responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5784

 

حُبّ و بُغض ، دو مفهوم در قرآن و حدیث و اخلاق، به معناى دوستى و دشمنى. حُب در لغت، مصدر فعل «حَبَّ یحِبُّ» است كه از جمله به معناى لزوم و ثبات و نیز دوستى و كشش نفس به سوى چیزى خواستنى است و این معنا از همان لزوم و ثبات اخذ شده است (جوهرى؛ ابن‌فارس؛ طریحى، ذیل «حب/ حبب»؛ راغب اصفهانى، ذیل «بغض»؛ زبیدى، ذیل «حب/حبب»). در مقابل، بغض به معناى دشمنى و تنفر از چیزى است كه مورد پسند انسان نباشد (جوهرى؛ ابن‌فارس؛ راغب اصفهانى؛ طریحى، ذیل «بغض»).

حب در اصطلاح، گرایش به سوى چیزى لذت‌بخش و سازگار با طبع و وابستگى خاص میان انسان و كمال اوست كه اگر شدت یابد عشق نامیده می‌شود (غزالى، ج 4، ص 314؛ طباطبائى، ج 1، ص 410ـ411). این انفعال نفسانى تابع ادراك و معرفت است و از شناخت زیباییهاى ذاتى محبوب یا از احسان وى نشئت می‌گیرد (غزالى، همانجا؛ ابن‌عاشور، ج 3، ص 225) و داراى مراتب شدت و ضعف و دربرگیرنده امور مادّى و غیرمادّى است (طباطبائى، ج 1، ص 411). تعلق میان مُحِب و محبوب، باعث كشش انسان به سوى محبوب می‌شود كه با رسیدن به آن، نقص وى به كمال تبدیل می‌شود و نیازهاى مادّى و معنوی‌اش برطرف می‌گردد (همان، ج 3، ص 158؛ صلیبا، ج 1، ص 439). برخى واژه‌هاى هم‌معنا با حب عبارت‌اند از: وُدّ (راغب اصفهانى؛ ابن‌منظور، ذیل «ودد»)، خُلَّت (راغب اصفهانى، ذیل «خلّ»؛ ابن‌منظور، ذیل «خلل»)، الفت (ابن‌فارس؛ راغب اصفهانى، ذیل «الف»؛ طوسى، التبیان، ج 5، ص 151)، وَلایة (ابن‌منظور؛ زبیدى، ذیل «ولى»)، علاقة (طریحى، ذیل «علق»)، و هوى (خلیل‌بن احمد، ذیل «هوى»؛ طریحى، ذیل «هوا»).

بُغض در اصطلاح نفرت از چیزى آزار دهنده و مخالف با طبع است كه اگر فزونى یابد، مَقْت (بیزارى، عداوت) و بَغْضاء (كینه، دشمنى) خوانده می‌شود (غزالى، همانجا؛ فیومى؛ طریحى، ذیل «بغض»). بغض هنگام تضاد چیزى با محبوب ایجاد می‌شود، لذا اگر محبوبى وجود نداشته باشد مبغوضى نیز نخواهد بود (ابن‌تیمیه، ص 7ـ8). برخى واژه‌هاى هم‌معنا با بغض عبارت‌اند از: قَلى (خلیل‌بن احمد؛ راغب اصفهانى؛ طریحى، ذیل «قلى»)، شَنَآن (راغب اصفهانى؛ ابن‌منظور؛ طریحى، ذیل «شنا/ شنأ»)، فِرْك (خلیل‌بن احمد؛ طریحى، ذیل «فرك») و كراهت (زمخشرى، ج 4، ص 374).

در قرآن كریم حب و مشتقات آن 82 بار و البَغضاء، كه تنها شكل به كار رفته از مادّه بغض است، پنج بار به‌كار رفته است (رجوع کنید به محمدفؤاد عبدالباقى، ذیل «ح ب ب» و «ب غ ض»). در برخى آیات قرآن (براى نمونه رجوع کنید به آل‌عمران: 31؛ مائده: 54) به رابطه حب میان خدا و بندگان اشاره شده است. طباطبائى (ج 17، ص 53) حب خدا به بنده را احسان خاص او دانسته است كه از صفات فعل الهى اوست. وى (همانجا) حب خدا به انسان را گسترش رحمت او بر شخص و كشیده شدنش به سوى خدا و بغض خدا را دورى رحمت‌الهى از انسان می‌داند. خدا حب خود به بنده را در امورى همچون اعطاى توفیق طاعت و عبادت، هدایت به دین، برداشتن حجاب از قلب (طریحى، ج 1، ص 440)، بخشایش (قرطبى، ج 4، ص 60) و پاداش (زمخشرى، ج 1، ص 646) جلوه‌گر می‌سازد.

براساس آیات قرآن، برخى بهره‌مندان از حب‌الهى عبارت‌اند از: توبه‌كنندگان (بقره: 222)، پرهیزكاران (آل‌عمران: 76؛ توبه : 4، 7)، مجاهدان در راه خدا (صف: 4)، توكل‌كنندگان به خدا (آل‌عمران: 159)، شكیبایان (آل عمران: 146) و پیروى كنندگان از پیامبر (آل عمران: 31). همچنین براساس روایات، علم‌آموزى (رجوع کنید به مجلسى، ج 71، ص 283)، بی‌رغبتى به دنیا (حرّ عاملى، ج 9، ص 450)، نیكى به والدین (همان، ج 4، ص 112ـ113؛ مجلسى، ج 71، ص 70)، شاد كردن دل مسلمان (مجلسى، ج 71، ص 283)، یارى رساندن به دادخواهان (كلینى، ج 4، ص 27؛ مجلسى، ج 71، ص 365) و تلاوت قرآن (مجلسى، ج 89، ص 18) از اعمالى است كه خدا آنها را دوست دارد.

از نشانه‌هاى دوستى خدا با بنده، داشتن فهم عمیق در دین، قناعت (همان، ج 100، ص 26)، قلب سلیم (آمدى، ج 2، ص 322) و ابتلا (كلینى، ج 2، ص 253) است. ابن‌قیم جوزیه (ج 3، ص 17ـ18) به جاآوردن نوافل (رجوع کنید به نافله*)، شكسته شدن قلب در پیشگاه خدا و مناجات با او را از عوامل جلب محبت‌الهى دانسته است. بنابر حدیث نبوى مشهور به «حدیث قرب نوافل»، هرگاه بنده از طریق نوافل به خدا تقرب جوید خدا او را دوست خواهد داشت و آنگاه كه دوستش بدارد گوش و چشم و دست و پاى او می‌شود و هر آنچه بخواهد به او عطا می‌كند (رجوع کنید به بخارى، ج 7، ص 190؛ برقى، ج 1، ص 190).

براساس آیات قرآن، از جمله محرومان از دوستى خدا عبارت‌اند از: كافران (آل عمران: 32؛ روم: 45)، تجاوزكاران (بقره: 190؛ مائده87:)، مفسدان (مائده: 64؛ قصص: 77)، اسراف‌كنندگان (انعام: 141؛ اعراف: 31)، ستمكاران (آل‌عمران : 57، 140)، مستكبران (نحل: 23) و خیانت‌پیشگان (انفال : 58). بنابر روایات، دشنام دهندگان، لعنت كنندگان و طعنه زنندگان بر مؤمنان (رجوع کنید به كلینى، ج 2، ص 324؛ ابن‌شعبه، ص 296، 300)، پیشوایان ستمكار (مجلسى، ج 72، ص 351)، سخن‌چینان و تفرقه‌افكنان (ثعلبى، ج 10، ص 11؛ مجلسى، ج 68، ص 383) از جمله كسانى هستند كه خدا آنها را دشمن می‌دارد. حب الهى موضوع مباحثات كلامى نیز بوده است. غزالى (ج 4، ص 311) حب الهى را بالاترین مقام انسانى دانسته كه مقامهاى پیشین، نظیر توبه و صبر و زهد، مقدمه آن است و مقامها و درجات بعدى، مانند شوق و انس و رضا، ثمرات و نتایج آن محسوب می‌شود. به‌عقیده وى (ج 4، ص 333)، سعادتمندترین مردم در آخرت كسى است كه در دنیا بیشترین میزان حب‌الهى را داشته باشد، زیرا درجه لذات انسانها در آخرت متناسب با میزان حب آنان به خداست.

در همین سیاق، او حب انسان به غیر خدا را، اگر با حب الهى نسبتى نداشته باشد، ناشى از جهل و قصور در معرفت خدا می‌داند، بنابراین حب پیامبر و دانشمندان و پرهیزگاران را، كه خاستگاه آن، حب به خداست، پسندیده می‌شمرد (ص 318). وى، سپس اسباب و عوامل پنج‌گانه حب را در انسان برمی‌شمرد و شرح می‌دهد كه چگونه هر یك از این عوامل به حب الهى منجر می‌شود: 1) حب ذات از آن‌رو به حب الهى منتهى می‌شود كه خداوند، خالق و وجود دهنده انسان است و كمال و دوام و بقاى او از خداست؛ 2) حب به كسى كه به انسان احسان می‌كند، بنابراین انسان به خدا كه احسان‌كننده به اوست و با آفریدنش و عطاى نعمتهاى بسیار، بیشترین احسان را در حق وى كرده، محبت می‌ورزد؛ 3) حب به افراد از آن‌رو كه محسن‌اند، سبب حب الهى خواهد بود زیرا خداوند با خلق موجودات و انعام به آنها نیكوكار و محسن به همه آنهاست؛ 4)حبّ جمال به حب الهى منجر می‌شود، زیرا خداوند جمال مطلق است؛ 5)حب ناشى از هم سنخى، با این توضیح كه از انسان خواسته شده در اكتساب صفات الهى مانند علم و برّ و احسان و مهرورزى به بندگان و سایر مكارم شریعت بكوشد، و این سبب قرب به خدا و به تبَع آن محبت الهى می‌شود. از آن بالاتر، خدا در آدمى از روحى دمیده است كه درك حقیقت آن بیرون از حدّ عقل است و آدم به اعتبار همین مناسبت، مسجود فرشتگان و شایسته خلافت الهى شده است. این مناسبت و هم سنخى، بالاترین پیوند محبت را ایجاد می‌كند.

جهمیه* و معتزله* معتقدند كه خدا نه دوست می‌دارد و نه دوست داشته می‌شود. به نظر آنان متعلَّق هر حبى، امرى مادّى است و از این‌رو، نمی‌توان حب انسان را به خدا در معناى حقیقى آن تصور كرد. آنان نصوص موجود درباره حب میان بنده و خدا را تأویل می‌كنند و عقیده دارند مقصود از حب بندگان به خدا، دوست داشتن طاعت و عبادت او و فزونى اعمال نیك براى رسیدن به ثواب است و منظور از حب خدا به بندگان، احسان او به ایشان، مدح و اعطاى ثواب به آنان و اراده این امور از سوى خداست (رجوع کنید به ابن‌قیم جوزیه، ج 3، ص 19ـ21؛ جاراللّه، ص 55ـ58؛ براى نقد این نظریه رجوع کنید به همانجاها؛ نیز رجوع کنید به غزالى، ج 4، ص 311ـ313).

طباطبائى (ج 1، ص 411)، با استناد به آیه 165 سوره بقره، حب بنده به خدا را حقیقى و متعلَّق حب را فراتر از امور مادّى دانسته است. منشأ چنین حبى كمال مطلق بودن خدا و مشاهده احسان و جمال اوست (آلوسى، ج 2، ص 34؛ طباطبائى، ج 1، ص 374). حب به خدا با میزان معرفت به او ارتباط مستقیم دارد؛ یعنى، هر چه شناخت انسان از خدا بیشتر باشد دوستى او نیز عمیق‌تر خواهد بود (رجوع کنید به فخررازى، ج 4، ص 233).

در حدیثى، راوى از امام صادق علیه‌السلام می‌پرسد كه آیا حب و بغض جزء ایمان است؟ امام پاسخ می‌دهد: «هل‌الدّینُ (الایمان) إلّا الحب و البغض» آیا دین (ایمان) چیزى جز حب و بغض است؟ (برقى، ج 1، ص 409؛ كلینى، ج 2، ص 125). رسول اكرم نیز در حدیثى حب و بغض در راه خدا و دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان او را محكم‌ترین دستگیره ایمان می‌داند (ابن‌حنبل، ج 4، ص 286؛ حاكم نیشابورى، ج 2، ص 480). غزالى (ج 2، ص 174)، با استناد به این حدیث، نتیجه گرفته كه لازم است انسان دشمنانى داشته باشد كه در راه خدا به آنان بغض ورزد و دوستانى كه در راه خدا آنان را دوست بدارد.

حب، با توجه به متعلَّق آن، به ممدوح و مذموم تقسیم می‌شود. حب به خدا و دوستان خدا و آنچه انسان را به خدا نزدیك می‌كند ممدوح است و دوست داشتن آنچه مبغوض خداست و چیزى كه باعث از بین رفتن محبت خدا یا كاهش آن می‌شود، مذموم است (عبدالرحمان، ص 38ـ40). طباطبائى (ج 3، ص 106)، در ذیل آیه 14 سوره آل‌عمران («زُینَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَوات...») در تبیین محبت مذموم، معتقد است مقصود از حب شهوات، علاقه عادى نیست زیرا اصل علاقه‌مندى، امرى فطرى است، بلكه مراد دلدادگى و دوستى شدید دنیاست.

زمخشرى (ج 4، ص 219ـ220) ذیل آیه 23 سوره شورى («... قُل لا اَسْئَلُكُم عَلَیهِ اَجراً إلّا الْمَوَدَّةَ فِی‌الْقُربى») نقل كرده كه از رسول اكرم درباره مقصود از «القربى»، كه در این آیه دوستى با آنان خواسته شده است، پرسیدند و ایشان پاسخ دادند كه مقصود على و فاطمه و دو پسر آنها هستند. ثعلبى (ج 8، ص 314) در تبیین جایگاه آل محمد، حدیثى از رسول اكرم نقل می‌كند كه هر كس با محبت آل محمد از دنیا برود شهید و بخشوده و داراى ایمان كامل است (نیز رجوع کنید به زمخشرى، همانجا). در احادیث، به حب اهل بیت و بغض دشمنان آنان بسیار سفارش شده و براى این حب و بغض ثمرات بسیارى ذكر گردیده كه از جمله آنهاست: گشایش درهاى رحمت الهى (مفید، ص 271؛ طوسى، الامالى، ص 34)، آمرزش گناهان (ابن‌بابویه، 1368ش، ص 170)، نیل به شفاعت رسول اكرم (مجلسى، ج 27، ص 85) و جاى گرفتن در بالاترین درجات بهشت (برقى، ج 1، ص 153). در حدیثى از پیامبر اكرم نقل شده كه «خدا را به خاطر نعمتهایش، مرا به خاطر دوستیتان به خدا، و اهل بیتم را به خاطر حب من دوست بدارید» (ابن‌بابویه، 1417، ص 446؛ طوسى، الامالى، ص 632ـ633؛ براى مجموعه كامل این روایات رجوع کنید به مجلسى، ج 27، ص 51ـ165؛ براى تفصیل بحث رجوع کنید به تولّى*؛ تبرّى*).


منابع :
(1) علاوه بر قرآن؛
(2) محمودبن عبداللّه آلوسى، روح‌المعانى، بیروت : داراحیاء التراث العربى، (بی‌تا.)؛
(3) عبدالواحدبن محمدآمدى، غررالحكم و درر الكلم آمدى، با شرح و ترجمه فارسى هاشم رسولى محلاتى، تهران 1380ش؛
(4) ابن‌بابویه، الامالى، قم 1417؛
(5) همو، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم 1368ش؛
(6) ابن‌تیمیه، قاعدة فی‌المحبة، چاپ محمدرشاد سالم، قاهره (بی‌تا.)؛
(7) ابن‌حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت : دارصادر، (بی‌تا.)؛
(8) ابن‌شعبه، تحف العقول عن آل‌الرسول‌صلی‌الله علیه، چاپ عی‌اكبر غفارى، قم 1363ش؛
(9) ابن‌عاشور (محمدطاهربن محمد)، تفسیرالتحریر و التنویر، تونس 1984؛
(10) ابن‌فارس؛
(11) ابن‌قیم جوزیه، مدارج السالكین بین منازل «ایاك نعبد و ایاك نستعین»، ج 3، بیروت 1408/1988؛
(12) ابن‌منظور؛
(13) محمدبن اسماعیل بخارى، صحیح البخارى، (چاپ محمد ذهنی‌افندى)، استانبول 1401/1981، چاپ افست بیروت (بی‌تا.)؛
(14) احمدبن محمد برقى، المحاسن، چاپ مهدى رجائى، قم 1413؛
(15) احمدبن محمد ثعلبى، الكشف و البیان، المعروف تفسیرالثعلبى، چاپ على عاشور، بیروت 1422/2002؛
(16) مهایوسف جاراللّه، الحب و البغض فى القرآن الكریم، بیروت 1422/2001؛
(17) اسماعیل‌بن حماد جوهرى، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره 1376، چاپ افست بیروت 1407؛
(18) محمدبن عبداللّه حاكم نیشابورى، المستدرك على الصحیحین، و بذیله التلخیص للحافظ الذهبى، بیروت: دارالمعرفة، (بی‌تا.)؛
(19) حرّ عاملى؛
(20) خلیل‌بن احمد، كتاب العین، چاپ مهدى مخزومى و ابراهیم سامرائى، قم 1405؛
(21) حسین‌بن محمد راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن، چاپ محمد سیدكیلانى، تهران [? 1332ش[؛
(22) محمدبن محمد زبیدى، تاج‌العروس من جواهرالقاموس، چاپ على شیرى، بیروت 1414/ 1994؛
(23) زمخشرى؛
(24) جمیل صلیبا، المعجم الفلسفى بالالفاظ العربیة و الفرنسیة و الانكلیزیة و اللاتینیة، بیروت 1414/1994؛
(25) طباطبائى؛
(26) فخرالدین‌بن محمد طریحى، مجمع‌البحرین، چاپ احمد حسینى، تهران 1362ش؛
(27) محمدبن حسن طوسى، الامالى، قم 1414؛
(28) همو، التبیان فى تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملى، بیروت (بی‌تا.)؛
(29) غسان احمد عبدالرحمان، محبةاللّه و رسوله فی‌الكتاب و السنة، بیروت 1425؛
(30) محمدبن محمد غزالى، احیاء علوم‌الدین، بیروت 1406/1986؛
(31) محمدبن عمر فخررازى، التفسیر الكبیر، قاهره (بی‌تا.)، چاپ افست تهران (بی‌تا.)؛
(32) احمدبن محمد فیومى، المصباح المنیر فى غریب الشرح الكبیر للرافعى، (بیروت): دارالفكر، (بی‌تا.)؛
(33) محمدبن احمد قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، بیروت 1405/1985؛
(34) كلینى؛
(35) مجلسى؛
(36) محمدفؤاد عبدالباقى، المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكریم، قاهره 1364، چاپ افست تهران [? 1397[؛
(37) محمدبن محمدمفید، الامالى، چاپ حسین استادولى و علی‌اكبر غفارى، بیروت 1414/1993.

/ ثریا قطبى /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5784
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست