حروف ، علم، مجموعه روشهاى اسرارآمیزى كه در آن حروف الفبا به ترتیب خاصى طبقهبندى میگردند و براى هر حرف یا تركیبى از آنها یا معادل عددى آنها خواص فراطبیعى قائل میشوند. گاهى با انجام دادن عملیاتى صورى بر روى حروف، احكامى چون سعد و نحس امور، پیشبینى آینده، شفاى امراض، ایجاد عاطفه بین اشخاص، استمداد از نیروهاى غیبى و مسائلى از این دست، استنباط یا با آنها اعمال میشود. در این مقاله، بهرغم شبهعلم بودن حروف، باتوجه به طبقهبندى آن در زمره علوم در دوره اسلامى، از آن به علم حروف یاد میشود.
درباره جایگاه علم حروف در میان علوم دیگر، در تقسیمبندى دوره اسلامى، آراى مختلفى وجود دارد. در عین اینكه حروف یكى از علوم غریبه دانسته شده، ابنخلدون (ج 1: مقدمه، ص 655ـ656) آن را شاخهاى از علم سیمیا و نهاوندى (ص 136) آن را از شاخههاى سِحر* دانسته است. براساس تعلق علم حروف به علم سیمیا، این علم در كنار چند علم و شبهعلم دیگر ــشامل كواكب و افلاك (نجوم)، تنجیم (احكام نجوم)، طبائع، اعداد، اوفاق و رَقْى ــ قرار میگیرد (رجوع کنید به عبدالحمید صالح حمدان، ص 15؛ لورى، ص 57ـ58، 61ـ62؛ براى گزارش كلى از مفهوم سیمیا رجوع کنید به طاشكوپریزاده، ج 1، ص 316ـ317؛ نیز رجوع کنید به سیمیا*). برخى نیز حروف را معادل جَفر دانستهاند (رجوع کنید به تهانوى، ج 1، ص320؛ محمد عیسى داود، ص 12)، ضمن آنكه از نظر عدهاى دیگر، جفر یكى از شاخههاى علم حروف است (براى آگاهى درباره جفر رجوع کنید به تهانوى، ج 1، ص 202ـ203؛ نیز رجوع کنید به جفر و جامعه*). در نهایت، طاشكوپریزاده (ج2، ص 548ـ549) در یك تقسیمبندى نادر، علم حروف را در قالب علم خواص روحانى (شامل وِفْق* و تكسیر و مانند آن)، یكى از فروع علم تفسیر (كه خود یكى از شعب علوم شرعى است) قرار داده است.
به نوشته ابنخلدون (ج 1: مقدمه، ص 414، 663)، احكام و قوانین این علم نه مبتنى بر شرع است، نه بر عقل و نه بر امور عینى و طبیعى، بلكه عمدتآ مبتنى بر قرارداد و وضع و بر مبناى حساب جمل (رجوع کنید به حساب*، علم؛ ابجد*) و اعمال صورى روى حروف است. موضوع پرداختن به ارزش عددى و قراردادىِ حروف و كوشش براى یافتن معانى پنهان و تفسیر اعداد، در دوره اسلامى سابقهاى طولانى داشته است. احتمالاً یكى از ریشههاى دستیابى مسلمانان به قواعد تفسیر اعداد، به قوم یهود بازمیگردد. براى نمونه در این زمینه ابنخلدون (ج 1: مقدمه، ص 414) از ابناسحاق نقل كرده است كه دو پسر اَخْطَب (از علماى یهود) میخواستند از حروف مقطعه قرآن مدت دوام اسلام را كشف كنند كه با محاسبات ابجد به جایى نرسیدند (براى حدیثى از امام باقر علیهالسلام در همین موضوع رجوع کنید به ابنبابویه، ص 23ـ24؛ نیز رجوع کنید به حروف مقطعه*). ابنندیم (ص 12) عبارتى از یعقوببن اسحاق كِندى نقل كرده كه در آن ارزش عددى دو واژه نَفّاع (سودمند) و القلم برابر دانسته شده و نشاندهنده رواج دانستههاى مربوط به علم حروف در زمان زندگى كندى (نیمه دوم قرن سوم) است. در بسیارى موارد، عرفا و متصوفه و دیگر پردازندگان به علم حروف، براى اعتبار بخشیدن به جنبههاى مختلف این علم، سعى داشتند آن را به ائمه اطهار علیهمالسلام نسبت دهند، از جمله ابوالعباس بونى* (ج 3، ص 383) مستند اسرار حروف را به امام جعفرصادق علیهالسلام و از او به سلیمانبن داود و حتى حضرت آدم رسانده است. البته باتوجه به احادیث شیعى، ائمه علیهمالسلام از علم حروف سخنى نگفتهاند (رجوع کنید به جفر و جامعه*).
نخستین اشاره به كاربرد علم حروف در مكاتب و مذاهب فكرى ـ عقیدتى دوره اسلامى احتمالاً متعلق به فرقه اسماعیلیه است. ناصرخسرو (ص 329ـ334) از روى تأویل، مقدار قرضى را كه خدا از بندگانش در آیه یازده سوره حدید خواسته، 119 درهم دانسته، زیرا كلمه حَسَناً در این آیه طبق حساب ابجد برابر 119 است. ظهور این علم بیشتر در میان متصوفه و از جمله این افراد بوده است: محییالدین ابنعربى، صاحب المدخل فى علم الحروف (رجوع کنید به حسینى ابطحى اصفهانى، ص 96)؛ ابوالعباس شرفالدین احمد بونى، صاحب شمسالمعارف (رجوع کنید به ادامه مقاله)؛ عبدالرحمان بسطامى (رجوع کنید به عبدالحمید صالح حمدان، ص 53ـ 54)؛ ابوالقاسم قشیرى (همان، ص80ـ81) و ابوحامد غزالى (رجوع کنید به ادامه مقاله؛ براى گزارشى درباره آثارى كه در این زمینه تألیف شده است رجوع کنید به حاجیخلیفه، ج 1، ستون 651ـ 660).
گستردهترین كاربرد علم حروف مربوط به نهضت حروفیه* به رهبرى فضلاللّه حروفى* در قرن هشتم بود، كه عملا اساس روش فكرى آنان برآمده از علم حروف بود (نیز رجوع کنید به نقطویه*؛ پسیخانى*، محمود؛ براى آگاهى از برخى عقاید حروفیه درباره علم حروف رجوع کنید به هدایتنامه، ص 1ـ11؛ براى گزارشى كلى درباره تطور علم حروف در اسلام، كه شامل مبادى و مهمترین آرا درباره اسرار حروف و معرفى بخشى از مهمترین آثار اسلامى در این زمینه است رجوع کنید به لورى، ص 57ـ59، 95ـ116؛ و براى گزارشى كلى درباره كلیات علم حروف رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه).
باتوجه به نقش اصلى الفباى عربى در علم حروف، تقسیمبندیهاى متعددى براى حروف الفباى عربى پدید آمده است. مثلاً در تقسیمبندى وضعى، این حروف بیستو هشتگانه، از جمله به دستههاى نورانى و ظلمانى (هر كدام با چهارده حرف) و هر كدام از این دستهها نیز به گروههاى آبى، خاكى، آتشى و هوایى تقسیم میشوند (رجوع کنید به عبدالحمید صالح حمدان، ص20ـ22). بر این اساس، حروف مقطعه فواتح سور را ــ كه با حذف حروف مكرر، عباراتى مانند «صراط على حق نمسكه»، «طرق سمعك النصیحة» و «صُن سِرّآ یقطعك حمله» پدید میآورندــ حروف نورانى و بقیه را ظلمانى خواندهاند (رجوع کنید به زركشى، ج 1، ص 167؛ تهانوى، ج 1، ص320؛ براى گزارشى از انواع تقسیمبندى حروف رجوع کنید به تهانوى، ج 1، ص 319ـ326؛ بستانى، ج 7، ص 5ـ9؛ ذاكرى، ص 28ـ30). با تقسیمبندى وضعى حروف و با اعطاى ارزش عددى به هر كدام از آنها، چه براساس كلیترین روش ارزشگذارى حروف (=ابجد) و چه انواع دیگر ارزشگذارى (رجوع کنید به ادامه مقاله)، و با استفاده از انواع محاسبات عددى برآمده از چگونگى تلفظ حروف (رجوع کنید به ادامه مقاله)، عملیات اصلى علم حروف صورت میگرفته كه در بسیارى موارد قرابت بسیارى با علم طلسمات (رجوع کنید به طلسم/ طلسمات*)، رمل* و وفق* داشته است (براى نمونهاى از این عملیات سحرآمیز كه آن را پایه و نقطه آغاز علم حروف نیز دانستهاند رجوع کنید به بُدّوح*).
برابر نهادن عددى هر حرف عموماً با استفاده از نظام ابجدى (شامل ابجد صغیر، ابجد كبیر و ابجد وسیط) صورت میگرفته كه هر كدام واجد برابر عددى متفاوتى است (رجوع کنید به نشاط، ص 267ـ275؛ نیز رجوع کنید به ابجد*). ترتیبهاى خاصى نیز براى كنار هم قرار دادن زنجیره حروف، بهجز نظام ابجدى، در علم حروف وجود دارد. این ترتیبها «دایره» نامیده میشوند، از جمله دوایر اهطمى، ایقغى و اجهزى (برآمده از كنار هم قرار گرفتن گروههاى چهار حرفى ا، ه ، ط، م؛ ا، ى، ق، غ؛ ا، ج، ه ، ز؛ براى آگاهى از مهمترین دوایر در علم حروف رجوع کنید به هروى، مقدمه طیب، ص 38ـ43). در گام بعدى، سه فرایند اصلى علم حروف (تفصیل، تكسیر و بسط) در مورد حروف سازنده كلمه صورت میپذیرد (براى آگاهى كلى از این سه فرایند رجوع کنید به عبدالحمید صالح حمدان، ص 25ـ40). در تفصیل، هر حرف به هجاهاى تشكیلدهنده آن تقسیم میشود. براى نمونه، حرف الف به سه هجاى الف، لام و فا تفصیل میشود. در این حالت ارزش عددى الف برابر 111 (جمع ارزش عددى سه هجا) است. در تكسیر هر كدام از سه هجاى سازنده حرف اصلى به هجاهاى مختلف سازنده هجاى اولیه تقسیم میشود، یعنى هجاى الف كه خود اولین هجا در تفصیل هجاى الف بود، به سه هجاى الف، لام، و فا تقسیم میگردد، و در بسط، ارزش عددى هر كدام از هشت هجاى ا، ل، ف، ل، ا، م، ف، ا، محاسبه میشود (رجوع کنید به بونى، ج 3، ص 369ـ373؛ عبدالحمید صالح حمدان، ص 25؛ قس هروى، همان مقدمه، ص 43، كه معناى كاملاً متفاوتى براى بسط و تكسیر بیان نموده است؛ براى آگاهى از شكل تفصیلى حروف بیست و هشتگانه الفباى عربى رجوع کنید به بونى، همانجا؛ عبدالحمید صالح حمدان، ص 26ـ28). بنابه نوشته مؤلف هدایتنامه (ص 6)، ارزش عددى چهار حرف پ، چ، ژ، گ، كه در زبان عربى وجود ندارند، برابر حروف ب، ج، ز، ك است و در تمام روشهاى مربوط به ابجد، چهار حرف اختصاصى زبان فارسى دقیقاً به این ترتیب محاسبه شدهاند (رجوع کنید به نشاط، ص 271ـ 273)، اما در هدایتنامه (همانجا) اضافه شده است كه تعبیر مختص علم حروفى این چهار حرف آن است كه این حروف نشانه آن بخش از عالم هستند كه براى آن هیچ حساب و عددى مترتب نیست.
گزارشى كه طیب (رجوع کنید به هروى، مقدمه، ص 45ـ59) از بسط حروف داده، با نوشته عبدالحمید صالح حمدان (ص 25) متفاوت است. طیب (به نقل از كشفالابساط) بسط را برابر نهادن كلمات مختلف با ارزش عددى یكسانى كه از حاصل جمع ارزش عددى حروف مختلف پدید آمدهاند، دانسته است. طیب رویهم رفته 39 روش بسط برشمرده كه شامل 26 روش مسعود و 13 روش منحوس است.
در علم حروف، علاوه بر ارزش عددى هر حرف و كلمه، براى هر حرف خواص و اسرارى نیز برشمردهاند. مثلاً حرف الف از جمله حروف نورانى و قطبِ حروف و اصلِ اسامى دانسته شده است (رجوع کنید به عبدالحمید صالح حمدان، ص 41؛ براى آگاهى از اسرار دیگر حروف الفباى عربى طبق ترتیب ابجدى رجوع کنید به همان، ص 41ـ46). در ادامه، معناى كلمه در حروفى كه آن را تشكیل دادهاند تجلى مییابد. مثلاً واژه تصوف از «ت» حاوى سرّ توبه، «ص» حاوى سرّ صدق، «و» حاوى سرّ ورع، و «ف» حاوى سرّ فناى فیاللّه تشكیل شده است (رجوع کنید به یواقیت العلوم، ص 68؛ نیز رجوع کنید به كاشفى، ص 55؛ نهاوندى، ص 85؛ عبدالحمید صالح حمدان، ص 45، در بیان اسرار حرف «ت»). در مواردى نیز در علم حروف استنباطهایى معنایى از شكل یا تعداد حروف كلمات پدید میآمده است. مثلاً كلمه محمد از چهار حرف تشكیل شده تا از نظر تعداد حروف با كلمه اللّه برابر باشد (سیوطى، ص 158) و نوع انسان نیز به شكل كلمه محمد آفریده شده است. به این ترتیب كه «م» آن سر انسان، «ح» دو دست، درونِ «ح» شكم، خمیدگىِ «ح» پشت، «م» دوم كمر، و «د» دو پاى انسان است (همان، ص 159). نمونه دیگر اینكه در چهره هركس دو بار نام على نقش بسته: «ع» چشم، «ل» بینى و «ى» شكل معكوس دهان است. همچنین حروف مقطعه «الر»، مثلاً در ابتداى سوره یوسف، حاكى از شكل انسان است كه «ا» آن قامت راست انسان در جوانى، «ل» قامت خمیده او در پیرى و «ر» قامت خفته او در بستر مرگ است (نهاوندى، ص 229).
در مواردى نیز حروف را به معارف پیچیده فلسفى و عرفانى منسوب میدانستند (رجوع کنید به آملى، ج 2، ص 94ـ110). یكى از كاربردهاى فراطبیعى علم حروف در مداواى بیماریها بود كه عبدالفتاح طوخى (ص 7ـ75) گزارش مفصّلى درباره استفاده از علم حروف در این زمینه آورده است. همچنین از علم حروف در تهیه جدولهاى وفقى براى انواع طلسمها نیز استفاده میكردند (رجوع کنید به طلسم/ طلسمات*؛ وفق*). از كاربردهاى تفننى علم حروف، ساختن «مادّه تاریخ*» بوده است كه از روى حساب جمل یا زُبُر و بینه كلمات و عبارات صورت میگرفت (رجوع کنید به ذاكرى، ص 39ـ40).
در طول تاریخ، آثار مختلفى درباره علم حروف به زبانهاى فارسى و عربى پدید آمده، اما گسترده بودن موضوع این تألیفات در حوزههاى وفق، طلسمات و مانند آن مانع از آن بوده است كه بتوان گزارش جامعى درباره آثار اختصاصى علم حروف تهیه نمود. چه بسیار آثارى كه درباره این علم تهیه شده، اما در موضوع علومى چون وفق و طلسمات ردهبندى گردیدهاند. بهترین گزارش را در زمینه علم حروف و علوم مربوط به آن استورى (ج 2، بخش 3، ص 457ـ493) تهیه كرده است. اگر جفر را شاخهاى از علم حروف بدانیم، خود به تنهایى مجموعه وسیعى از رسائل گوناگون را شامل میشود. در سایر موارد، ذیل عنوان كلى علوم غریبه، گزارشى از آثار مربوط به علم حروف در زبان فارسى داده شده است (از جمله رجوع کنید به منزوى، ج 1، ص 321ـ374، كه ضمن معرفى آثارى از رمل و جفر و وفق و طلسمات، آثارى از علم حروف نیز معرفى شده است، از جمله آثار حرفى غیاثالدین علیبن امیران حسینى اصفهانى، بحرالغرایب از محمد هروى و ترجمه اسرار الحروف از ركنالدین مسیحایى). بخشى از مهمترین آثار به زبان فارسى در علم حروف را معینالدین ابومحمد محمود عیانى، مشهور به محمد دهدار، تألیف كرده است كه از میان آنها باید از جواهر الاسرار نام برد (براى آگاهى درباره این كتاب رجوع کنید به استورى، ج 2، بخش 3، ص 475؛ منزوى، ج 1، ص 337). او همچنین منظومهاى پانصد بیتى درباره علم حروف دارد (رجوع کنید به حسینى اشكورى، ج20، ص 35ـ36). در زبان عربى نیز علاوه بر آثارى چون كنز القوم و السرّ المكتوم از ابوحامد غزالى (رجوع کنید به آلوارت، ج 3، ص 509؛ قس عبدالحمید صالح حمدان، ص 78: الدررالمنظوم فى السرّ المكتوم)، كتاب شمسالمعارف و لطایفالعوارف ابوالعباس بونى از مهمترین آثار در زمینه علم حروف به شمار میآید (براى آگاهى از ابواب این كتاب رجوع کنید به آلوارت، ج 3، ص 509ـ510). از اثر دیگر او، كتاب معانى اسرار الحروف، نیز باید یاد كرد (همان، ج 3، ص 511). از شخصى به نام جمالالدین ابوالمحاسن یوسف نَدْوَرَمى نیز كتابى به نام قَبَس الانوار و جامع الاسرار باقى مانده كه به علم حروف، فارغ از كاربردهاى آن در دیگر علوم و زمینهها، اختصاص دارد (رجوع کنید به همان، ج 3، ص 512؛ براى فهرستى كلى از آثار عربى درباره علم حروف رجوع کنید به عبدالحمید صالح حمدان، ص 97ـ104؛ براى گزارشى از مهمترین عرفایى كه در زمینه علم حروف كتابهایى به عربى نوشتهاند رجوع کنید به همان، ص 53ـ89).
منابع : (1) شمسالدین محمدبن محمود آملى، نفائس الفنون فى عرایس العیون، ج 2، چاپ ابراهیم میانجى، تهران 1379؛ (2) ابنبابویه، معانیالاخبار، چاپ علیاكبر غفارى، قم 1361ش؛ (3) ابنخلدون؛ (4) ابنندیم (تهران)؛ (5) بطرس بستانى، كتاب دائرةالمعارف: قاموس عاملكل فن و مطلب، بیروت 1876ـ1900، چاپ افست (بیتا.)؛ (6) احمدبن على بونى، شمسالمعارف الكبرى، بیروت 1420/2000؛ (7) محمداعلیبن على تهانوى، كشاف اصطلاحات الفنون، بیروت: دارصادر، (بیتا.)؛ (8) حاجیخلیفه؛ (9) محمدعلى حسینى ابطحى اصفهانى، ختامالغرر، چاپ سنگى (بیجا، بیتا.)؛ (10) احمد حسینى اشكورى، فهرست نسخههاى خطى كتابخانه عمومى حضرت آیةاللّهالعظمى مرعشى نجفى، قم 1354ـ1376ش؛ (11) مصطفى ذاكرى، «تاریخچه ابجد و حساب جمل در فرهنگ اسلامى»، معارف، دوره 17، ش 2 (مرداد ـ آبان 1379)؛ (12) محمدبن بهادر زركشى، البرهان فى علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت 1408/1988؛ (13) عبدالرحمانبن ابیبكر سیوطى، الكنز المدفون و الفلك المشحون، بیروت 1412؛ (14) احمدبن مصطفى طاشكوپریزاده، مفتاحالسعادة و مصباح السیادة، بیروت 1405/1985؛ (15) عبدالفتاح طوخى، السّر المكشوف فى طبّ الحروف، بیروت 1412/1992؛ (16) عبدالحمید صالح حمدان، علم الحروف و اقطابه، قاهره 1410/1990؛ (17) حسینبن على كاشفى، فتوتنامه سلطانى، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران 1350ش؛ (18) پیرلورى، علم الحروف فى الاسلام، ترجمة دالیا طوخى، (قاهره) 2006؛ (19) محمد عیسى داود، الجفر لسیدنا على كرماللّه وجهه: اسرار الهاء فى الجفر، (قاهره 2003)؛ (20) احمد منزوى، فهرست مشترك نسخههاى خطى فارسى پاكستان، اسلامآباد 1362ـ1370ش؛ (21) ناصرخسرو، وجه دین، چاپ غلامرضا اعوانى، تهران 1356ش؛ (22) محمود نشاط، شمار و مقدار در زبان فارسى: شامل نكات دستورى و علمى عدد و برخى كاربردهاى آن، تهران 1368ش؛ (23) علیاكبر نهاوندى، گلزار اكبرى و لاله زار منبرى، تهران 1336ش؛ (24) هدایتنامه، در مجموعه رسائل حروفیه، چاپ كلمان هوار، لیدن: بریل، 1327/1909، چاپ افست تهران 1360ش؛ (25) محمدبن محمد هروى، بحرالغرائب، براساس نسخه چاپ سنگى موجود در مجموعه صنیعالملك، چاپ زهیر طیب، تهران 1383ش؛ (26) یواقیت العلوم و درارى النجوم، چاپ محمدتقى دانشپژوه، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1345ش؛
(27) W. Ahlwardt, Verzeichniss der arabischen Handschriften der Koniglichen Bibliothek zu Berlin, Berlin 1887-1899; (28) EI 2, s.v. "Huruf (Ilm al-)" (by T. Fahd); (29) Charles Ambrose Storey, Persian literature: a bio-bibliographical survey, vol.2, pt.3, Leiden 1977.