حافظ عراقى ، ابوالفضل زینالدین عبدالرحیمبن حسین، محدّث و فقیه شافعى قرن هشتم. پدر او، حسینبن عبدالرحمان، در كودكى به همراه برخى خویشاوندان خود از روستاى رازیان در اربیل عراق به قاهره مهاجرت كرد و در محله منشیه مهرانى سكنا گزید و بعدها در حلقه مریدان تقیالدین جعفر قنادى شافعى، شیخخانقاه درسلان محله منشیه، درآمد (ابنفهد، ص220ـ221) و با دخترى كه سخاوى (الضوءاللامع، ج 4، ص 171) او را بسیار ستوده است ازدواج كرد. حافظ عراقى ثمره این پیوند بود (ابنفهد، ص220؛ سخاوى، الضوءاللامع، همانجا). وى در 11 جمادیالاولى 725 به دنیا آمد (سخاوى، الضوءاللامع، همانجا). در هشت سالگى حافظ قرآن شد (ابنفهد، ص 221؛ سخاوى، الضوءاللامع، همانجا) و نزد عالمان مشهور عصر خود، چون ناصرالدین محمدبن سمعون و برهانالدین ابراهیمبن لاجین رشیدى، به تحصیل علم پرداخت (رجوع کنید به ابنفهد، ص 221ـ222؛ ابنتغرى بردى، ج 7، ص 245ـ247). وى به اشاره قاضى عزالدین ابنجماعة و به دلیل حافظه قویاش، به فراگیرى دانش حدیث پرداخت و نخست نزد شهابالدین احمدبن ابیالفرج مشهور به ابنبابا (ابنفهد، ص 222؛ ابنتغرى بردى، ج 7، ص 247) و سپس نزد دیگر محدّثان مشهور عصر خود به سماع حدیث و فراگیرى دانشهاى حدیثى پرداخت (رجوع کنید به ابنفهد، ص 222ـ223؛ ابنتغرى بردى، ج 7، ص 247ـ248؛ سخاوى، الضوءاللامع، ج 4، ص 172) و براى سماع و كتابت بسیارى از آثار حدیثى، به شهرهاى حجاز، شام، فلسطین و بغداد سفر نمود (رجوع کنید به ابنقاضى شهبه، ج 4، ص 34؛ ابنفهد، ص 226؛ سخاوى، الضوءاللامع، ج 4، ص 172ـ173). استادان وى در قرائت، نحو، فقه و حدیث بسیارند، از جمله ابوسعید خلیلبن كیكلدى مشهور به علائى* و تقیالدین سُبْكى* (رجوع کنید به ابنفهد، ص220ـ225؛ سخاوى، الضوءاللامع، همانجا).
حافظ عراقى در دانشهاى گوناگون عصر خود تبحر داشته، اما بهسبب دانش گستردهاش در علم حدیث، در این حوزه شهرت یافته است (رجوع کنید به ابنجزرى، ج 1، ص 382؛ سخاوى، الضوءاللامع، ج 4، ص 173، 175). وى در مكانهاى گوناگونى به تدریس پرداخت، از جمله در دارالحدیث كاملیه كه ناصرالدین محمدبن عادل ایوبى در 622 بنا نهاد، و در دارالحدیث فاضلیه كه شهرتش به واسطه بناى آن به دست عبدالرحیمبن على بیسانى*، مشهور به قاضى فاضل، است (ابنقاضى شهبه، ج 4، ص 36؛ ابنتغریبردى، ج 7، ص 248؛ سخاوى، الضوءاللامع، ج 4، ص 174). او شاگردان و محدّثان زبدهاى پروراند (رجوع کنید به ابنقاضى شهبه، ج4، ص35ـ36؛ ابنتغرى بردى، ج 1، ص150ـ 151، 173، 332، 416، ج 2، ص 18، 101، 147، ج 7، ص 248؛ سخاوى، الضوءاللامع، ج 4، ص 176ـ177)، از جمله تقیالدین مَقریزى*، حافظ شهابالدین ابنحجر عسقلانى* (سخاوى، الجواهروالدرر، ج 1، ص 268ـ273؛ همو، الضوءاللامع، ج 4، ص 175)، نورالدین هیثمى* كه بعدها داماد او شد (ابنفهد، ص 239؛ ابنتغرى بردى، ج 7، ص 248) و فرزند خودش ولیالدین احمدبن عبدالرحیم، كه علاوه بر شرح و تكمیل بعضى كتابهاى پدر، كتابى درباره زندگى و احوال پدرش به نام تحفةالوارد بترجمة الولد نگاشته است (رجوع کنید به ابنتغرى بردى، ج 1، ص 335). نسخهاى از این كتاب در اختیار ابنفهد و سخاوى بوده، زیرا كه سخاوى برخى مطالب راجع به شرححال حافظ عراقى را به نقل از ولیالدین آورده (رجوع کنید به الضوءاللامع، ج 4، ص 171) و در یك مورد به در اختیار داشتن شرححال حافظ عراقى نوشته فرزندش تصریح كرده است (همان، ج 4، ص 173). مطالب ابنفهد نیز روایتى بسیار نزدیك به گزارشهاى سخاوى است كه دلالت بر در اختیار بودن نسخهاى از شرححال حافظ عراقى به قلم فرزندش، در دست ابنفهد دارد.
حافظ عراقى بارها به مكه و مدینه سفر كرد (ابنتغریبردى، ج 7، ص 248) و از 788 منصب قضا و امامت جماعت مدینه را برعهده گرفت، اما سه سال بعد آنجا را ترك كرد و به قاهره، كه در آن ایام تحت حاكمیت برقوق بود، بازگشت (ابنقاضى شهبه، ج 4، ص 37؛ سخاوى، الضوءاللامع، ج 4، ص 174؛ قس ابنتغرى بردى، همانجا، كه از عزل وى سخن گفته است). وى در هشتم شعبان 806 در قاهره درگذشت (ابنفهد، ص 234؛ سخاوى، الضوءاللامع، ج 4، ص 177؛ قس ابنجزرى، همانجا : دوم شعبان) و در قبرستان تربه، محلى در باب برقیه شهر قاهره، به خاك سپرده شد (ابنقاضى شهبه، ج 4، ص 38). بر جنازه او شهابالدین ذهبى نماز گزارد (سخاوى، الضوءاللامع، همانجا). ابنتغرى بردى (ج 7، ص250) قصیده ابنحجر عسقلانى را در رثاى حافظ عراقى، و سخاوى (الضوءاللامع، همانجا) برخى اشعار در رثاى او را نقل كردهاند. ابنتغرى بردى (ج 7، ص 248ـ250) نمونهاى از اشعار حافظ عراقى را ذكر كرده و، به نقل از یكى از شاگردانش، خصوصیات ظاهرى او را وصف كرده است (براى توصیف دیگر رجوع کنید به ابنفهد، ص 228).
حافظ عراقى آثار بسیارى، بهویژه در علم حدیث، برجا نهاد (رجوع کنید به ابنقاضى شهبه، ج 4، ص 36ـ37؛ ابنفهد، ص 229ـ233؛ سخاوى، الضوءاللامع، ج 4، ص 173) كما اینكه كتابخانه مهمى در اختیار داشته و كتابهاى فراوانى گردآورده بوده است (سخاوى، الضوءاللامع، ج 4، ص 176). مشهورترین اثر او التبصرة و التذكرة است كه معمولا با نام ألفیه عراقى شناخته میشود و شروح متعددى نیز بر آن نگاشتهاند (رجوع کنید به حاجیخلیفه، ج 1، ستون 156ـ157؛ عطیه و همكاران، ج 1، ص 59ـ60، 74). این كتاب منظومهاى هزار بیتى در علوم حدیث است كه عراقى آن را براساس كتاب مشهور مقدمه، اثر ابنصلاح شهرزورى (متوفى 643)، فراهم آورده است. سرودن ألفیه در جمادیالآخره 768 پایان یافت (حاجیخلیفه، ج 1، ستون 156؛ براى چاپهاى مختلف آن رجوع کنید به عطیه و همكاران، ج 1، ص 38، 438). عراقى خود نیز بر ألفیه دو شرح نوشت : یكى شرحى مبسوط اما ناتمام (ابنفهد، ص230) و دیگرى شرحى متوسط با عنوان فتح المغیث بشرح الفیة (مصطلح) الحدیث، كه تألیف آن در رمضان 771 پایان یافت و از همان آغاز متن درسى شد (رجوع کنید به همانجا). حافظ عراقى شرحى نیز با نام التقیید و الإیضاح لما اُطلِقَ و اُغْلِقَ من مقدمة ابنالصلاح یا نُكَت ابنالصلاح (ابنقاضى شهبه، ج 4، ص 36؛ سیوطى، ص 571) بر مقدمه ابنصلاح نگاشت. این كتاب بارها به چاپ رسیده است (رجوع کنید به عطیه و همكاران، ج 1، ص 44، 58). حافظ عراقى در تخریج احادیث احیاء علومالدین غزالى نیز دو كتاب نوشت (رجوع کنید به ابنقاضى شهبه، ج 4، ص 34؛ سخاوى، الضوءاللامع، ج 4، ص 173): نخست كتابى مبسوط در چهار مجلد با عنوان اخبار الاحیاء بأخبار الاحیاء، تألیف در 751 (ابنفهد، ص 229)، دوم المغنى عن حمل الاسفار فى الاسفار فى تخریج ما فیالاحیاء من الاخبار، كه خلاصهاى از كتاب نخست است و در همان روزگار حافظ عراقى شهرت فراوانى یافت (رجوع کنید به همان، ص230).
حافظ عراقى به املاى حدیث توجه فراوانى داشت. وى از 795 تا پایان عمر مجالس امالى پرشمارى برپا كرد (ابنقاضى شهبه، ج 4، ص 37؛ ابنفهد، ص 233) كه حاصل آنها فراهم آمدن چند كتاب بود، از جمله: أربعون عشاریه كه نخستین امالى وى دانسته شده است (ابنفهد، ص 232؛ براى چاپ آن رجوع کنید به عطیه و همكاران، ج 1، ص 667)؛ المستخرج على المستدرك للحاكم، كه به امالى الحافظ العراقى نیز شهرت دارد و ابوعبدالرحمان محمد عبدالمنعمبن رشاد آن را منتشر كرده است (قاهره 1410/1990). تحسین ابراهیم دوسیكى در كتاب الحافظ زینالدین العراقى و أثره فى علم الحدیث (ریاض 1361/1992) بررسى همه جانبهاى درباره زندگى و اهمیت وى در گسترش و تحول دانش حدیث نگاشته است.
ولیالدین، فرزند حافظ عراقى، در سوم ذیحجه 762 به دنیا آمد. پدرش توجه فراوانى به او داشت و او نیز همچون پدر نزد بزرگان عصر خود به فراگیرى علوم دینى پرداخت (رجوع کنید به ابنتغرى بردى، ج 1، ص 332ـ333). شهرت وى در فقه است. وى به مقام قاضیالقضاتى بعد از درگذشت جلالالدین عبدالرحمانبن عمر بلقینى* در 824 دست یافت و مدتى طولانى بر این منصب بود تا آنكه خود از آن كناره گرفت اما بار دیگر، به سبب خوش سیرتى و تبحر علمیاش، بر این منصب گمارده شد (همان، ج 1، ص 334ـ335). ابنتغرى بردى كه از معاصران وى بوده، ضمن ستودن او، خصوصیات ظاهرى او را وصف كرده و فهرستى نیز از تألیفاتش آورده است (رجوع کنید به همانجا).
منابع : (1) ابنتغرى بردى، المنهلالصافى، (قاهره)، ج 1، 2، چاپ محمد محمدامین، 1984، ج 7، چاپ محمد محمدامین، 1994؛ (2) ابنجزرى، غایةالنهایة فى طبقات القرّاء، چاپ برگشترسر، قاهره (بیتا.)؛ (3) ابنفهد، لَحْظ الاَلحاظ بذیل طبقات الحفّاظ، در محمدبن على حسینى، ذیل تذكرةالحفّاظ للذهبى، (بیروت): داراحیاء التراثالعربى، (بیتا.)؛ (4) ابنقاضى شهبه، طبقاتالشافعیة، چاپ حافظ عبدالعلیمخان، حیدرآباد، دكن 1398ـ1400/ 1978ـ1980؛ (5) حاجى خلیفه؛ (6) محمدبن عبدالرحمان سخاوى، الجواهر و الدرر فى ترجمة شیخالاسلام ابنحجر، چاپ ابراهیم باجس عبدالمجید، بیروت 1419/1999؛ (7) همو، الضوءاللامع لاهل القرن التاسع، قاهره: دارالكتاب الاسلامى، (بیتا.)؛ (8) عبدالرحمانبن ابیبكر سیوطى، طبقات الحفّاظ، چاپ علیمحمد عمر، (قاهره) 1417/1996؛ (9) محییالدین عطیه، صلاحالدین حفنى، و محمدخیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریفالمطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت 1416/1995.