قوامالدوله ، ميرزاعباسخان تفرشى، از وزراى دورۀ ناصرالدين شاه قاجار. از سال تولد و آغاز زندگى وى اطلاعى در دست نيست. پدرش اصلا افغانى بود. ميرزاعباس در تفرش فَرّاش بود و در دورۀ حكومت محمدشاه قاجار به تهران رفت. در آنجا ابتدا، در خدمت مستوفيان بود و سپس به خدمت وزارت امورخارجه درآمد. در 1267 لقب خانى گرفت و در همان سال، براى آگاه كردن امپراتور روسيه از رفتار خارج از توافق سفيرانش به پترزبورگ فرستاده شد (رجوع کنید به سپهر، ج 3، ص 1175ـ1176؛ ممتحنالدوله، ص 68). وى در راه روسيه بيمار شد و شش ماه بعد پس از انجام دادن مأموريت خود، به ايران بازگشت (سپهر، ج 3، ص 1176؛ قس ممتحنالدوله، ص 69). ميرزا عباسخان در 1273 به نيابت وزارت امورخارجه منصوب شد (اعتمادالسلطنه، 1367ش، ج 3، ص 1797؛ قس سپهر، ج 3، ص 1360). وى در 1275، معاون وزير امورخارجه شد و لقب معاونالملك گرفت و سپس به كارگزارى آذربايجان منصوب گرديد (ممتحنالدوله، همانجا؛ بامداد، ج 2، ص 211)، اما در 1278، در پى انتخاب ميرزا محمد نورى (صديقالملك) به وزارت امورخارجه، ميرزاعباسخان كه از اطاعت از وى ناخشنود بود، در خدمت ميرزا يوسف مستوفيالممالك، مشغول تحرير و استيفاى تهران و بيوتات شد (ممتحنالدوله، همانجا). در 1290 با فوت ميرزا محمد قوامالدوله از مستوفيان و رجال قاجار، لقب وى (قوامالدوله) به ميرزا عباسخان داده شد (اعتمادالسلطنه، 1367ش، ج 3، ص 1938؛ بامداد، ج 2، ص 211). در 1297 پس از بركنارى صدراعظم ميرزا حسينخان سپهسالار*، قوامالدوله و برخى ديگر از رجال حكومتى برضد وى متفق شدند و قوامالدوله متعهد شد محاسبات مالياتى مناطقى كه در ادارۀ سپهسالار بود را بررسى و موارد اختلاف را گزارش بدهد (رجوع کنید به عباسميرزاملكآرا، ص 151ـ152). در 1301، قوامالدوله از جانب شاه مأمور نظارت بر بروات نظاميان گرديد (اعتمادالسلطنه، 1350ش، ص 272). او در رجب 1303 به وزارت داخله رسيد (همان، ص 427) و در 1304 پس از عزل ميرزا يحييخان مشيرالدوله از وزارت امورخارجه، قوامالدوله اسمآ وزير امورخارجه شد، اما به دليل بيكفايتى، مسئوليت اين مقام به عهدۀ ميرزا نصراللّهخان مشيرالملك نائينى بود (ممتحنالدوله، ص 46، 69؛ نيز رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، 1350ش، ص 513ـ514). قوامالدوله در همين مقام، در محرّم 1313 (عينالسلطنه، ج 1، ص 793) يا 1314 (صديقالممالك، ص 321؛ قس ممتحنالدوله، ص 69) درگذشت.
قوامالدوله فردى درستكار، بسيار ثروتمند، خشن، و در مقام وزارت امورخارجه بيكفايت بود، چنان كه مناسبات ايران با كشورهاى ديگر كاملا در اختيار شاه و نخستوزير بود (ممتحنالدوله، ص 70؛ كرزن، ج 1، ص 428ـ429؛ نيز رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، 1350ش، ص 521، 916) و ظاهرآ به همين دليل، شاه و صدراعظم و حتى سفيران كشورهاى اروپايى نيز با قوامالدوله برخورد خوبى نداشتند و در بياحترامى و بياعتنايى به وى تعمد داشتند (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، 1350ش، ص 514، 522، 716).
منابع : (1) محمدحسن اعتمادالسلطنه، تاريخ منتظم ناصرى، چاپ محمداسماعيل رضوانى، تهران 1367ش؛ (2) همو، روزنامه خاطرات، چاپ ايرج افشار، تهران 1350ش؛ (3) مهدى بامداد، شرححال رجال ايران در قرن 12 و 13 و 14 هجرى، تهران 1357ش؛ (4) محمدتقى سپهر، ناسخالتواريخ، چاپ جمشيد كيانفر، تهران 1377ش؛ (5) ابراهيمبن اسداللّه صديقالممالك، منتخبالتواريخ، تهران 1366ش؛ (6) عباسميرزا ملك آرا، شرح حال عباس ميرزا ملكآرا، چاپ عبدالحسين نوائى، با مقدمهاى از عباس اقبال، تهران 1361ش؛ (7) قهرمان ميرزا عينالسلطنه، روزنامه خاطرات عينالسلطنه، چاپ مسعود سالدرو ايرج افشار، تهران 1374ش؛ (8) مهدى ممتحنالدوله، رجال وزارت خارجه در عصر ناصرى و مظفرى، چاپ ايرج افشار، تهران 1365ش؛
George N. Curzon, Persia and the Persian Question, Londen 1892