حاكمى ، على، باستانشناس و معمار ایرانى. على فرزند میرعباسعلى، در 1294ش در خانوادهاى مذهبى در رشت متولد شد. دوره دبستان و دبیرستان را در زادگاه خود گذراند و براى ادامه تحصیل به تهران رفت. در 1317ش موفق به اخذ كارشناسى باستانشناسى از دانشگاه تهران گردید. در 1318شبهاستخدام اداره كل باستانشناسى درآمد و در موزه ایران باستان، زیر نظر مهدى بهرامى* در بخش اسلامى و سپسزیرنظر عیسى بهنام* در بخش تاریخى، فعالیت كرد. در1334ش ریاست بخش تاریخى موزه ایران باستان را برعهده گرفت و در 1336ش موفق به اخذ كارشناسى معمارى از دانشكده هنرهاى زیباى دانشگاه تهران گردید. او دانش معمارى خود را فقط در زمینه باستانشناسى و بازسازى محوطهها و بناهاى تاریخى به كار برد. وى از 1338 تا 1339ش و از 1346 تا 1349ش، مدیریت موزه ایران باستان را برعهده داشت. از فعالیتهاى مهم او، تأسیس كارگاه وَصّالى و حفاظت اشیاى عتیقه، آزمایشگاه مجهز عكاسى، دایره آموزش، دایره عكسبردارى و انتشارات بود (رجوع کنید به اسنادى از باستانشناسى در ایران، ص 453ـ455).
اولین كاوشهاى حاكمى در گنج تپه و آجین دوجینِ خوروینِ ساوجبلاغ، با همكارى محمود راد، در 1328ش انجام شد كه سرآغاز حفاریهاى بعدى لوئى واندن برگ، باستانشناس بلژیكى، گردید (رجوع کنید به برگ، ص 2ـ5؛ حاكمى، 1329ش، ص 1ـ 16). كاوش تپه حسنلو* در نقده آذربایجان غربى، دیگر فعالیت مشترك حاكمى و راد بود كه منجر به كشف جواهر و سلاحهاى مفرغى و ظروف سفالى، و زمینه حفاریهاى بعدى هیئت اعزامى دانشگاه پنسیلوانیاى امریكا، به سرپرستى دایسون، شد (رجوع کنید به دایسون، ص 210؛ نگهبان، ص 127؛ براى اطلاع بیشتر رجوع کنید به حاكمى و راد، ص 1ـ103). در 1327ش، پس از كشف سر مجسمه هركول در بیستون* كرمانشاه، حاكمى كاوشهایى در این محل انجام داد كه به كشف و بررسى پیكر مجسمه مذكور و نصب آن در محل مكشوفه انجامید (رجوع کنید به حاكمى، 1338ش، ص 3ـ12). حاكمى در 1337ـ1338ش در تپه موشلانِ اسماعیلآبادِ دشتِ ساوجبلاغ بهكاوش پرداخت كه نتیجه آن كشف آثارى بود كه در موزه ایران باستان موجود است. این یافتهها بعدها مأخذى براى بررسى فرهنگهاى باستانى مجاور تپه موشلان شد. حاكمى بهسبب علاقه به زادگاهش، در مناطق زیادى از گیلان، مانند لیلیجان، عمّارلو، طاش و گورستانهاى مهم عصر مفرغ كِلورَزِ رستمآباد، به كاوش پرداخت؛ از اشیاى بهدست آمده از این مناطق، امروزه در موزه ملى ایران نگهدارى میشود. او این آثار را متعلق به قوم آمارد میدانست، كه همزمان با ورود آریاییان به فلات ایران، در گیلان ساكن بودند (رجوع کنید به همو، 1968، ص 63ـ65؛ معصومى، ص 563ـ564). از دیگر مناطقى كه حاكمى حفارى یا بررسى كرد، معبد خورهِه محلات، تپه میل ورامین، تپه پَرى ملایر، گنج بَرْ كِلورَز در شمال ایران، پیركوه، گرمآور، بویهسر و بویه از توابع املش، گوردخمه فَخْریكا نزدیك مهاباد و تپه زیویه سقز بود (معصومى، ص116، 154، 162ـ163؛ صدیق، ص 54؛ باستانشناسى و هنر ایران، ش 1، ص 77ـ78، 83ـ84). آخرین كار ماندگار حاكمى، كه او را پرآوازه كرد، كاوشهاى شهداد* كرمان است كه هیئتى به سرپرستیوى، در طول هشت فصل كاوش (از 1348 تا 1355ش) به گورستانى با بیش از سیصد گور دست یافتند كه از اواخر هزاره چهارم تا اوایل هزاره اول پیش از میلاد در دشت لوت قدمت داشت. او نتیجه گرفت كه اقلیم این منطقه پیش از تاریخ براى سكونت مناسبتر از امروز بوده و علائم موجود روى آثار این منطقه، اولین نشانههاى خط تصویرى است كه در روابط بازرگانى استفادهمیشدهاست. حاكمى با كشف كارگاههاى ذوبفلز، شهداد را شهرى آباد در هزاره سوم پیش از میلاد و حلقه اتصال میان فرهنگهاى دره سند و جنوب شرقى ایران با فرهنگهاى غرب ایران و بینالنهرین معرفى كرد (رجوع کنید به حاكمى، 1997، ص115ـ 119، تصاویر XXXVII-XIII؛ معصومى، ص307، 309). وى در 1356ش بازنشسته شد، در 1359ش به انگلستان عزیمت كرد و در انگلستان گزارش كامل كاوشهاى شهداد را در كتابى به همین نام، در 1376ش/1997 به انگلیسى، منتشر كرد. او علاوه بر تسلط به زبانهاى فرانسه و عربى، در خواندن كتیبههاى باستانى، خطوط و بهویژه خط میخى نیز تبحر داشت و علائم سفالهاى شهداد را طبقهبندى كرد (رجوع کنید به حاكمى، 1347ش، ص 68ـ71؛ همو، 1997، جاهاى متعدد). وى كتابخانه شخصى خود را به مركز اسناد سازمان میراث فرهنگى اهدا نمود.
على حاكمى در 1376ش، به دعوت مؤسسه ایزمئو(ناشر)، براى شركت در مراسم انتشار كتاب شهداد به رم رفت، اما قبل از برگزارى مراسم بر اثر سكته قلبى در 16 تیر 1376 درگذشت و در لندن، كه سالهاى آخر عمر را در آنجا بهسر برده بود، به خاك سپرده شد.
منابع : (1) علاوه بر اطلاعات شخصى مؤلف؛ (2) اسنادى از باستانشناسى در ایران: حفریات، عتیقات و بناهاى تاریخى، تهیه و تنظیم معاونت خدمات مدیریت و اطلاعرسانى دفتر رئیسجمهور، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1380ش؛ (3) باستانشناسى و هنر ایران، ش 1 (زمستان 1347)؛ (4) على حاكمى، «چگونگى كاوشهاى مختصر گنجتپه و تپههایاطراف خوروین و آجیندوجین»، گزارشهاى باستانشناسى، ج 1 (شهریور 1329)؛ (5) همو، «سنگنبشته مربوط به زمان مردوك آپالایدین (1129ـ 1117ق م)»، باستانشناسى و هنر ایران، ش 1 (زمستان 1347)؛ (6) همو، «مجسمه هركول در بیستون»، مجله باستانشناسى، ش3و4 (پاییز و زمستان 1338)؛ (7) على حاكمى و محمود راد، «شرح و نتیجه كاوشهاى علمى حسنلو ’سلدوز‘»، گزارشهاى باستانشناسى، ج 1 (شهریور 1329)؛ (8) مصطفى صدیق، «یادداشتى درباره حفاریهاى علمى باستانشناسى در استان گیلان»، هنر و مردم، دوره جدید، ش 105 (تیر 1350)؛ (9) غلامرضا معصومى، تاریخچه علم باستانشناسى، تهران 1383ش؛ (10) عزتاللّه نگهبان، مرورى بر پنجاه سال باستانشناسى ایران، تهران 1376ش؛
(11) Louis Vanden Berghe, La Necropole de Khurvin, Istanbul 1964; (12) Robert H. Dyson, "New discoveries at Hasanlu, Iran, in 1960 and 1962", American Journal of archaeology, vol.67 (1963); (13) Ali Hakemi, "Kaluraz et la civilisation des Mardes", Archeologie vivante, vol.1, no.1 (Sep.-Nov. 1968); (14) idem, Shahdad: archaeological excavations of a Bronze Age center in Iran, tr. and ed. S.M.S. Sajjadi, Rome 1997.