حسینقلیخان دنبلى ، از رجال دوره قاجار و حاكم خوى و تبریز. وى در حدود 1178 در خوى به دنیا آمد (اشتهاردى، ص 69). پدرش، احمدخان، از حاكمان نامدار خوى و مادرش، عالیه بیگم خانم، دختر میرزا شفیع خراسانى، مستوفیالممالكِ نادرشاه بود (ریاحى، ص 149، 151).
حسینقلیخان كودكى و نوجوانى را در دوره اقتدار پدرش در خوى سپرى كرد. در 14 ربیعالاول 1200، پسران شهبازخان، عموى حسینقلیخان، به اشاره آقامحمدخان قاجار، پدر و برادر بزرگ او را كشتند و حسینقلیخان را زندانى كردند. جعفر قلیخان، برادر كوچك حسینقلیخان، از دست توطئهگران گریخت و با كمك محمدقلیخان افشار (حاكم ارومیه) و همراهى جمعى از رؤساى طایفه افشار، در 22 ربیعالآخر همان سال قاتلان پدر و برادرش را كشت و حسینقلیخان در 22 سالگى، به جاى پدرش، حاكم خوى شد (اشتهاردى، ص70؛ نادرمیرزا قاجار، ص 151؛ افشار محمودلو، ص 232ـ234).
ظاهراً پس از كمك محمدقلیخان به حسینقلیخان براى دستیابى به حكومت خوى، حسینقلیخان هر سال مبلغى به او میپرداخته است، زیرا در 1204 با خوددارى از فرستادن مبلغ مزبور، محمدقلیخان با محمدخان ایروانى و حاكمان نخجوان و تبریز و مراغه و سراب به طرف خوى پیشروى كرد، ولى با میانجیگرى همسر حسینقلیخان، كه دختر محمدخان ایروانى بود، یا به سبب خوددارى اهالى خوى از جنگ، حسینقلیخان با مهاجمان صلح نمود و متعهد به پرداخت هفت هزار تومان پول نقد شد (اشتهاردى، ص 71؛ افشار محمودلو، ص 237ـ 238)، اما پس از مدتى، جعفرقلیخان را به جنگ محمدخان ایروانى فرستاد. در این جنگ، محمدخان شكست خورد و جعفرقلیخان اطراف ایروان را غارت كرد و به خوى بازگشت (اشتهاردى، ص 72).
در همان سال (1204)، حسینقلیخان براى فتحعلى میرزا (بعداً فتحعلیشاه) ــ كه از جانب آقامحمدخان قاجار به منطقه خمسه و گوراندشت رفته بودــ هدایایى فرستاد (هدایت، ج 9، ص 230؛ اعتمادالسلطنه، ج 3، ص 1410). سپس سپاهى به فرماندهى جعفرقلیخان، براى جنگ با محمدقلیخان افشار، به ارومیه گسیل داشت. جعفرقلیخان ارومیه را محاصره كرد. محاصره طولانى شهر و استمداد محمدقلیخان از بیگلربیگى تبریز، تأثیرى در جریان جنگ به وجود نیاورد (رجوع کنید به افشار محمودلو، ص 241ـ246، 248ـ255). در این میان، حسینقلیخان با لشكرى از خوى به تبریز رفت و شهر را تصرف كرد. سپس جعفرقلیخان را با پانصد شمخالچى در تبریز گذاشت و او تا استیلاى آقا محمدخان قاجار بر آذربایجان، حاكم تبریز باقیماند (نادرمیرزا قاجار، ص 155).
حسینقلیخان در اواخر 1205 در چمن اِشكَنْبَر، از توابع اهر، به حضور آقامحمدخان رسید و اعلام اطاعت كرد. خان قاجار حكومت خوى و تبریز و اردبیل و شقاقى را به او داد و براى جلوگیرى از تبانى حسینقلیخان با ابراهیم خلیلخان جوانشیر*، حاكم قراباغ، و شورش آنها، دستور داد همسر حسینقلیخان، كه دختر ابراهیم خلیلخان بود، در قزوین بماند (اشتهاردى، ص 73؛ سپهر، ج 1، ص 57؛ نادرمیرزا قاجار، ص 156).
حسینقلیخان در جنگ آقا محمدخان با ابراهیم خلیلخان و فتح تفلیس، همراه او بود و به دلیل استقامتى كه از خود نشان داد، خان قاجار او را حاكم قراچهداغ و سردار آذربایجان كرد (اشتهاردى، ص 74؛ نادر میرزا قاجار، همانجا). وى تا اوایل 1211 در مقام خود باقى بود. آقا محمدخان قاجار در فتحنامهاى كه پس از تصرف مشهد در 22 محرّم همان سال براى وى نوشت، او را امیرالامرا و بیگلربیگى دارالسلطنه تبریز، خوى و قراچهداغ و مرند خطاب كرد (ریاحى، ص 169). در 1211 آقامحمدخان بار دیگر به آذربایجان رفت تا به سبب سازش ابراهیم خلیلخان جوانشیر با روسها، به حكومت او پایان دهد. در این میان، آقامحمدخان، حسینقلیخان را به این دلیل كه داماد ابراهیم خلیلخان بود و نیز با سعایت جعفرقلیخان، از حكومت بركنار كرد و او را به تهران فرستاد تا در آنجا زندانى شود و مقامهایش را به جعفرقلیخان واگذار كرد (اشتهاردى، ص 75؛ هدایت، ج 9، ص 309، 329).
حسینقلیخان تا پادشاهى فتحعلیشاه قاجار در تهران محبوس بود. بعد از به سلطنت رسیدن فتحعلیشاه، در 1213 جعفر قلیخان با صادقخان شقاقى برضد حكومت متحد شد (مفتون دنبلى، ص 36). فتحعلیشاه بعد از شنیدن این خبر، حسینقلیخان را آزاد كرد و به حكومت خوى، تبریز و قراچهداغ منصوب نمود. بدین ترتیب، حسینقلیخان به مركز حكومت خود بازگشت و جعفرقلیخان به بایزید گریخت و با سپاهى از كردهاى یزیدى و شَكّاك* عازم تصرف خوى شد (اشتهاردى، ص 76ـ 78؛ هدایت، ج 9، ص 329، 343؛ افشار محمودلو، ص 303؛ سپهر، ج 1، ص 99). حسینقلیخان براى دفع مهاجمان، از حكمرانان اطراف، از جمله حاكم قراباغ، نخجوان، ایروان و تبریز یارى خواست، با این همه از جعفرقلیخان شكست خورد (اشتهاردى، ص 78؛ هدایت، ج 9، ص 343). آنگاه شرحى از وقایع براى فتحعلیشاه نوشت و تقاضاى كمك كرد. به دستور فتحعلیشاه، ابراهیمخان قاجار و احمدخان مقدّم، بیگلربیگى مراغه، با بهرهگیرى از سپاه آذربایجان براى كمك به حسینقلیخان عازم شدند (اشتهاردى، همانجا؛ هدایت، ج 9، ص 344). سپاه اعزامى در میان راه با حمله جعفرقلیخان درهم شكست و از راه گردنه غازان به سمت خوى رفت. حسینقلیخان كه براى استقبال از آنها از خوى خارج شده بود، ابراهیمخان و سپاه شكست خورده او را به شهر برد. به علت طولانى شدن محاصره و عزیمت روستاییان اطراف و سپاهیان شكست خورده به شهر، قحطى و گرسنگى شدت گرفت. مردم خوى كه دیگر توان مقاومت نداشتند، از حسینقلیخان خواستند یا با مهاجمان بجنگد یا شهر را به آنان تسلیم كند (اشتهاردى، ص 79). حسینقلیخان كوشید جعفرقلیخان را با نصیحت از ستیزهجویى منصرف نماید، ولى او نپذیرفت و حسینقلیخان را به همدلى با خود و اتحاد برضد حكومت دعوت نمود (نادرمیرزاقاجار، ص157). حسینقلیخان به ناچار در 11 رجب 1313 با سپاه جعفرقلیخان وارد جنگ شد. دلاوریهاى حسینقلیخان و وجود دو عراده توپ در سپاه او تأثیر چشمگیرى در جریان جنگ گذاشت و به شكست جعفرقلیخان انجامید (اشتهاردى، ص 80؛ هدایت؛ نادرمیرزا قاجار، همانجاها).
حسینقلیخان در 10 رمضان 1213 درگذشت. جنازه او را به سامره بردند و در آنجا دفن كردند. فتحعلیخان صبا قصیدهاى در سوك او سرود (رجوع کنید به اشتهاردى، همانجا؛ ریاحى، ص 175ـ 176). سالهاى حكومت او، به جز دو سال آخر حكومتش، از دورههاى آرامش و رونق و آبادانى خوى بود. او با دوراندیشى و حسن تدبیر از حكمرانان زندیه و قاجاریه اعلام اطاعت نمود و در صلح و آرامش قلمرو خود را آبادتر ساخت (ریاحى، ص 176).
حسینقلیخان در 1206 بناى صحن و بارگاه عسكریین علیهماالسلام در سامره را، كه از زمان پدرش آغاز شده بود، به پایان رساند و گنبد آن را تذهیب كرد (نادرمیرزا قاجار، ص 152). او مسجدى به نام مسجد صاحب در سامره ساخت و در 1208 مسجد و مدرسه خان را در خوى بناكرد (بامداد، ج 1، ص 448؛ ریاحى، ص 236).
حسینقلیخان با علم طب، نجوم و هندسه آشنا بود و خط خوشى داشت (بامداد، همانجا). وى با حمایت از عالمان و ادیبان، خوى را كانون دانش و ذوق و ادب كرده بود. حریف جندقى در 1205 در خوى اقامت گزید و ندیم و شاعر دربار حسینقلیخان شد. خان دنبلى همچنین میرزا محمدحسن زنوزى، عالم و ادیب و متكلم معروف، را به ندیمى خود برگزید و تولیت و تدریس مسجد و مدرسه خان را در 1209 به او واگذاشت. زنوزى دو كتاب معروف خود، بحرالعلوم و ریاضالجنة، را به نام حسینقلیخان تألیف نمود ولى موفق نشد ریاضالجنة را در زمان حیات وى به پایان برساند (رجوع کنید به نادرمیرزا قاجار، ص 156؛ ریاحى، ص 203، 236).
منابع : (1) محمدحسنبن عبدالكریم اشتهاردى، تذكرة الدنابله، نسخه خطى كتابخانه (ش 1) مجلس شوراى اسلامى، ش 8345؛ (2) محمدحسنبن على اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصرى، چاپ محمداسماعیل رضوانى، تهران 1363ـ1367ش؛ (3) عبدالرشیدبن محمدشفیع افشار محمودلو، تاریخ افشار، چاپ محمود رامیان و پرویز شهریار افشار، (ارومیه) 1346ش؛ (4) مهدى بامداد، شرححال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجرى، تهران 1357ش؛ (5) محمدامین ریاحى، تاریخ خوى، تهران 1378ش؛ (6) محمدتقیبن محمدعلى سپهر، ناسخالتواریخ: تاریخ قاجاریه، چاپ جمشید كیانفر، تهران 1377ش؛ (7) عبدالرزاقبن نجفقلى مفتون دنبلى، مآثر سلطانیه: تاریخ جنگهاى ایران و روس، تبریز 1206ش، چاپ افست تهران 1351ش؛ (8) نادرمیرزا قاجار، تاریخ و جغرافى دارالسلطنه تبریز، چاپ سنگى تهران 1323، چاپ محمد مشیرى، چاپ افست تهران 1360ش؛ (9) رضاقلیبن محمدهادى هدایت، ملحقات تاریخ روضةالصفاى ناصرى، در میرخواند، ج 8ـ10.