responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5468

 

خان احمدخان گيلانى، ، آخرين اميرخاندان كياييان، از فرمانروايان گيلان، در زمان صفويان. او در 942 به‌ دنيا آمد. پدرش، كاركيا سلطان حسن، پس از چيرگى بر برادر خود سيدعلى كاركيا، حكومت بيه‌ پيش را به دست گرفت (اسكندربيك منشى، ج 1، ص110؛ هدايت، ج 8، ص 124). سلطان‌حسن در 943 براثر طاعون درگذشت و فرزند يك‌ساله‌اش، خان‌احمد، با تلاش اميره عباس، سپهسالار سلطان حسن، جانشين پدر شد (روملو، ج 3، ص 1252؛ اسكندربيك منشى، همانجا). كياخور كيا طالقانى، وكيل سلطان‌حسن، در رقابت با اميره عباس و براى جلوگيرى از افزايش قدرت خان‌احمدخان، شاه ‌طهماسب اول (حك : 930ـ984)، را به تصرف گيلان تشويق كرد و برادر شاه‌طهماسب، بهرام‌ميرزا، را به حكومت بيه‌پيش منصوب كرد (اسكندربيك منشى، ج 1، ص110).

حكومت بهرام ‌ميرزا در گيلان بيش از يك سال طول نكشيد و او در پى شورش مردم گيلان، به ناچار به قزوين گريخت (روملو، ج 4، ص 1251). پس از اين ماجرا، در 945 شاه ‌طهماسب فرمانروايى خان‌احمدخان را در بيه‌پيش تأييد كرد و سرزمين بيه‌پس را، كه در تصرف اميره دُباج (سلطان مظفر) بود، به قلمرو او افزود و در تربيت خان احمدخان كوشيد (اسكندربيك منشى، ج 1، ص110؛ فومنى، ص 28).

خان‌احمدخان در جوانى با ني‌ني ‌خانم (تي‌تي‌خانم) دختر سرفراز سلطان‌چيك ازدواج كرد و از او صاحب پسرى شد. شاه‌طهماسب نام كودك را حسن گذاشت و او را فرزند خود خطاب كرد (اسكندربيك منشى، ج 1، ص110ـ111). در 950، اهالى بيه‌پس به‌سبب فساد سران لشكر خان‌احمدخان به اميره‌شاهرخ، كه خود را برادر اميره دباج مي‌خواند، ملحق شدند. وى تا 957 بر بيه‌پس حكومت كرد تا اينكه قربانى توطئه سران قزلباش گرديد و به دستور شاه‌طهماسب كشته شد (فومنى، ص 28؛ رابينو، ص 432). سپس، شاه‌طهماسب در 965 حكومت بيه‌پس را به سلطان محمود، پسر مظفر سلطان، واگذار كرد و او رشت را دارالامارۀ خويش نمود. وى نيز پس از پنج سال حكومت به دستور شاه بركنار و به شيراز فرستاده شد و سرانجام، با دسيسه‌چينى خان‌احمد به دست فرستاده او، ملاشكر، كشته شد. شاه‌طهماسب از خان‌احمدخان خواست تا ملاشكر را به دربار بفرستد اما خان‌احمدخان از اين كار سر باز زد (فومنى، ص 31ـ37؛ رجوع کنید به اسكندربيك منشى، ج 1، ص 111).

شاه‌طهماسب به‌رغم اظهار بندگى خان‌احمدخان، به صداقت او اطمينان نداشت، چون وى به بهانه‌هاى مختلف از رفتن به دربار خوددارى مي‌كرد (رجوع کنید به نامه‌هاى خان‌احمد...، ص 71ـ76). به همين‌سبب، شاه حكومت بيه‌پس را بار ديگر به خاندان اسحاقى بازگرداند و جمشيدخان، فرزند سلطان‌محمود، را حاكم آنجا كرد و حكومت گَسْكَر را نيز به اميره ساسان داد (اسكندربيك منشى، همانجا؛ حسينى قمى، ج 1، ص 462ـ467). شاه‌طهماسب همچنين از خان‌احمدخان خواست تا از بيه‌پس عقب‌نشينى كند، اما خان فرمان شاه را ناديده گرفت. ازاين‌رو، شاه‌طهماسب معصوم‌بيك صفوى (اعتمادالدوله) را به همراه احمدسلطان (وكيل جمشيدخان) و لشكريان عراق و قزوين به گيلان فرستاد (فومنى، ص 31ـ38، 41ـ42). خان‌احمدخان براى مقابله با سپاهيان شاه‌طهماسب، از لاهيجان رهسپار رشت شد و احمدسلطان و اميره ساسان را شكست داد و دستور كشتن يولْقُلى سلطان، ايلچي‌شاه طهماسب، را صادر كرد (همان، ص 43؛ نويدى، ص 128ـ129؛ شاه‌طهماسب صفوى، ص 121ـ122). در اين هنگام، فرزندش سلطان‌حسن بيمار شد و خان‌احمدخان به لاهيجان بازگشت، اما سلطان‌حسن درگذشت (فومنى، ص 44؛ نامه‌هاى خان‌احمد...، ص 279؛ اسكندربيك منشى، ج 1، ص 111). با حملۀ معصوم‌بيك به لاهيجان، خان‌احمدخان گريخت و سپهسالارانش دستگير و به اصفهان فرستاده شدند و حكومت بيه‌پيش به امراى شاه‌طهماسب واگذار گرديد. خان‌احمدخان پس از يك‌سال، در تنكابن دستگير و با احترام به دربار شاه‌طهماسب در قزوين فرستاده شد (فومنى، ص 45ـ47).

در 975، خان‌احمدخان به امر شاه در قلعۀ قهقهه زندانى شد (فومنى، ص50ـ51؛ حسيني‌قمى، ص 472، 477؛ اسكندربيك منشى، ج 1، ص 113). شاه‌طهماسب خان‌احمدخان را پس از ابراز ندامت به قلعۀ استخر فارس فرستاد كه تا پايان عمر شاه‌طهماسب (984) در آنجا زندانى بود (اسكندربيك منشى، همانجا).

خان‌احمدخان در دوران سلطنت يك‌سالۀ شاه‌اسماعيل دوم همچنان در زندان بود. او در آغاز حكومت سلطان محمد خدابنده (حك : 985ـ996) به وساطت مهدعليا، همسر شاه، آزاد شد و با مريم‌بيگم، دختر شاه‌طهماسب، ازدواج كرد و بار ديگر به حكومت بيه‌پيش منصوب شد (حسينى قمى، ج 2، ص 664). در 987، وى به بيه‌پس حمله كرد اما شكست خورد و به لاهيجان عقب نشست (فومنى، ص 64ـ66). خان‌احمدخان تا اوايل حكومت شاه‌عباس اول (حك : 996ـ1038) به‌تدريج بر بخشهايى از بيه‌پس تسلط يافت (فومنى، ص 105ـ113). سياست شاه‌عباس براى ايجاد حكومت مركزى قدرتمند، با انديشه‌هاى خان‌احمدخان كه خواهان استقلال حكومت گيلان بود، همخوانى نداشت و زمينه‌ساز بروز اختلاف ميان او و دربار صفوى گرديد.

در 999، چند تن از اميران شاملو به گيلان گريختند. شاه‌عباس از خان‌احمدخان خواست تا آنان را به دربار بفرستد، اما خان اطاعت نكرد. از سوى ديگر، پاسخ منفى خان‌احمدخان به خواستگارى دختر خردسالش براى صفي‌ميرزا، سبب رنجش شاه شد. با اين‌حال، خان‌احمد در برابر فشار دربار، امراى شاملو را تحويل داد و راضى به عقد دخترش شد (حسيني‌قمى، ج 2، ص 1086)، اما خواست شاه عباس را براى رفتن به دربار صفوى ناديده گرفت.

خان‌احمدخان كه اوضاع را نامناسب يافت، در 1001 سلطان‌عثمانى را به حمله به ايران تشويق كرد و آمادگى خود را براى تسليم گيلان به نيروهاى عثمانى اعلام داشت. اين درخواست زمانى بود كه ميان شاه‌عباس و باب عالى صلح برقرار شده بود و سلطان عثمانى نه فقط درخواست خان‌احمدخان را نپذيرفت، بلكه شاه را در جريان اين اخبار قرار داد. شاه‌عباس براى مقابله با خان‌احمدخان لشكرى به گيلان فرستاد كه نيروهاى او را شكست دادند و خان‌احمد كه از پيش احتمال شكست را مي‌داد، به شروان گريخت (اسكندربيك منشى، ج 1، ص 448ـ451). از مكتوب شاه‌عباس چنين برمي‌آيد كه وى در صورت ندامت خان‌احمد درصدد بود او را ببخشايد و در مقامش ابقا نمايد (نامه‌هاى خان‌احمد، ص 93ـ95). طغيان گيلانيان در 1002 عليه نيروهاى قزلباشِ مستقر در گيلان، براى بازگرداندن خان‌احمدخان به گيلان و برقرارى حكومتى مستقل بي‌ثمر ماند. سرانجام خان‌احمدخان در سال 1005 در استانبول درگذشت (همان، ص 461ـ462، 529؛ افوشته‌اى، ص 466).

خان‌احمدخان اديب، شاعر و هنرپرور و دربار او، مكانى امن براى هنرمندان و ادبا بود (هدايت، ج 1، ص 5).


منابع :
(1) اسكندر منشى؛
(2) محمود افرشته‌اى نطنزى، نقاوة الآثار، چاپ احسان اشراقى، تهران 1350ش؛
(3) حسن‌بيك روملو؛
(4) شاه طهماسب صفوى، مجموعه اسناد و مكاتبات تاريخى همراه با يادداشتهاى تفصيلى، چاپ عبدالحسين نوايى تهران، 1368ش؛
(5) عبدالفتاح فرمنى، تاريخ گيلان، چاپ عطااللّه تدين، تهران، 1353ش؛
(6) نامه‌هاى خان احمدخان گيلانى نيمه دوم سده دهم هجرى، چاپ فريدون نوزاد، تهران، موقوفات افشار 1373ش؛
(7) عبدى بيگ شيرازى (نويدى) تكمله‌الاخبار: تاريخ صفويه از آغاز تا 978ه ق، چاپ عبدالحسين نوايى، تهران 1369ش؛
(8) رضاقلي‌خان هدايت، تاريخ روضة الصفاى ناصرى، قم 1339ش؛
(9) همو، مجمع‌الفصحا، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1336ـ1339ش.



/ فريدون نوزاد /

تاریخ انتشار اینترنتی: 15/10/1387

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5468
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست