responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5973

 

جان‌بُلاط‌ ، ابوالنصرجان‌بلاط‌ مِن‌ یشْبَك‌ اشرفی‌ ناصری‌ ، دولتمرد و سلطان‌ مملوكی‌ بُرجیه‌ * ( چِراكَسه‌ ) مصر (حك : 2 ذیحجه‌ 905ـ 18 جمادی‌الا´خره‌ 906). نام‌ او را به‌ صورتهای‌ جانْبُولاط‌ (سامی‌، ذیل‌ «جانبولاط‌») و جان‌بولاد (نعیمی‌ دمشقی‌، ج‌ 2، ص‌ 26؛ اوزون‌ چارشیلی‌، ج‌ 2، ص‌ 215) نیز آورده‌اند. اصل‌ این‌ نام‌ تركیبی‌ از دو واژه‌ فارسی‌ جان‌ و پولاد است‌ ( رجوع كنید به اسدی‌، ذیل‌ مادّه‌) كه‌ در عربی‌ به‌ صورت‌ «بولاد» نیز آمده‌ است‌ ( رجوع كنید به همانجا).

با توجه‌ به‌ مرگ‌ جان‌بلاط‌ در 906 در حدود چهل‌ سالگی‌، تاریخ‌ تولد او را می‌توان‌ حدود 866 تخمین‌ زد ( رجوع كنید بهابن‌ایاس‌، ج‌ 3، ص‌ 463).

وی‌ با خاندان‌ جان‌بلاط‌ كردی‌ ـ دُروزی‌ ارتباطی‌ ندارد ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ذیل‌ مادّه‌)، زیرا در اصل‌ چِرْكَسی‌ بود (میور ، ص‌ 165). امیر یشْبَك‌ مِن‌ مهدی‌ چركسی‌ (متوفی‌ 885) او را خرید (ابن‌ایاس‌، ج‌ 3، ص‌ 438)، از این‌رو وی‌ به‌ جان‌بلاط‌ مِنْ یشبك‌ شهرت‌ یافت‌ ( رجوع كنید به بستانی‌، ذیل‌ «الاشرف‌ جان‌بلاط‌»). واژه‌ مِنْ ، نسبت‌ مملوكیتِ جان‌بلاط‌ را به‌ امیر یشبك‌ می‌رساند ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ اول‌، ذیل‌ مادّه‌) و در صحت‌ اینكه‌ بعضی‌ ( رجوع كنید بهغزّی‌، ج‌ 1، ص‌ 171؛ ابن‌عماد، ج‌ 8، ص‌ 28) او را فرزند عبداللّه‌ یا عبدالملك‌ دانسته‌اند تردید وجود دارد ( رجوع كنید به د. اسلام‌ ، چاپ‌ اول‌، همانجا).

جان‌بلاط‌ مدتی‌ نزدِ امیر یشبك‌ بود، سپس‌ امیر یشبك‌ او را با دیگر مملوكان‌ به‌ ملك‌اشرف‌ قایتْبای‌ (حك : 872 ـ901)

تقدیم‌ كرد. در این‌ مدت‌ وی‌ قرآن‌ را حفظ‌ كرد و حساب‌ و تیراندازی‌ آموخت‌ (ابن‌ایاس‌؛ غَزّی‌، همانجاها). قایتبای‌

كه‌ از خدمت‌ جان‌بلاط‌ راضی‌ بود، پس‌ از آنكه‌ وی‌ دوره‌ تعلیم‌ نظامی‌ را طی‌ كرد، او را آزاد، و از محافظان‌ خود كرد. جان‌بلاط‌ سپس‌ به‌ مقام‌ ممالیك‌ جمداریه‌ و خاصكی‌ دوادار (دواتدار) رسید (ابن‌ایاس‌، همانجا) و در این‌ مقام‌، بارها به‌ عنوان‌ امیرْحاجْ رَكَبِ اول‌، كاروان‌ حجاج‌ را سرپرستی‌ كرد (همانجا)، چندی‌ بعد ارتقا یافت‌ و در 893 كاروان‌ بزرگ‌ حج‌ را با عنوان‌ امیرْ رَكَبِالْمَحْمِل‌ رهبری‌ كرد (همان‌، ج‌ 3، ص‌ 257؛ نیز رجوع كنید بهدایره‌المعارف‌ بزرگ‌ اسلامی‌ ، ذیل‌ «امیرالحاج‌»). وی‌ در صفر 894 به‌ رتبه‌ امیرعَشَره‌ رسید و به‌ نظارت‌ خانقاه‌ منصوب‌ شد (ابن‌ایاس‌، ج‌ 3، ص‌ 260، 438).

پس‌ از سالها اختلاف‌ بین‌ عثمانی‌ و مصر، بایزید دوم‌ (سلطان‌ عثمانی‌، حك : 886 ـ 918) سفیری‌ نزد ممالیك‌ مصر فرستاد و قایتبای‌ نیز در رجب‌ 896 جان‌بلاط‌ را به‌ عنوان‌ سفیر صلح‌ با عثمانی‌ بر گزید. جان‌ بلاط‌ باشكوه‌ و هدایای‌ بسیار به‌ عثمانی‌ رفت‌ (همان‌، ج‌ 3، ص‌ 283؛ اوزون‌ چارشیلی‌، ج‌ 2، ص‌ 212، 215؛ نیز رجوع كنید به مبارك‌، ج‌ 1، ص‌ 126؛ قس‌ ابن‌طولون‌، 1381ـ1384، قسم‌ 1، ص‌ 141ـ142: در 17 شوال‌ 896) و در ربیع‌الاول‌ 897 به‌ دمشق‌ بازگشت‌. حاصل‌ این‌ سفر امنیت‌ و صلح‌ برای‌ مردم‌ بود (دُهْمان‌، ص‌ 199). وی‌ در آن‌ هنگام‌ امیر طبلخانه‌ و تاجرالممالیك‌ بود. به‌ سبب‌ اهمیت‌ تجارتِ

مملوك‌ برای‌ دولت‌ ممالیك‌، منصب‌ تاجرالممالیك‌ شأن‌

او را ارتقا بخشید (ابن‌ایاس‌، ج‌ 3، ص‌ 438؛ د. ا. د. ترك‌ ،

ذیل‌ " refر "Canbolat el-E )؛ وی‌ در رجب‌ 897 به‌ رتبه‌

مُقَدَّمِ اَلْف‌ ( امیر هزار سواره‌نظام‌ مملوك‌ ) ترقی‌ یافت‌ و تا

زمان‌ مرگ‌ قایتبای‌ (901) این‌ سِمت‌ را حفظ‌ كرد (ابن‌ایاس‌، ج‌ 3، ص‌ 288؛ غزّی‌، همانجا). پس‌ از جلوس‌ محمدبن‌ قایتبای‌، ملقب‌ به‌ ناصر (حك : 901ـ904)، جان‌بلاط‌ «دوادار كبیر»

شد (ابن‌طولون‌، 1381ـ 1384، قسم‌ 1، ص‌ 167؛ ابن‌ایاس‌، ج‌ 3، ص‌ 333).

در 903 جان‌بلاط‌ نایب‌ (حاكم‌) حلب‌ گردید (ابن‌طولون‌، 1404، ص‌ 105؛ طبّاخ‌، ج‌ 3، ص‌ 89). در ربیع‌الاول‌ 904 قانْصوهِ غوری‌ به‌ سلطنت‌ مصر رسید و جان‌بلاط‌ را نایب‌ خود در شام‌ (دمشق‌) كرد (ابن‌ایاس‌، ج‌ 3، ص‌ 407، 438ـ439) ولی‌ به‌سبب‌ عصیانِ برخی‌ امیران‌، خواستار بازگشت‌ او به‌ مصر گردید و به‌ جای‌ وی‌، قَصْرَوَه‌ را به‌ حكومت‌ شام‌ منصوب‌ كرد و قانصوه‌ در شوال‌ 904 جان‌ بلاط‌ را اتابك‌ عسكر و امیركبیر سرزمین‌ مصر كرد و بدین‌ترتیب‌ وی‌ تا عالی‌ترین‌ مقام‌ حكومتی‌ پیش‌ رفت‌ ( رجوع كنید به همان‌، ج‌ 3، ص‌420ـ422).

جان‌بلاط‌ در مصر اقدام‌ به‌ ساختن‌ آرامگاه‌ سلطانی‌ در جوار باب‌النّصر كرد (همان‌، ج‌ 3، ص‌ 425). با بالاگرفتن‌ شورشِ قصروه‌، كه‌ با هم‌دستی‌ طومان‌بای دوادار، برای‌ رسیدن‌ به‌ سلطنت‌ زمینه‌چینی‌ می‌كرد، قانصوه‌ قلعه‌ حكومتی‌ (ارگ‌ سلطنتی‌) را ترك‌ كرد و در 29 ذیقعده‌ 905 گریخت‌. امیران‌ و لشكریان‌ پس‌ از ورود به‌ قلعه‌ حكومتی‌، برای‌ انتخاب‌ سلطان‌ به‌ مشورت‌ و مذاكره‌ پرداختند. سردسته‌ شورشیان‌، امیر طومان‌بای‌، با اینكه‌ قصد سلطنت‌ داشت‌ از اتابك‌ جان‌بلاط‌ و امیرسِلاح‌ تانی‌بك‌ ترسید و با وجود مخالفت‌ سران‌ سپاه‌، بر سلطنت‌ جان‌بلاط‌ اصرار ورزید (همان‌، ج‌ 3، ص‌ 433ـ436، 439؛ دهمان‌، ص‌ 210ـ211). جان‌بلاط‌ در 2 ذیحجه‌ 905، با تأیید خلیفه‌ عباسی‌ مصر، مستمسك‌باللّه‌ و قاضیان‌ مذاهب‌ چهارگانه‌، بر تخت‌ نشست‌ و لقب‌ اشرف‌ و كنیه‌ ابوالنّصر را به‌ پیروی‌ از قایتبای‌ بر گزید (ابن‌طولون‌، 1381ـ1384، قسم‌ 1، ص‌ 229؛ ابن‌ایاس‌، ج‌ 3، ص‌ 439؛ قس‌ زامباور ، ص‌ 105: اول‌ ذیحجه‌).

از روزهای‌ نخست‌ سلطنت‌ جان‌بلاط‌، مشكلاتی‌ پدید آمد؛ قصروه‌، والی‌ قدرتمند شام‌، سلطنت‌ وی‌ را به‌رسمیت‌ نشناخت‌. جان‌بلاط‌ خواست‌، با اعطای‌ نیابت‌ شام‌ به‌ قصروه‌، وی‌ را تحت‌ اطاعت‌ خود در آورد اما این‌ امر، بر عصیان‌ قصروه‌ افزود (ابن‌ایاس‌، ج‌ 3، ص‌440، 445؛ نیز رجوع كنید به كردعلی‌، ج‌ 2،



ص‌ 200). سپس‌ جان‌بلاط‌ برای‌ تهیه‌ نَفَقَهالْبیعت‌ (بخشش‌ جلوس‌) به‌ مصادره‌ املاك‌ و گرفتن‌ اموالِ مردم‌، اعم‌ از یهودی‌ و مسلمان‌ و مسیحی‌ و بازرگان‌ و دولتمرد، پرداخت‌ كه‌ به‌ نارضایی‌ اعیان‌ و مردم‌ انجامید (ابن‌ایاس‌، ج‌ 3، ص‌ 442ـ 443). در همین‌ سال‌ وی‌ با اصیل‌بای‌، همسر سابق‌ قایتبای‌، ازدواج‌ كرد (میور، ص‌ 164ـ 165؛ زامباور، ص‌ 105، پانویس‌ 7).

آنگاه‌ جان‌بلاط‌ مدرسه‌ جان‌بلاطیه‌ را در بیرون‌ باب‌النّصر افتتاح‌ كرد (همان‌، ج‌ 3، ص‌ 443؛ مبارك‌، ج‌ 1، ص‌ 129) و در 906 هدایای‌ نفیسی‌ برای‌ سلطان‌ یمن‌، عامربن‌ عبدالوهاب‌ طاهری‌، فرستاد (عیدروس‌، ص‌ 41ـ42).

با گسترش‌ مخالفتها، همه‌ نایبان‌ شام‌ عاصی‌ شدند. جان‌بلاط‌، برای‌ فرونشاندن‌ غائله‌، امیر طومان‌بای‌ را به‌ سِمَتهایی‌ مهم‌ از جمله‌ امیرسلاحداری‌ و وزارت‌ گماشت‌ و وی‌ را با سپاهی‌ گران‌ به‌ شام‌ فرستاد (مبارك‌، همانجا؛ نیز رجوع كنید به ابن‌ایاس‌، ج‌ 3، ص‌ 445). بدین‌ ترتیب‌، طومان‌بای‌ كه‌ از جان‌بلاط‌ با نفوذتر شده‌ بود، عَلم‌ مخالفتِ آشكار برافراشت‌ و به‌ شام‌

لشكر كشید و در جمادی‌الاولی‌ 906 در شام‌ سلطنت‌ خود را اعلان‌ كرد (ابن‌ایاس‌، ج‌ 3، ص‌ 447ـ 448،450ـ453؛ نیز رجوع كنید بهد. ا. د. ترك‌ ، همانجا). جان‌بلاط‌، با شنیدن‌ این‌ خبر، به‌ خدمت‌ امرای‌ عاصی‌اش‌ در شام‌ خاتمه‌ داد و خانه‌هایشان‌ را تصرف‌ نمود و برای‌ جلب‌نظر امرای‌ مصر، به‌ هر كاری‌ روی‌ آورد. طومان‌بای‌ در اوایل‌ جمادی‌الا´خره‌ 906 از دمشق‌ خارج‌ شد

و به‌ همراه‌ قصروه‌، كه‌ به‌ اتابكی‌ منصوب‌ شده‌ بود، به‌ مصر رسید و قلعه‌ قاهره‌ را محاصره‌ كرد و پس‌ از یك‌ هفته‌، در

18 جمادی‌الا´خره‌ 906، آنجا را تصرف‌ كرد. پس‌ از نبردی‌

شدید در رُمَیله‌، سپاهیان‌ به‌ طومان‌بای‌ پیوستند و جان‌بلاط‌، كه‌ فرار كرده‌ بود، دستگیر و به‌ زندان‌ اسكندریه‌ فرستاده‌ شد و در شعبان‌ 906 به‌ قتل‌ رسید (ابن‌ایاس‌، ج‌ 3، ص‌ 454ـ462؛ قرمانی‌، ص‌ 218؛ دهمان‌، ص‌ 211). جسد وی‌ را پس‌ از یك‌ ماه‌ به‌ آرامگاه‌ اختصاصی‌اش‌ در بیرون‌ باب‌النّصر، در قاهره‌، منتقل‌ كردند و در آنجا به‌ خاك‌ سپردند (غزّی‌، ج‌ 1، ص‌ 171). به‌ گفته‌ ابن‌ایاس‌ (ج‌ 3، ص‌ 463) وی‌ سپیدروی‌، بلندبالا و خوش‌سیما بود.

جان‌بلاط‌ شش‌ ماه‌ و شانزده‌ یا هجده‌ روز سلطنت‌ كرد (ابن‌ایاس‌، ج‌ 3، ص‌ 462؛ ابن‌عماد، ج‌ 8، ص‌ 28). دوران‌ سلطنت‌ وی‌ با بی‌ثباتی‌ سیاسی‌، فساد حكومتی‌ و تغییر

پی‌درپی‌ حكام‌ همراه‌ بود (یوزبكی‌، ص‌30). ابن‌ایاس‌ مصری‌ (متوفی‌ 930)، معاصر جان‌بلاط‌، او را فردی‌ كم‌مایه‌، بی‌رحم‌، ستمگر و منحرف‌ معرفی‌ كرده‌ و گفته‌ است‌ كه‌ به‌ سبب‌

سخت‌گیری‌ وی‌ بر مردم‌ و اعیان‌ مصر و مصادره‌ اموال‌ ایشان‌، زیان‌ بسیار به‌ مردم‌ رسید، به‌گونه‌ای‌ كه‌ ادامه‌ سلطنت‌ او، جز رنج‌ حاصلی‌ برای‌ مردم‌ نداشت‌ (ج‌ 3، ص‌ 463).


منابع‌:
(1) ابن‌ایاس‌، بدائع‌ الزهور فی‌ وقائع‌الدهور ، چاپ‌ محمد مصطفی‌، قاهره‌ 1402ـ1404/1982ـ1984؛
(2) ابن‌طولون‌، اعلام‌ الوری‌ بمن‌ ولی‌ نائباً من‌الاتراك‌ بدمشق‌ الشام‌الكبری‌ ، چاپ‌ محمداحمد دهمان‌، دمشق‌ 1404/ 1984؛
(3) همو، مفاكهه‌الخلاّ ن‌ فی‌ حوادث‌الزّمان‌ ، چاپ‌ محمد مصطفی‌، قاهره‌ 1381ـ1384/ 1962ـ1964؛
(4) ابن‌عماد؛
(5) محمد خیرالدین‌ اسدی‌، موسوعه‌ حلب‌المقارنه‌ ، حلب‌ 1984ـ 1988؛
(6) اسماعیل‌ حقی‌ اوزون‌ چارشیلی‌، تاریخ‌ عثمانی‌ ، ترجمه‌ وهاب‌ ولی‌، ج‌ 2، تهران‌ 1370 ش‌؛
(7) فؤاد افرام‌ بستانی‌، دائره‌المعارف‌: قاموس‌ عام‌ لِكلّ فنٍّ و مطلب‌ ، بیروت‌ 1956ـ ؛
(8) دائره‌المعارف‌ بزرگ‌ اسلامی‌ ، زیر نظر كاظم‌ موسوی‌ بجنوردی‌، تهران‌ 1367 ش‌ ـ ، ذیل‌ «امیرالحاج‌» (از محمدرضا ناجی‌)؛
(9) محمداحمد دهمان‌، العراك‌ بین‌ الممالیك‌ و العثمانیین‌ الاتراك‌ ، دمشق‌ 1406/ 1986؛
(10) شمس‌الدین‌بن‌ خالد سامی‌، قاموس‌الاعلام‌ ، چاپ‌ مهران‌، استانبول‌ 1306ـ1316/ 1889ـ 1898؛
(11) محمدراغب‌ طبّاخ‌، اعلام‌النبلاء بتاریخ‌ حلب‌الشهباء ، چاپ‌ محمدكمال‌، حلب‌ 1408ـ1409/ 1988ـ1989؛
(12) عبدالقادربن‌ شیخ‌ عیدروس‌، تاریخ‌ النور السافر عن‌ اخبار القرن‌ العاشر ، بیروت‌ 1405/ 1985؛
(13) نجم‌الدین‌ محمدبن‌ محمد غزّی‌، الكواكب‌السائره‌ باعیان‌ المئه‌العاشره‌ ، چاپ‌ جبرائیل‌ سلیمان‌ جبور، بیروت‌ 1979؛
(14) احمدبن‌ یوسف‌ قرمانی‌، كتاب‌ اخبار الدّول‌ و آثار الاول‌ فی‌التاریخ‌ ، چاپ‌ سنگی‌ بغداد 1282، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ ( بی‌تا. ) ؛
(15) محمد كردعلی‌، خطط‌الشام‌ ، بیروت‌ 1389ـ1392/ 1969ـ 1972؛
(16) علی‌باشا مبارك‌، الخطط‌ التوفیقیه‌الجدیده‌ لمصر القاهره‌ ، قاهره‌ 1980ـ1983؛
(17) ویلیام‌ میور، تاریخ‌ دوله‌ الممالیك‌ فی‌ مصر: 1260ـ1517 م‌ ، ترجمه‌ الی‌ العربیه‌ محمود عابدین‌ و سلیم‌ حسن‌، مصر 1342/ 1924؛
(18) عبدالقادربن‌ محمد نعیمی‌ دمشقی‌، الدّارس‌ فی‌ تاریخ‌ المدارس‌ ، چاپ‌ جعفر حسنی‌، ( قاهره‌ ) 1988؛
(19) توفیق‌ سلطان‌ یوزبكی‌، تاریخ‌ تجاره‌ مصرالبحریه‌ فی‌العصر الممالیكی‌ ، موصل‌ 1395/ 1975؛


(20) EI 1, s.v. "Dja ¦nbala ¦t ¤" (by M. Sobernheim);
(21) EI2 ,s.v. "Dja ¦nbula ¦t ¤" (by P. Rondot);
(22) TDVIA , s.v. "Canbolat el- E ref  " (by Ka z m Ya ar Kopraman);
(23) Edward von Zambaur, Manuel de genealogie et de chronologie pour l , historie de l , Islam , Osnabruck 1976.

/ ناصر شعاریان‌ /





نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5973
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست