زاهد گيلانى ، تاجالدين ابراهيمبن روشنبن امير شيخبندار سنگانى، عارف قرن هفتم در گيلان، مرشد شيخ صفيالدين اردبيلى*. احتمالا موطن اجداد او سنجان/ سنگان، يكى از روستاهاى خواف خراسان، بود و از آنجا به گيلان مهاجرت كردند (رجوع کنید به گيلك، ص 33). خانوادۀ او از دهخدايان سرشناس گيلان بودند كه به كشاورزى اشتغال داشتند. زاهد گيلانى در 615 در ساورد/ سياورود گيلانزاده شد (ابنبزاز، ص 185ـ186؛ گيلك، ص 33، 88).
براساس برخى منابع زاهد گيلانى مريد سيدجمالالدين تبريزى بود (ابنبزاز، ص180؛ نظميافندى، ص 82؛ قس قمى، ص 13، كه او را سيدجمالالدين گيلانى ثبت كرده است) و وى نيز مريد شهابالدين تبريزى (متوفى نيمۀ اول قرن هفتم) است و سلسله نسب زاهد گيلانى از طريق اين دو با چند واسطه به ابونجيب سهروردى و از او به چندين واسطه به حسن بصرى و سپس به حضرت على عليهالسلام ميرسد (ابنبزاز، ص 180ـ181؛ قمى، همانجا). از سوى ديگر گفته شده كه شيخ زاهد، بدون واسطه، از شمسالدين محمد تبريزى* (متوفى 645 يا بعد از آن) خرقه گرفته است (رجوع کنید به ابنرافع، ص 147ـ148). زرينكوب (ص 63) نيز احتمال داده است كه او در زمان خود قطب سلسلۀ سهرورديه بوده است. همچنين سلسلۀ خلوتيه نيز وى را از مشايخ بزرگ خود محسوب ميدارند و اهميت وى نزد آنان به اندازهاى است كه شيخ زاهد را امامالخلوتيه ناميدهاند رجوع کنید به خلوتيه*). ابداع برخى از اذكار در طريقت جلوتيه كه از شاخههاى خلوتيه است به شيخ زاهد گيلانى نسبت داده ميشود (د. اسلام، ذيل «جلوتيه»).
دربارۀ مذهب شيخ زاهد گزارش روشنى در دست نيست. برخى نويسندگان (رئوف موسوى، ص 35؛ رجوع کنید به رحيمزاده صفوى، ص 19)، ظاهرآ به قصد توجيه تشيع شيخ صفيالدين اردبيلى، كوشيدهاند كه شيخ زاهد را شيعۀ جعفرى جلوه دهند و حتى نوشتهاند كه صفيالدين به دستور وى مأمور شد تا در اردبيل براساس مذهب شيعه دوازده امامى به ارشاد مردم و ترويج تصوف بپردازد.
شيخ زاهد، بنابر وصيت استاد خود، سيد جمالالدين تبريزى، پس از مرگ او بيست سال به تزكيه نفس پرداخت و از دستگيرى طالبان خوددارى كرد (ابنبزاز، ص 188). با اين حال، نام كسان بسيارى در زمرۀ مريدان و جانشينان او ذكر شده است (عالم آراى شاه اسماعيل، ص 8). همچنين حكايتهاى متعددى دربارۀ ارادت امرا و سلاطين معاصرش به او در دست است، از جمله اينكه غازانخان مغول (حك : 694ـ703)، با ديدن كراماتى از شيخ زاهد، به وى ارادت پيدا كرد (ابنبزاز، ص 150، 207ـ210).
شيخ زاهد گيلانى با پرورش معنوى صفيالدين و انتخاب او به جانشينى خود، نقش مهمى در ساختار فكرى و عقيدتى خاندان صفوى داشت، به طورى كه بيشتر شاهان صفوى به او اظهار ارادت ميكردند (پيرزاده زاهدى، ص 104ـ105، 108؛ اسكندر منشى، ج 2، ص 790).
او به كرامات بياعتنا بود و كار كردن را مقدمۀ سير الياللّه ميدانست و از اينرو، براى تأمين معاش به كشاورزى ميپرداخت و ديگران را هم به كار كردن تشويق ميكرد (ابنبزاز، ص 189، 193).
شيخ زاهد گيلانى همچون مرشد خود سماع ميكرد و در عين حال به رعايت قوانين شرع اهتمام ميورزيد و مريدانش را به جمع ميان شريعت و حقيقت دعوت ميكرد (رجوع کنید به همان، ص 187، 882). ميگويند او در محلى به نام اصفهبد در گيلان در ساحل درياى خزر، خانقاهى بنا كرد (همان، ص 106؛ پيرزاده زاهدى، ص 20).
شيخ زاهد در سال 700 صفيالدين را به جانشينى خود منصوب كرد و در همان سال در سياورود درگذشت (ابنبزاز، ص 249؛ د.اسلام، ذيل «صفيالدين اردبيلى»). صفيالدين در آنجا مقبرهاى براى او بنا كرد (خواندمير، ج 4، ص 417). گفتهاند كه، در سال 892 سلطان حيدر، نوادۀ شيخ صفيالدين، در پى خوابى كه ديده بود، جسد شيخ زاهد را از سياورود به شيخانه بَر (مكانى در كنار جادۀ لاهيجان به لنگرود) منتقل كرد و بقعۀ باشكوهى در آنجا ساخت (روملو، ص 614ـ615؛ رابينو، ص 364ـ365؛ قس عوناللهى، ص 8ـ10؛ احمد موسوى، ص 84ـ86، كه دربارۀآرامگاه شيخ زاهد اقوال ديگرى نقل كردهاند).
در ميان اعقاب شيخ زاهد، نام اشخاص بزرگى ديده ميشود، از جمله عبداللّه زاهدى (از علماى قرن يازدهم)؛ سه فرزند عبداللّه زاهدى (عطاءاللّه و ابوطالب و ابراهيم)، هر سه از عالمان قرن دوازدهم؛ نوۀ زاهدى، حزين لاهيجى (شاعر معروف قرن دوازدهم)؛ و شيخ حسين پيرزادۀ زاهدى مؤلف سلسلة النسب صفويه (حزين لاهيجى، ص 5، 8؛ پيرزاده زاهدى، مقدمه ايرانشهر، ص 3؛ طهرانى، ج 4، ص 490).
منابع : (1) آقابزرگ طهرانى؛ (2) ابنبزاز اردبيلى، صفوةالصفا، چاپ غلامرضا طباطبايى مجد، تبريز 1373؛ (3) ابنرافع، تاريخ علماء بغداد المسمى منتخبالمختار، چاپ عباس العزاوى، بغداد 1357/1938؛ (4) اسكندر منشى؛ (5) حسين پيرزاده زاهدى، سلسلةالنسب صفويه، چاپ حسين كاظمزاده، برلين 1346؛ (6) محمدعليبن ابيطالب حزين لاهيجى، تاريخ احوال بتذكرة حال مولانا شيخ محمدعلى حزين، لندن 1210ق/1831؛ (7) خواندمير؛ (8) ه . ل. رابينو، ولايات دارالمرز ايران، ترجمه جعفر خماميزاده، رشت 1357ـ؛ (9) علياصغر رحيمزاده صفوى، شرح جنگها و تاريخ زندگانى شاه اسمعيل صفوى، به اهتمام يوسف پورصفوى، تهران 1341؛ (10) حسن روملو، احسنالتواريخ، چاپ عبدالحسين نوايى، تهران 1349؛ (11) عبدالحسين زرينكوب، دنباله جستجو در تصوف ايران، تهران، 1362؛ (12) عالم آراى شاه اسماعيل، چاپ اصغر منتظر صاحب، تهران 1349؛ (13) سيدآقاعون اللهى،" آرامگاه شيخ زاهد گيلانى در كجاست؟"، مجله گيلهوا، سال دوم شماره 7 ويژه تالش، فروردين 1373؛ (14) احمدبن شرفالدين الحسين الحسينى القمى، خلاصهالتواريخ، چاپ احسان اشراقى، تهران 1359؛ (15) محمدعلى گيك، شيخ زاهد گيلانى، بيجا 1341؛ (16) احمد موسوى، "مدفن شيخ زاهد گيلانى كجاست؟"، هنر و مردم سال 13 شماره 145، آبان سال 1353؛ (17) رئوف موسوى، اردبيل در عصر صفويه، اردبيل 1379؛
(18) EI2, s.v. "Dj ilwatiyya" (by Abdulbaªki Gulpinarli), "Safi al-din Ardabili" (by F. Babinger); (19) Mehmed Nazmi Efendi, Osmanlilarda Tasavvufi Hayat-Halvatilik Orneg§i-Hediyyetu¦'l-Ihvaªn Hazirlayan' Osman Turer, Istanbul 2005.