responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6191

 

حَسَنويه (بنوحسنويه) ، از خاندانهاى حكومتگر كُرد در ايالت جبال* در سده چهارم و پنجم. درباره آغاز كار، حدود قلمرو و مدت حكومت اين خاندان اطلاع دقيقى در دست نيست. در منابع، از چند تيره معروف كُرد با نام عيشانى/ عيسانى، شادگانى/ شاذنجانى، گورانى/ جورقانى، بَرزيكانى و جز آن ياد شده است كه در قرون نخستين هجرى، در بخشهاى غربى ايالت جبال سكونت داشتند و برخى از آنان صاحب قدرت و نفوذ بودند (رجوع کنید به مسعودى، تنبيه، ص 88ـ89، با اين ملاحظه كه برزيكان را، به اشتباه، بوذيكان نوشته است؛
همو، مروج، ج2، ص 251؛
ابن‌اثير، ج 8، ص 705). ابن‌اثير (همانجا) خاندان حسنويه را به تيره برزيكانى منسوب دانسته است (قس ابن‌خلدون، ج 4، ص 687، كه برزيكانى را ريزنكاس و بررفكان ثبت كرده است)، كه اميران آن در نيمه دوم قرن چهارم و اوايل قرن پنجم، بر بخش اعظم ولايات غربى جبال حكومت میكردند و در زمان اوجِ قدرت، دامنه نفوذ آنان از شمال تا آذربايجان و از جنوب تا خوزستان گسترده بود (رجوع کنید به اذكائى، ج 1، ص120). برخى افراد اين خاندان عبارت بوده‌اند از :

1) حسنوية بن حسين بَرزيكانى، سردودمان خاندان حسنويه. وى در نيمه سده چهارم قدرت را از خاندان عيشانىِ كُرد كه در نيمه اول همين سده بر بخشهاى غربى جبال حكومت می كردند، گرفت (رجوع کنید به ابن‌اثير، ج 8، ص 705ـ706؛
قس ابن‌خلدون، ج 4، ص 687ـ688). وَنداد و غانِم، پسران احمد (از رؤساى خاندان عيشانى)، به‌ترتيب، در 349 و 350 وفات يافتند. خواهرزاده آنان، حسنويه برزيكانى، ظاهراً به طلب ميراث مادرى، قلمرو آنان را ضبط كرد و با خلع يد از ديگر مدعيان قدرت، هر سه تيره عيشانى و برزيكانى و شادگانى را زيرفرمان گرفت. فقط يكى از پسر داييهاى حسنويه، دِيْسَم‌بن غانم، برخى املاك پدر خود را در نواحى قسنان و غانم‌آباد (در جنوب‌غربى درياچه اروميه)، از سلطه حسنويه حفظ كرد. پس از آن، حسنويه دژ سَرماج را در كوههاى صعب‌العبور ميان بيستون و شاپورخواست (خرّم‌آباد كنونى؛
رجوع کنید به ياقوت حموى، ذيل «سرماج») بنا نهاد و آن را مركز فرمانروايى خود قرار داد (رجوع کنید به ابن‌اثير، همانجا؛
ابودلف خزرجى، ص 63ـ64، 125ـ 126). رقابت و منازعه حسن‌بن بويه* (ركن‌الدوله) ديلمى و اميرمنصوربن نوح* سامانى، به حسنويه امكان داد تا در ازاى يارى به ركن‌الدوله، بر قدرت خود بيفزايد و همه نواحى كردنشين غرب جبال، از شهرزور تا شاپورخواست، را تحت فرمان بگيرد (رجوع کنید به مسكويه، ج 6، ص 309). او به بهانه محافظت از كاروانها، متعرض كاروانيان می شد، اما ركن‌الدوله، به سبب اتحاد پيشين، از كارهاى او چشم‌پوشى می كرد. تلاش فزاينده حسنويه براى استقرار سلطنت، در 359 موجب نبرد او با سهلان‌بن مسافر (كارگزار آل‌بويه در جبال) شد. حسنويه او و سپاهش را در اطراف همدان محاصره كرد. شدت عمل سپاهيان كُرد، طول مدت محاصره و گرماى هوا، سپاه ديلمى را از پاى درآورد و درنتيجه حسنويه بر همدان مسلط شد (رجوع کنید به همان، ج 6، ص 309ـ310). ركن‌الدوله كه از گرفتاريهاى خود با سپاه سامانى خلاص شده بود، سپاهى را به همراه وزير خود، ابوالفضل ابن‌عميد، براى تأديب حسنويه و بازپس‌گيرى همدان فرستاد، اما مرگ وزير، كار را ناتمام گذاشت و فرزند و جانشين وى، ابوالفتح ابن‌عميد، در ازاى پرداخت پنجاه هزار دينار وجه نقد و هدايايى با حسنويه صلح كرد (رجوع کنید به همان، ج 6، ص 313ـ 314). بدين‌ترتيب، حسنويه حكومتى خودمختار تحت نظارت آل‌بويه در مغرب و جنوب‌غربى جبال، از دينور تا اهواز، پايه‌ريزى كرد (رجوع کنید به اشپولر، ج 1، ص 179).

پس از مرگ ركن‌الدوله در محرّم 366، حسنويه كوشيد از اختلاف امراى آل‌بويه، عزالدوله بختيار* (رجوع کنید به مسكويه، ج 6، ص 412) و عضدالدوله، بهره‌بردارى كند و از اين‌رو، در پاسخ به استمداد عزالدوله، دو فرزند خود (عبدالرزاق و بدر) را با سپاهى به كمك او فرستاد، اما آنان با مشاهده ناتوانى عزالدوله در مقابله با عضدالدوله، وى را رها كردند و بازگشتند (رجوع کنید به ابن‌اثير، ج 8، ص 671ـ673).

حسنويه اميرى قدرتمند و سياستمدار بود و در دوره حكومت تقريباً بيست ساله خود بر جبال، راهزنيهاى ايلات كُرد را مهار كرد و با گسترش امنيت، به توسعه شهرنشينى و رونق تجارت در منطقه تحت‌فرمان خود كمك كرد (رجوع کنید به همان، ج 8، ص706). چون در تقسيم متصرفات ركن‌الدوله، جبال و قلمرو حسنويه سهم فخرالدوله شده بود و باتوجه به حمايت فخرالدوله و حسنويه از عزالدوله بختيار در مقابل عضدالدوله (رجوع کنید به همان، ج 8، ص669ـ 671، 706)، طبيعى بود كه از انتقام‌جويى عضدالدوله ايمن نباشند. عضدالدوله پس‌از غلبه بر عزالدوله و تصرف مايملك او، در 367 به ‌قلمرو حسنويه تعرض نمود (رجوع کنید به همان، ج8، ص702؛
اذكائى، ج1، ص128). حسنويه در 369 در سرماج درگذشت (مجمل‌التواريخ و القصص، ص 394؛
ابن‌اثير، ج 8، ص 705) و اختلاف ميان هفت فرزند او، راه را براى سلطه عضدالدوله هموار كرد (رجوع کنید به مسكويه، ج 6، ص 465ـ466؛
اذكائى، ج 1، ص 129).

2) بختيار بن ‌حسنويه. وى پس‌از مرگ پدرش ابتدا خواست به عضدالدوله بپيوندد، اما سرانجام در 370، به دست عضدالدوله به قتل رسيد (براى آگاهى بيشتر رجوع کنید به بختياربن حسنويه*).

3) بدر بن حسنويه. در 370 و با حمله عضدالدوله به سرماج، همه پسران حسنويه، به جز بدر، كشته شدند. عضدالدوله امارت كردستان را به بدر سپرد و بدر با بهره‌بردارى از رقابت ميان امراى آل‌بويه، به استقلال و اقتدار رسيد (براى آگاهى بيشتر رجوع کنید به بدربن حسنويه*).

4) ابوالبدر قطب‌المعالى هلال ‌بن بدر. در سال 400، بدر با عصيان فرزندش، هلال، از حكومت خلع شد (مجمل التواريخ و القصص، ص 398؛
ابن‌اثير، ج 9، ص 204). مادر هلال از كُردهاى تيره شادگان بود و هنگام تولد هلال، بدر وى را رها كرد و هلال دور از پدر، بزرگ شد (رجوع کنید به ابن‌اثير، ج 9، ص 213). پس از آنكه هلال بزرگ شد، بدر منطقه صامغان (حدود آذربايجان غربى) را، به‌اِقطاع، به او داد تا از او دور باشد، اما هلال براى انتقام‌جويى از پدر، به ‌رغم مخالفت او، به قلمرو ابن‌ماضى (حكمران منصوب بدر در شهرزور) تاخت و او و خانواده‌اش را كشت و اموال آنان را تصاحب كرد (رجوع کنید به همان، ج 9، ص 214). هلال سران و بزرگان سپاه بدر را نيز، با تطميع، به خود جلب كرد و در نتيجه، در سال 400 كه بدر براى تنبيه هلال به دينور رفت، سپاهيانش او را رها كردند و به هلال پيوستند. بدر اسير شد و به‌رغم توصيه برخى اطرافيان، هلال وى را نكشت و او را در قلعه درازينه زندانى كرد (رجوع کنید به مجمل‌التواريخ و القصص، ص 399؛
ابن‌اثير، همانجا).

بدر قلعه را مرمت و مستحكم كرد و براى شمس‌الدوله ديلمى، ابوعيسى شادى حكمران اسدآباد همدان، ابوبكربن رافع وزير شمس‌الدوله ديلمى (قس ابن‌اثير، همانجا) و بهاءالدوله ديلمى، پيام فرستاد و از آنان يارى خواست. همچنين كردان گورانى را، كه تازه قدرت يافته بودند و قدرت آنان حكومت خاندان حسنويه برزيكانى را تحت‌الشعاع قرار داده بود (رجوع کنید به ادامه مقاله)، بر ضد هلال تحريك كرد (مجمل‌التواريخ والقصص، همانجا؛
ابن‌اثير، ج 9، ص 214ـ215). سپاهيان شمس‌الدوله، به رهبرى ابوبكر رافع و ابوعيسى شادى، به شاپورخواست و نهاوند تاختند، اما هلال آنان را شكست داد و بسيارى از آنان، از جمله نود امير، را به قتل رساند. بهاءالدوله نيز سپاهى به فرمان‌دهى فخرالملك ابوغالب، وزير خود، به شاپورخواست فرستاد. كم‌تجربگى و اشتباه سياسىِ هلال باعث شكست و اسارت وى گرديد (رجوع کنید به ابن‌اثير، ج 9، ص 215ـ216؛
قس مجمل التواريخ و القصص، ص400). فخرالملك پس از تصاحب اموال و خزاينِ فراوانِ بدر در قلعه شاپورخواست، كه به دزبز مشهور بود (رجوع کنید به ياقوت حموى، ذيل «دزبز»)، به بغداد برگشت و هلال را با خود برد (401؛
رجوع کنید به ابن‌اثير، ج 9، ص 216).

5) خاندان حسنويه پس از هلال‌بن بدر. بدربن حسنويه به امارت خويش برگشت، اما ديگر اقتدار و اعتبار گذشته را نداشت و قلمرو و بسيارى از اموالش را از دست داده بود. در همين زمان، طاهربن هلال نيز بر نياى خود شوريد، اما مغلوب شد و گريخت (مجمل‌التواريخ و القصص، همانجا). طاهر اندكى بعد شهرزور را از حاميان ديلمىِ بدر گرفت (رجوع کنید به ابن‌اثير، ج 9، ص 245ـ246). بدر، با كمك گورانيها، به سركوب برزيكانيها پرداخت (رجوع کنید به مجمل‌التواريخ و القصص، همانجا) و سپس قصد تأديب حسين‌بن مسعود كردى را نمود كه بر كرانه سپيدرود مقام داشت. در هنگام محاصره طولانى قلعه كوشخد/ كوسجد، در رمضان 405 اميران گورانى بر بدر شوريدند و وى را به قتل رساندند. حسين‌بن مسعود پيكر بدر را به نجف فرستاد (رجوع کنید به همان، ص 401؛
ابن‌اثير، ج 9، ص 248؛
بدليسى، ص40).

پس از مرگ بدربن حسنويه، نوه وى طاهر، به‌طلب امارت موروث، از شهرزور به جبال تاخت، اما امير شمس‌الدوله ديلمى (متحد سابق بدر)، طاهر را اسير كرد و بخشى از قلمرو خاندان حسنويه را نيز زيرسلطه گرفت (رجوع کنید به ابن‌اثير، ج 9، ص 249؛
اذكائى، ج 1، ص 151). اميرسلطان‌الدوله*، در ادامه رقابت با آل‌بويه در شمال، هلال‌بن بدر را از زندان آزاد كرد و وى را با لقب قطب‌المعالى در رأس سپاهى براى ضبط قلمرو موروث و مبارزه با سلطان‌الدوله فرستاد. در رويارويى دو سپاه در همدان، سپاه سلطان‌الدوله شكست خورد و هلال به قتل رسيد (رجوع کنید به ابن‌فُوَطى، ج3، ص450؛
بدليسى، ص40ـ41). در نتيجه، بخش اعظم قلمرو خاندان حسنويه نصيب شمس‌الدوله گرديد (رجوع کنید به ابن‌اثير، ج9، ص250). قسمتهاى جنوبى و غربى (مسكن طوايف لر و شاذَنجان) را ابوالشوك‌بن محمد، فرمانرواى عنّازيان* (خاندان كرد حاكم بر بخشى از كردستان)، تصرف كرد (رجوع کنید به همان، ج 9، ص 248)؛
بنابراين، شمس‌الدوله در 406، با گرفتن سوگند وفادارى از طاهربن هلال، او را آزاد ساخت و با سپاهى به مقابله با ابوالشوك عنّازى فرستاد (همان، ج 9، ص 261).

به ‌رغم پيروزى طاهر در دفع عنّازيان، وى در سال 406 به دست آنان به قتل رسيد و شوكت خاندان حسنويه و تيره برزيكانى پايان يافت (رجوع کنید به همان، ج9، ص261، 264). از آن پس، بخشهاى غربى قلمرو اين خاندان در دست عنّازيان ماند و بخش شرقى و شمالى را تيره گورانى با يارى آل‌كاكويه* در اختيار گرفتند (رجوع کنید به همان، ج 9، ص 351ـ352) و فقط منطقه سرماج در دست بدربن هلال‌بن بدر باقى ماند (رجوع کنید به همان، ج 9، ص 539). او كه بعد از كشته شدن پدرش، املاك موروث را در دست داشت، در جدالهاى سپاه سلجوقى (تحت فرمان ابراهيم ينال) با عنّازيان، به حمايت از سلجوقيان برخاست و به پاداش آن، در 438 از طرف ابراهيم ينال به حكومت كرمانشاه و دينور منصوب گرديد (رجوع کنید به همان، ج 9، ص 532؛
قس بدليسى، ص 41). ابن‌اثير (ج 9، ص 539) از درگذشت حاكم قلعه سرماج در 439 خبر داده كه از نوادگان حسنويه بوده و احتمالاً همين شخص بوده است. پس از درگذشت وى، قلمرو خاندان حسنويه به دست ابراهيم‌ينال و سلجوقيان افتاد. برخى بناها و آثار مدنى از دوره حكومت خاندان حسنويه در لرستان برجاى مانده‌است (رجوع کنید به اذكائى، ج1، ص156).


منابع :
(1) ابن‌اثير؛
(2) ابن‌خلدون؛
(3) ابن‌فُوَطى، مجمع‌الآداب فى معجم الألقاب، چاپ محمدالكاظم، تهران 1416؛
(4) ابودلف خزرجى، سفرنامه ابودلف در ايران، با تعليقات و تحقيقات ولاديمير مينورسكى، ترجمه ابوالفضل طباطبائى، تهران 1354ش؛
(5) پرويز اذكائى، فرمانروايان گمنام، ج 1، تهران 1367ش؛
(6) برتولد اشپولر، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى، ج 1، ترجمه جواد فلاطورى، تهران 1364ش؛
(7) شرف‌الدين‌بن شمس‌الدين بدليسى، شرفنامه: تاريخ مفصل كردستان، چاپ محمد عباسى، چاپ افست تهران [? 1343ش[؛
(8) مجمل‌التواريخ و القصص، چاپ محمدتقى بهار، تهران: كلاله خاور، 1318ش؛
(9) مسعودى، تنبيه؛
(10) همو، مروج؛
(11) مسكويه؛
(12) ياقوت حموى.

/ پرويز اذكائى /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6191
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست