حسن حُسْنى عبدالوهاب، مورخ و پژوهشگر معاصر تونسى. او در شعبان 1301/1262 ش، در خانوادهاى صاحبنام و مرفه، در شهر تونس به دنيا آمد. پدر و پدربزرگش از صاحب منصبان حكومتى بودند. مادرش، حنيفه، دخترعلی بن مصطفی آغا قيصرلى (يكى از درباريان بانفوذ تونس) بود (حسن حسنی عبدالوهاب، ج 1، ص 14ـ15؛ محفوظ، ج 3، ص 337).
حسن حسنى تحصيلات ابتدايى را در مكتبخانهاى در تونس و سپس در شهر مهديه گذراند و با زبان فرانسه آشنا شد (داغر، ج 3، قسم 1، ص 785؛ مناعى، ص 405). هنگامى كه پدرش از مهديه به تونس بازگشت، او نيز وارد يك مدرسه فرانسوى شد، سپس به مدرسه اسلامى صادقيه رفت و بعد در پاريس وارد مدرسه علوم سياسى شد (كرو، ج 2، ص 71؛ مناعى، همانجا). پس از مرگ پدرش در 1322، ناگزير به تونس بازگشت. در 1323 در اداره كشاورزى و بازرگانى (إدارةالفلاحة و التجارة) مشغول به كار شد و در 1328 به رياست بخش جنگلهاى زيتون در شمال تونس رسيد (حسن حسنى عبدالوهاب، ج 1، ص 15؛ داغر، همانجا).
حسن حسنى از حدود 1326 تا 1328 در مدرسه خلدونيه و از 1331 تا 1342 در مدرسه عالى زبان و ادبيات عربى تونس به تدريس تاريخ پرداخت (بوذينه، ذيل مادّه). وى همزمان، در 1334 و در بحبوحه جنگ جهانى اول، در اداره خدمات اقتصادى مشغول به كار گرديد و در 1299ش/1920 رئيس كتابخانه نسخ خطى تونس (خزينة المخطوطات التونسية) شد. او در اين سمت با اسناد تاريخ تونس (از دوران تسلط تركها، از 942 تا 1251) آشنا شد و دستور داد تمام اين اسناد و منابع را طبقهبندى كنند (رجوع کنید به حسن حسنی عبدالوهاب، ج 1، ص 16).
در 1304ش/1925 فرماندار المَثاليث (جُبَنْيانه)، يكى از شهرهاى تابع استان صَفاقِس، و سه سال بعد كارگزار شهر تاريخى مهديه و در 1314ش/ 1935، حاكم نابل واقع در جنوب تونس شد. او در اين شهرها خدمات گستردهاى كرد (همان، ج 1، ص 16ـ17). در 1318ش/1939، به شهر تونس بازگشت و معاون امور داخلى كشور شد تا اينكه در اواخر 1321ش/1942 بازنشسته گرديد. پس از بازنشستگى، يك سال نيز رئيس اوقاف تونس بود و در 1322ش/1943 وزير قلم شد و علاوه بر آن، عهدهدار بخشى از وظايف وزارت كشور بود (محفوظ، ج 3، ص 338؛ داغر، همانجا).
حسن حسنى پس از چهار سال وزارت در دوران حكومت محمدالامين، آخرين باىِ* حسينى تونس، در 1326ش/ 1947 از سمتهاى دولتى و ادارى كناره گرفت و وقتش را به تحقيق و تأليف و سفر به كشورهاى ديگر اختصاص داد (حسن حسنی عبدالوهاب، ج 1، ص 17).
او افزون بر كارهاى دولتى، به امور فرهنگى و علمى نيز پرداخت. او در 1323، حدود 21 سالگى، در اجلاس مستشرقان جهان در الجزاير شركت كرد و با بسيارى از دانشمندان بزرگ آن زمان، مثل شاويش، براون، آمدروز، نولدكه، كوديرا، ريوئِيرا، آسين پالاسيوس، ماسينيون و ديگران آشنا شد. در اجلاس شرقشناسان جهان، كه در 1326/ 1908 در كپنهاگ برپاشد، او تنها دانشمند مسلمان بود و با شيخو، گولدتسيهر و لامنس، كه در اين اجلاس به اسلام و ساحت مقدّس پيامبر اكرم صلی اللّهعليهوآلهوسلم اسائه ادب كرده و افترا زده بودند، به مخالفت و بحث و دفاع و مناظره پرداخت كه بازتاب وسيعى در جهان داشت. او در همايشهاى علمى و فرهنگى و هنرى جهانى در پاريس، رباط، كيمبريج، استانبول، مونيخ، ونيز، رم، قاهره و غيره، مشاركت فعال داشت (همان، ج 1، ص 18ـ20؛ مناعى، همانجا؛ محفوظ، ج 3، ص 339ـ340).
در 1311ش/1932 كه فرهنگستان زبان عربى (مجمعاللغة العربية) در قاهره تأسيس شد، حسن حسنى به فرمان ملك فؤاد، پادشاه مصر، به عضويت آن درآمد و بيش از 35 سال در جلسات آن شركت كرد. علاوه بر آن، وى در چندين مركز و مؤسسه علمى جهانى عضويت داشت، از جمله در مؤسسه تاريخ مصر، مركز تاريخى اسپانيا (المعهدالتاريخى الاسبانى)، فرهنگستان هنرهاى زيبا و نقاشى فرانسه (المجمعالفرنسى للنقائش و الفنون الجميلة)، فرهنگستان علمىِ عربى دمشق (المجمعالعلمى العربى بدمشق)، و فرهنگستان علمى عراق (المجمع العلمى العراقى؛ بوذينه؛ مناعى، همانجاها). در 1329ش/1950، دانشكده دارالعلوم دانشگاه قاهره و در 1339ش/ 1960 دانشگاهالجزاير به وى دكترى افتخارى دادند (مناعى؛ داغر، همانجاها). او از كشورهاى اروپايى و كشورهاى آسياى مركزى بهويژه شهرهاى تاشكند و سمرقند و بخارا و نيز كشورهاى شمال افريقا ديدن كرد و سه بار، در فاصله سالهاى 1314 تا 1323ش/ 1935 تا 1944، حج گزارد و با عبدالعزيز آلسعود (پادشاه عربستان سعودى) و همچنين با عبداللّه فيلبى، محقق، ملاقات كرد و از تجارب فيلبى بهرههاى فراوان برد (رجوع کنید به حسن حسنی عبدالوهاب، ج 1، ص 22ـ23). پس از استقلال تونس در 1336ش/ 1957، دولت جمهورى او را به رياست مركز آثار و هنرهاى ملى (المعهدالقومى للاثار و الفنون) منصوب كرد. او در دوران رياست پنج سالهاش بر اين سازمان، چهار موزه اسلامى در شهرهاى المُنَسْتير، سوسه، قَيْروان و تونس و يك موزه آثار باستانى در قرطاجنه (كارتاژ) تأسيس كرد و مقالات بسيارى نوشت و در مجلات و روزنامهها به چاپ رساند (رجوع کنید به بوذينه، همانجا؛ محفوظ، ج 3، ص 339). وى در 1341ش/1962، رسمآ از خدمات دولتى كنارهگيرى كرد و در آبان 1347/ نوامبر 1968، دو روز پس از دريافت عالیترين نشان فرهنگى تونس به نام جايزه قدرشناسى بورقيبه و حمايل افتخار، وفات يافت (محفوظ، ج 3، ص 341؛ بوذينه، همانجا).
فرزندان او چهار دختر و يك پسر به نام خالد عبدالوهاب بودهاند (كرو، ج 2، ص 72). وى پيش از مرگش، كتابخانه بسيار نفيس خود را، كه علاوه بر منابع ارزنده چاپى، شامل 951 نسخه خطى بود، به كتابخانه ملى تونس (دارالكتب الوطنيه) اهدا كرد (محفوظ، ج 3، ص 343؛ داغر، ج 3، قسم 1، ص 786).
آثار عربى وى عبارتاند از: المنتخبالمدرسى من الأدب التونسى (1326/1908) كه در چاپهاى بعدى نام آن به مجمل تاريخ الادب التونسى تغيير كرد؛ بساط العقيق فى حضارة القيروان و شاعرها ابن رشيق (1330/1912)؛ خلاصة تاريخ تونس (1336/ 1918)؛ الارشاد الى قواعد الاقتصاد (1337/ 1919)؛ شهيرات التونسيات (1313ش/1934)؛ الامام المازرى (1334ش / 1955)؛ ورقات عنالحضارة العربية بافريقية التونسية، كه در واقع مجموعه مقالات وى بود در سه مجلد (1344ـ1345ش/1965ـ1966)، كه جلد سوم آن را دوستان و شاگردانش پس از وفات او در 1351ش/1972 چاپ كردند؛ و كتاب مشهورش، كتاب العُمْر، حاوى سرگذشت بزرگان تونس از سدههاى نخستين اسلامى تا عصر حاضر. اين كتاب را پس از مرگ مؤلف، محمد عروسى مطوى و بشير بكوش در چهار مجلد در 1369ش/ 1990 به چاپ رساندند. او تعدادى مقاله به زبان فرانسه نوشته است كه بيشتر آنها بعدآ به عربى ترجمه شدند و در كتاب ورقات به چاپ رسيدند (رجوع کنید به حسن حسنی عبدالوهاب، ج 1، ص 25؛ بوذينه، همانجا؛ داغر، ج 3، قسم 1، ص 786ـ787).
كتابهايى كه او مورد تحقيق قرار داد و همه آنها در تونس به چاپ رسيدهاند عبارتاند از: أعمالالأعلام (بخش مربوط به تاريخ افريقية و صقلية)، اثر ابنخطيب اندلسى (1328/1910)؛ رسائل الانتقاد، اثر محمدبن شرف قيروانى (1330/1912)؛ مَلقى السبيل، اثر ابوالعلاء معرى (1330/ 1912)؛ وصف افريقية و الاندلس، اثر ابن فضلاللّه عمرى (1338/1920)؛ كتاب يفعول، اثر صاغانى (1303ش/1924)؛ التبصربالتجارة، اثر جاحظ (1312ش/1933)؛ آداب المعلمين، اثر محمدبن سحنون (1313ش/1934)؛ الجمانة فى ازالة الرَّطانة، اثر مؤلفى ناشناس (1332ش/1953)؛ رحلة، اثر عبداللّه تجانى (1337ش/1958)؛ و احكام السوق، اثر يحيیبن عمر كه پس از مرگ حسنى، در 1354ش/ 1975 به چاپ رسيد (محفوظ، ج 3، ص 342؛ داغر، ج 3، قسم 1، ص 787).
منابع : (1) محمد بوذينه، مشاهير التونسيين، (تونس) 1992؛ (2) حسن حسنى عبدالوهاب، كتاب العُمر فى المصنّفات و المولفين التونسيّين، چاپ محمد عروسى مطوى و بشير بكوش، تونس 2001؛ (3) يوسف اسعد داغر، مصادر الدراسة الادبية، بيروت 1972ـ1983؛ (4) ابوالقاسم محمدكرو، حصادالعمر، تونس 1419/1998؛ (5) محمد محفوظ، تراجم المؤلفين التونسيين، بيروت 1982ـ 1986؛ (6) طاهر مناعى، المثقفون التونسيون و الحضارة الغربية فى مابينالحربين العالميتين: 1939-1919، سوسه، تونس 2001.