responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5556

 

چِمِشْگَزَك ، ولایتى تاریخى و یكى از ایلات كرد شیعه‌مذهب. مسكن اولیه ایل چمشگزك تا پیش از سده یازدهم، نواحى دیارْبَكْر و جنوب اِرْزِنْجان بود كه امروزه از ولایات تركیه‌اند (رجوع کنید به مینورسكى، ص 196؛ قس توحدى، ج 3، ص 173، كه محل اسكان آنان را قفقاز و شمال جمهورى آذربایجان آورده است). به نوشته توحدى (ج 1، ص 469، پانویس)، تا پیش از تشكیل دولت صفوى (ح 906ـ1135) چمشگزكها در نواحى بین مهاباد و كردستان تركیه و ایروان پراكنده بودند. امروزه شهرى به نام چمیش‌گزك در جنوب غربى ولایت تنجلى* تركیه وجود دارد.

نام ایل و ولایت چمشگزك در منابع به صورتهاى چامُش‌گَزَك، چمشكزك، جامشگزك و جمشكرك آمده است (رجوع کنید به میرنیا، ص 12؛
مكافات‌نامه، ص 138؛
مروى، ج 1، ص 60، پانویس 2). به گفته اولیا چلبى (ج 2، ص 222)، نام ناحیه تحت قلمرو چمشگزكها، كه به ولایت چمشگزك معروف است، جمشید گنزك (به معناى قلعه جمشید) بوده است كه غلام ثروتمند جمشید، شاه اساطیرى ایران، آن را بنا كرده بود و بعدها به چمشگزك تغییر یافت. نسب امیران چمشگزك به‌زعم خودشان به شخصى به نام ملكیش، از اولاد خلفاى عباسى، و به روایتى دیگر به امیر سلیق‌بن علی‌بن قاسم، از شاهان سلجوقى، می‌رسد (بدلیسى، ص 214). بدلیسى (ص 214ـ 215) احتمال داده است كه حكام چمشگزك از اولاد ملكشاه سلجوقى بوده‌اند كه واژه ملكشاه، بر اثر كثرت استعمال، ملكیش شده است. به گفته وى (همانجا) نامهاى آنان دلالت بر ترك (نه كُرد) بودنشان دارد. بنابه روایتى، ملكیش 32 قلعه در ناحیه تحت قلمرو چمشگزكها ایجاد كرد و فرزندان او، حتى در زمان حمله مغول و تیمور، به استقلال در این ناحیه حكومت كردند (همان، ص 215ـ216؛
نیز رجوع کنید به زكى، ج 2، ص 366). در زمان قراقوینلوها (حك : ح 777ـ873)، حكام چمشگزك و نواحى اطراف به اطاعت امیریوسف درآمدند كه امارت پدرش قرامحمد را به دست گرفته بود (طهرانى، ص 35).

در زمان اوزون حسن آق‌قوینلو (حك : 857ـ882)، كه قصد قلع و قمع دودمانهاى محلى مرتبط با قراقوینلوها را داشت، شیخ حسن، امیر جوان چمشگزك، هجوم خربنده‌لوها به چمشگزك را دفع كرد و اعقاب وى تا زمان شاه اسماعیل اول صفوى (حك : 905ـ930) استقلال خود را حفظ كردند. در 908، سلطان بایزید دوم عثمانى كه از فتوحات اولیه شاه اسماعیل در مرزهاى شرقى عثمانى نگران بود، نامه‌اى به حاجى رستم‌بیگ، نوه شیخ حسن، نوشت و گویا از وى طلب همراهى كرد. شاه اسماعیل در 912، نورعلى خلیفه، از امراى قزلباش، را براى تسخیر ولایت چمشگزك فرستاد. حاجى رستم‌بیگ، چمشگزك را تسلیم نورعلى خلیفه كرد و خود به خدمت شاه اسماعیل رسید. شاه نیز ناحیه‌اى از توابع عراق را در عوض ولایت چمشگزك به او داد (بدلیسى، ص 216ـ217؛
فریدون‌بیگ پاشا، ج 1، ص 353). مردم چمشگزك به سبب رفتار ظالمانه نورعلى خلیفه و كشتار عده بسیارى از عشایر ملكیشى، با او مخالفت كردند و پیكى نزد حاجى رستم‌بیگ فرستادند، اما هم‌زمان جنگ چالدران* در گرفت و حاجى رستم‌بیگ، كه در ركاب شاه اسماعیل بود، در جنگ كشته شد. پیرحسین‌بیگ، فرزند رستم بیگ، با شنیدن خبر قتل پدرش به اردوى سلطان سلیم اول (حك : 872ـ926) رفت و ابراز فرمان‌بردارى كرد. سلطان نیز ولایت موروثى چمشگزك را به وى بخشید. پیرحسین نورعلى خلیفه را شكست داد و سی‌سال بر چمشگزك حكومت كرد. پس از مرگ پیرحسین‌بیگ در 951، فرزندان او بر سر جانشینى توافق نكردند و از سلطان عثمانى فرمان حكومت خواستند. از این پس قصبه (مركز) چمشگزك و چند قریه از املاك خاصه سلطانى شد و بقیه ولایت به دو سنجق و چهارده زَعامَت و تیمار (هر دو كمابیش معادل تیول یا سهمیه بیت‌المال سپاهیان از اراضى مفتوحه در جنگ) تقسیم شد و به فرزندان پیرحسین تعلق گرفت. بعدها قصبه چمشگزك نیز به تصرف آنها درآمد (بدلیسى، ص 217ـ222، 224، 226).

در 1005 قلمرو تحت حكومت چمشگزكها آن‌قدر وسعت داشت كه در میان كردهاى منطقه، به ولایت كردستان معروف بود (رجوع کنید به بدلیسى، ص 215).

چمشگزكها شاه عباس اول صفوى (حك : 996ـ1038) را هنگام حمله ازبكها به ایران یارى كردند و امیران چشمگزك (شاه علی‌خان، شاهقلى سلطان) در لشكركشیهاى شاه براى مقابله با ازبكها حضور داشتند (رجوع کنید به اسكندر منشى، ج 1، ص 532ـ533، 569، ج 2، ص 630ـ631). شاه عباس در 1011، چهل هزار خانوار (یا چهل هزار نفر) از كردهاى چمشگزك را، به منظور جلوگیرى از حمله ازبكها به مرزهاى خراسان، به نواحى قوچان و بجنورد و جاجرم و كالپوش ــ كه در دست طایفه گرایلى* بودندــ كوچاند (اعتمادالسلطنه، ج 1، ص 159ـ160). از این پس، سراسر خراسان شمالى در اختیار چمشگزكها قرار گرفت (توحدى، ج 2، ص 152ـ153). با اسكان چمشگزكها در مناطق یاد شده، میان آنان و گرایلیها درگیریهایى به وجود آمد و سرانجام، گرایلیها از این نواحى بیرون رانده شدند (همان، ج 3، ص 160ـ161).

جهان‌بیگلوها طایفه‌اى دیگر از چمشگزكها بودند كه احتمالا در همین زمان در نواحى مرزى خراسان و مازندران اسكان یافتند (همان، ج 3، ص 174). بزرگِ ایل چمشگزك، كه تا قبل از دوره شاه عباس ایلخان نامیده می‌شد، در این زمان به امیرچمشگزك و در اواخر دوره صفوى به وكیل‌الاكراد یا خان معروف شد. خان مقامى بالاتر از سلطان داشت. در زمان نادرشاه لقب بیگلربیگى متداول شد كه در زمان قاجار دوباره به ایلخانى تغییر یافت (همان، ج 2، ص 153؛
نیز رجوع کنید به زعفرانلو*).

با قدرت گرفتن میر ویس (از رؤساى طایفه غَلزائى*) در قندهار و تصرف آن شهر، شاه سلطان حسین در 1128 جمعى از ایلات، از جمله چمشگزك، را براى جنگ به قندهار فرستاد (مرعشى صفوى، ص 2ـ8، 17). كردهاى چمشگزك در 1129 در جنگ با افغانان ابدالى نیز شركت داشتند، اما به سبب كینه دیرینه‌شان نسبت به صفی‌قلی‌خان، فرمانده سپاه و داروغه اصفهان، از جنگ پرهیز كردند و در نتیجه سپاه ایران شكست خورد (رجوع کنید به همان، ص 27ـ28). با قدرت گرفتن شاه طهماسب دوم صفوى (حك : 1135ـ1145) بزرگانِ ایل به شاه ابراز وفادارى كردند و در قوچان به اردوى او پیوستند. در 1136، نادر به قصد تصرف محالّ كردستان به سوى قوچان حركت كرد و از اطراف اَتَك تا سرحد قوچان به جمع‌آورى سپاه پرداخت. برخى طوایف چمشگزك از پیوستن به او خوددارى كردند. نادر در حوالى قوچان درباره مسئله اتحاد با آنان با محمدحسین‌خان زعفرانلو، وكیل ایل، صحبت كرد، اما آنان موافقت نكردند و در 1137 از شاه طهماسب خواستند با آنها برضد نادر متحد شود و او را از سر راه بردارد و سپس اشرف افغان را خلع كند، اما با حمله نادر به قوچان (مركز چمشگزكها) جعفرقلی‌بیگ شادلو، از رؤساى چمشگزك، كشته شد و شاه طهماسب به مشهد گریخت (استرآبادى، ص 62ـ64، 67؛
مروى، ج 1، ص 74). پس از این، چمشگزكها در بسیارى از جنگها، از جمله جنگ با تركمانان در 1147، تسخیر بلخ در 1149 و تسخیر قندهار در 1151، نادر را یارى كردند (استرآبادى، ص 247ـ248، 298ـ299؛
مروى، ج 2، ص 547؛
قدوسى، ص 119). در سالهاى پایان حكومت نادر، در 1160، خانهاى كردستان به دلیل افزایش مالیات، از اردوى نادر گریختند و به قوچان رفتند. خانهاى كرد منطقه به همراه ریش‌سفیدان چمشگزك در كوه آلاداغ پناه گرفتند و سپاهى براى نگهبانى قلعه قوچان گماشتند (مروى، ج 3، ص 1193). در همین سال نادر كشته شد و برادرزاده‌اش عادلشاه در مشهد به سلطنت رسید. او نیز روانه قوچان شد و كردهاى چمشگزك را سركوب كرد (همان، ج 3، ص 1196؛
گلستانه، ص 389).

ظاهرآ از اواخر دوره صفوى به‌تدریج عنوان چمشگزك جاى خود را به زعفرانلو داد و امیران این ایل به امراى زعفرانلو معروف شدند (توحدى، ج 1، ص 469).

نیز رجوع کنید به زعفرانلو*


منابع :
(1) محمدمهدی‌بن محمدنصیر استرآبادى، جهانگشاى نادرى، چاپ عبداللّه‌انوار، تهران 1341ش؛
(2) اسكندر منشى؛
(3) محمدحسن‌بن على اعتمادالسلطنه، مطلع‌الشمس، چاپ سنگى تهران 1301ـ1303، چاپ تیمور برهان لیمودهى، چاپ افست تهران 1362ـ1363ش؛
(4) اولیا چلبى؛
(5) شرف‌الدین‌بن شمس‌الدین بدلیسى، شرفنامه، (قاهره ? 1931)؛
(6) كلیم‌اللّه توحدى، حركت تاریخى كرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران، مشهد 1359ـ1373ش؛
(7) محمدامین زكى، كورد و كوردستان، بغداد 1350/1931، چاپ افست مهاباد (بی‌تا.)؛
(8) ابوبكر طهرانى، كتاب دیار بكریه، چاپ نجاتى لوغال و فاروق سومر، آنكارا 1962ـ1964، چاپ افست تهران 1356ش؛
(9) احمد فریدون بیگ‌پاشا، منشآت‌السلاطین، (استانبول) 1274ـ1275؛
(10) محمدحسین قدوسى، نادرنامه، مشهد 1339ش؛
(11) ابوالحسن‌بن محمدامین گلستانه، مجمل‌التواریخ، چاپ مدرس رضوى، تهران 1356ش؛
(12) محمدخلیل‌بن داوود مرعشى صفوى، مجمع‌التواریخ، چاپ عباس اقبال آشتیانى، تهران 1362ش؛
(13) محمدكاظم مروى، عالم آراى نادرى، چاپ محمدامین ریاحى، تهران 1364ش؛
(14) مكافات‌نامه، در علل برافتادن صفویان، تصحیح و تألیف رسول جعفریان، تهران: سازمان تبلیغات اسلامى، 1372ش؛
(15) على میرنیا، پژوهشى در شناخت ایل‌ها و طایفه‌هاى عشایرى خراسان و نقش سیاسى روساى ایل‌هاى بزرگ در امور كشور، و روابط آنها با حكومتها و استعمارگران، تهران 1369ش؛
(16) ولادیمیر فئودوروویچ مینورسكى، سازمان ادارى حكومت صفوى، یا، تحقیقات و حواشى و تعلیقات استاد مینورسكى بر تذكرةالملوك، ترجمه مسعود رجب‌نیا، در میرزا سمیعا، تذكرةالملوك، چاپ محمد دبیرسیاقى، تهران 1368ش؛
(17) نقشه راهنماى تركیه، مقیاس 000‘000‘1:2، تهران: گیتاشناسى، (بی‌تا.).

/ منیژه ربیعى /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5556
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست