responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5967

 

ربيعى پوشنگى (فوشنجى) ، ملقب به صدرالدين و متخلص به ربيعى، شاعر و خطيب ايرانى در نيمۀ دوم قرن هفتم. عباس اقبال آشتيانى (ص 169) ربيعى را يكى از شاعران بزرگ قديم و از مشهورترين شاعران قرن هفتم ميداند و به گفتۀ ملك‌الشعراى بهار (ص 26) ربيعى در روزگار خود در خراسان و عراق بي‌نظير بود. وى از مداحان و نديمان ملك فخرالدين‌بن ملك شمس‌الدين كرت (حك : 693ـ705)، از ملوك آل‌كرت، بود (خوافى، ج 3، ص 4). در منابع تاريخى او را گاهى خطيب فوشنج و گاه پسر خطيب يا پسر قاضى فوشنج ناميده‌اند، اما ظاهرآ پدر او خطيب بوده و باتوجه به زندگى شاعرانه و بي‌مبالاتى ربيعى در عيش و نوش، خطيب بودن خود وى بعيد به نظر مي‌رسد (رجوع کنید به اقبال آشتيانى، ص 171). در تذكره‌ها نام او ذكر نشده است. نام وى فقط در كتابهاى تاريخى عصر تيمورى، كه مؤلفان آنها اهل هرات بوده‌اند يا در هرات كتابهاى خود را نوشته‌اند، ديده مي‌شود (اقبال آشتيانى، ص 169).

وى در دربار فخرالدين محمد مقام والايى يافت و به دستور او مثنوي‌اى در تاريخ هرات و سرگذشت ملوك كرت، به نام كرت‌نامه در بحر متقارب بر وزن شاهنامه، سرود (اسفزارى، ص 42؛
ميرخواند، ج 4، بخش دوم، ص3700؛
خواندمير، ج 3، ص 376؛
نيز رجوع کنید به حاجي‌خليفه، ج 2، ستون 1474) و در طى سرودن كرت‌نامه ماهى هزار درهم يا زر نقد از خزانۀ شاهى دريافت مي‌كرد. با اين حال، براى درخواست مقدار بيشتر گاه و بيگاه مزاحم شاه مي‌شد و سرانجام ميان آنان اختلاف افتاد. ربيعى از بيم جانش به قهستان رفت و از ملازمان شاه‌علي‌بن ملك نصيرالدين سيستانى، از نوادگان ملوك صفارى، شد، اما به دليل عيب‌جوييها و شكايتهايى كه از ملك فخرالدين نزد شاه‌على كرد، شاه‌على او را از قهستان راند. ربيعى از قهستان به نيشابور رفت و از آنجا قصد داشت به عراق برود، اما ملك فخرالدين براى او نامه فرستاد و او را به هرات فراخواند و وعده‌هاى فراوانى به وى داد. ربيعى شادمان از نيشابور به هرات بازگشت (خوافى، ج 3، ص 4ـ5؛
ميرخواند، ج 4، بخش دوم، ص3700ـ3701؛
خواندمير، ج 3، ص 377) و دوباره از نديمان و نزديكان سلطان شد تا اينكه شبى در مجلس شراب، در اثر غلبه مستى، با جمعى از دوستانش دربارۀ تصرف مُلك و حكومت سخن گفت كه به سبب آن، شاه وى را به زندان افكند. ربيعى در زندان قصيده‌اى در مدح ملك و در طلب آزادى و خلاص خود سرود، اما فخرالدين به آن و به نامه‌هاى او پاسخ نداد (خوافى، ج 3، ص 5، 7؛
ميرخواند، ج 4، بخش دوم، ص 3701ـ3703). وى در زندان حبسيه‌اى نيز در قالب مثنوى، به نام كارنامه، در شرح‌حال خود سرود كه ابياتى از آن در مجمل فصيحى (ج 3، ص 5ـ6) مضبوط است. سرانجام، ربيعى در 702 در زندان ملك فخرالدين درگذشت يا به قتل رسيد؛
كيفيت مرگ او معلوم نشد (خوافى، ج 3، ص 4، 9؛
ميرخواند، ج 4، بخش دوم، ص 3704؛
خواندمير، ج 3، ص 378).

از ربيعى فقط ابياتى باقى مانده است، اما همان ابيات اندك توانايى او را در شعر و شجاعت و صراحت قول او را نشان مي‌دهد (بهار، ص 38).


منابع :
(1) معين‌الدين محمد اسفزارى، روضات الجنّات فى اوصاف مدينة هرات، بخش يكم، چاپ سيد محمدكاظم امام، تهران، 1338ش؛
(2) عباس اقبال آشتيانى، «ربيعى پوشنگى»، مهر، سال اول، شماره 3، مرداد 1312ش؛
(3) محمدتقى بهار، «صدرالدين ربيعى»، ارمغان، دوره ششم، شماره 1، فرودين 1304ش؛
(4) حاجى خليفه؛
(5) غياث‌الدين‌بن همام‌الدين الحسينى خواندمير، تاريخ حبيب‌السير، زيرنظر محمد دبير سياقى، تهران، 1313ش؛
(6) فصحيح‌الدين احمدبن محمد خوافى، مجمل فصيحى، چاپ محمود فرخ، مشهد، 1339ش؛
(7) محمدبن خاوندشاه بن محمود ميرخواند، تاريخ روضة الصّفا فى مسيرة الانبياء و مللوك و الخلفاء، چاپ جمشيد كيان‌فر، تهران، 1380ش.

/ فريده داودي‌مقدّم /

تاریخ انتشار اینترنتی:



26/03/1388

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5967
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست