responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6080

 

حزب توده پس از انقلاب اسلامى ، اعلام مواضع حزب توده ایران نسبت به انقلاب اسلامى، رهبرى امام خمینى و نظام جمهورى اسلامى، بازیافت فرصتى براى تجدید حیات حزب در ایران بود. از همین روى سازمان نوید و توده‌ایهاى آزاد شده از زندان، زمینه فعالیت علنى حزب را در ایران فراهم كردند. سازمان نوید در روزنامه كیهان نفوذ داشت و یكى از رهبران اصلى سازمان نوید، كه معاون سردبیر روزنامه كیهان بود، با برجسته كردن نقش حزب توده و مواضع شوروى در قبال انقلاب، در فعالیت دوباره حزب توده ایران نقش مؤثرى داشت (طبرى، ص 296؛ براى نمونه‌اى از مواضع كیهان رجوع کنید به كیهان، ش 10619، 2بهمن 1357، ص 6، ش10620، 3 بهمن 1357، ص 8، ش 10630، 16 بهمن 1357، ص 8). در 23 بهمن 1357، حزب با انتشار بیانیه‌اى در پاریس، خواستار آزادى فعالیتش در ایران شد (رجوع کنید به كیهان، ش 10367، 24 بهمن 1357، ص 5) و در پى آن، جوانشیر (فرج‌اللّه میزانى) را براى سازماندهى تشكیلات به ایران اعزام كرد. حزب در آخرین پلنومى كه در خارج از ایران (پلنوم شانزدهم) در اسفند 1357 در لایپزیك (آلمان شرقى) برگزار كرد، بر انتقال سریع رهبرى و اعضاى حزب به ایران تأكید ورزید. در پى انتشار روزنامه مردم در اسفند 1357 در تهران، گشایش دفتر حزب در بهار 1358ش و انتقال كمیته مركزى حزب از آلمان شرقى به ایران، فعالیت علنى آن آغاز شد (كیانورى، 1372ش، ص 502، 505، 511؛ طبرى، ص 297؛ اسناد و دیدگاه‌ها، ص940ـ941، 963). پس از استقرار رهبرى حزب در ایران، هیئت سیاسى به منظور «مقابله با شرایط اضطرارى»، هسته اصلى سازمان نوید را به عنوان سازمان مخفى حفظ كرد و از آن پس، سازمان نوید به‌تدریج گسترش یافت و نقش وسیعى چون جمع‌آورى اطلاعات، رهبرى واحدهاى نظامى و نفوذ در نهادهاى دولتى و اجتماعى به آن واگذار شد (كیانورى، 1372ش، ص540؛ طبرى، همانجا).

در فروردین 1360 پلنوم هفدهم در ایران برگزار شد كه مطابق تصمیم آن، در تركیب رهبرى حزب تغییراتى صورت گرفت و عده‌اى از اعضا، از جمله ایرج اسكندرى از هیئت سیاسى و حمید صفرى از كمیته مركزى، بركنار شدند و تركیب جدید هیئت دبیران، هیئت سیاسى، اعضاى كمیته مركزى و مشاور كمیته مركزى تعیین شد (كیانورى، 1372ش، ص 518ـ 521). اختلافات درونى میان طرفداران اسكندرى و كیانورى كه در آستانه انقلاب شدت یافته بود به پس از انقلاب نیز كشیده شد و در پلنوم هفدهم ــ با كنار زدن جناح اسكندرى، ــكه حامى مشی‌لیبرالیستى بود، از كمیته مركزى حزب ــ «خط كیانورى» كه طرفدار دفاع از دموكراسىِ انقلابى بود سیطره یافت (حزب توده از شكل‌گیرى تا فروپاشى، ص 245؛ نیز رجوع کنید به اسكندرى، ص177ـ 178؛ كیانورى، 1372ش، ص 488ـ494؛ طبرى، ص 263ـ 264). كیانورى، دبیر اول حزب، كه در رأس هیئت دبیران بود، عملا حزب را زیر سیطره خود داشت و در سالهاى پایانىِ فعالیت حزب، «دیكتاتورى خاصى» بر آن حاكم كرده بود (اسكندرى، ص 180؛ طبرى، ص 299).

حزب توده ایران به‌ رغم احتراز از ایجاد تضاد با نظام حكومت اسلامى، به‌سبب دوگانگى حاكم بر مواضعش، عملا رو در روى این نظام قرار گرفت. اصرار حزب بر ادامه بقا، مانع از آن بود كه اغراض سیاسی‌اش را آشكارا عملى سازد، ولى فعالیتهاى نهانى آن، حاكى از اهداف حزب در نیل به قدرت سیاسى بود. انحراف از آرمانها و شعارهاى حكومت اسلامى، مانند «نه غربى نه شرقى»، در وابستگى حزب به شوروى تجلى می‌كرد. حزب پس از انقلاب تلاش می‌كرد به عنوان «حزب طراز نوین طبقه كارگر»، ضمن ترویج ماركسیسم، به اهداف آرمانی‌اش یعنى ایجاد جامعه سوسیالیستى جامه عمل بپوشاند. این نگرش با واقعیتهاى جامعه ایران، كه همواره براى حزب مشكل‌ساز بود، در تضاد قرار داشت. دوگانگى حاكم ــیعنى دوجنبه از فعالیت حزب كه به صورت «آشكار و علنى» و «پنهان و سلسله عملیات غیرقانونى» بودــ خصلت بارز حزب از آغاز تا فروپاشى آن محسوب می‌شد (رجوع کنید به اعترافات سران حزب توده ایران، ج 1، ص 51، 62، 82، 85؛ اسناد و دیدگاه‌ها، ص 965). به نوشته طبرى (ص 303)، حزب بعد از پلنوم شانزدهم درصدد تشكیل «جبهه متحد خلق» بود، جبهه‌اى متشكل از نیروهاى خط امام، حزب دموكرات كردستان ایران، فدائیان خلق، مجاهدین خلق و نیروهاى لیبرال حامى مهدى بازرگان. ولى این سیاست، به علت «ارزیابى غلط» و «پنداربافى»، به‌جایى نرسید. حزب همچنین براى بسط ارتباط و انتقال افكار خود به مردم نشریاتى منتشر كرد كه اینها بودند: مردم، كه پس از توقیف، جرقه نو و اتحاد مردم جانشین آن شد؛ جهان زنان؛ آرمان؛ جوانان توده؛ اتحاد؛ و فصلنامه شوراى نویسندگان و هنرمندان (همان، ص 301، 306).

حزب در مسیر سازماندهى خود به فعالیتهایى پرداخت كه نشان‌دهنده تعارض سیاسی‌اش با حاكمیت جمهورى اسلامى بود. جذب نیروهاى نظامى به حزب و تشكل دادن به آنان در «سازمان مخفى حزب»، نفوذ در نهادهاى دولتى، فعالیتهاى اطلاعاتى، داشتن چاپخانه مخفى و نگهدارى سلاح نمونه‌اى از این فعالیتها بود. افزون بر آن، كمكهاى دولت شوروى به حزب همچنان ادامه یافت (رجوع کنید به اعترافات سران حزب توده ایران، ج 1، ص 62ـ64، 70). حزب همچنین با جذب دسته‌اى از چریكهاى فدایى خلق، كه به شاخه اكثریت معروف شدند، حزب را تقویت كرد، ولى به دو دلیل آنها را در سازمان حزب ادغام نكرد. نخست به دلیل كمّیت شاخه اكثریت، كه موجب می‌شد مقامات جمهورى اسلامى ایران را به گسترش حزب توده حساس كند. دوم آنكه در صورت انحلال حزب، سازمان چریكها می‌توانست ادامه بقاى حزب را تأمین كند (سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشى، ج 1، ص 360ـ362). حزب توده، براى تحقق اهداف اصلى خود، به طراحى «اهداف استراتژیك»، «اهداف مرحله‌اى» و «برنامه‌هاى كوتاه‌مدت و درازمدت» اقدام كرد. مقبولیت حزب نزد مردم براى سران حزب حائز اهمیت بود؛ از این رو، بخشى از اهداف آن ناظر به این امر می‌شد، از جمله گسترش تشكیلات علنى حزب در میان مردم و كوشش براى تطهیر گذشته حزب (اعترافات سران حزب توده ایران، ج 1، ص 90ـ 91؛ حزب توده از شكل‌گیرى تا فروپاشى، ص 288ـ 289). دفاع از خط امام و روحانیت در چهارچوب اهداف مرحله‌اى حزب قرار داشت و به همین منظور، با انتشار كتاب 18 سال پشتیبانى از خط امام در بهار 1360ش، پیشینه حمایت حزب از «روحانیت مترقى» و به طور اخص از امام خمینى را به واقعه پانزده خرداد 1342 برگرداند و در توجیه این امر، دفاع از مبارزه روحانیت مترقى را «نتیجه برخورد علمى و اصولى حزب» نسبت به «مرحله انقلاب» و نه ناشى از «مشى فرصت‌طلبانه» و «سازش‌كارانه» دانست (رجوع کنید به 18 سال پشتیبانى از خط امام، ص 6). در چهارچوب این سیاست، حزب براى جلب اعتماد سران جمهورى اسلامى، بخشى از اطلاعات نظامى و غیرنظامى و نیز اطلاعاتى در مورد گروههاى مخالف حكومت را در اختیار آنان می‌گذاشت (طبرى، ص 309). در عین حال، به همسویى با سیاست دولت شوروى به مثابه یك اصل پایبند بود (براى نمونه رجوع کنید به همان، ص 301ـ302، 307؛ اعترافات سران حزب توده، ج 1، ص :33 موضع‌گیرى درباره جنگ عراق با ایران، پس از آزادسازى خرمشهر). در این میان دادن اطلاعات به شوروى ــكه به ادعاى كیانورى (1372ش، ص 546)، صرفآ درباره «تكنولوژى نظامى امریكاییها» و «مقابله با توطئه‌هاى امریكا» بودــ بخشى از تلاش حزب براى براندازى محسوب می‌شد. كیانورى كه پیشتر وابستگى حزب به دولت شوروى را «افسانه» می‌خواند (1360ش، ص 24) بعدها با پذیرش رابطه جاسوسى حزب با شوروى، تلویحآ بر وابسته بودن حزب به شوروى صحه گذاشت (رجوع کنید به 1372ش، ص 548ـ 549). فعالیت مخفى حزب با رهبرى كمیسیون سه نفرى (كیانورى، جوانشیر و حجرى) صورت می‌گرفت. از جمله این فعالیتها، جمع‌آورى اطلاعات نظامى از طریق سازمان نظامى حزب و ارسال آن به شوروى زیرنظر كمیسیون بود (طبرى، ص 308).

مسئولان جمهورى اسلامى فعالیت حزب را زیرنظر داشتند و براى پایان دادن به این فعالیتها، در بهمن 1361 در نخستین مرحله عملیات، كیانورى و همسرش مریم فیروز و سپس حدود چهل تن از اعضاى حزب دستگیر شدند، كه با واكنش سایر اركان حزب مواجه شد؛ آنان اتهامات وارد بر حزب را تكذیب كردند و سازمانهاى اطلاعاتى غرب را در دستگیرى اعضاى رهبرى حزب دخیل دانستند. پس از كسب اطلاعات از دستگیرشدگان، دومین مرحله عملیات در اردیبهشت 1362 صورت گرفت كه 170 تن از اعضاى حزب و سازمانهاى مخفى و نظامى در تهران و بیش از پانصد تن در شهرستانها بازداشت شدند. در این مرحله حدود هشتاد خانه مخفى حزب كشف شد و مقادیر زیادى سلاح و پرونده‌هاى محرمانه به دست آمد و در پى آن، سران و اعضاى حزب محاكمه شدند (حزب توده از شكل‌گیرى تا فروپاشى، ص 796؛ اعترافات سران حزب توده ایران، ج 1، ص 26ـ27).

افزون بر فروپاشى سازمان حزب در ایران، بنیان حزب نیز در ایران، با توجه به تزلزل نورالدین كیانورى و احسان طبرى (دو تن از اعضاى متنفذ آن، كه هدایت دستگاه رهبرى را برعهده داشتند)، عملا از هم گسست.

پس از فروپاشى حزب توده در ایران، شمارى از اعضاى حزب در آلمان و فرانسه، با تشكیل گروه «حزب دموكراتیك مردم ایران»، كوشیدند بخش عمده‌اى از وابستگان مقیم خارج حزب را جذب كنند و به فعالیتهاى خود ادامه دهند (كیانورى، 1372ش، ص 556، توضیحات مصاحبه‌كننده).


منابع :
(1) ایرج اسكندرى، خاطرات سیاسى، به كوشش علی‌دهباشى، تهران 1368ش؛
(2) اسناد و دیدگاه‌ها: حزب توده ایران از آغاز پیدایى تا انقلاب بهمن 1357، (بی‌جا): حزب توده ایران، 1360ش؛
(3) اعترافات سران حزب توده ایران، ج 1، (تهران): نشر نگره، 1375ش؛
(4) حزب توده از شكل‌گیرى تا فروپاشى (1368ـ 1320)، به كوشش جمعى از پژوهشگران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى، 1387ش؛
(5) سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشى، ج 1، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى، 1370ش؛
(6) احسان طبرى، كژ راهه: خاطراتى از تاریخ حزب توده، تهران 1367ش؛
(7) نورالدین كیانورى، خاطرات نورالدین كیانورى، تهران 1372ش؛
(8) همو، مسائل مبرم انقلاب پس از پیروزى پیروان خط امام در انتخابات، (بی‌جا): حزب توده ایران، 1360ش؛
(9) 18 سال پشتیبانى از خط امام: حزب توده ایران و جنبش خونین 15 خرداد، (بی‌جا): حزب توده ایران، 1360ش.

/ پروین قدسی‌زاد /

دیدگاهها و اظهارنظرها. حزب توده ایران، سازمان یافته‌ترین تشكل سیاسى در ایران، نه تنها به عنوان نهاد حزبى بلكه از حیث ظهور تفكر ماركسیستى ـ لنینیستى و ادامه جنبش كمونیستى حائز اهمیت است. این حزب در فرصت تاریخى مناسبى كه امكان رشد و توسعه احزاب فراهم شده بود، با مطرح كردن «دكترین مدوّن جهانى» و برنامه‌هاى اجتماعى و اصلاح‌طلبانه‌اش، در اوضاعى كه حزبِ فعالِ دیگرى وجود نداشت، قشر روشنفكر را كه خواهان تغییرات و اصلاحات اجتماعى بودند، به‌سوى خود جذب كرد (رجوع کنید به ملكى، 1360ش، ص 331ـ 339). در عین حال، از بدو شكل‌گیرى، در معرض نقد و مخالفت و اظهارنظرهاى گوناگون و بعضآ متضاد با یكدیگر بود. در این مقاله، مجموعه اظهارات از دو منظر درونى و بیرونى عرضه می‌شود. ارزیابى و نقد درونى حزب را اعضا، چه در سطح رهبرى چه به عنوان عضو ساده حزب، صورت می‌دادند. نقد بیرونى آن، برخاسته از جریانهاى معارض با ایدئولوژى حاكم بر حزب و معترضان به عملكرد آن بود. از همین روى، در بیش از شصت سال فعالیت حزب، به‌ویژه در مقاطع فعالیت علنى آن، حزب به عنوان یك تشكل سیاسى تأثیرگذار توانست موجب بیشترین تفسیرها و برانگیختن مبارزات ایدئولوژیك مخالفانِ خود باشد. این نقدها و تفسیرها از پایگاه طبقاتى، اختلافات درونى و عملكرد حزب گرفته تا مقابله علمى با نفوذ اندیشه ماركسیستى ـ لنینیستى را شامل می‌شد.

نخستین نقدها و مخالفتها از درون حزب آغاز شد. عبدالرحیم طهورى، از اعضاى قدیم حزب، این حزب را به‌سبب دارا بودن پایگاه طبقاتىِ «مرفه و فئودال»، حزب طبقه كارگر نمی‌دانست. به گفته او، حتى پیوستن روشنفكران و زحمتكشان جامعه به حزب نتوانست آن را «حزب طراز نوین» و «حزب طبقه كارگر» كند تا به عنوان حزب انقلابى با دشمنان طبقاتى و استبداد سلطنتى مبارزه نماید. او «وابستگى طبقاتى» و «خصلت خرده‌بورژوازى» حزب را نیز دلیلى بر «عاملیت امپریالیسم» در آن دانسته است (رجوع کنید به طهورى، ص 5ـ6،10، 35). هسته‌هاى ماركسیستى، چون چریكهاى فدایى خلق، نیز ماهیت طبقاتى حزب و «دید بورژوامنشانه» آن را مانعى در برابر مبارزه مسلّحانه مردم با حاكمیت سیاسى می‌دانستند. آنان همچنین هدف نهایى حزب را «رفرمیسم بورژوایى» تلقى می‌كردند كه زیر پوشش ماركسیسم به سمت بورژوازى می‌خزد (رجوع کنید به جبهه واحد ضد دیكتاتورى و دارودسته حزب توده، ص 4، 6، 17، 20).

اختلافات درونى، تضاد رهبرى و خصوصیات دستگاه رهبرى، در صدر انتقادها و اتهامات وارد بر حزب قرار داشت كه برخى از رهبران آن را مطرح و به آن اعتراض كردند. فریدون كشاورز، عضو مستعفى كمیته مركزى حزب، پس از حوادث 28 مرداد 1332 و خروج رهبران حزب از ایران، با اذعان به وجود اختلافات دیرینه در دستگاه رهبرى حزب، ریشه این اختلافات را به پیش از تأسیس حزب ارجاع می‌داد كه به اعتقاد وى موجب دو دستگى میان رهبران حزب شد و از همین روى دو رهبرى و دو سیاست، یكى فعال و دیگرى خنثى و فرصت‌طلب، در حزب به وجود آمد. وى فراكسیون فعال در رهبرى حزب را، كه «مجرى دستورات مقامات خارجى» بود، در حكم مغز كوچك و بیمارى می‌دانست كه بدنه سالم و قوى حزب را هدایت می‌كرد (ص 20، 26). ایرج اسكندرى، دبیر اول حزب، نیز با تأكید بر دیرینه بودن اختلافات و وجود دو گروه و دو سیاست معارض در حزب، سیاستهاى حزب را تحت‌الشعاع این اختلافات و مؤثر در تضعیف آن می‌دانست (1368ش، ص 177). به گفته خلیل ملكى، از اعضاى حزب، كه در 1326ش از آن انشعاب كرد، رهبرى حزب دنباله‌رو جریانها بود و در رهبرى جریانهاى حزبى و سیاسى ابتكارى نداشت. وى این وضع را ناشى از «حس حقارت و عدم اطمینان از خود» در رهبران می‌دانست (حزب توده چه گفت و چه كرد؟، ص 77). به اعتقاد یكى دیگر از اعضاى قدیم حزب، معایب حزب در پایه و اساس آن و اصلاح آن از درون غیرممكن بود (رجوع کنید به استعفا از حزب توده، ص 4). ماهیت وابسته حزب كه رهبران حزب نیز در آن اتفاق‌نظر داشتند، منشأ داورى منفى نسبت به حزب به عنوان عامل اجرایى و آلت دست شوروى بود. این وابستگى، كه از آغاز فعالیت حزب بروز نمود، به هنگام تظاهرات حزب در حمایت از درخواست شوروى براى كسب امتیاز نفت شمال در 1323ش و پشتیبانى نیروهاى نظامى شوروى از آن، كاملاً نمایان شد و شك و تردیدهایى در میان برخى اعضاى آن به‌وجود آورد. به گفته جلال آل‌احمد (ص 416، 418، 438)، از همان زمان براى وى «اما» پیش‌آمد كه بعدها به جدایی‌اش از حزب انجامید. وى حزب را ابزار كار شوروى و مبلّغ جهان‌بینى وارداتى می‌دانست.

چاپ مقاله‌اى از احسان طبرى كه منطقه شمال ایران را «حریم امنیت» شوروى خواند و نیز مخالفت فراكسیون حزب در مجلس چهاردهم با تصویب قانون منع مذاكره با دولتهاى خارجى درباره نفت در زمان حضور نیروهاى خارجى در ایران ــكه لایحه آن به ابتكار دكتر محمد مصدق در مجلس ارائه شده بود ــ وابستگى حزب به شوروى را بیش از پیش آشكار كرد (رجوع کنید به مردم براى روشنفكران، ش 12، 19 آبان 1323، ص 1؛
كشاورز، ص 75)، كه به گفته اسكندرى (1381ش، ص 438)، این وابستگى در دوران مهاجرت حزب روند فزاینده‌اى داشت.

ملكى (1360ش، ص339،342ـ343)، در تشریح اختلافات درونى حزب، از تشكیل گروه «اصلاح‌طلبان» در حزب یاد كرده است؛
گروهى كه اعضاى كمیته مركزى حزب را «نوكرِ نوكرِ سفارت» شوروى می‌خواندند و براى استقلال حزب در برابر شوروى تلاش می‌كردند.

حزب به‌سبب بهره‌مندى از امكانات وسیع مادّى، چاپ نشریات متعدد و تشكیلات وسیع ــكه به گفته اسكندرى (1381ش، ص 565) كمتر جایى در ایران بود كه حزب در آن تشكیلاتى نداشت ــ گسترش بی‌سابقه‌اى یافت. از سوى دیگر، تبلیغات حزب در حمایت از جامعه كارگرى و تحقق آرمان برپایى جامعه عدالت‌محور و بی‌طبقه، و نیز مخالفتش با نظام حاكم، در گسترش نفوذ آن در مراكز دانشگاهى و ادارى و كارگرى و غلبه «فرهنگ توده‌اى» مؤثر بود. اما تلاش حزب براى ترویج اندیشه‌هاى ماتریالیستى و ماركسیستى در جامعه اسلامى، و اظهارات صریح ضددینى در مكتوبات رسمى و غیررسمى حزب، واكنش متدینان را در همه سطوح برانگیخت و اقداماتى نیز در پى داشت. این واكنشها و اقدامات، جنبه بیرونى مخالفتها و نقد حزب محسوب می‌شد. درواقع، پس از شهریور 1320، حزب توده عملا پیش‌گام فعال‌سازى گفتمان ضدیت با دین شد، به گونه‌اى كه در جامعه متدینان، هرگونه اقدام ضدمذهبى تداعی‌كننده حزب توده بود. تشكلهایى از مخالفان ــكه از حیث دیدگاههاى نظرى، در مقام انتقاد از حزب برآمدندــ بیرون از حزب شكل گرفت كه جنبشى در قالب تشكلهاى اسلامى و نیز تقابل علمى از طریق تدوین آثار مقابله‌گر با اندیشه حاكم در حزب بود. تشكیل انجمنهاى اسلامى (مانند انجمن پیروان اسلام) و نیز حزب مردم ایران به رهبرى محمد نخشب*، كه با نظریه «عدالت اجتماعى بر پایه خداپرستى» در برابر حزب توده قدعلم كرد، از جمله این تشكلها بود (شریعتمدارى، ص 43ـ46، 62ـ63).

افزون بر آن در برابر مكتب مادّی‌گرى كه حزب توده نماینده آن محسوب می‌شد، جنبشى علمى پدید آمد كه منتقد این مكتب بود. از جمله آثارى كه در آنها اندیشه مادّی‌گرى به نقد كشیده شد، اینها بودند: اصول فلسفه و روش رئالیسم، نوشته سیدمحمدحسین طباطبائى، با شرح مرتضى مطهرى، كه در موارد زیادى به آثار منتشره حزب یا آثار كسانى چون تقى ارانى ارجاع می‌دهد؛
علل گرایش به مادّیگرى، از مرتضى مطهرى؛
فیلسوف نماها، از ناصر مكارم شیرازى؛
در پیرامون ماتریالیسم، یا، منشأ فساد، از حاج‌سراج انصارى.

در همین زمینه طرح جدّی‌تر مباحث دینى و توجه بیشتر به اصول و موازین اسلام در حوزه نشریات نیز گاهى براى جلوگیرى از جذب نسل جوان به اندیشه ماركسیستى و ترویج مادّی‌گرى بود كه حزب بیشترین سهم را در این ماجرا داشت. در این میان تأسیس نشریات آیین اسلام و دنیاى اسلام و نیز انتشار نشریه مسلمین كه حاج‌سراج انصارى مؤسس یا همكار آنها بود، بسیار تأثیرگذار بود (رجوع کنید به جعفریان، ص 21ـ78). نشریه درسهایى از مكتب اسلام ــكه شمارى از نویسندگان و مدرّسان حوزه علمیه قم، با تأیید مرجع‌تقلید آن زمان، آیت‌اللّه بروجردى، آن را تأسیس كردندــ و یكى دو نشریه دیگر در همان زمینه نیز همین رویكرد مقابله علمى با ایدئولوژى رسمى حزب توده را داشتند. در عرصه خطابه نیز مقابله با حزب توده از طریق سخنرانى در مساجد و رادیو صورت می‌گرفت. از شخصیتهاى بارز در این زمینه محمدتقى فلسفى بود كه سخنرانیهاى وى در محافل دینى، به قصد مبارزه با حزب توده و خنثى كردن فعالیتهاى اعضاى آن در زمینه‌هاى دینى بود (رجوع کنید به فلسفى، ص 110ـ112، 123ـ 125، 142). به اعتقاد فلسفى (ص 120) حزب توده، افزون بر حمایت از شوروى، صریحآ در مقابل اسلام و خدا ایستاده و تعالیم الهى را انكار می‌كند. مبارزه با حزب توده همچنین در زمره اهداف و فعالیتهاى عباسعلى اسلامى، مؤسس جامعه تعلیمات اسلامى*، بود كه در سفرهایش به مناطق گوناگون كشور نمودِ بیشترى داشت، از آن جمله سفرش به خوزستان به قصد رویارویى با اعضاى حزب توده بود كه در میان كارگران شركت نفت آبادان نفوذ كرده بودند (رجوع کنید به كرمی‌پور، ص 36ـ 37، 133).

نحوه عملكرد حزب در عرصه منافع ملى موجب شد تا جریان ملی‌گرا، به رهبرى دكتر مصدق و سپس اخلاف او، در برابر آن موضع گیرند. از جمله اهداف اعلام شده این جریان، صف‌آرایى در برابر كمونیسم بود. ملی‌گراها كه همواره در اندیشه و تلاش براى تحصیل حق حاكمیت ملى بودند، رو در روى هرگونه نگرش و عملكرد وراى آن قرار می‌گرفتند. تعبیر از اعضاى حزب توده به «فرزندان گم‌گشته ملت»، متهم كردن حزب به همراهى با خطوط كلى سیاستهاى انگلستان و بیان وابستگى آن به شوروى كه عملا مانع فعالیت حزب در جهت نهضت ملى بود، از جمله این رویاروییها بود (رجوع کنید به صفحاتى از تاریخ معاصر ایران، ج 2، ص 121، 201ـ202، 510). ملی‌گراها همچنین بر پایه اسناد خانه سِدان نشان دادند كه در جریان نهضت ملى كردن صنعت نفت، جراید حزب توده* (از جمله بسوى آینده و چلنگر) با دریافت كمك مالى از شركت نفت ایران و انگلیس، با ملى كردن صنعت نفت به مخالفت برخاستند و تعبیر «توده‌اى نفتى» دكتر مصدق نیز از همین مقوله بود (رجوع کنید به رائین، ص 315ـ316؛
صفحاتى از تاریخ معاصر ایران، ج 1، ص 19؛
كاتوزیان، ص 221).

در نگاه دیگر، حزب توده ایران را می‌توان تشكلى ارزیابى كرد كه بنیان سیاستها و عملكردش بر پایه ایدئولوژى ماركسیستى ـ لنینیستى و در چهارچوب ماتریالیسم و ترویج آن در جامعه بود. این حزب از حیث دارا بودن الگوى فكرى خاص، اشتیاق نسل جوان را براى ورود به عرصه سیاست و مبارزه سیاسى برانگیخت. می‌توان ادعا كرد كه حزب سهم زیادى در سیاسى كردن دانشگاهها و دانشجویان داشت. مصداق این ادعا شكل‌گیرى گروههاى چریكى معارض با حكومت پهلوى است، گروههایى چون سازمان چریكهاى فدایى خلق، و سازمان انقلابى حزب توده ایران كه نیروهاى دانشگاهى منشعب از حزب بودند. حزب همچنین سهمى جدّى در جنبش نوین «تاریخ‌نگارى علمى» داشت. ارائه الگو و بیان حقایق تاریخى در قالب علمى مبتنى بر دیدگاههاى ماركسیستى نه فقط در تاریخ‌نگارى (به ویژه تاریخ‌نگارى روایى) تأثیر گذاشت، بلكه رویكرد علمى بسیارى از پژوهشگران، از ماركسیست و غیرماركسیست، در حوزه تاریخ شد. چگونگى پرداختن حزب به تاریخ درخور تأمل است. این امر مطابق اغراض و ایدئولوژى سیاسى حزب صورت می‌گرفت كه با تطبیق الگوهاى ماركسیستى با حقایق تاریخى یا تطبیقِ حقایق با آن الگوها، وارونگى تاریخ را در پى داشت (براى نمونه رجوع کنید به نقد خنجى بر تاریخ ماد دیاكونوف). حزب همچنین در حوزه ترجمه، به‌ویژه ترجمه آثار مورخان ماركسیست شوروى به منظور انتقال دیدگاههاى آنان، نقش تعیین‌كننده‌اى ایفا كرد كه در طرف مقابل، به پدید آمدن آثار انتقادى انجامید (نیز رجوع کنید به ماركسیسم*).


منابع :
(10) جلال آل‌احمد، در خدمت و خیانت روشنفكران، تهران 1374ش؛
(11) استعفا از حزب توده، به قلم م. ن.، (بی‌جا: بی‌نا.، بی‌تا.)؛
(12) ایرج اسكندرى، خاطرات ایرج اسكندرى: دبیر اول حزب توده ایران (1349ـ 1357)، تهران 1381ش؛
(13) همو، خاطرات سیاسى، به كوشش على دهباشى، تهران 1368ش؛
(14) جبهه واحد ضد دیكتاتورى و دارودسته حزب توده، (بی‌جا): سازمان چریك‌هاى فدائى خلق ایران، (1357ش)؛
(15) رسول جعفریان، حاج مهدى سراج انصارى: ستاره‌اى درخشان در عرصه مطبوعات دینى، قم 1382ش؛
(16) محمدعلى خنجى، رساله‌اى در بررسى تاریخ ماد و منشاء نظریه دیاكونوف، همراه با چند مقاله و یادداشت دیگر، تهران 1358ش؛
(17) اسماعیل رائین، اسنادخانه سدان، تهران 1358ش؛
(18) على شریعتمدارى، سیاست و خردمندى: خاطرات تاریخی‌وسیاسى دكتر علی‌شریعتمدارى، به كوشش علی‌محمد گودرزى، (تهران) 1378ش؛
(19) صفحاتى از تاریخ معاصر ایران: اسناد نهضت مقاومت ملى ایران، ج :1 حدیث مقاومت، (تهران): نهضت آزادى ایران، 1365ش، ج :2 نشریات راه مصدق و ضمائم آن، (تهران): نهضت آزادى ایران، 1363ش؛
(20) عبدالرحیم طهورى، نقدى بر كارنامه سیاه یك ساله حزب توده ایران، (بی‌جا) 1359ش؛
(21) محمدتقى فلسفى، خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى، تهران 1376ش؛
(22) محمدعلى كاتوزیان، مصدق و نبرد قدرت در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران 1371ش؛
(23) حمید كرمی‌پور، جامعه تعلیمات اسلامى (آیت‌اللّه شیخ‌عباسعلى اسلامى و نقش ایشان در انقلاب اسلامى)، تهران 1380ش؛
(24) فریدون كشاورز، من متهم می‌كنم كمیته مركزى حزب توده ایران را، (تهران 1357ش)؛
(25) خلیل ملكى، حزب توده چه گفت و چه كرد؟ جبهه ملى چه كرده و چه باید بكند؟، (تهران: شاهد، بی‌تا.)؛
(26) همو، خاطرات سیاسى ملكى، تهران 1360ش.

/ پروین قدسی‌زاد /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 6080
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست