حسینى ، عبدالقادر، فرمانده نظامى و مبارز فلسطینى در سالهاى سلطه انگلیس بر فلسطین و مقارن با اشغال صهیونیستى آن. وى بین سالهاى 1325 تا 1328/ 1907ـ 1910 در استانبول به دنیا آمد (عیسى خلیل محسن، ص 135، پانویس؛ ابوفارس، ص 205؛ دبّاغ، ج 8، قسم 2، ص 122). پدرش، موسى، از رهبران ملى فلسطین و عضو مجلس نمایندگانِ (مبعوثان) دولت عثمانى و شهردار بیتالمقدّس بود كه تا زمان وفات در 1313ش/1934، از رهبران فلسطین بود (ابوفارس، ص 206ـ207؛ زهرالدین، ص 445).
تمایلات ملیگرایانه عبدالقادر از كودكى، متأثر از پدرش، شكل گرفت. او تحصیلات ابتدایى را در مدرسه رشیدیه و سپس مدرسه انگلیسى المطران در بیتالمقدّس به پایان رساند. پس از اتمام دوران دبیرستان در مدرسه ملى روضةالمعارف (روضةالمعارف الوطنیة؛ عیسى خلیل محسن، ص 138؛ «عبدالقادر الحسینى»، ص 77)، به دانشگاه امریكایى بیروت رفت، اما یك سال بعد، به دلیل فعالیتهاى ملیگرایانه، اخراج شد. عبدالقادر در سال تحصیلى 1308ـ1309ش/ 1929ـ 1930 به دانشگاه امریكایى قاهره رفت و در 1311ش/ 1932 در مقطع كارشناسى شیمى از این دانشگاه فارغالتحصیل شد (عیسى خلیل محسن، ص 139ـ141؛ اغا، ص 15ـ 18). وى در زمان فارغالتحصیلى با ایراد سخنرانى، پیروى از سیاستهاى ضداسلامى امریكا را در دانشگاه امریكایى قاهره محكوم كرد و این دانشگاه را پایگاهى براى ایجاد تزلزل در عقاید اسلامى جوانان و تخریب وجهه اسلام معرفى كرد. در نتیجه این اقدام، در 1311ش/ ژوئیه 1932 از مصر اخراج شد (زهرالدین، ص 447ـ 448؛ عیسى خلیل محسن، ص 141ـ144؛ ابوغربیه، ص 84) و به فلسطین بازگشت. او شش ماه در روزنامه الجامعة الاسلامیة مقالاتى برضد صهیونیسم و استعمار انگلیس نوشت و مدتى نیز سردبیر این روزنامه بود.
پس از اینكه نیروهاى انگلیسى مانع فعالیت او در این نشریه شدند، به حزب عربى فلسطین (الحزبالعربى الفلسطینى) پیوست و براى روزنامه اللواء، ترجمان حزب، مطالبى نوشت اما انگلیسیها روزنامه را توقیف كردند. عبدالقادر جمعیت جوانان فلسطینى تحصیلكرده مسلمان (جمعیة الشباب الفلسطینى المُسلم المُتَعَلِّم) را تأسیس كرد (عیسى خلیل محسن، ص 144ـ146؛ ابوفارس، ص 215؛ الموسوعة الفلسطینیة، ذیل «عبدالقادر الحسینى»). وى در 1313ش/ 1934 در اداره امور اراضى (دائرةتسویة الاراضى) ــ كه در 1311ش/ 1932 به منظور تقسیم زمین روستاییان فلسطینى تأسیس شده بودــ استخدام شد و توانست مانع دستیابى یهودیان به زمینهاى برخى از روستاها شود. وى همچنین در 1314ش/ 1935 به ریاست دفتر حزب عربى فلسطین در بیتالمقدّس برگزیده شد. او با آغاز قیام مردم فلسطین، در 30 فروردین 1315/ 19 آوریل 1936 از شغل خود استعفا كرد. استعفاى او با آغاز اعتصاب در یافا و اعتصابات عمومى در اول اردیبهشت 1315/ 21 آوریل 1936 همراه بود، اما حسینى معتقد بود كه اعتصاب نتیجهاى ندارد و تنها راه رهایى، مبارزه مسلحانه است (عیسى خلیل محسن، ص 149ـ156، 158، 163؛ زهرالدین، ص 449ـ450).
بر همین اساس او در 1315ش/ 1936، با همكارى تعدادى از دوستانش، رئیس پلیس انگلیسى بیتالمقدّس را ترور نمود و با انفجار قطارها، خطوط راهآهن بیتالمقدّس ـ یافا را مختل كرد (عیسى خلیل محسن، ص 166ـ168؛ «عبدالقادر الحسینى»، ص 79). با تشكیل نیروهاى جهاد مقدّس (قوات الجهاد المقدّس) توسط حاج امین حسینى* ــكه به لجنه عالى عربى (اللجنة العربیة العلیا) وابسته بودــ عبدالقادر حسینى در 11 اردیبهشت 1315/ اول مه 1936 به رهبرى آن برگزیده شد (الموسوعة العسكریة، ذیل «الحسینى (عبدالقادر)»؛ زهرالدین، همانجا؛ ابوشقرا، ص 20). وى برضد پایگاههاى نظامى انگلیس چندین عملیات نظامى انجام داد تا اینكه نیروهاى انگلیسى در 4 خرداد/ 25 مه به دفتر حزب حمله كردند، اما وى به مناطق كوهستانى گریخت و مبارزه خود را ادامه داد. عبدالقادر حسینى شهر بیرزیت را مركز فرماندهى عملیات خود نمود و فلسطین را به چند منطقه نظامى تقسیم كرد و براى هر منطقه فرماندهى برگزید (عیسى خلیل محسن، ص 171؛ ابوفارس، ص 220؛ جرار، 1995، ص 50).
این قیام پس از پیوستن شمارى از نیروهاى عزالدین قسّام* به نیروهاى جهاد مقدّس در 1315ش/ اكتبر 1936 به نقطه اوج خود رسید (الموسوعة العسكریة، همانجا). در این مدت، به رهبرى عبدالقادر حسینى در مناطق گوناگون فلسطین، چند اقدام نظامى انجام شد كه مهمترین آنها درگیرى روستاى الخضر در جنوب بیتالمقدّس در 12 مهر 1315/ 4 اكتبر 1936 بود كه نیروهاى انگلیسى براى سركوب نیروهاى تحت رهبرى حسینى به روستاى الخضر هجوم بردند و در نبرد شدید میان آنان، فلسطینیها شكست خوردند و عبدالقادر زخمى و دستگیر شد (زهرالدین، ص 450؛ عیسى خلیل محسن، ص 173ـ 175؛ ابوغربیه، همانجا)، اما در 20 آذر/ 11 دسامبر، با كمك دوستان خود، از فلسطین گریخت و به عراق و از آنجا به آلمان رفت و شش ماه به كسب آموزشها و مهارتهاى نظامى پرداخت. وى سپس به دمشق رفت و در 1316ش/1937 از آنجا به فلسطین بازگشت و به مبارزه با نیروهاى اشغالگر انگلیسى پرداخت (عیسى خلیل محسن، ص 176ـ181؛ شوفانى، ص 475). حسینى در 2 مهر 1317/ 24 سپتامبر 1938 در عملیات بنینعیم زخمى شد. وى پس از بهبود به اردن و سوریه و سپس به لبنان و سرانجام در 4 مهر 1318/ 27 سپتامبر 1939 به عراق رفت (الموسوعة الفلسطینیة، همانجا؛ جرار، 1413، ص 302ـ 304؛ زعیتر، ص 607). او در بغداد به تدریس پرداخت و در 1319ش/ 1940، در دانشكده نظامى الرشید، دوره آموزش نظامى شش ماهه افسرى دید (عیسى خلیل محسن، ص 196؛ «عبدالقادر الحسینى»، همانجا).
حسینى در اول اردیبهشت 1320/ 21 آوریل 1941 به قیام رشید عالى گیلانى* برضد نیروهاى انگلیسى در عراق پیوست. پس از شكست قیام، كوشید به همراه گروهى از دوستان خود به ایران بگریزد كه با ممانعت نیروهاى ایرانى مواجه شد. در نتیجه، به بغداد بازگشت اما بلافاصله دستگیر شد و ابتدا مدتى به زاخو، منطقه كردنشین شمال عراق، تبعید گردید و سپس به اتهام ترور فخرى نشاشیبى، دولتمرد عراقى، به بغداد فرستاده شد و دو سال در زندان به سر برد (الموسوعة العسكریة، همانجا؛ عیسیخلیل محسن، ص 197ـ203؛ اغا، ص 36ـ37). او در 1323ش/ 1944 از زندان آزاد شد و به عربستان رفت و دو سال در آنجا ماند (رجوع کنید به عیسى خلیل محسن، ص 207ـ208).
در 11 دى 1324/ اول ژانویه 1946 عبدالقادر به همراه خانوادهاش به مصر رفت و در قاهره به جمعآورى سلاح از مصر و لیبى براى مبارزه با نیروهاى اشغالگر انگلیسى در فلسطین پرداخت و در عین حال به آموزش نظامى برخى از نیروهاى انقلابى مصرى و فلسطینى همت گماشت و با برخى اعضاى اخوانالمسلمین* مناسبات صمیمانه برقرار كرد. این امر سبب شد كه حكومت مصر، در دوران نخستوزیرى ابراهیم عبدالهادى، تصمیم به اخراج وى از مصر بگیرد كه اعتراضات گسترده ملیگرایان مصرى، مانع این كار شد (همان، ص 208ـ210، 213ـ214؛ اغا، همانجا؛ ابوفارس، ص 224). پس از صدور قطعنامه سازمان ملل مبنى بر تقسیم فلسطین در 7 آذر 1326/ 29 نوامبر 1947، عبدالقادر در 30 آذر/ 22 دسامبر به فلسطین بازگشت و از طرف لجنه عالى عربى به فرماندهى نیروهاى جهاد مقدّس در منطقه بیتالمقدّس انتخاب شد (ابوغربیه، ص 162؛ عیسیخلیل محسن، ص 227). وى در چندین اقدام نظامى، به مناطق یهودینشین حملات شدید كرد (ابوفارس، ص 224ـ225؛ ابوغربیه، ص 175ـ186). در 6 فروردین 1327/ 26 مارس 1948، او براى دریافت تسلیحات از كشورهاى عربى، وارد دمشق شد، اما موفقیتى به دست نیاورد. در 14 فروردین/ 3 آوریل، نیروهاى انگلیسى و یهودى به روستاى قَسطَل در نزدیكى بیتالمقدّس حمله و آنجا را تصرف كردند. عبدالقادر با شنیدن این خبر، در 18 فروردین/ 7 آوریل به فلسطین بازگشت و با نیروهاى خود به قسطل رفت و با اشغالگران درگیر شد، اما با كمك نیروهاى انگلیسى به یهودیان، عبدالقادر حسینى شكست خورد و در 19 فروردین 1327/ 8 آوریل 1948 به شهادت رسید («معركة القسطل و استشهاد عبدالقادر الحسینى»، ص 37ـ50؛ حوت، ص 623ـ 625).
منابع : (1) ابراهیم ابوشقرا، مفتى فلسطین الحاج امینالحسینى وثورة 1936ـ 1939، دمشق 1999؛ (2) بهجت ابوغربیه، فى خِضَمّ النِضال العربى الفلسطینى، بیروت 1993؛ (3) محمد عبدالقادر ابوفارس، شهداء فلسطین، عمان 1410/1990؛ (4) نبیل خالد اغا، قضیة فلسطین فى سیرة بطلالشهید الحى عبدالقادر الحسینى، بیروت 1980؛ (5) حسنى ادهم جرار، شعب فلسطین امام التأمر البریطانى و الكید الصهیونى : 1920ـ 1939، عمان [?1413/ 1992[؛ (6) همو، نكبة فلسطین: عام 1947ـ 1948، مؤامرات و تضحیات، عمان 1995؛ (7) بیان نویهض حوت، القِیاداتُ و المؤسسات السیاسیة فى فلسطین: 1917ـ 1948، بیروت 1981؛ (8) مصطفى مراد دبّاغ، بلادنا فلسطین، ج 8 ، قسم 2، خلیل 1394/1974؛ (9) اكرم زعیتر، الحركة الوطنیة الفلسطینیة: 1935ـ 1939، بیروت 1992؛ (10) صالح زهرالدین، موسوعة رجالات من بلاد العرب، بیروت 2001؛ (11) الیاس شوفانى، الموجز فى تاریخ فلسطین السیاسى: منذ فجر التاریخ حتى سنة 1949، بیروت 1996؛ (12) «عبدالقادر الحسینى»، در ملحمة فلسطین باقلام المعاصرین، جمع و اعداد احمد مصطفى فضلیه، اسكندریه 1423/ 2002؛ (13) عیسى خلیل محسن، فلسطین الام و ابنها البار: عبدالقادر الحسینى، عمان 1986؛ (14) «معركة القسطل و استشهاد عبدالقادر الحسینى»، مجلةالدراسات الفلسطینیة، ش 34 (ربیع 1998)؛ (15) الموسوعة العسكریة، ج 1، بیروت : الموسسة العربیة للدراسات و النشر، 1981؛ (16) الموسوعة الفلسطینیة، دمشق: هیئةالموسوعة الفلسطینیة، 1984.