responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5777

 

حبشه ، سرزمینى كهن در مشرق قاره افریقا كه مشتمل بر كشورهاى كنونى اتیوپى، اریتره، جیبوتى و سومالى می‌شد. در حال حاضر بزرگ‌ترین بخش آن، كشور اتیوپى را تشكیل می‌دهد.

ظاهراً نام حبش بر قومى در جنوب سرزمین اعراب اطلاق می‌شد كه به قسمت غربى یمن (تهامه*) و از آنجا به افریقا رفتند و با كوشیهاى جنوب افریقا ــكه در هزاره دوم قبل از میلاد از طریق حبشه به قسمتهایى كه امروزه كنیا و تانزانیا خوانده می‌شود وارد شده بودندــ درآمیختند. آنان در آغاز مسیحیت به دو گروه تقسیم شدند: گروهى به زندگى مبتنى بر گردآورى خوراك و شكار ادامه دادند و گروه دیگر، كه از لحاظ فرهنگى برترى داشتند، ارتفاعات را به اشغال خود درآوردند و به نگهدارى دام و تا حدى كشاورزى پرداختند (رجوع کنید به كایران، ص 23).

بنابر كتابهاى تاریخ (مثلا رجوع کنید به طبرى، ج 1، ص 193؛ نویرى اسكندرانى، ج 3، ص 340) حضرت نوح علیه‌السلام زمانى كه سرزمینها را بین فرزندانش تقسیم می‌كرد، حبشه و نوبه و هند و سند را به پسرش، حام*، بخشید (نیز رجوع کنید به سفر پیدایش، باب 10) و اولاد كوش‌بن حام پس از طوفان نوح عازم افریقا شدند و قسمتى از این قاره را تصرف كردند (شقیر، ص 10). آنان نخست به صورت قبیله‌اى زندگى می‌كردند و پیوسته با هم جدال داشتند. از جمله این قبایل، اوئایو، مازایو، پوانیت و دنقس‌بودند (همانجا).

در دوران حكومت خاندان ششم مصریان (حك : 3703ـ 3500ق‌م)، منوسوفیس (پادشاه مصر) سپاهى را به جنگ در سرزمین پوانیت فرستاد كه پس از شكست دادن آنها با غنایمى مثل بخور و آبنوس و عاج و پوست از حبشه بازگشتند (همان، ص 11). در دوران خاندان دوازدهم مصریان (حك : 3064ـ2851ق‌م) نیز اوسترتس اول لشكرى به سرزمین پوانیت فرستاد كه آنها نیز با مالیاتى از بخور به مصر بازگشتند (همان، ص 11ـ12). به نوشته هرودوت (ص 140)، در دوره پادشاهى پسامتیك اول (663ـ 609ق م)، عده زیادى از مصریان، به سبب ستم او، به اتیوپى گریختند و مردم اتیوپى تحت‌تأثیر رفتار مصریان قرار گرفتند و مترقی‌تر شدند. كمبوجیه (حك : 530ـ 522ق م)، پسر كوروش هخامنشى، پس از غلبه بر مصر، به حبشه حمله كرد، ولى ناكام ماند (رجوع کنید به همان، ص 203، 207، 210ـ214). در قرن دوم قبل از میلاد گروهى از اقوام حمیر* حبشه را مستعمره خود ساختند و به گسترش فرهنگ سامى پرداختند و با سیاه‌پوستان حبشى درآمیختند (دورانت، ج 4، بخش 1، ص 199). با مهاجرت حامیها از آسیاى صغیر و سامیها از جزیرةالعرب در قرن هفتم قبل از میلاد در حبشه از تركیب نژادهاى حامى و سامى تمدنى پدید آمد (عتریس، ص 12). عزانا/ عیزنا، از پادشاهان معروف اكسوم، پس از آنكه مسیحى شد (در 330 یا 335 میلادى)، دین مسیحیت را در 341 میلادى در مملكت خود رسمى كرد. می‌توان گفت حبشه اولین كشور افریقایى بود كه در آن مسیحیت دین رسمى شد (رجوع کنید به هارتمان، ص 104، پانویس؛ حوریه توفیق مجاهد، ص 84)؛ سكه‌هاى یافته شده در حبشه نیز حاكى از رواج مسیحیت در نیمه اول قرن چهارم است (رجوع کنید به شیفرز، ص 402). پادشاهان پیشین حبشه خود را از اعقاب منلیك اول، پسر ملكه سبا و حضرت سلیمان، به شمار می‌آوردند، كه مملكت اكسوم را تأسیس كرده بود (رجوع کنید به عتریس، همانجا؛ نیز رجوع کنید به هارتمان، ص 107).

نجاشى* (پادشاه حبشه) با ذونواس* (آخرین شاه یهودی‌مذهب یمن) نبردى كرد كه به شكست ذونواس انجامید و حبشیان یمن را تصرف كردند (رجوع کنید به دینورى، ص 61ـ62؛ نیز رجوع کنید به جزیرةالعرب*). متن كتیبه سنگى حصْن غُراب نشان می‌دهد كه در 640 حمیرى /525 میلادى حبشه‌ایها سرزمین حمیر را فتح كردند (جوادعلى، ج 2، ص 594). حبشیان، پس از كشتن شاه حمیر، صلاح ندیدند كه خود بر یمن حكومت برانند، بلكه یكى از حمیریان وفادار به‌خود را به فرمانروایى آنجا گماشتند (رجوع کنید به بافقیه، ص 159).

با ظهور اسلام، پادشاهى اكسوم، به عنوان قدرتى بزرگ در

دریاى سرخ، رو به ضعف گذاشت (رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل"Habash, Habasha.I"). از این تاریخ، آثار مسیحیت از سواحل دریاى سرخ رخت بربست، راههاى مواصلاتى اكسوم به‌دست مسلمانان افتاد، و مسیحیان حبشه به ارتفاعات رفتند و تا مدتى با بقیه جهان بی‌ارتباط بودند، تا اینكه در سده دهم/ شانزدهم مناسبات تازه‌اى با اروپا برقرار كردند (رجوع کنید به عبدالعزیز كامل، ص 71).

در سال پنجم بعثت، زمانى كه آزار و اذیت به اصحاب پیامبر شدت گرفت، آن حضرت گروهى از آنان را به‌همراه پسرعموى خود، جعفربن ابی‌طالب*، به حبشه فرستاد. این واقعه به «مهاجرت نخست مسلمانان» معروف است (رجوع کنید به ابن‌هشام، قسم 2، ص 359ـ370؛ ابن‌سعد، ج 1، ص 203ـ206؛ نیز رجوع کنید به یعقوبى، ج 2، ص 29). مهاجرت دوم نیز پیش از هجرت به مدینه به‌وقوع پیوست؛ مهاجران 83 مرد و 11 زن قریشى و 7تن غیر قریشى بودند (رجوع کنید به ابن‌سعد، ج 1، ص 207ـ208). در اواسط قرن سوم، ابن‌خرداذبه (ص 145) نوشته است كه چهار پادشاه از حبشه، 72 سال در یمن حكومت كردند. در اواخر همین قرن، ابن‌رسته (ص 96) حبشه را از اقلیم اول ضبط كرده است. اصطخرى (ص 11) می‌نویسد:«حبشه بر كنار بحر قُلزُم (دریاى سرخ) است... حدى از آن تا به بلاد زنگیان می‌رسد و حدى دیگر به بیابانى كه میان نوبه و بحر قلزم است و حدى دیگر به بجه و بیابانى كه كس در آن نتواند رفتن». در اواسط قرن چهارم، مسعودى (مروج، ج 2، ص 127) نوشته كه مملكت حبشه در كنار دریاى حبشى (دریاى سرخ) است. وى (تنبیه، ص 202) از تسلط حبشه بر یمن سخن رانده است. مسعودى (تنبیه، ص260) همه شاهان حبشه را، كه در یمن حكومت داشتند، چهار تن ضبط كرده است: اَریات (یا به قولى اَبرَهه اشرم)، اَبرَهه*، یكْسوم و مسروق.

در كتاب حدودالعالم (ص 197)، درباره ناحیه حبشه و شهرهاى آن، آمده كه در مشرق آن بعضى زنگیان ساكن‌اند و در جنوب و مغرب آن بیابان، و در شمالش دریا و قسمتى از خلیج بربر واقع است. اهالى آن سیاه‌پوست و با همت و فرمان‌بردار پادشاه خود هستند و بازرگانان عمان و حجاز و بحرین به آنجا رفت و آمد دارند. از شهرهاى آن راسُن، محل استقرار ملك، سوار، محل استقرار لشكر پادشاه، و رین (زیلَع) شهرى است كه سپاهِ سالار و لشكرش در آنجا هستند. در جاى دیگر این كتاب (ص 58) آمده است: همه آبادانى جهان 51 ناحیت است كه 5 ناحیت آن در جنوب خط استواست و از آن جمله حبشه است.

ناصرخسرو در قرن پنجم (ص 92) می‌نویسد در سوق القنادیل در مصر، پوستى از گاو حبشه‌اى آورده بودند كه همچون پوست پلنگ بود و از آن نعلین می‌دوختند.

ادریسى در قرن ششم (ج 1، ص 42ـ46) از شهرهاى حبشه چنین نام برده است: جنبیه، مركطه، نجاغه، زالغ، منقونه، اقنت و باقطى. وى می‌افزاید اهالى حبشه از شیر شتر استفاده می‌كنند.

در قرن هفتم، قزوینى (ص 20) حبشه را سرزمینى وسیع وصف می‌كند كه در شمال آن خلیج بربر، در مشرق آن زنج و در مغرب آن بجه واقع شده و جنوب آن خشكى است، اكثر اهالى آن نصارا و مسلمانان آن كم‌اند. جمعیت آن زیاد است و سرزمینشان، به علت كمبود آب و باران، صحرایى است. موز و انگور از محصولات آنجاست و از حیوانات فیل و زرافه دارد و از گاو مثل اسب براى سوارى استفاده می‌كنند. به نوشته حمداللّه‌مستوفى در سده‌هشتم (ص201، 267ـ 268)، دارالملك آنجا جرمى است، بجه و زیلع و عَیذاب از شهرهاى مهم آن‌اند، و در آنجا معادن طلا وجود دارد. دمشقى (قرن هفتم و هشتم؛ ص24) نوشته است كه اسكندر سرزمینهاى آبادان را به چهارپاره بخش كرد كه حبشه جزو پاره دوم آن بود. وى (ص 105، 274) از درختى در حبشه نام برده كه زهركشنده داشته و افزوده است كه اهالى حبشه سبزه، گندمگون و سیاه‌اند. در قرن هشتم، ابوالفداء (ص 153) می‌نویسد ساحل سرزمین حبشه مقابل سرزمین یمن است. در این كشور نخل وجود ندارد و شهرهاى زیاد دارد. در سده نهم حافظ ابرو (ج 1، ص 287، 313، 319)، در ذكر بلاد مصر، از دیار حبشه نام برده و افزوده است تجار مصرى بسیارى به حبشه می‌روند و عیذاب بندرگاه تجار حبشه است.

تاریخ حبشه در دوره اسلامى و معاصر. در دوره اسلامى، چندین امارت اسلامى،معروف به امارات الطراز الاسلامى، در حبشه تأسیس شد. توسعه تدریجى این امارات از زمانى آغاز شد كه مهاجرت از جزیرةالعرب در قرن اول به‌سوى این منطقه آغاز گردید. حكام مسلمان این امارتها از شاهان حبشه تبعیت می‌كردند. در بین امارات هفت‌گانه مسلمانان، امارت اوفات از دیگر امارات نیرومندتر بود و از این‌رو توانست خود را از تبعیت پادشاه حبشه رها سازد و دین اسلام را تا بندر زیلع در ساحل خلیج عدن توسعه دهد. به طور كلى كانون گسترش اسلام در حبشه، اوفات بود (الموسوعة العربیة، ج 1، ص 359). وقتى حكومت حبشه به سلیمانیها رسید، درگیرى میان اوفات و حكومت حبشه آغاز شد كه چند قرن طول كشید. مهم‌ترین نبرد میان آنها، جنگ نجاشى (پادشاه حبشه، معروف به عمدةصهیون، 713ـ 745/ 1313ـ1344) و حق‌الدین اول (سلطان اوفات) بود. پس از حق‌الدین، برادرانش (صبرالدین و جلال‌الدین) با دیگر امارات مسلمانان متحد شدند، ولى پیروزى با نجاشى بود كه شهرهاى اسلامى را غارت كرد و مساجد آنان را آتش زد. حق‌الدین دوم، براى انتقام‌گیرى، با دیگر امارتهاى اسلامى هم پیمان شد و آنان توانستند سپاه شاه حبشه، سیف ارعد، را شكست دهند. پس از كشته شدن حق‌الدین دوم، برادرش سعدالدین ابوالبركات توانست پادشاه حبشه را شكست دهد. وى در 818/ 1415 كشته شد و بدین ترتیب سلطنت اوفات خاتمه یافت(همانجا). سپس فرزندان سعدالدین امارت جدیدى در جنوب‌شرقى هَرر* تأسیس كردند و خود را ملوك عَدَل نامیدند و مبارزه دیگرى را در قرن نهم/ پانزدهم شروع كردند. زمانى كه احمد گران به رهبرى انتخاب شد، امام عَدَل لقب گرفت و هَرر را پایتخت خود كرد و اگر پرتغالیها با سپاه و اسلحه به كمك پادشاه حبشه نمی‌آمدند، حبشیان را از میان برمی‌داشت. امام عدَل در 950/1543 كشته شد (همانجا). ظاهرآ تنها مورخى كه بدون سفر به حبشه، مطالبى درباره آن نوشته، مقریزى (براى نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 356) است. وى از 834 تا 839 در حجاز به‌سر برد و در آنجا توسط حجاج با حبشه آشنا شده و بر همین اساس مطالبى نوشت (كراچكوفسكى، ص 375).

از دیگر مسلمانانى كه مطالبى درباره حبشه نوشته، حسن‌بن احمد حَیمى یمنى (متوفى 1071) است. امام متوكل، از ائمه زیدى، در چند كار سیاسى از وى كمك گرفت، از جمله در 1057/ 1647 وى را نزد فاسلداس، پادشاه حبشه (حك : 1042ـ 1078/ 1632ـ1667)، فرستاد (رجوع کنید به كراچكوفسكى، ص 570). وى در 1058 به شهر گُندَر (پایتخت حبشه) رسید (رجوع کنید به حیمى یمنى، ص 136) و آن زمانى بود كه حبشیان موفق به شكست دادن همسایگان مسلمان خود شده بودند، ولى مسلمانان زیادى در حبشه به‌سرمی‌بردند (رجوع کنید به كراچكوفسكى، ص 571). حیمى یمنى (ص 139) از وجود محله‌اى در گندر، كه تمام ساكنان آن مسلمان بودند، خبر داده است. پادشاه حبشه در 1079/ 1668 فرمانى صادر كرد كه طبق آن مسلمانان از اقامت با مسیحیان در یك مكان منع می‌شدند. این قانون در 1089/1678 از نو به اجرا درآمد. این امر بیانگر آن است كه مسلمانان زیادى در آن سرزمین به سر می‌برده‌اند (كراچكوفسكى، همانجا). نخستین بار پرتغالیها در 895/1490 با نجاشى ارتباط برقرار كرده به او كمكهاى نظامى كردند (بعلبكى، ج 4، ص 77). در 926/ 1520 سفیرى از پرتغال پیمانى با حبشه، برضد مسلمانان، منعقد ساخت (بستانى، ج 6، ص 676؛ نیز رجوع کنید به «الحبشة و النصرانیة»، ص 296). در قرن دهم و یازدهم/ شانزدهم و هفدهم از طریق دریاى سرخ چند تاجر و كشیش پرتغالى وارد حبشه شدند و از 926 تا 933/ 1520ـ1527 فرانسیسكو آلوارز، سیاح پرتغالى، از آن كشور دیدن كرد و تمام جزئیات سفر خود را نوشت (ابهرى و الموتى، ص 11). از دیگر كسانى كه از اتیوپى دیدن كرده‌اند، این افراد بوده‌اند: كریستوفر دوگاماى پرتغالى در 948/1541؛ جروم لوبو كشیش پرتغالى از 1034 تا 1063/ 1625ـ1653؛ شارل ـ ژاك پونسه فرانسوى از 1101 تا 1112/1690ـ1700؛ ریچارد پوكوك انگلیسى از 1150 تا 1153/ 1737ـ1740؛ و جیمز بروس انگلیسى در 1182/ 1768 (همان، ص 11ـ12). در قرن یازدهم/ هفدهم كشیشهاى كاتولیك در صدد برآمدند كیش خود را در آن كشور منتشر كنند، ولى موفق نشدند (بعلبكى، همانجا). پس از آن، در حبشه، اغلب، جنگهاى داخلى رخ می‌داد، در قرن سیزدهم/ نوزدهم یكى از سركردگان حبشى، این كشور را متحد كرد و با عنوان تئودور دوم سلطنت نمود (حك:1271ـ1285/ 1855ـ 1868). وى دشمن سرسخت مسلمانان بود و در جنگى با بریتانیاییها شكست خورد و خودكشى كرد و پس از یك جنگ داخلى، یوحنا به سلطنت رسید (حك: 1289ـ1036/ 1872ـ 1889؛ الموسوعة العربیة، ج 1، ص 360). در 1302/ 1885 ایتالیاییها بندر مَصَوَّع* را تصرف كردند (قوزى، ص 281) و منلیك دوم در 1306/ 1889 سلطان حبشه شد. در 1314/ 1896، منلیك دوم طى نبردى بر نیروهاى ایتالیا پیروز شد و با محدود شدن متصرفات ایتالیا بر بخش اریتره و مناطق شمالى حبشه، كشور مستقل اتیوپى تشكیل گردید. سایر قسمتهاى سرزمین حبشه نیز به‌تدریج از ایتالیا، بریتانیا و فرانسه استقلال یافتند: سومالى در 1339ش/1960، جیبوتى در 1356ش/ 1977 و اریتره در 1372ش/ 1993 («الحبشة و امبراطورها»، ص 459ـ 460؛ خوند، ج 1، ص 99؛ درباره وضع مسلمانان پس از تأسیس كشور اتیوپى رجوع کنید به اتیوپى*، مسلمانان؛ نیز رجوع کنید به جیبوتى*؛ اریتره*؛ سومالى*).


منابع :
(1) ابن‌خرداذبه؛
(2) ابن‌رسته؛
(3) ابن‌سعد (بیروت)؛
(4) ابن‌هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفى سقا، ابراهیم ابیارى، و عبدالحفیظ شلبى، (بیروت): دارابن كثیر، (بی‌تا.)؛
(5) اسماعیل‌بن على ابوالفداء، كتاب تقویم‌البلدان، چاپ رنو و دسلان، پاریس 1840؛
(6) رضاابهرى و محمدرضا الموتى، اتیوپى، تهران: وزارت امورخارجه، دفتر مطالعات سیاسى و بین‌المللى، 1374ش؛
(7) محمدبن محمد ادریسى، كتاب نزهة المشتاق فى اختراق الآفاق، بیروت 1409/1989؛
(8) اصطخرى؛
(9) محمد عبدالقادر بافقیه، تاریخ الیمن القدیم، بیروت 1985؛
(10) بطرس بستانى، كتاب دائرةالمعارف: قاموس عام لكل فن و مطلب، بیروت 1876ـ1900، چاپ افست (بی‌تا.)؛
(11) منیربعلبكى، موسوعة المورد: دائرة معارف انكلیزیة عربیة مصورة، بیروت 1980ـ1983؛
(12) جوادعلى، المفصل فى تاریخ‌العرب قبل‌الاسلام، بغداد 1413/1993؛
(13) عبداللّه‌بن لطف‌اللّه حافظ‌ابرو، جغرافیاى حافظ‌ابرو، چاپ صادق سجادى، تهران 1375ـ 1378ش؛
(14) «الحبشة و النصرانیة و علاقتها بالاقباط»، الهلال، سال10، ش 10 (14 ذیقعده 1319)؛
(15) «الحبشة و امبراطورها»، همان، سال 18، ش 8 (21 ربیع‌الثانى 1328)؛
(16) حدودالعالم؛
(17) حمداللّه مستوفى، نزهةالقلوب؛
(18) حوریه توفیق مجاهد، الاسلام فى افریقیا و واقع المسیحیة و الدیانة التقلیدیة، (قاهره) 2002؛
(19) حسن‌بن احمد حیمى یمنى، حدیقةالنظر و بهجةالفكر، المعروف بكتاب سیرةالحبشة: رحلة الى بلاد الحبشة فی‌القرن الحادى عشرالهجرى، چاپ مراد كامل، بیروت 1412/ 1991؛
(20) مسعود خوند، الموسوعة التاریخیة الجغرافیة، بیروت 1994ـ 2004؛
(21) محمدبن ابی‌طالب دمشقى، كتاب نخبةالدهر فى عجائب البرّ و البحر، چاپ مهرن، لایپزیگ 1923، چاپ افست بغداد (بی‌تا.)؛
(22) ویلیام جیمز دورانت، تاریخ تمدن، ج :4 عصر ایمان، بخش 1، ترجمه ابوطالب صارمى، ابوالقاسم پاینده، و ابوالقاسم طاهرى، تهران 1382ش؛
(23) احمدبن داوود دینورى، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر (1379/ 1959)، چاپ افست بغداد (بی‌تا.)؛
(24) نعوم شقیر، تاریخ السودان، چاپ محمدابراهیم ابوسلیم، بیروت 1981؛
(25) طبرى، تاریخ (بیروت)؛
(26) عبدالعزیز كامل، جغرافیة ظهور الاسلام، قاهره 1427/2006؛
(27) محمد عتریس، معجم‌بلدان العالم: آخر التطورات السیاسیة، أحدث البیانات الاحصائیة، قاهره 1422/2002؛
(28) زكریابن محمد قزوینى، آثارالبلاد و اخبار العباد، بیروت 1404/1984؛
(29) محمدعلى قوزى، فى تاریخ افریقیاالحدیث و المعاصر، بیروت 1426/2006؛
(30) ایگناتى یولیانوویچ كراچكوفسكى، تاریخ نوشته‌هاى جغرافیایى در جهان اسلامى، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران 1379ش؛
(31) مسعودى، تنبیه؛
(32) همو، مروج (بیروت)؛
(33) احمدبن على مقریزى، كتاب الخطط المقریزیة، لبنان ( 1959)؛
(34) الموسوعة العربیة، دمشق: هیئةالموسوعة العربیة، 1998ـ، ذیل «اثیوبیة (دولةـ)»؛
(35) ناصرخسرو، سفرنامه حكیم ناصرخسرو قبادیانى مروزى، چاپ محمد دبیرسیاقى، تهران 1363ش؛
(36) محمدبن قاسم نویرى اسكندرانى، كتاب الالمام بالاعلام فیما جرت به الاحكام و الامور المقضیة فى وقعة الاسكندریة، ج 3، چاپ عزیز سوریان عطیه، حیدرآباد، دكن 1390/1970؛
(37) روبرت هارتمان، الحبشة و المناطق الساحلیة الشرقیة الاخرى من افریقیا، الترجمة عن الالمانیة برهان شاوى، ابوظبى 1425/2004؛
(38) یعقوبى، تاریخ؛


(39) EI2, s.v. "Habash, Habasha. I: historical background" (by E. Ullendorff);
(40) Herodotus, The histories, tr. Aubrey de Selincourt, ed. A. R. Burn, Harmondsworth, Engl. 1980;
(41) J. A. Kieran, "History", in East Africa: its peoples and resources, ed. W. T. W. Morgan, London: Oxford University Press, 1972;
(42) Heinrich Schiffers, Afrika, MÏnchen 1962;
(43) The Times comprehensive atlas of the World, London: Times Books, 2005.

/ بهزاد لاهوتى /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5777
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست