حاقّه (الحاقّه) ، سوره، شصت و نهمین سوره قرآن كریم در ترتیب مصحف. این سوره پس از سوره مُلك و پیش از سوره معارج نازل شده و در ترتیب نزول به آن رقمهاى 66 تا 77 داده شده است (رجوع کنید به مقدمتان فى علوم القرآن، ص 9ـ12؛ سیوطى، ج 1، ص 41؛ رامیار، ص 678). سوره حاقّه داراى 52 آیه است و در برخى كلمات آن اختلاف قرائت وجود دارد (رجوع کنید به دانى، ص 213ـ214؛ ابنجزرى، ج 2، ص 389ـ390). این سوره را از آن رو حاقّه نامیدهاند كه در هر سه آیه نخستین آن یك بار واژه الحاقّه آمده، كه یكى از نامهاى روز قیامت* است. سبب این تكرار و پرسش را، كه مانند آغاز سوره قارعه است، تعظیم قیامت و بیم دادن از آن دانستهاند (رجوع کنید به زركشى، ج 2، ص 338؛ سیوطى، ج 3، ص 271). الحاقّه كه فقط در این سوره بهكار رفته به معناى روزى است كه وقوع آن حقیقت دارد یا در آن حقیقتِ هر امرى آشكار میشود (رجوع کنید به طبرسى، ج10، ص 515ـ516؛ قرطبى، ج 18، ص 257؛ براى معانى دیگر این واژه رجوع کنید به همانجاها). دو نام دیگر قیامت، یعنى القارعه و الواقعه، نیز در این سوره بهكار رفته است (طباطبائى، ج 19، ص 391). این سوره را سلسله و واعیه نیز خواندهاند (فیروزآبادى، ج 1، ص 478؛ ابنعاشور، ج 29، ص 110). مفسران، به اتفاق، این سوره را مكّى دانستهاند. سیاق آیات آن نیز این نظر را تأیید میكند (قرطبى، ج 18، ص 256؛ طباطبائى، همانجا).
غرض اصلى سوره حاقّه را میتوان اثبات حقانیت وقوع قیامت و تهدید تكذیبكنندگان آن دانست (ابنعاشور، ج 29، ص 111). این سوره از سه بخش اصلى تشكیل شده است (طباطبائى، ج 19، ص 391ـ392). بخش نخست (آیات 1ـ12) به اجمال داستان اقوام پیشین همچون عاد*، ثمود*، مؤتفكات (سرزمین قوم لوط رجوع کنید به مؤتفكه*) و نیز فرعون، كه به تكذیب پیامبران پرداختند، و نیز عذاب نازل شده بر آنان را بیان میكند و مصون ماندن مردمى را كه به نوح ایمان آوردند و با او در كشتى نشستند، یادآور میشود. در بخش دوم (آیات 13ـ37) اوضاع قیامت و چگونگى تقسیم مردمان به اصحاب یمین (آنان كه نامه اعمالشان را به دست راستشان میدهند) و اصحاب شمال (آنان كه نامه اعمالشان را به دست چپشان میدهند) و احوال هریك از این دو گروه و شعف و سرور و فرجام خوش اصحاب یمین و حسرت و افسوس و سرانجام سخت و عذاب دردناك اصحاب شمال تشریح میشود. بخش پایانى سوره (آیات 38ـ52) با سوگندهاى عظیم و تأكید فراوان به اثبات حقانیت قرآن و تصدیق رسالت و دعوت پیامبر اكرم و برائت ایشان از نسبتهاى ناروایى چون شاعرى و كاهنى میپردازد. نكته دیگر سوره در آیات 44 تا 47 آمده است كه طبق آن، پیامبر هرگز چیزى را به دروغ به خدا نسبت نمیدهد؛ زیرا اگر چنین كند، خدا او را خوار و رسوا خواهد كرد (فخررازى؛ طباطبائى، ذیل آیات). همچنین به استناد این آیات گفته شده است اگر كسى بهدروغ ادعاى نبوت كند و به گونهاى ادعاى خود را ارائه نماید كه مردم نتوانند دروغگویى او را تشخیص دهند، خداوند حتمآ این فرد را با عذاب و هلاك رسوا میسازد (سبحانى، ص 113ـ114). دو آیه پایانى سوره با اندك اختلاف واژگانى، در پایان سوره واقعه نیز آمده است، با این تفاوت كه در آیات پایانى این سوره سخن از قرآن كریم و عظمت آن است ولى در سوره واقعه از احوال نیكوكاران و بدكاران در روز رستاخیز سخن به میان آمده است (رجوع کنید به همان، ج 19، ص 405).
در بخشى از آیه هفدهم از حاملان هشتگانه عرش پروردگار یاد شده و در تفسیر آن، اولا در احادیث یادآورى گردیده كه عرش عبارت از علم است و ثانیآ طبق یك حدیث، تنها هشت نفر متحمل علم الهى شدهاند؛ آنان چهار تن از اولین (نوح، ابراهیم، موسى و عیسى علیهمالسلام) و چهار تن از آخرین (حضرت محمد، على، حسن و حسین علیهمالسلام) بودهاند (رجوع کنید به حویزى؛ قمى، ذیل آیه).
بخشى از آیه دوازدهم «وَتَعِیها اُذنٌ واعیةٌ»، براساس برخى روایات، در شأن حضرت على علیهالسلام نازل شده است، زیرا پیامبر اكرم پیش از نزول آن در حدیثى حضرت على را «اُذُن واعیه» (گوشِ فراگیرنده) دانش خود خوانده است (رجوع کنید به حسكانى، ج 2، ص 361ـ380؛ واحدى نیشابورى، ص 294؛ فیض كاشانى، ج 5، ص 218).
قرائت این سوره در نمازهاى روزانه توصیه شده و براى قرائت آن، بهطور كلى، نیز فضیلت و ثواب روایت شده است «كسى كه سوره حاقّه را بخواند، خداوند به روز رستاخیز حساب او را آسان میكند» (طبرسى، ج10، ص 514؛ فیروزآبادى، ج 1، ص 479؛ حویزى، ج 5، ص 401).
منابع : (1) ابنجزرى، النشر فى القراءات العشر، چاپ علیمحمد ضباع، مصر[? 1940[، چاپ افست تهران (بیتا.)؛ (2) ابنعاشور (محمدطاهربن محمد)، تفسیرالتحریر و التنویر، تونس 1984؛ (3) عبیداللّهبن عبداللّه حسكانى، شواهدالتنزیل لقواعد التفضیل، چاپ محمدباقر محمودى، تهران 1411/1990؛ (4) عبدعلیبن جمعه حویزى، تفسیر نورالثقلین، چاپ هاشم رسولى محلاتى، قم 1370ش؛ (5) عثمانبن سعید دانى، كتابالتیسیر فیالقراءات السبع، چاپ اوتو پرتسل، بیروت 1406/1985؛ (6) محمود رامیار، تاریخ قرآن، تهران 1362ش؛ (7) محمدبن بهادر زركشى، البرهان فى علومالقرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت 1408/1988؛ (8) جعفر سبحانى، الأقسام فى القرآن الكریم، قم 1420؛ (9) عبدالرحمانبن ابیبكر سیوطى، الاتقان فى علومالقرآن، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، (قاهره 1967)، چاپ افست قم 1363ش؛ (10) طباطبائى؛ (11) طبرسى؛ (12) محمدبن عمر فخررازى، التفسیرالكبیر، او، مفاتیحالغیب، بیروت 1421/2000؛ (13) محمدبن یعقوب فیروزآبادى، بصائر ذویالتمییز فى لطائف الكتاب العزیز، ج 1، چاپ محمدعلى نجار، قاهره 1406/ 1986؛ (14) محمدبن شاه مرتضى فیض كاشانى، تفسیرالصافى، چاپ حسین اعلمى، تهران 1416؛ (15) محمدبن احمد قرطبى، الجامعلاحكام القرآن، بیروت 1405/1985؛ (16) علیبن ابراهیم قمى، تفسیرالقمى، چاپ طیب موسوى جزائرى، قم 1404؛ (17) مقدمتان فى علومالقرآن، چاپ آرتور جفرى و عبداللّه اسماعیل صاوى، قاهره: مكتبةالخانجى، 1392/1972؛ (18) علیبن احمد واحدى نیشابورى، اسباب النزول، قاهره 1388/1968.