حزب زحمتكشان ملت ایران ، حزبى با سه دهه فعالیت، از 1330 تا 1360ش، به رهبرى مظفر بقایى كرمانى. هسته اولیه حزب، «سازمان نظارت براى آزادى انتخابات» بود كه در شهریور 1328، همزمان با انتخابات مجلس شانزدهم، براى تأمین آزادى رأیدهندگان و جلوگیرى از تقلب هیئت حاكمه، به ریاست مظفر بقایى كرمانى*، تأسیس شد (رجوع کنید به شاهد، سال 1، ش 4، 24 شهریور 1328، ص 1).
با تشكیل جبهه ملى در آبان 1328، سازمان نظارت، كه به سازمان نگهبانان آزادى تغییرنام داده بود، به آن پیوست. در اوایل 1329ش، خلیل ملكى* و سایر انشعابكنندگانِ حزب توده به این سازمان پیوستند و، با استفاده از تجارب سیاسى خود، سازمان را در میان روشنفكران و كارگران گسترش دادند (نجاتى، 1364ش، ص 86؛ شهبازى، 1382ش ب، ص 21). ملكى و بقایى، براى سازماندهى نیروهاى نهضت ملى، حزبى را در اوایل 1330ش تأسیس كردند كه، به پیشنهاد ملكى، حزب زحمتكشان ملت ایران نامیده شد (بقایى كرمانى، 1382ش، ص 307؛ ملكى، 1332ش، ص 107؛ همو، 1368ش، مقدمه كاتوزیان، ص 89). با اعلام موجودیت این حزب، سازمانهایى كه زیرنظر بقایى بودند، به آن پیوستند، از جمله سازمان مبارزه براى ملى كردن نفت در سراسر ایران و سازمان نگهبانان آزادى (حجازى، ص 31؛ حزب زحمتكشان ملت ایران، 1330ش ب، ص1).
پس از تشكیل حزب زحمتكشان، بقایى رهبرىِ سیاسى و ملكى، نادر نادرپور*، هوشنگ ساعدلو، جلال آلاحمد* و محمدعلى خنجى رهبرىِ فكرى آن را برعهده گرفتند (ملكى، 1368ش، همان مقدمه، ص90). از اهداف حزب، مقابله اصولى با حزب توده ایران* بود، ازاینرو نام زحمتكشان را برگزیدند تا نشان دهند كه در حمایت از كارگران، از حزب توده پیشرَوْتر هستند (بقایى كرمانى، 1382ش، همانجا؛ نیز رجوع کنید به همو، 1358ش، ص 96؛ عظیمى، ص 37ـ38). به گفته كاتوزیان (ص 214)، حزب زحمتكشان، به لحاظ عقیده و تشكیلات و فعالیت و انتشارات و تعداد اعضا، با حزب توده برابرى میكرد.
حزب زحمتكشان متشكل از دو گروه با دو گرایش متفاوت بود: 1)انشعابكنندگان از حزب توده و روشنفكران طبقه كارگر، به رهبرى ملكى. 2)روشنفكران میانهرو و بازرگانان متوسط و كوچك، بهرهبرى بقایى (همانجا). عدهاى از ورزشكاران نیز از حزب حمایت میكردند. گروهى از چماقداران نیز، براى مقابله با حزب توده، وابسته به حزب زحمتكشان بودند (حجازى، ص 32؛ كیانورى، ص 228). روزنامه شاهد ترجمان (ارگان) اصلى حزب زحمتكشان بود كه در مواقع توقیف، عطار بهجاى آن منتشر میشد. همچنین، مجله علم و زندگى بیانكننده دیدگاه نظرى حزب بود (آبراهامیان، ص 256ـ257). این حزب در اهواز، كرج، دزفول و چند شهر دیگر شعبه داشت (شاهد، سال 2، ش 390، 4 خرداد 1330، ص 1؛ مكى، ص 595).
زحمتكشان، حزبى سوسیال دموكراتو خواهان دگرگونیهاى سیاسى بود (گازیوروسكى، ص 60؛ استمپل، ص 55). در سیاست داخلى، از قانون اساسى و حكومت مشروطه سلطنتى حمایت میكرد و بر اصلاحات اساسى در روابط كارگر و كارفرما، ایجاد رفاه براى كارگران و توسعه صنایع سنگین تأكید داشت و در سیاست خارجى، خواهان مناسبات دوستانه با كلیه كشورها، براساس منشور ملل متحد، و مخالف هرگونه سلطه استعمارى بود (رجوع کنید به حزب زحمتكشان ملت ایران، 1330ش الف، ص 4).
حزب زحمتكشان از اركان اساسى جبهه ملى ایران* بود كه نقش اصلى براى مقابله با حزب توده را برعهده گرفت و كوشید نحوه تفكر و اهداف نهضت ملى را به مردم منتقل كند (حجازى، ص 35؛ بقایى كرمانى، 1358ش، همانجا). یكى از اقدامات برجسته حزب، كشف اسناد شركت نفت ایران و انگلیس از خانه ریچارد سدان، نماینده شركت نفت در تهران، بود كه بر اعتبار حزب افزود و مصدق نیز براى دفاع از حقوق ملت ایران، در شوراى امنیت و دادگاه بینالمللى لاهه از آن استفاده كرد (بقایى كرمانى، 1382ش، ص 212 به بعد؛ رائین، ص 61ـ66؛ آیت، ص 186ـ187)؛ هرچند بر پایه یافتههاى جدید، در اصالت این ماجرا تردید وجود دارد و گفته میشود اسناد مذكور، یا بخشى از آنها، جعلى بوده است (براى آگاهى بیشتر رجوع کنید به شهبازى، 1382ش ب، همانجا).
در نیمه دوم 1330ش، مهمترین برنامه حزب زحمتكشان، شركت در انتخابات مجلس هفدهم بود، كه زُهرى و بقایى، دو تن از اعضاى حزب، به مجلس راه یافتند (ملكى، 1332ش، ص 119). رهبران حزب تا اوایل 1331ش از دكتر محمد مصدق* پشتیبانى كردند، اما در همان زمان دو دیدگاه در حزب پدید آمد. جناح چپ، بهرهبرى ملكى، بر پشتیبانى از مصدق تأكید داشت و جناح راست، به رهبرى بقایى، دوران همكارى با مصدق را پایانیافته میدانست (ملكى، 1368ش، همان مقدمه، ص 93؛ شهبازى، 1382ش الف، ص 14).
پس از واقعه 30 تیر 1331، زمینه جدایى بقایى و ملكى فراهم شد. جناح بقایى براى تضعیف دولت، به مخالفت علنى با آن برخاست ولى جناح چپ، در عین انتقاد از دولت، به حمایت همهجانبه از مصدق ادامه داد (شاهد، سال 4، ش 766، 12 مهر 1331، ص 1ـ2؛ ملكى، 1368ش، همانجا؛ نجاتى، 1371ش، ج 1، ص 159). ملكى و یارانش پس از جدایى، حزب زحمتكشان ملت ایران (نیروى سوم) را تشكیل دادند و حزب زحمتكشان قبلى به دسته كوچكى از مریدان و سرسپردگان بقایى بدل شد كه براى مقاصد او قدم برمیداشت (نجاتى، 1364ش، ص 87؛ عظیمى، ص 123؛ بیل، ص 69).
پس از انشعاب، حزب زحمتكشان به مخالفان دولت پیوست و بر ضد مصدق به فعالیت پرداخت. نمایندگان حزب، مجلس را به پایگاه ضدمصدقى بدل نمودند و با لایحه اختیارات تام مصدق و لوایح دولت مخالفت كردند (چه كسى منحرف شد: دكتر مصدق یا دكتر بقائى؟، ص 417؛ شاهد، سال 4، ش 830، 1 دى 1331، ص 1؛ بقایى كرمانى، 1358ش، ص 99). در واقعه 9 اسفند 1331، توطئه قتل مصدق (توسط دربار)، نیز حزب زحمتكشان با طرفداران شاه همكارى كرد و مانع خروج شاه از كشور شد (سفرى، ج 1، ص 732). این حزب در كودتاى 28 مرداد فعالانه شركت كرد و اعضاى آن از جمله كسانى بودند كه به خانه مصدق حمله كردند. روزنامه شاهد نیز در همان روز، در صفحه نخست، زاهدى را نخستوزیر قانونى نامید (رجوع کنید به زاهدى، ص 1، 4؛ شهبازى، 1382ش الف، ص 18؛ نیز رجوع کنید به اسرار كودتا، ص130؛ كودتاى 28 مرداد*). پس از آن، حزب، مانند دربار، كودتا را قیام ملى نامید (رجوع کنید به شاهد، سال 4، ش 1017، 29 مرداد 1332، ص 1) و هم در مورد حزب توده و و هم جبهه ملى رفتارى كینهتوزانه درپیشگرفت (شهبازى، 1382ش الف، همانجا)، ولى بهسبب ناكامى بقایى در تصدى نخستوزیرى، حزب زحمتكشان در مخالفت با دولت زاهدى، به تحریك مردم و دانشگاهیان پرداخت (موحد، ج 3، ص 111) و با برنامه دولت، مبنى بر انحلال مجلس هفدهم یا استعفاى نمایندگان آن، مخالفت كرد (بقایى كرمانى، 1332ش، ص 1). حزب زحمتكشان همچنین تجدید روابط بلاشرط با انگلستان را تسلیم در برابر دشمن متجاوز دانست (همو، 1358ش، ص164؛ سفرى، ج 2، ص 113). افزایش مخالفت این حزب با دولت، به توقیف روزنامه شاهد و اشغال دفتر حزب انجامید (سفرى؛ مكى، همانجاها؛ اسناد لانه جاسوسى، ج 23، ص 169). در همین زمان، حزب براى تهدید مخالفان بقایى، كمیته مجازات را تشكیل داد (آبادیان، 1377ش، ص 182، 401).
فعالیت حزب تا انتخابات مجلس بیستم (1339ش) به تشكیل محافل دوستانه محدود شد و تنها اقدام آن برگزارى تظاهرات آرام با نظارت پلیس در اردیبهشت 1336، همزمان با سالگرد تأسیس حزب، بود (رجوع کنید به مظفر بقایى به روایت اسناد ساواك، ج1، ص 209؛ گازیوروسكى، ص 173). بقایى پس از كسب اجازه از شاه براى شركت در انتخابات، «سازمان نگهبانان آزادى» را احیا كرد، ولى بهسبب فعالیتهاى انتخاباتى ضددولتى بازداشت شد (مكى، همانجا؛ رفیعزاده، ص 107؛ اطلاعات، سال 35، ش 10307، 23 شهریور 1339، ص 1؛ اسناد لانه جاسوسى، ج 23، ص 174). پس از آزادى بقایى (دى 1340)، حزب فعالیت خود را از سر گرفت ولى از برگزارى گردهمایى فراتر نرفت (رجوع کنید به مظفر بقایى به روایت اسناد ساواك، ج 1، ص 357ـ363).
از مهمترین برنامههاى حزب، برگزارى همایش سراسرى در مرداد 1341 بود. در این همایش، بقایى به عنوان رهبر و دیوشلى، بُنَكدار، میرعمادى و عقیلى به عضویت كمیته مركزى برگزیده شدند و مبارزه با حزب توده و جبهه ملى در مرامنامه گنجانده شد و حزب آمادگى خود را براى تشكیل دولت اعلام كرد (مركز اسناد انقلاب اسلامى، آرشیو، پرونده «حزب زحمتكشان ملت ایران»، ش 1922، 1341ش، ص18ـ 24). در این همایش، حسن آیت، كه پس از درگذشت آیتاللّه كاشانى (اسفند 1340) به حزب زحمتكشان پیوسته بود، پیشنهاد كرد كه حزب براساس مذهب شیعه پیریزى شود، اما رهبران آن با ایدئولوژى مذهبى مخالفت كردند (آیت، ص 7، پانویس).
در وقایع خرداد 1342، بقایى از اعضاى حزب خواست كه در این قضایا دخالت نكنند (مظفر بقایى به روایت اسناد ساواك، ج 2، ص 121)، ولى در تیر همان سال، بنابه خواست عدهاى از اعضاى حزب مبنى بر حمایت از روحانیان، وى با ارسال نامهاى خطاب به آنان، از «مرجعیت تامه حضرت آیتاللّه خمینى» پشتیبانى كرد (رجوع کنید به بقایى كرمانى، 1358ش، ص387ـ391؛ حزب زحمتكشان ملت ایران در دفاع از آیتاللّه خمینى، ص 4).
در 1346ش، حزب فاقدتشكیلات و تبلیغات بود و وفاداران آن بیش از صد نفر نبودند (مركز اسناد انقلاب اسلامى، آرشیو، پرونده «حزب زحمتكشان ملت ایران»، ش 1940، 1346ش، ص40). در 1350ش، با اجازه دولت، فعالیت حزب از سرگرفته شد اما در 1353ش، با تشكیل حزب رستاخیز و انحلال احزاب، حزب زحمتكشان هم از فعالیت بازماند (رجوع کنید به مظفر بقایى به روایت اسناد ساواك، ج2، ص377، نیز رجوع کنید به حزب رستاخیز*).
از 1356ش بار دیگر فعالیت حزب زحمتكشان به شكلى محدود از سر گرفته شد و بقایى كوشید آن را احیا نماید (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 433؛ آبادیان، 1382ش، ص 210). در خرداد همان سال، حزب با صدور اعلامیهاى وفادارى خود را به قانون اساسى اعلام كرد و در اعلامیه دیگرى، به تغییر مبدأ تاریخ از شمسى به شاهنشاهى اعتراض كرد و آن را تهدیدى براى قانون اساسى خواند (آبادیان، 1382ش، ص 214، 221).
پس از پیروزى انقلاب اسلامى، تلاش حزب زحمتكشان براى نزدیك شدن به رهبران انقلاب و ملاقات با امام خمینى موفقیتى به همراه نداشت. سران حزب همچنین درصدد جلب انقلابیان برآمدند و به همینمنظور از دولت موقت، به ریاست مهدى بازرگان، به علت آنكه سهم كمى از قدرت را به روحانیان واگذار كرده بود، انتقاد كردند (رجوع کنید به سحابى، ص 231ـ232). حزب در همهپرسى فروردین 1358 نیز به جمهورى اسلامى رأى داد (بقایى كرمانى، 1358ش، ص 511). با این همه، بقایى با توجه به ناكامى در رهبرى حزب و ناتوانیاش در سازگارى با اوضاع جدید، بازنشستگى سیاسى خود را اعلام كرد و چون حزب از حامیان نظام سلطنت بهشمار میرفت، بالطبع با فروپاشى آن نظام، فلسفه وجودى حزب نیز منتفى شد و حیات آن خاتمه یافت (آبادیان، 1377ش، ص 316؛ نیز رجوع کنید به بقایى كرمانى*، مظفر).
منابع : (1) علاوه بر اسناد مذكور در متن، موجود در آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامى؛ (2) حسین آبادیان، «حزب زحمتكشان ملت ایران و انقلاب اسلامى»، فصلنامه مطالعات تاریخى، سال 1، ش 1 (زمستان 1382)؛ (3) همو، زندگینامه سیاسى دكتر مظفر بقایى، تهران 1377ش؛ (4) حسنآیت، درسهایى از تاریخ سیاسى ایران، تهران 1363ش؛ (5) اسرار كودتا : اسناد محرمانه AIC درباره عملیات سرنگونى دكتر مصدق، ترجمه حمید احمدى، تهران: نشر نى، 1379ش؛ (6) اسناد لانه جاسوسى، ج :23 احزاب سیاسى در ایران (4)، (تهران، بیتا.)؛ (7) مظفر بقایى كرمانى، «انحلال مجلس مردود است، از طرف هر كس كه باشد»، شاهد، سال 5، ش 1065، 28 مهر 1332؛ (8) همو، خاطرات دكتر مظفر بقایى كرمانى، مصاحبهكننده : حبیبلاجوردى، تهران 1382ش؛ (9) همو، شناخت حقیقت: دكتر مظفر بقائى كرمانى در پیشگاه تاریخ، (كرمان ?1358ش)؛ (10) چه كسى منحرف شد: دكتر مصدق یا دكتر بقائى؟، (بیجا: صنوبر، 1363ش)؛ (11) مسعود حجازى، رویدادها و داورى: 1339ـ1329، خاطرات مسعود حجازى، تهران 1375ش؛ (12) حزب زحمتكشان ملت ایران، «اساسنامه موقت حزب زحمتكشان ملت ایران»، شاهد، سال 2، ش 384، 26 اردیبهشت 1330الف؛ (13) همو، «بیانیه حزب زحمتكشان ملت ایران»، همان، 26 اردیبهشت 1330ب؛ (14) حزب زحمتكشان ملت ایران در دفاع از آیتاللّه خمینى، (تهران: حزب زحمتكشان ملت ایران، 1342ش)؛ (15) اسماعیل رائین، اسنادخانه سدان، تهران 1358ش؛ (16) فضلاللّه زاهدى، «متن مصاحبه سرلشگر زاهدى»، شاهد، سال 4، ش 1016، 28 مرداد 1332؛ (17) عزتاللّه سحابى، ناگفتههاى انقلاب و مباحث بنیادى ملى، تهران 1383ش؛ (18) محمدعلى سفرى، قلم و سیاست، تهران 1371ـ1380ش؛ (19) عبداللّه شهبازى، «دوستهاى نامرئى، دشمنان صمیمى»، زمانه، ش 17 (بهمن 1382الف)؛ (20) همو، «معماى مظفر بقایى»، همان، ش 16 (دى 1382ب)؛ (21) فخرالدین عظیمى، حاكمیت ملى و دشمنان آن: پژوهشى در كارنامه مخالفان بومى و بیگانه مصدق برپایه تازهترین سندها، تهران 1383ش؛ (22) محمدعلى كاتوزیان، اقتصاد سیاسى ایران : از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوى، ترجمه محمدرضا نفیسى و كامبیز عزیزى، تهران 1372ش؛ (23) نورالدین كیانورى، خاطرات نورالدین كیانورى، تهران 1372ش؛ (24) مظفر بقایى بهروایت اسناد ساواك، تهران : وزارت اطلاعات، مركز بررسى اسناد تاریخى، 1382ـ1383ش؛ (25) حسین مكى، خاطرات سیاسى حسین مكى، تهران 1368ش؛ (26) احمد ملكى، تاریخچه جبهه ملى، (تهران ?1332ش)؛ (27) همو، خاطرات سیاسى خلیل ملكى، تهران 1368ش؛ (28) محمدعلى موحد، خواب آشفته نفت، تهران 1378ـ1383ش؛ (29) غلامرضا نجاتى، تاریخ سیاسى بیست و پنج ساله ایران: از كودتا تا انقلاب، تهران 1371ش؛ (30) همو، جنبش ملى شدن صنعت نفت ایران و كودتاى 28 مرداد 1332، تهران 1364ش؛
(31) Ervand Abrahamian, Iran between two revolutions, Princeton, N. J. 1983; (32) James A. Bill, The eagle and the lion: the tragedy of American-Iranian relations, New Haven 1988; (33) Mark J. Gasiorowski, U.S. foreign policy and the Shah, Ithaca 1991; (34) Mansur Rafizadeh, Witness: from the Shah to the secret arms deal: an insider's account of U.S. involvement in Iran, NewYork 1987; (35) John Stempel, Inside the Iranian revolution, Bloomington 1981.