، علاوه بر انجام دادن امور سفارت، به تحصیل طب ادامه داد. در همان زمان، همراه فرخخان امینالدوله به بلژیك رفت. میرزا آقاخان نورى، صدراعظم ناصرالدین شاه، به همراهى او با فرخخان معترض بود و میگفت اگر میرزا علینقى در علم طب تحصیل كند، مفیدتر خواهد بود، زیرا وزیر خارجه نمیشود و از سفارت نیز هیچ نخواهد فهمید (آقاخان نورى، ص 147ـ148؛ امین الدوله غفارى، قسمت 2، ص 234).
پس از بازگشت اعضاى سفارت فرانسه به ایران، میرزا علینقى در پاریس ماند (سرابى، ج1، ص 413). وى ضمن تحصیل، به مطالعه زبان فرانسه میپرداخت (حكیمالممالك، 1349ش، ص 164). پس از اتمام تحصیلاتش و گرفتن دیپلم و اجازهنامه مخصوصِ طبابت، به ایران بازگشت و پزشك مخصوص ناصرالدین شاه شد. در 1284، با شیوع وبا در تهران، به دستور شاه و به همراهى دكتر طولوزان* و مشاوره میرزایوسف مستوفى الممالك (وزیر مالیه) و میرزا عیسى (وزیر دارالخلافه)، مأمور حفظ سلامتى شهر شد. در همان سال، در نخستین سفر ناصرالدین شاه به خراسان، میرزا علینقى همراه شاه بود و لقب حكیمالممالك گرفت (شرف، ش 65، ص ( 3)؛ اعتمادالسلطنه، 1363ـ 1367ش، ج 3، ص 1892؛ مدایحنگار، ص 267ـ 269). وى خاطرات این سفر را، براساس یادداشتهاى ناصرالدینشاه، نوشت كه با نام روزنامه سفر خراسان چاپ شده است (رجوع کنید به حكیمالممالك، 1356ش ص 461). در 1286، در سفر ناصرالدین شاه به گیلان نیز حكیمالممالك حضور داشت (روزنامه دولت علیه ایران، ش640، ص (1ـ 4)؛ صدیقالممالك، ص 156). همچنین در سفر 1287 شاه به عتباتِ عراق، همراه او بود، ولى به سبب بیمارى نتوانست به سامرا برود (ناصرالدین قاجار، 1363ش ب، ص 49، 116، 146). وى در 1288، ناظم دفترخانه مباركه شد (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1923). در سفر اول شاه به اروپا در 1290، حكیمالممالك افزون بر اینكه پزشك شاه بود، ایشیك آقاسى* نیز بود و نشانهاى اروپایى بسیارى دریافت كرد (ایران، 1290، ش 164، ص ( 1)؛ مدایحنگار، ص 272؛ مستوفى، ج 1، ص 126). در 1291 به عنوان محصل، زیر نظر میرزا یوسف مستوفیالممالك، به مطالبات تلگرافخانههاى روس و انگلیس از ایران رسیدگى كرد (هدایت، ص 63). حكیمالممالك در 1292 از كار تنظیم امور دفترخانه مباركه استعفا كرد و مسئولیت «اداره ملبوس نظام» و مخزن تداركات سپاه به وى واگذار شد (ایران، 1292، ش 263، ص ( 2)). وى همچنین براى شاه «روزنامه ترجمه شده» میخواند (اعتمادالسلطنه، 1350ش، ص 12).
در صفر 1293، حكیمالممالك به حكومت عراق (اراك) و بروجرد منصوب شد (ایران، 1293، ش 282، ص ( 2)؛ اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 3، ص 1963). در 1295، در سفر دوم شاه به اروپا همراه وى بود (ناصرالدین قاجار، 1379ش، ص 59). بعد از بازگشت از اروپا، در صفر 1296 بار دیگر به حكومت عراق و ریاست سپاه ولایت خمسه منصوب شد و رتبه میرپنجى (رجوع کنید به میرپنج*) گرفت. در 1298 نیز وزیر معادن گردید. همچنین به عضویت «دارالشوراى كبرى» (مجلس دربار اعظم) درآمد (ایران، 1296، ش 377، ص ( 3)؛ شرف، ش 65، ص ( 4)؛ اعتمادالسلطنه، 1363ـ 1367ش، ج 3، ص 1991، 2018؛ صدیقالممالك، ص 222). در رمضان همان سال، از وزارت معادن خلع و مواجبش قطع شد (اعتمادالسلطنه، 1350ش، ص 99، 105).
سال بعد در وزارت عدلیه به خدمت گمارده شد (شرف، ش65، ص ( 4)؛ اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367ش، ج 2، ص 1255، ج 3، 2035). در سفردوم ناصرالدین شاه به خراسان نیز همراه وى بود (ناصرالدین قاجار، 1363ش الف، ص 38؛ اعتمادالسلطنه، 1363ش الف، ص 48). در 1302 باردیگر حاكم عراق (اراك) و بروجرد شد. وى در آن دوران حساب دیوان بروجرد را نپرداخت و بدهى بسیارى به بارآورد، به طورى كه حتى پس از تخفیف گرفتن مبلغى كلان، باز هم بدهكار بود و و بهسختى گذران زندگى میكرد (رجوع کنید به حكیمالممالك، 1344ش، ص 22ـ23؛ سپهر، 1368ش ب، ص 19).
در محرّم 1306، ناصرالدین شاه به امینالسلطان (صدراعظم) فرمان داد كه حكیمالممالك را در وزارت دربار و داخله به كار گیرد (ایران، 1306، ش 665، ص 2ـ3). در این سال، حكیمالممالك به عضویت مجلس دربار اعظم درآمد و سپس به حكومت گلپایگان، خوانسار و كمره منصوب شد (شرف، همانجا؛ ایران، 1306، ش680، ص 2؛ اعتمادالسلطنه، 1363ش ب، ص 385). بنابر قولى، ناصرالدین شاه او را براى دور كردن از تهران و جلوگیرى از دخالتهایش در امور دربار، به گلپایگان فرستاد (اعتمادالسلطنه،1350ش، ص 624). حكیمالممالك در 1308 در گلپایگان دیوان و مجلس تحقیقاتى، متشكل از هفت نفر، ترتیب داد، كه به همه امور شهر، از جمله جرائم و امور مالى، رسیدگى كنند (ایران، 1308، ش750، ص 4). در جمادیالاولى 1309، او به حكومت عراق منصوب شد و لقب والى گرفت (ایران، 1309، ش 775، ص2؛ اعتمادالسلطنه، 1350ش، ص 782؛ صدیقالممالك، ص258). وى در این دوره نیز مبالغى از پول دیوان و مردم را حیف و میل كرد (اعتمادالسلطنه، 1350ش، ص 995).
در 1315، در زمان حكومت مظفرالدین شاه، حكیمالممالك در مقام كارپرداز به بغداد رفت (سپهر، 1368شالف، ص 135، 174). در 1317 حاكم قم شد (صدیقالممالك، ص 361) و در ذیحجه 1320، به علت سستى در حكومت و نارضایتى مردم، از حكومت قم خلع شد. حكیمالممالك در محرّم 1321 در تهران درگذشت (روزنامه ایران سلطانى، سال 56، ش 3، ص 5؛ سپهر، 1368ش ب، ص 15، 19).
حكیمالممالك شعر نیز میسرود (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، 1350ش، ص 284، 292، 546؛ مدایحنگار، ص 275ـ 284، 554ـ556). اعتمادالسلطنه (1363ش ب، ص 263) او را ثانى خاقانى نامیده است. او بر زبان فرانسه مسلط بوده (فووریه، ص 359) و ترجمههایى نیز كرده، ولى اعتمادالسلطنه (1350ش، ص 314) ترجمههاى وى را درخور اعتماد ندانسته است. حكیمالممالك، علاوه بر ناصرالدین شاه، از طبیبان زنان شاه (امین اقدس، منیرالسلطنه مادر نایبالسلطنه، و انیسالدوله) نیز بود (همان، ص 349، 546، 569). اعتمادالسلطنه (1363ش ب، ص 263) با آنكه وى را همردیف اطباى اروپا بهشمار آورده در روزنامه خاطرات، با تعبیرات متملّق، نادان، فضول و بدذات (ص 235، 293، 341، 476) از او یاد نموده است؛ اما فووریه (همانجا) تحصیلات او را در موقعیت وى، چندان دخیل ندانسته است. حكیمالممالك در دوران حكومت عراق و بروجرد به مرمت بناهاى حكومتى و اماكن مقدّس پرداخت، از جمله باغ شاه و بقعه امامزاده جعفربن موسى كاظم علیهالسلام، هر دو در بروجرد (رجوع کنید به ایران، 1296، ش 388، ص ( 2)، 1310، ش 796، ص 4؛ ناصرالدین قاجار، 1362ش، ص 55).
از آثار حكیمالممالك است: روزنامه سفر خراسان، كه در 1356ش در سلسله انتشارات فرهنگ ایران زمین، به كوشش ایرج افشار، چاپ شد؛ و نامههاى حكیمالممالك به پدرش، كه در واقع گزارش سفر او به اروپاست. حسین محبوبى اردكانى آنها را در مجله بررسیهاى تاریخى (سال 5، ش 4، مهر ـ آبان 1349، ص 143ـ188) به چاپ رسانده است. منطقه حكیمیه در شرق تهران از املاك حكیمالممالك بود كه بعدها میرزا زینالعابدین امام جمعه آن را خرید (اعتمادالسلطنه، 1363ش ب، ص 120ـ121؛ همو، 1367ـ 1368ش، ج 4، ص 2057).
منابع : (1) آقاخان نورى، «نامه میرزاآقاخان نورى به فرخخان امینالملك درباره میرزاعلی نقى حكیمالممالك»، چاپ حسین محبوبیاردكانى، مجله بررسیهاى تاریخى، سال 5، ش 4 (مهر ـ آبان 1349)؛ (2) محمدحسنبن على اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصرى، چاپ محمداسماعیل رضوانى، تهران 1363ـ1367ش؛ (3) همو، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، چاپ ایرج افشار، تهران 1350ش؛ (4) همو، روزنامههاى مرآتالسفر و اردوى همایون، بخط میرزامحمدرضا كلهر، تهران 1363ش الف؛ (5) همو، المآثر و الآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج 1، تهران: اساطیر، 1363ش ب؛ (6) همو، مرآةالبلدان، چاپ عبدالحسین نوائى و میرهاشم محدث، تهران 1367ـ 1368ش؛ (7) فرخبن مهدى امینالدوله غفارى، مجموعه اسناد و مدارك فرخخان امینالدوله، قسمت 2، چاپ كریم اصفهانیان، تهران 1347ش؛ (8) ایران، ش 164، 4 ربیعالآخر 1290، ش 263، 5 شعبان 1292، ش 282، سلخ ربیعالاول 1293، ش 377، 11 صفر 1296، ش 388، 21 جمادیالآخره 1296، ش 665، 8 محرّم 1306، ش680، 16 رجب 1306، ش750، 5 ذیحجه 1308، ش 775، 23 ذیقعده 1309، ش 796، 11 رمضان 1310؛ (9) علینقیبن اسماعیل حكیمالممالك، «چند نامه از حكیمالممالك»، چاپ حسین محبوبى اردكانى، مجله بررسیهاى تاریخى ، سال 5، ش 4 (مهر ـ آبان 1349)؛ (10) همو، روزنامه سفر خراسان، تهران 1356ش؛ (11) همو، «نامه میرزاعلینقى حكیمالممالك به ناصرالدینشاه و پاسخ آن»، وحید، سال 2، ش 11 (آبان 1344)؛ (12) روزنامه ایران سلطانى، سال 56، ش 3، 7 صفر 1321؛ (13) روزنامه دولت علیه ایران، ش640، 14 ذیحجه 1286؛ (14) روزنامه وقایع اتفاقیه، ش 271، 4 شعبان 1272؛ (15) عبدالحسین سپهر، مرآت الوقایع مظفرى؛ (16) و، یادداشتهاى ملكالمورخین، چاپ عبدالحسین نوائى، تهران 1368ش الف؛ (17) همو ، یادداشتهاى ملك المورخین، در مرآتالوقایع مظفرى؛ (18) و، یادداشتهاى ملك المورخین، چاپ عبدالحسین نوائى، تهران 1368ش ب؛ (19) حسینبن عبداللّه سرابى، سفرنامه فرّخخان امینالدوله (مخزنالوقایع)، ج 1، چاپ كریم اصفهانیان و قدرتاللّه روشنى، تهران 1361ش؛ (20) شرف، ش 65، 1306؛ (21) ابراهیمبن اسداللّه صدیقالممالك، منتخبالتواریخ، تهران 1366ش؛ (22) ژوآنس فووریه، سه سال در دربار ایران: خاطرات دكتر فووریه پزشك ویژه ناصرالدینشاه قاجار، ترجمه عباس اقبالآشتیانى، چاپ همایون شهیدى، تهران [? 1362ش[؛ (23) حسین محبوبیاردكانى، تعلیقات حسین محبوبى اردكانى بر المآثر و الآثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج 2، تهران: اساطیر، 1368ش؛ (24) محمدابراهیمبن محمدمهدى مدایحنگار، تذكره انجمن ناصرى به همراه تذكره مجدیه، تهران 1363ش؛ (25) عبداللّه مستوفى، شرح زندگانى من، یا، تاریخ اجتماعى و ادارى دوره قاجاریه، تهران 1377ش؛ (26) ناصرالدین قاجار، شاه ایران، روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه در سفر دوّم فرنگستان (1295ه ق)، چاپ فاطمه قاضیها، تهران 1379ش؛ (27) همو، سفرنامه دوم خراسان، تهران 1363ش الف؛ (28) همو، سفرنامه عتبات : سال 1287 قمرى، چاپ ایرج افشار، تهران 1363ش ب؛ (29) همو، سفرنامه عراق عجم: بلاد مركزى ایران، تهران 1362ش؛ (30) مهدیقلى هدایت، خاطرات و خطرات، تهران 1375ش.