حُصْرى ، على بن ابراهیم، از صوفیان قرن چهارم. كنیهاش ابوالحسن بوده، ولى جامى، به اشتباه، ابوالحسین نوشته است (رجوع کنید به ص 780، تعلیقات عابدى، ش 236/13). تاریخ تولد او در تذكرهها ذكر نشده است. از زندگى او اطلاع چندانى در دست نیست و احتمالا لقب حصرى به واسطه شغل حصیربافى یا حصیرفروشى او بوده است (رجوع کنید به سمعانى، ج 2، ص 226). او اهل بصره ولى ساكن بغداد بود (سلّمى، ص 489). وى را معاصر و همتاى ابنخفیف* شیرازى (متوفى 371) و شاگرد ابوالحسن بنان مصرى (متوفى 316) و ظاهرآ تنها شاگرد شبلى* دانستهاند (رجوع کنید به قشیرى، ص 406؛ انصارى، ص 529).
از شاگردان شناخته شده حصرى، ابوالفضل محمدبن حسن خُتَّلى* (هجویرى، ص 252؛ جامى، ص 320) و خواجه عبداللّه انصارى* بودهاند (انصارى، همانجا). خواجه عبداللّه انصارى در طبقات الصوفیه (ص 530) وى را بسیار ستوده و از محمدبن احمدبن سمعون (متوفى 387؛ رجوع کنید به انصارى، ص 534، پانویس 32؛ عطار، ص510)، كه حصرى را میآزرده، به نیكى یاد نكرده است.
حصرى از مشایخ بزرگ عراق محسوب میشد. از او درباره توحید و فنا كلماتى نقل شده است كه میگویند از هیچكس غیر از او، این سخنان شنیده نشده بود (سلمى، ص 489؛ شعرانى، ج 1، ص 123). از برخى سخنان وى چنین برمیآید كه او خوف از خدا را حجابى در راه رسیدن بنده به خدا میدانسته است (رجوع کنید به سلمى، ص 491). با این حال، وى مانند طرفداران زهد خائفانه، آن چنان كه خود میگوید، از پانزده سالگى به ریاضتهاى سخت و نوافل مشغول شد و هرگز آنها را ترك نكرد و حتى گفتهاند از یك جمعه تا جمعهاى دیگر جز براى نماز جمعه از خانه بیرون نمیآمد و در تمام این مدت، به ذكر خدا مشغول بود (رجوع کنید به قشیرى، ص 407؛ خطیب بغدادى، ج 13، ص 249ـ250).
ظاهراً وى به ملامتیه* تعلق خاطر داشته، از جمله از او نقل شده است كه اگر در این روزگار پیامبرى ظهور میكرد حتمآ در زمره ملامتیه بود (رجوع کنید به عطار، ص 761).
او طرفدار سماع بوده و گفته شده است به همین سبب، از او نزد خلیفه بدگویى كردند. میگویند وقتى خلیفه، حصرى و یارانش را در حال سماع دید از او درباره مذهبش سؤال كرد. حصرى گفت كه مذهب ابوحنیفه داشتم، بعد شافعى شدم و حالا خود به چیزى مشغولم كه از هیچ مذهبم خبر نیست (عطار، ص 759).
در نظر وى، صوفى آن است كه موجود نباشد بعد از معدوم شدن و معدوم نگردد بعد از موجود شدن، یعنى هستى وى را نیستى و نیستى وى را هستى نباشد و صوفى آن است كه وجد او وجود اوست و صفات او حجاب براى اوست (رجوع کنید به سلّمى، همانجا؛ هجویرى، ص 55؛ عطار، ص 762). همچنین گفته صوفى آن است كه چون از آفات (آفات نفسانى) فانى شود، دیگر به آن آفات برنگردد و چون رو به حق آورد، به هیچ چیز غیر از حق نیارامد و نیاساید (رجوع کنید به عطار، ص 761).
به نظر حصرى شیطان كمتر از آن است كه در حین تلاوت كلام خدا حاضر شود؛ ازاینرو، به استعاذه از شیطان در هنگام تلاوت قرآن قائل نبود (رجوع کنید به سلّمى، ص 492). شعرانى (همانجا) از این سخن وى انتقاد كرده است.
حصرى در ذیحجه 371 درگذشت و در مقبره حرب در بغداد دفن شد (ابنمُلَقَّن، ص 214؛ خطیب بغدادى، ج 13، ص 250).
منابع : (1) ابنمُلَقَّن، طبقاتالاولیاء، چاپ نورالدین شریبه، بیروت 1406/1986؛ (2) عبداللّهبن محمد انصارى ، طبقات الصوفیه، چاپ محمد سرور مولائى، تهران 1362ش؛ (3) عبدالرحمانبن احمد جامى، نفحات الانس، چاپ محمود عابدى، تهران 1370ش؛ (4) خطیب بغدادى؛ (5) محمدبن حسین سلمى ، طبقاتالصوفیة، چاپ نورالدین شریبه، حلب 1406/ 1986؛ (6) سمعانى؛ (7) عبدالوهاببن احمد شعرانى، الطبقات الكبرى، بیروت 1408/1988؛ (8) محمدبن ابراهیم عطار، تذكرةالاولیاء، چاپ محمد استعلامى، تهران 1378ش؛ (9) عبدالكریمبن هوازن قشیرى، الرسالة القشیریة، چاپ معروف زریق و على عبدالحمید بلطهجى، بیروت 1408/ 1988؛ (10) علیبن عثمان هجویرى، كشف المحجوب، چاپ محمود عابدى، تهران 1383ش.