چَكها ، طایفه و سلسلهاى شیعه مذهب در كشمیر. این طایفه از 710 تا 720 از دَردَستان به گلگت در كشمیر، در زمان سوهدوه، راجاى گلگت، مهاجرت كردند. نخستین فرد از ایشان كه نامش در منابع آمده است، پاندو نام داشت. چكها پس از مهاجرت، از زمینداران شدند و در امور سیاسى شركت كردند (رجوع کنید به شاهمیریان*؛ صوفى، ج 1، ص 217ـ 218؛ حسنشاه، ص 34؛ قس د. اسلام، چاپ دوم، تكمله 3ـ4، ذیل "Caks"). در 862، پس از رفتن میرشمسالدین عراقى (از مریدان قاسمِ انوار*) به كشمیر، چكها مرید او شدند و از طریق تصوف با تشیع آشنا گردیدند. حسین چك، فرزند پاندو، تشیع را پذیرفت و زمینه ایجاد حكومت شیعه را در كشمیر بهوجود آورد (رجوع کنید به فرشته، ج 2، ص 337، 350؛ صوفى، ج 1، ص 218). افرادى از این طایفه كه به وزارت و پادشاهى رسیدند، عبارتاند از :
1) كاجیچك، نخستین فرد از طایفه چك كه به وزارت شاهمیریان رسید. او در 922 وزیر سلطان محمد شاهمیرى شد، اما پس از مدتى محمدشاه را دستگیر و زندانى نمود و ابراهیم شاهمیرى را به شاهى برگزید و خود وزارت او را برعهده گرفت (هروى، ج 3، ص 458ـ460؛ فرشته، ج 2، ص 351ـ352). سپس، ابدال ماكرى (از امیران دربار) با كمك ظهیرالدین بابر*، نازك شاه شاهمیرى را برتخت نشاند و به جنگ ابراهیمشاه و كاجیچك رفت و آن دو را شكست داد و كاجیچك گریخت (هروى، ج 3، ص 462؛ فرشته، ج 2، ص 352ـ353).
در 937، ابدال ماكرى و كاجیچك، براى دفع سپاه همایون شاه بابرى كه به كشمیر حمله كرده بودند، موقتآ متحد شدند (هروى، ج 3، ص 463ـ464؛ فرشته، همانجا).
در 939، سلطان سعیدخان، پادشاه كاشغر، سپاهى را به سركردگى پسر خود (سكندرخان) و حیدرمیرزا دوغلات* براى فتح كشمیر فرستاد. رفتار خشن سپاه كاشغرى با مردم كشمیر، امراى آنان را بار دیگر متحد كرد و با پایدارى كاجیچك، میان كاشغریان و كشمیریان صلح برقرار شد (هروى، ج 2، ص 464ـ 465؛ فرشته، ج 2، ص 353ـ354).
اختلاف دائم امیران كشمیر هنگام سلطنت شمسالدین، پسر محمدشاه، شدت گرفت. سرانجام، كاجیچك به وزارت رسید، اما رقابت بر سر قدرت سبب شد یكى از بزرگان سنّیمذهب چك در 948 از همایون بابرى بخواهد تا حیدرمیرزا دوغلات را مأمور فتح كشمیر كند. حیدرمیرزا پس از تسلط بر كشمیر، به نام همایون سكه زد. كاجى چك در حدود 952 درگذشت (حیدرمیرزا دوغلات، ص 687ـ 692، 697ـ698؛ هروى، ج 3، ص 467ـ469؛ فرشته، ج 2، ص 355).
كاجیچك در مدتى كه بر سر قدرت بود، به راهنمایى میرشمسالدین عراقى در استحكام پایه دین اسلام كوشید. وى خانقاه میرسیدعلى همدانى را برپا نمود و مرتدان را به شدت مجازات كرد. در نتیجه، قدرت مسلمانان، بهخصوص شیعیان، در كشمیر افزایشیافت (رضوى، ج 1، ص 279؛ وانى، ص 129ـ130).
2) غازیخان چك، نخستین سلطان از چكها و برادرزاده كاجیچك. او در 956 از حیدرمیرزا تقاضاى صلح كرد، كه پذیرفته نشد. در 958، مردم كشمیر و غازیچك و دولتْ چك (دیگر برادرزاده كاجیچك)، در حملهاى حیدرمیرزا را كشتند (رجوع کنید به حیدرمیرزا دوغلات، ص700ـ704؛ هروى، ج3، ص470ـ 476؛ فرشته، ج2، ص356). پس از آن، كشمیر میان امیران آنجا تقسیم شد، اما سرانچك بر سر وسعت قلمرو باهم اختلاف پیدا كردند (رجوع کنید به هروى، ج 3، ص 476ـ477؛ فرشته، ج 2، ص 357ـ 358).
در این زمان، در واقع قدرت میان طایفه راینا، ماكرى، كشتواریان یا كپوریان (چكهاى سنّى مذهب) و چكها تقسیم شده بود و امراى این طوایف با یكدیگر رقابت داشتند. چكها، به دلیل قرابت سببى با رایناها، قدرت بیشترى یافتند و در 960 نازكشاه را عزل و ابراهیمشاه را به سلطنت برگزیدند. همین موضوع به اختلاف میان غازیچك و دولتچك دامن زد و كشمیر دستخوش آشوب شد. سرانجام، غازیچك در اواخر 964، حبیبشاه (آخرین سلطان شاهمیرى) را به سلطنت رساند و دولتچك را نیز كور كرد و خود به قدرت رسید. چكهایى كه موقعیت سیاسى خود را از دست داده بودند، در 965 به شاه ابوالمعالى (از صوفیه)، كه به كهكران رسیده بود، پیوستند و با غازیخان چك وارد جنگ شدند، اما شكست خوردند و ابوالمعالى گریخت (رجوع کنید به هروى، ج 3، ص 477ـ479، 481ـ 487؛ فرشته، ج 2، ص 357، 359ـ362).
در 969 غازیخان، حبیبشاه را از سلطنت عزل كرد و خود به سلطنت رسید. وى در 970، به تبت لشكر كشید و سپس به نفع برادرش، حسینشاه، از سلطنت كناره گرفت و سه سال بعد، بر اثر بیمارى، درگذشت (رجوع کنید به هروى، ج 3، ص 488ـ490؛ فرشته، ج 2، ص 361ـ362).
3) نصیرالدین حسینشاه، مشهوربه خسروعادل. ویدر 970 به سلطنت رسید و به كمك بزرگان و امرا، حكومتش تثبیت گردید (رجوع کنید به هروى، ج 3، ص490ـ491؛ فرشته، ج2، ص362).
حسینشاه در آغاز سلطنتش با شورشبرادر خود، سنگرچك، روبهرو شد و در 973 نیز امراى چك و ماكرى بر وى شوریدند، اما شكست خوردند (رجوع کنید به هروى، ج 3، ص490ـ 494؛ فرشته، ج 2، ص 362ـ363).
در 976، در كشمیر میان شیعیان و اهلسنّت اختلاف افتاد و فرستادگان اكبر شاه نیز در این امر دخالت كردند. حسینشاه بیطرف ماند و براى بهبود مناسبات خود با اكبر، دخترش را براى همسرى شاهزاده سلیم، همراه هدایایى، روانه دربار اكبر كرد. اكبر هدایا و دختر حسینشاه را برگرداند و از دخالت سفیران خود در اختلاف مذهبى در كشمیر خشمگین شد و آنان را بهقتل رساند. این امر بر حسینشاه تأثیر ناگوارى نهاد و سبب بیمارى او شد و به پیشنهاد امرا و بزرگان، از سلطنت كناره گرفت و آن را به برادرش، علیخان، واگذاشت و خود پس از سه ماه، در 977 درگذشت (رجوع کنید به هروى، ج3، ص494ـ 495؛ فرشته، ج2، ص364؛ صوفى، ج 1، ص 224). حسینشاه با علماى مذاهب دیگر رفتار پسندیدهاى داشت (هروى، ج3، ص494؛ فرشته، ج2، ص363). او سلطانى ادبپرور بود. مدرسه شبانهروزى و كتابخانه بزرگى تأسیس كرد و درآمد پَرگَنَه زینهپور (درباره پرگنه رجوع کنید به ذیل مدخل) را به آن اختصاص داد (آزاد، ج 1، ص 224؛ صوفى، همانجا).
4) ظهیرالدین علیشاه. وى در 977 جانشین حسینشاه شد. مناسبات علیشاه و اكبر نیكو بود. علیشاه سفیران كشمیر را همراه دختر برادر خود براى ازدواج با شاهزاده سلیم، با هدایاى فراوان روانه دربار اكبر كرد و از آن پس به نام اكبر خطبه خواندند و سكه زدند (هروى، ج 3، ص 499؛ فرشته، ج 2، ص 365). علیشاه در 987 درگذشت (هروى، ج 3، ص 499ـ500؛ فرشته، همانجا).
5) یوسفشاه، پسر غازیچك. وى در 987 به سلطنت رسید، اما اندكى بعد، سیدمبارك خان بیهقى و چند تن از امراى چك برضد او متحد شدند و او را از سلطنت بركنار كردند (هروى، ج 3، ص500ـ502؛ فرشته، ج 2، ص 365ـ366؛ راشدى، بخش 4، ص 1709، 1718). یوسفشاه به دربار اكبر رفت و اكبر سپاهى را همراه وى براى تسخیر كشمیر فرستاد (هروى، ج 3، ص 503ـ504؛ فرشته، ج 2، ص 366؛ راشدى، بخش 4، ص 1711). یوسفشاه براى وابسته نشدن به اكبر، در لاهور براى تأمین سپاه، از بازرگانان وام گرفت و به تته* رفت و با پیروزى وارد سرینگر شد (هروى، ج 3، ص 504؛ فرشته، ج 2، ص 366ـ367؛ راشدى، بخش 4، ص 1711ـ1712).
به این ترتیب، یوسفشاه سلطنت مستقل خود را آغاز كرد و خواجه حیدر را به وزارت برگزید. اكبر در 989، به كشمیر سفیر فرستاد و تعهدات یوسف شاه را به او یادآورى كرد و وى را به حضور خود خواند، اما او فرستادگان اكبر را بدون نتیجه بازگرداند (رجوع کنید به هروى، ج 3، ص 505ـ506؛ فرشته، ج 2، ص 367؛ راشدى، بخش 4، ص 1721ـ1722).
در 994، اكبر سپاهى را به فرماندهى راجا بهگوان داسِهندى* روانه كشمیر كرد. بهرغم پیروزیهاى اولیه، بهدلیل سرما و كمبود آذوقه، برخلاف خواست اكبر، دو سپاه صلح كردند، مشروط بر آنكه یوسفشاه سالیانه مقدار معینى مال بپردازد و به نام اكبر خطبه بخواند و سكه بزند. سپس، یوسفشاه به دیدن راجا بهگوان داس رفت، اما امیران بابرى او را دستگیر كردند و نزد اكبر بردند (هروى؛ فرشته، همانجاها؛ راشدى، بخش 4، ص 1722؛ صوفى، ج 1، ص 231ـ232).
اكبر، یوسف شاه را زندانى كرد. اما فرزندش، یعقوب به جاى پدر نشست و به جنگ ادامه داد. بهگوان داس، بر اثر شرایط دشوار جوّى، با یعقوبشاه صلح كرد (هروى؛ فرشته؛ همانجاها؛ راشدى، بخش 4، ص 1724؛ >هند زیبا: جامو و كشمیر<، ص70ـ71) و كشمیر جزو قلمرو بابریان* شد. یوسفشاه در 999 در بِهار درگذشت و در پتنه دفن شد. حكومت مستقل كشمیر پس از یوسف و یعقوب پایان یافت (فرشته، ج 2، ص 367؛ راشدى، همانجا؛ آزاد، ج 1، ص 384؛ >هند زیبا: جامو و كشمیر<، ص 71ـ72).
یوسف از مهمترین شاهان چك بود. او اهل هنر و ادب را گرامى میداشت، در موسیقى متبحر بود و شعر نیكو میسرود (راشدى، بخش 4، ص 1724ـ1725). اختلاف دائم امراى شیعه و سنّى در كشمیر، سبب ضعف حكومت كشمیر شد (آزاد، همانجا؛ حسنشاه، ص 39).
چكها وارث نظام زمیندارى و دولتى شاهمیریان بودند. سرزمین كشمیر میان چند طایفه تقسیم شده بود. این طوایف اداره امور سیاسى كشور را نیز برعهده داشتند و با فرستادن سرباز و پرداخت پول، به سلطان یارى میرساندند (محبالحسن، ص 206ـ 208). مقامهاى نظامى از دوره شاهمیریان به چكها رسید و همان سلسله مراتب رعایت میشد (رجوع کنید به فرشته، ج 2، ص 337ـ338؛ صوفى، ج1، ص217؛ محبالحسن، ص 201ـ 202). از زمان به قدرت رسیدن چكها، تشیع در كشمیر گسترش یافت. دولت چك خانقاه میرشمسالدین عراقى را بازسازى كرد. با آنكه حیدرمیرزا دوغلات قصد برانداختن تشیع را داشت، پس از كشته شدن او، بار دیگر در مسجد سرینگر نام امامان معصوم علیهمالسلام در خطبهها ذكر میشد. غازیخان چك، گرچه شیعه معتقدى بود، اهل سنّت را نیز تكریم میكرد (سیدناصرى، ص 45ـ46؛ محبالحسن، ص 287ـ288؛ وانى، ص 242).
زبان رسمى دربار چكها فارسى بود كه پیشاز ایشان در كشمیر رواج یافته بود. ارتباط چكها با دربار صفویه عامل مهمى در رواج این زبان بود. در زمان حسینشاه، ادیبان و شاعرانى از ایران به كشمیر مهاجرتكردند و در آنجا شعر فارسى رواجیافت. این اشعار بیشتر در منقبت پیامبر اكرم و خاندان او و به سبك عراقى بود كه خود نشانه نزدیكى به فرهنگ ایران است. در دوره چكها، هنر خوشنویسى نیز رواجیافت و خط نستعلیقكاربرد داشت (رجوع کنید به سیدناصرى، ص48؛ محبالحسن، ص 255ـ257، 265ـ266).
موسیقى در كشمیر تركیبى از موسیقى تركستان و ایران بود. حامیان مهم موسیقى، یوسفشاه و همسر او، حبّه خاتون*، بودند. حبّه خاتون نیز از استادان موسیقى به شمار میآمد. گوشه راست كشمیرى ابداع اوست (محبالحسن، ص271؛ حسنشاه، ص 42ـ43).
منابع : (1) محمود آزاد، تاریخ كشمیر، راولپندى 1990؛ (2) صاحبزاده حسنشاه، تاریخ ریاست جمّول و كشمیر، چاپ عكسى از نسخه خطى كتابخانه عمومى شرقى خدابخش پتنه، ش 40145، (بیجا): میسرز كپور برادرس ناشران و تاجران كتب، 1963؛ (3) محمدحیدر میرزا دوغلات، تاریخ رشیدى، چاپ عباسقلى غفاریفرد، تهران 1383ش؛ (4) حسامالدین راشدى، تذكره شعراى كشمیر، بخش 4، كراچى 1346ش؛ (5) اطهرعباس رضوى، شیعه در هند، ترجمه مركز مطالعات و تحقیقات اسلامى (واحد ترجمه)، ج 1، قم 1376ش؛ (6) حمیدرضا سیدناصرى، كشمیر: گذشته، حال، آینده، تهران 1380ش؛ (7) محمدقاسمبن غلامعلى فرشته، تاریخ فرشته (گلشن ابراهیمى)، (لكهنو): مطبع منشى نولكشور، (بیتا.)؛ (8) احمدبن محمد مقیم هروى، طبقاتاكبرى، چاپ بى. دى و محمد هدایت حسین، كلكته 1927ـ( 1935)؛
(9) The beautiful India: Jammu and Kashmir, ed. S.A. Rahman, NewDelhi: Reference Press, 2005; (10) EI2, Suppl. fascs. 3-4, Leiden 1981, s.v. "Caks" (by Mohibbul Hasan); (11) Mohibbul Hasan, Kashmir under the sultans, Calcutta 1959; (12) Ghulam Muhyiَ d Din Sufi, Kashir: being a history of Kashmir from the earliest times to our own, Lahore 1948; (13) Muhammad Ashraf Wani, Islam in Kashmir: fourteenth to sixteenth century, Srinagar 2004.