responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5971

 

سهل تسترى، سهل‌بن عبداللّه تسترى ، از مشايخ صوفيۀ خوزستان و عراق عجم در قرن سوم. حوادث زندگى سهل به‌طور دقيق روشن نيست. وى در 203 در تستر (شوشتر) به‌دنيا آمد. با اينكه بيشتر ساكنان تستر نژاد عربى داشتند و اقوالى كه از سهل باقى مانده نيز به زبان عربى است، ولى او در اصل ايرانى بود، زيرا براساس منابع اصلى تصوف، تسترى براى خطاب اشخاص از عبارت فارسى «يا دوست» استفاده مي‌كرد و در خلوت، با حيوانات به فارسى سخن مي‌گفت (سرّاج، 1963، ص 326؛
ابونعيم، ج10، ص210؛
بوورينگ، ص 44). او در شش هفت سالگى قرآن را از حفظ كرد و نزد دايي‌اش، محمدبن سوّار، كه از مشايخ بصره بود، تعليم ديد و با تصوف آشنا شد. محمدبن سوّار اولين شيخى بود كه به سهل خرقه پوشاند و ذكر «اللّه شاهدى» را به او داد. در 216، تسترى عازم بصره شد تا براى مسائل نظرى خود پاسخى بيابد، اما علماى بصره نتوانستند پاسخگوى مسائل وى باشند. وى سپس به عبّادان (آبادان) رفت و در رباطى با شيخى به نام ابوحبيب حمزةبن عبداللّه عبّادانى ديدار كرد و پاسخ سؤالات خود را نزد او يافت. در همان ايامِ سكونت در عبّادان بود كه تجربه‌اى عرفانى از سر گذراند و به گفتۀ خودش، اسم اعظم خداوند (اللّه) را با نور سبز از شرق تا غرب بر پهنه آسمان ديد (رجوع کنید به تسترى، ص 17؛
قشيرى، ج 1، ص 92ـ94؛
انصارى، ص 135). پس از آن به تستر بازگشت و در 219 از آنجا به كوفه و سپس به قصد حج به مكه رفت و هنگام خروج از آنجا با ذوالنون مصرى ملاقات كرد (رجوع کنید به سرّاج، 1963، ص 167؛
سلمى، ص 199). البته گفته شده است كه براى ديدن ذوالنون به مصر سفر كرد (بوورينگ، ص 51). شهاب‌الدين سهروردى (ج 1، ص 503) نيز نوشته است كه ميراث فلسفۀ فيثاغورى از ذوالنون به تسترى رسيد (نيز رجوع کنید به بوورينگ، ص 52).

سهل پس از ديدار با ذوالنون، بالغ بر بيست سال از عمر خويش را به رياضتهاى سخت، خصوصا" روزه‌هاى طولانى، پرداخت (قشيرى، ج 1، ص 94). شايد به همين سبب است كه هجويرى (ص 294) طريقت او را «اجتهاد و مجاهدت نفس و رياضت» دانسته است. مقارن مرگ ذوالنون در 245، سهل نشر آرا و تعاليم خود را آغاز كرد (رجوع کنید به سرّاج، 1963، ص 181).

وى تا 263 در تستر بود و به تعليم و تربيت شاگردان خود مي‌پرداخت. در اين دوره صفاريان و زنگيان بر خليفۀ عباسى خروج كردند و ناآراميهاى سياسى و اجتماعى زيادى پديد آوردند. آوازۀ معنوى تسترى در اين زمان چنان بر سر زبانها افتاده بود كه صفاريان بعد از شكست از سپاه خليفه، او را به اردوگاه خود فراخواندند تا يعقوب‌ليث را، كه در بستر بيمارى بود، با دعا درمان كند (رجوع کنید به ابونعيم، همانجا؛
جنيد شيرازى، ص 285؛
بوورينگ، ص 59). پس از اين او را، ظاهرآ به‌سبب اعتقاداتش، از تستر بيرون كردند (رجوع کنید به سرّاج، 1947، ص 9؛
بقلى، 1360ش، ص 32). اين احتمال نيز وجود دارد كه او خود از زادگاهش بيرون رفته باشد (رجوع کنید به عطار، ص 306ـ307). اما چون پس از اين او در بصره بوده، ممكن است به دليل حوادث سياسى و اجتماعى آن دوره و جاذبه علمى بصره به آنجا مهاجرت كرده باشد (رجوع کنید به بوورينگ، ص 63).

با ورود سهل به بصره، برخى از علماى مذاهب، مثل ابوداود سجستانى (متوفى 275)، او را به‌گرمى پذيرفتند و بعضى ديگر، همچون ابوزكريا ساجى (متوفى 307) و ابوعبداللّه زُبيربن احمد زُبيرى (متوفى 317)، با عقايد او به مخالفت برخاستند (رجوع کنید به ابن‌جوزى، ص 275ـ276؛
شعرانى، ج 1، ص 67).

تسترى شاگردان متعددى داشت كه به گفتۀ مكى (رجوع کنید به ج 2، ص 138) آنان را «اخوان» و به گفتۀ هجويرى (همانجا) آنان را «سهليه» مي‌خواندند. بعضى از آنان دورۀ كوتاهى شاگرد او بودند، از جمله حلّاج، ابويعقوب سوسى، ابن‌جلّى، ابوعبداللّه صُبَيحى و ابوعبدالرحيم اصطخرى (تسترى، ص 79؛
سرّاج، همانجا؛
قشيرى، ج 1، ص 76؛
جنيد شيرازى، ص 51؛
خطيب بغدادى، ج 8، ص 689). برخى ديگر مدت يشترى شاگرد او بودند، همچون ابومحمد بربهارى، و ابومحمد جُرَيرى، ابوالحسن‌بن علي‌بن مزيِّن، ابوبكر سجزى، عمربن واصل عنبرى، و احمدبن محمدبن سالم بصرى (تسترى، ص 2، 116؛
سلمى، ص 253، 396؛
د.اسلام، ذيل «بربهارى»). افزون بر اين، محمدبن سالم (متوفى 297) سى يا شصت سال خادم وى بود (سرّاج، 1963، ص 177؛
براى آگاهى از ديگر شاگردان او رجوع کنید به بوورينگ، ص 84ـ85).

سهل در تربيت شاگردان خود نهايت دقت را مي‌كرد و براى آنان آدابى در نظر گرفته بود. طريقت وى مبتنى بر هفت اصل بود: تمسك به قرآن، اقتدا به پيامبر خدا، خوردن حلال، بي‌آزارى، دورى از گناه، توبه و اداى حقوق (سرّاج، 1963، ص 217ـ218؛
سلمى، ص 203).

از جمله دستورهاى سلوكى او به مريدانش اين بود كه براى علاج شهوت آب زياد بنوشند و براى آنكه در عبادات دچار ضعف نگردند جمعه‌ها گوشت بخورند. همچنين وى بر نظافت سالكان تأكيد بسيار داشت (رجوع کنید به سرّاج، ص 146، 148، 417).

گفته شده است (قشيرى، ج 2، ص 674) حيوانات وحشى به خانۀ سهل مي‌آمدند و او به آنها غذا مي‌داد و شايد از همين‌رو، سهل كسانى را كه از درندگان مي‌ترسيدند از مصاحبت با خود منع كرده بود (رجوع کنید به سرّاج، ص 178). به گفتۀ قشيرى (همانجا) خودِ سرّاج خانۀ سهل را در تستر ديده است كه مردم به آن «بيتُ السِباع» مي‌گفتند.

تسترى در 283 در بصره وفات يافت (سلمى، ص 199؛
ابن‌خلّكان، ج 2، ص430). بنابر گزارش انصارى (ص 201)، وى پيش از مرگ، جنيد را وارث معنوى خويش دانسته است. پس از درگذشت او، شاگردانش دو دسته شدند: گروهى به بغداد رفتند (مانند جريرى، مزيِّن، بربهارى، سجزى و عنبرى) و گروهى در بصره ماندند (مثل ابن‌سالمِ پدر و پسر) و هستۀ اصلىِ مذهبى كلامى ـ عرفانى به‌نام «سالميه» را تشكيل دادند (براى آگاهى بيشتر رجوع کنید به بوورينگ، ص 89). قبر سهل تا قرنها در بصره باقى بوده است. ابن‌بطوطه (ج 1، ص 199ـ200) در قرن هشتم آن را زيارت كرده و نوشته است كه در فاصلۀ بين اُبُلَّه و بصره عبادتخانه او قرار دارد و مسافران كشتيها كه به محاذات اين محل مي‌رسند به دعا مي‌پردازند و تبركا" از آب آن مي‌نوشند.



آرا. تفكر تسترى با تفسير آيات قرآن درآميخته است. او (ص 3) با اينكه قرآن را داراى چهار لايه متمايز دانسته شده است: ظاهر (تلاوت)، باطن (فهم)، حدّ (حلال و حرام)، و مَطلَع يا مُطَّلِع (اِشرافِ قلب بر مقصود آيه)؛
اما توجه خود را بيشتر به لايۀ ظاهر و باطن آيات معطوف ساخته است. به همين دليل آراء اساسى وى را بايد در بين تفاسير ظاهرى و باطنى او جستجو كرد.

محور آراى تسترى روز ميثاق و روز قيامت و مواجهه انسان در اين دو روز با خداوند است. به اعتقاد سهل، در ازل نورى از خدا صادر شد و به صورت نور حضرت محمد صلي‌اللّه‌عليه‌وآله‌وسلم پديدار گشت. اين نور نمونه اعلاى انسانى كيهانى است كه هزاران هزار سال خداوند را عبادت كرده است (همان، ص40ـ41، 95). پس از آن خدا آدم را از نور آن حضرت آفريد (همان، ص 41؛
ديلمى، ص 33) و سرّ خود را در نَفْس ذريّه آدم قرار داد و ذريّات از طريق اين سرّ به وحدانيت و ربوبيت خدا اعتراف كردند و با او «ميثاق توحيد» بستند (رجوع کنید به تسترى، ص 25، 40). سپس دنيا خلق شد و انسانها بر روى زمين پاى نهادند. با خلقت دنيا، حضرت محمد صلي‌اللّه‌عليه‌وآله، كه به صورت نور ازلى بود، از گِلِ آدم آفريده شد و آن نور در قلب حضرت قرار گرفت (رجوع کنید به همان، ص 41؛
ديلمى، همانجا). بنابراين، قلب ايشان منبع نور الهى و توحيد شد و در آيات قرآن تبلور يافت. ظاهرآ در ميان صوفيه، تسترى نخستين كسى است كه به نظريه نور محمد صلي‌اللّه‌عليه‌وآله‌وسلم قائل بوده است (رجوع کنید به ديلمى، ص 34).

به نظر تسترى مؤمنان با تمسك به قرآن و پيروى از سنّت پيامبر، به درك وجود لايتناهى مي‌رسند و از اين طريق براى سرّ نفس آنان «نوراليقين» حاصل مي‌شود (رجوع کنید به تسترى، ص 12؛
ابونعيم، ج10، ص 199؛
و نيز رجوع کنید به بوورينگ، ص 207). تسترى نوراليقين را داراى سه درجه «مكاشفه، معاينه و مشاهده» دانسته و براى توضيح آن به احوال سه تن از پيامبران اشاره كرده است. به نظر وى، موسى عليه‌السلام در كوه طور فقط به مكاشفه رسيد و ابراهيم عليه‌السلام، آنجا كه از خدا اطمينان قلب خواست، فقط به معاينه رسيد. اما پيامبر اسلام، ضمن آنكه در ازل، هزاران هزار سال خدا را عبادت كرد و به هر سه درجه يقين دست يافت، در شب معراج نيز خداوند را «مشاهده» كرد (تسترى، ص 13، 16، 60، 95، 126). مؤمنان نيز براى پيمودن درجات يقين و رسيدن به درجۀ مشاهده بايد به ذكر خدا مشغول شوند، زيرا مشاهده، لُبِ لُبابِ ذكر است. به عبارت ديگر، ذكر يادآورى ميثاق توحيد است كه در ازل بين خدا و ذريّۀ آدم بسته شده است و مؤمنان از طريق آن مي‌توانند به مشاهده توحيد دست يابند (رجوع کنید به همان، ص 99). اصل عبادت مؤمنان و توكل آنان به خدا، اقرار به توحيد است و حتى مُلك و دارايى آنان نيز همان توحيدى است كه خداوند به آنان داده است (همان، ص 25ـ26، 31). بنابراين، مؤمنان بايد از قرآن و سنّت پيامبر پيروى كنند، زيرا دل پيامبر منبع توحيد است و در قرآن و سنّت وى تبلور يافته است.

سهل در روان‌شناسىِ عرفانى معتقد است كه پيمودن درجات يقين بدون سختى و دشوارى نيست. به نظر او (ص 112، 122)، در نفس مؤمن دو قوۀ متعارض نهاده شده است: قوۀ دل يا «نفس‌الروح»، كه به سوى خدا دعوت مي‌كند؛
و نفس امّاره يا «نفس‌الطبع»، كه به پليدى امر مي‌كند. تسترى (ص80ـ81) ذيل آيۀ «اللّه‌ يَتَوفَّى الْاَنفُسَ حينَ مَوتِها و الَّتى لَمْ تَمُتْ فى مَنامِها» (زُمَر: 42)، ضمن اشاره به سه معناى «توفّى» (مرگ، خواب و بالا بردن)، به توضيح دو قوۀ مزبور پرداخته است. به نظر وى، نفس‌الروح داراى لطيفه‌اى نورانى و نفس‌الطبع داراى لطيفه‌اى غيرنورانى است. هنگام مرگ، خداوند لطيفۀ نفس‌الروح را از لطيفۀ نفس‌الطبع جدا مي‌كند و باز مي‌ستاند و هنگام خواب لطيفۀ نفس‌الطبع را از لطيفۀ نفس‌الروح جدا مي‌كند و باز به آن برمي‌گرداند. اين دو لطيفه هر يك به چيزى وابسته است. لطيفۀ نفس‌الطبع به خوردن و آشاميدن و لذت بردن و لطيفۀ نفس‌الروح به ذكر وابسته است. همچنين (ص 81) تأكيد مي‌كند كه در روز ميثاق تنها نفس‌الروح حضور داشت و لذا خطاب خداوند با ذرّيات از طريق نفس‌الروح بود، اما در روز قيامت نفس‌الروح و نفس‌الطبع به هم متصل‌اند و به لقاى حق خواهند رسيد (نيز رجوع کنید به بقلى، 1315، ج 2، ص 201، 361).

به نظر تسترى (ص 85) در روز قيامت تنها مؤمنان حقيقى يا اولياءاللّه به لقاى حق مي‌رسند. آنان اهل فهم قرآن‌اند و باطن آن را مي‌دانند. بر همين اساس، عالمان به سه گروه تقسيم مي‌شوند: گروه اول كه به حلال و حرام فتوا مي‌دهند، به امر خدا علم دارند. گروه دوم كه عموم مؤمنان‌اند، به امر خدا و روزهاى او (روز ميثاق و روز قيامت) علم دارند. گروه سوم، كه صدّيقان و انبياى خداوندند، به خدا، امر خدا و روزهاى اول علم دارند (همان، ص 63). همچنين سهل (ص 24) مكاشفان علوم را سه دسته دانسته است: ربانيان، نورانيان و ذاتيان. وى بر طبق اين تقسيم‌بندى و بدون احتساب علوم اكتسابى، علوم را به چهار طبقه تقسيم كرده است: وحى، تجلّى، عندى (جبلّى)، و لدنّى.

تسترى ضمن آنكه تجلى را بر سه قسم تجلى ذات، تجلى صفاتِ ذات و تجلى حكم ذات دانسته (كلاباذى، ص 121، تجلى*)، گفته است كه موضوع تجلى مربوط به روز قيامت است كه خداوند در آن روز بر مؤمنان تجلى مي‌كند و با لقاى خود پاداش توحيد آنها را مي‌دهد (نيز رجوع کنید به تسترى، ص 85، 88؛
بقلى، 1315، ج 2، ص 242).



آثار. در منابع، آثار متعددى به تسترى نسبت داده شده است كه عبارت‌اند از: دقائق (يا رقائق) المحبّين، كتاب مواعظ العارفين، كتاب جوابات اهل اليقين، كتاب الميثاق، زائرجه (در غيب‌گويى)، الغاية لأهل النهاية، قصص‌الأنبياء، ضياءالقلوب، تفسير القرآن، و طبقات الصوفيه (بوورينگ، ص 9ـ10). با وجود اين، عناوين آثارى كه امروزه به نام او در دست داريم، با عناوين آثار مزبور متفاوت است. آثار موجودِ منسوب به سهل عبارت‌اند از :

1) تفسير القرآن الحكيم. از اين اثر دو صورت موجود است. صورت اول كه شش نسخه از آن باقى است و تاريخ قديم‌ترين نسخۀ آن 825 است (رجوع کنید به همان، ص 11)، تاكنون چندين بار (قاهره 1326، 1329، 1422، 1423، 1428) به‌چاپ رسيده است. صورت دوم مجموعه اقوال تفسيرى تسترى است (تقريبآ هزار قول)، كه سلمى آنها را در حقائق التفسير و زيادات حقائق‌التفسير گرد آورده كرده است(رجوع کنید به همان ،ص 113ـ126). ظاهرا" متن تفسير را در 289، برخى مريدان تسترى كه به بغداد رفتند، از جمله عمربن واصل و ابوبكر سجزى، تدوين كرده‌اند (همان، ص 134). اصالت اين اثر همواره محل بحث بوده است. ماسينيون (د. مختصر اسلام ، ص 489) آن را اثرى ساختگى خوانده، آربرى آن را قديم‌ترين تفسیر قرآنِ به‌جا مانده از صوفيه و مقدمۀ آثار عميق و مهم بعدى دانسته است (بوورينگ، ص 129). ساختار متن از سه سطح اساسى تشكيل شده است. سطح اول تفاسير ظاهرى و باطنى تسترى بر آيات قرآن است. سطح دوم كلمات و اقوال عرفانى سهل و برداشتهاى باطنى او از قصص انبياست. سطح سوم مطالبى است كه بعضى شاگردان وى به متن افزوده‌اند (براى آگاهى بيشتر رجوع کنید به همان، ص130ـ131).

2) مجموعۀ خطى كوپريلى 727. اين مجموعه در كتابخانۀ كوپريلى تركيه است و شامل سه رساله است: كلام سهل‌بن عبداللّه (يا كلمات الامام الربانى سهل‌بن عبداللّه التسترى)، كه مجموعه‌اى از اقوال تسترى دربارۀ مسائل عرفانى است؛
كتاب الشرح و البيان لما اشكل من كلام سهل و كتاب المعارضة و الرد على اهل الفرق و اهل الدعاوى فى الاحوال، هر دو شامل اقوال دشوار تسترى، كه توضيحات فردى به نام عبدالرحمان صَقَلى به آنها ضميمه شده است. به نظر مي‌رسد كه اين مجموعه را احمدبن سالم تدوين كرده و سپس صَقَلى بر آن توضيح نوشته است (براى آگاهى بيشتر رجوع کنید به همان، ص 12ـ16). تونچ در 1349ش/1970 رسالۀ سوم را تصحيح و همراه ترجمۀ آلمانى آن چاپ كرد. م.ك. جعفر نيز در 1359ش/1980 آن را در قاهره منتشر نمود. 3)لطائف‌القصص، شامل هفده فصل، كه در آن به سخنان نغز برخى پيامبران و حكايات صوفيه اشاره شده است. كمال علّام آن را در 1383ش/2004 در بيروت، با عنوان لطائف قصص الانبياء، به چاپ رساند.

4) رسالة فى الحروف (چاپ جعفر در من تراث الصوفى، قاهره 1326ش/1947)، درباره رموز حروف الفبا و اسرار حروف مقطعه قرآن.

5) رسالة المنهيات، دربارۀ آنچه خدا و پيامبر از آن نهى كرده‌اند. 6) رسالة فى الحكمة و التصوف، اقوال عرفانى تسترى كه از رسالۀ قشيرى استخراج شده است (همان، ص 11، 16ـ18).

سزگين (ج 1، ص 647) رسالۀ ديگرى را با عنوان مناقب امام اهل الحق الى الحق و مناقب‌اللّه عزوجل به تسترى نسبت داده است، كه از او نيست. از ميان آثار مذكور تنها تفسير و مجموعۀ كوپريلى اصالت دارد و تعاليم و آراى سهل را تا حدودى به تصوير مي‌كشد.


منابع :
(1) ابن‌بطّوطه، رحلة، چاپ محمد عبدالمنعم عريان و مصطفى قصّاص، بيروت 1407/1987؛
(2) ابوالفرج ابن‌جوزى، تلبيس ابليس، بيروت (بي‌تا.)؛
(3) ابن‌خلكان؛
(4) ابونصر سرّاج، صحف من كتاب اللمع، چاپ أ.ج. آربرى، لندن 1947؛
(5) همو، كتاب اللمع، چاپ ر. أ. نيكلسون، لندن 1963؛
(6) ابونعيم اصفهانى، حليةالاولياء و طبقات الاصفياء، قاهره 1351ـ1357/ 1932ـ1939؛
(7) خواجه عبداللّه انصارى، طبقات الصوفيه، چاپ محمد سرور مولايى، تهران 1362ش؛
(8) روزبهان بقلى، شرح شطحيات، چاپ هانرى كوربن، تهران، 1360ش/ 1981؛
(9) همو، عرائس‌البيان فى حقائق القرآن، (لكهنو) 1315؛
(10) سهل‌بن عبداللّه تسترى، تفسير القرآن العظيم، قاهره 1329/1911؛
(11) معين‌الدين ابوالقاسم جنيد شيرازى، شدّ الازار فى حطّ الاوزار عن زوّار المزار، چاپ محمد قزوينى و عباس اقبال، تهران 1328ش؛
(12) خطيب بغدادى؛
(13) ابوالحسن ديلمى، عطف الألف المألوف على اللام المعطوف، چاپ ژان كلود واده، قاهره 1962؛
(14) ابوعبدالرحمان سلمى، طبقات الصوفيه، چاپ جانسن پدرسن، ليدن 1960؛
(15) شهاب‌الدين يحيى سهروردى، مجموعه مصنّفات شيخ‌اشراق، چاپ هانرى كوربن، تهران 1380ش؛
(16) عبدالوهاب شعرانى، طبقات الكبرى، مصر 1343/1925؛
(17) فريدالدين عطار نيشابورى، تذكرةالاولياء، چاپ محمد استعلامى، تهران 1378ش؛
(18) ابوالقاسم قشيرى، الرسالة القشيرية، چاپ عبدالحليم محمود و محمودبن شريف، قاهره 1972؛
(19) ابوبكر كلاباذى، التعرّف اهل التصوف، دمشق 1407/1986؛
(20) ابوطالب مكى، قوت‌القلوب، بيروت 1995؛
(21) علي‌بن عثمان هجويرى، كشف‌المحجوب، چاپ محمود عابدى، تهران 1383ش؛


(22) G. Bowering, The Mystical Vision of Existence in Classical Islam, Berlin - New York 1980;
(23) Fuat Sezgin, Geschichte des Arabischen Schrifttums, Leiden 1967;
(24) EI2, s.v. "Barbaha¦r¦i", (by H. Laoust);
(25) Shorter Encyclopaedia of Isla¦m, s.v. "Sahl At-Tustar¦i", (by L. Massignon), Leiden 1974.

/ گرهارد بوروينگ /





تاریخ انتشار اینترنتی:

04/05/1388

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5971
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست