حسنبابا ، از كارگزاران دولت عثمانى در الجزایر، ملقب به باباحسن جاویش، معروف به علمدار و شجاع. وى از حدود 1093 تا شعبان 1094 فرمانرواى الجزایر بود. از زادگاه و تاریخ تولدش اطلاعى در دست نیست، اما با توجه به عملكردهاى سیاسى ـ نظامى او در بیش از یك دهه، احتمالا میان سالهاى 1040 تا 1050 بهدنیا آمده است (رجوع کنید به اوزون چارشیلى، ج 3، بخش 2، ص 299؛ جیلالى، ج 3، ص 187).
حسنبابا در آغاز، ناخداى یكى از كشتیهاى دریازنان بود و ازهمینرو به وى رئیس میگفتند (جیلالى، ج 3، ص 190؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه). وى در قیام دریانوردان الجزایرى برضد نظام آغاهاى حاكم بر كشور الجزایر تا سقوط آن در 1082 شركت كرد (جیلالى، همانجا؛ نیز رجوع کنید به همان، ج 3، ص 166ـ 167، 185ـ187؛ د. اسلام، همانجا؛ د. ا. د. ترك، ذیل مادّه).
در پى سقوط حكومت آغاها، اداره الجزایر به دست گروهى از فرماندهان نیروى دریایى، بهنام دایها، افتاد كه نخستین آنان حاجمحمد (حك : 1082ـ1092) بود، ولى به سبب كهولت وى، عملا دامادش، حسنبابا، كارها را اداره میكرد (اوزون چارشیلى، همانجا؛ جیلالى، ج 3، ص 187؛ ایلتر، ص 415).
حاج محمد در نخستین سال حكومتش ــ تحتتأثیر حسنبابا، كه دو كشتى فرانسوى را تصاحب كرده بود و حاضر به بازپس دادن آنها نبودــ عهدنامه صلح میان الجزایر و فرانسه (در 1076/ 1665) را لغو كرد و در پى آن، درگیریهایى میان دو كشور رخ داد (جیلالى، ج 3، ص 187ـ189؛ ایلتر، ص 415ـ 420).
حسنبابا بسیار سرسخت، ستمگر، بیرحم و آزمند بود، و با خشونت شدید، هر قیامى را سركوب میكرد (جیلالى، ج 3، ص 190). وى در 1091 به بهانه برقرارى امنیت در تونس، كه رقابت میان فرزندان مرادبیگ در آن اخلال ایجاد كرده بود، به این كشور لشكر كشید و سال بعد به مصاف سپاه مولاى اسماعیل، حاكم مراكش، رفت و جلوى نفوذ او را به داخل الجزایر گرفت (همان، ج 3، ص 189ـ190؛ د.ا.د.ترك، همانجا؛ ایلتر، ص 421). در 5 شوال 1092/ 8 اكتبر 1681 الجزایر به فرانسه اعلام جنگ كرد (جیلالى، ج 3، ص 188، 191؛ ایلتر، ص 420). لوئى چهاردهم نیز سپاهیان خود را به فرماندهى دریاسالار، دوكن، راهى الجزایر كرد و به وى دستور نابودى كشور الجزایر را داد. حاجمحمد اداره كشور و مقابله با فرانسه را رسماً برعهده حسنبابا گذاشت و خود مخفیانه به طرابلس غرب گریخت (عطیةاللّه، ج 2، ص 79؛ جیلالى، ج 3، ص190؛ ایلتر، همانجا). در 30 رجب 1093/ 25 ژوئیه 1682 دوكن با سپاه دریایى خود وارد سواحل شِرشِل شد و بلافاصله شهر را به توپ بست. در 4 شعبان/ 29 ژوئیه، او با حدود چهل كشتى جنگى، شهر الجزیره را گلولهباران كرد. حسنبابا سرسختانه ایستادگى نمود و به توپخانه ساحلى دستور گلولهباران متقابل داد. كشتیهاى جنگى الجزایر وقتى دیدند توان مقابله با كشتیهاى مجهز فرانسوى را ندارند، به سرعت به سواحل الجزایر بازگشتند. دولت الجزایر نیز در 20 شعبان/ 14 اوت درخواست صلح كرد ولى فرمانده ناوگان فرانسوى نپذیرفت. در 24 رمضان/ 16 سپتامبر، در پى آشفتگى اوضاع دریا و حملات مردم الجزایر به كشتیهاى جنگى فرانسوى، دوكن ناگزیر به فرانسه بازگشت. در این مدت حسنبابا مقررات سختى وضع كرد، بهنحوى كه هركس از گفتگو با دشمن سخن میگفت یا هركس كه قصد ورود غیرمجاز به شهر الجزیره را داشت، بلافاصله به قتل میرسید (جیلالى، ج 3، ص 191ـ192؛ ایلتر، ص 421ـ422؛ قس د. ا. د. ترك، همانجا).
فرانسویان، كه از حمایت كشورهاى اروپایى مخالف دولت عثمانى برخوردار بودند، از شیوع وبا در الجزایر و در پى آن قحطى شدید و بالارفتن قیمتها در این كشور بهره جستند و در اواسط صفر 1094/ فوریه 1683، به بهانه ابرام قرارداد صلح و دوستى، سه كشتى به سواحل الجزایر فرستادند، كه مورد توجه حسنبابا قرار نگرفت، زیرا از نیت فرانسویان آگاه بود. در رجب 1094/1683، ناوگان دریایى فرانسه متشكل از حدود صد كشتى جنگى، به فرماندهى دوكن وارد آبهاى ساحلى الجزایر شد و الجزیره را گلولهباران كرد و خسارتهاى سنگینى به تأسیسات شهرى وارد ساخت (جیلالى، ج 3، ص 192؛ ایلتر، ص 423).
در پى تلفات انسانى زیاد و تخریب بندر الجزیره، حسنبابا بدون مشورت با وزیرانش، از دوكن درخواست صلح كرد. این اقدام، مردم را به دو دسته مخالف و موافق صلح تبدیل نمود. دوكن پس از پانزده روز مذاكره، شرایط بسیار سنگینى براى صلح تعیین كرد كه حسنبابا همه آنها را پذیرفت. از جمله شرایط وى، تحویل تمام اسیران مسیحى، فرستادن تعدادى از فرماندهان نیروى دریایى الجزایر به عنوان گروگان نزد فرانسویان، و پرداختن 5ر1 میلیون فرانك غرامت جنگى بود (عطیةاللّه؛ جیلالى، همانجاها؛ ایلتر، ص 423ـ424). حسنبابا، با استفاده از این شرایط فرانسویان، یكى از سرسختترین رقیبان خود، حاجحسین مدّزومورتو را، كه ایتالیاییالاصل بود ولى اسلام آورد و از فرماندهان پرقدرت و خوشنام الجزایر شده بود، بههمراه تعدادى دیگر از افسران ناراضى، به گروگان نزد فرانسویان گسیل داشت. مدّزومورتو با دریاسالار فرانسوى دیدار كرد و به او وعده داد كه در یك ساعت به اوضاع سامان خواهد داد و ازاینرو دریاسالار دوكن وى را آزاد ساخت. مدّزومورتو، پس از آزادى، به یكى از پیروان وفادار خویش، ابراهیم خوجه، مأموریت داد حسنبابا را بكشد. بدینترتیب، دومین داى الجزایر در 23 رجب 1094 به دست ابراهیم خوجه كشته شد و حكومت الجزایر به مدّزومورتو رسید (اوزون چارشیلى، ج 3، بخش 2، ص 299؛ جیلالى، ج 3، ص 193؛ ایلتر، ص 424ـ 425؛ د.ا. ترك، ذیل مادّه).
منابع : (1) عزیز سامح ایلتر، الأتراك العثمانیون فى افریقیا الشمالیة، ترجمة محمود علیعامر، بیروت 1409/1989؛ (2) عبدالرحمان جیلالى، تاریخ الجزائرالعام، بیروت 1403 / 1983؛ (3) ابوالقاسم سعداللّه، ابحاث و آراء فى تاریخالجزائر، ج 3، بیروت 1990؛ (4) احمد عطیةاللّه، القاموس الاسلامى، قاهره 1383/1963ـ ؛
(5) EI2, s.v., "Hasan Baba", (by R. Le Tourneau); (6) IA, s.v., "Hasan Baba", (by G. Yver); (7) TDVIA, s.v., "Hasan Baba", (by Atilla Cetin); (8) Ismail Hakki Uzuncarsili, Osmanli tarihi, vol.3, pt.2, Ankara 2003.