responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5441

 

چِشتیه ، سلسله‌ای‌ معروف‌ از صوفیان‌ مسلمان‌ شبه‌قاره‌، منسوب‌ به‌ چِشت‌ * . این‌ سلسله‌ دنباله سلسله اَدْهَمیه‌، منسوب‌ به‌ ابراهیم‌بن‌ ادهم‌ * ، است‌ كه‌ در زمان‌ ابواسحاق‌ شامی‌ (از مشایخ‌ بزرگ‌ صوفیه‌ در اواخر سده سوم‌ و اوایل‌ سده چهارم‌) به‌ چشتیه‌ معروف‌ شد (آریا، ص‌ 69). بنا بر روایتی‌، شجره این‌ سلسله‌ به‌ حضرت‌ علی‌ علیه‌السلام‌ می‌رسد (رجوع کنید به میرخورد، ص‌ 41). هریك‌ از روایتهای‌ راجع‌ به‌ سلسله خلافت‌ در نظام‌ صوفیان‌ چشتی‌ از لحاظ‌ تاریخی‌ دارای‌ مشكلاتی‌ است‌. این‌ سلسله‌ در شبه‌قاره‌ از پرجمعیت‌ترین‌ سلسله‌های‌ صوفیه این‌ نواحی‌ است‌ و پیروان‌ آن‌ حنفی‌ مذهب‌اند، با این‌ حال‌ ارادتشان‌ به‌ ائمه شیعه‌ در خور توجه‌ است‌ (رجوع کنید به همان‌، ص‌ 18ـ22).

ابواسحاق‌ شامی‌ با اجازه پیر خود، خواجه‌ مَمْشاد علو دینوَری‌، برای‌ ارشاد مردم‌ چشت‌، از بغداد به‌ آنجا رفت‌ (رجوع کنید به غلام‌ سرور لاهوری‌، ج‌ 1، ص‌ 239ـ240؛ در باره اینكه‌ ممشاد دینوری‌ همان‌ علو دینوری‌ است‌ یا خیر رجوع کنید به داراشكوه‌ بابری‌، ص‌ 89) و ظاهراً از آن‌ پس‌ این‌ سلسله‌ به‌ چشتی‌ معروف‌ شد. در قصبه چشت‌، خواجه‌ ابواحمد ابدالِچشتی‌ با وی‌ مصاحبت‌ داشت‌ (جامی‌، ص‌ 328) و پس‌ از مرگ‌ ابواسحاق‌، جانشین‌ او گردید. بعد از خواجه‌ ابواحمد ابدال‌، به‌ ترتیب‌ خواجه‌ ابومحمد چشتی‌ (متوفی‌ 411)، خواجه‌ ابویوسف‌بن‌ سمعان‌ (متوفی‌ 459)، خواجه‌ قطب‌الدین‌ مودود چشتی‌ *، حاجی‌ شریف‌ زندنی‌ (متوفی‌ 612)، خواجه‌ احمدبن‌ مودود (متوفی‌ 577) و خواجه‌ عثمان‌ هاروَنی‌ (متوفی‌ 617) در چشت‌ و دیگر نواحی‌ خراسان‌ بزرگ‌ بر مسند ارشاد نشستند (رجوع کنید به داراشكوه‌ بابری‌، ص‌ 89ـ92؛ غلام سرور لاهوری‌، ج‌ 1، ص‌240، 243ـ253). بدین‌ترتیب‌، شكل‌گیری‌ این‌ سلسله‌ در چشت‌ از قرن‌ چهارم‌ صورت‌ گرفت‌ و تا قرن‌ هفتم‌ ادامه‌ یافت‌ و از قرن‌ ششم‌ به‌تدریج‌ از ناحیه هرات‌ و خراسان‌ بزرگ‌ به‌ شبه‌قاره‌ گسترش‌ پیدا كرد. با رحلت‌ مریدان‌ خواجه‌ مودود، تصوف‌ در چشت‌ رو به‌ افول‌ نهاد و عده‌ای‌ از مریدان‌، با ظهور تركان‌ غوری‌ و منازعات‌ آنان‌، به‌ مناطق‌ دیگر رفتند، از جمله‌ به‌ شهر اَجمیر در ایالت‌ راجستان‌ هند. این‌ شهر پس‌ از ورود خواجه‌ معین‌الدین‌ سجزی‌ چشتی‌، مرید و خلیفه خواجه‌ عثمان‌ هاروَنی‌، پایگاه‌ چشتیه‌ شد (تریمینگام‌، ص‌ 64؛ نیز رجوع کنید به رضوی‌، ج‌ 1، ص‌ 122ـ123؛ چشتی‌ *، معین‌الدین‌). خواجه‌ معین‌الدین‌ سلسله چشتیه‌ را در هند بنیان‌ نهاد و اصول‌ و مبانی‌ آن‌ را در اجمیر، مسند قدرت‌ چوهان‌ (از قبایل‌ ساكن‌ در شمال‌ هند پیش‌ از آمدن‌ مسلمانان‌)، تدوین‌ كرد ( د. اسلام، چاپ‌ دوم‌، ج‌ 2، ص 50؛ سبحان‌، ص‌ 193). به‌ نوشته جامی‌ (ص‌ 329)، نخستین‌ فرد از این‌ سلسله‌ كه‌ به‌ هند سفر كرد، خواجه‌ محمدبن‌ ابواحمد چشتی‌ بود كه‌ همراه‌ سلطان‌ محمود غزنوی‌ (حك: 389ـ421) در جنگ‌ سومنات‌ شركت‌ كرد، اما سندی‌ در دست‌ نیست‌ كه‌ نشان‌ دهد وی‌ در هند پیروانی‌ یافته‌ است‌؛ بنابراین‌، مؤسس‌ و مروّج‌ سلسله چشتیه‌ در هند، خواجه‌ معین‌الدین‌ بود.

معین‌الدین‌ در 561، پس‌ از سفرهای‌ طولانی‌، سرانجام‌ به‌ اجمیر رفت‌(رجوع کنید به جمالی‌ دهلوی‌، ص‌ 5؛ فرشته‌، ج‌ 2، ص‌ 377). او با انتخاب‌ شهر اجمیر به‌ عنوان‌ پایگاه‌ چشتیه‌، از سنّت‌ پایه‌گذاران‌ سلسله چشتیه‌ تبعیت‌ كرد كه‌ برای‌ فعالیتهای‌ خود، به‌جای‌ مراكز مهم‌ قدرت‌ سیاسی‌ در ایران‌ و آسیای‌ مركزی‌، شهرهای‌ دورافتاده‌ را انتخاب‌ می‌كردند (رضوی‌، همانجا)؛ بنابراین‌، اهالی‌ اجمیر و بسیاری‌ از هندوان‌ دیگر، سالها پیش‌ از آشنایی‌ با دیگر سلسله‌های‌ تصوف‌، با چشتیه‌ آشنا شدند (فرشته‌، همانجا؛ آریا، ص‌ 69ـ70). در قرن‌ هفتم‌، پس‌ از اجمیر، ناگور(ناحیه‌ای‌ در راجستان‌ هند) با حضور حمیدالدین‌ صوفی‌ سعیدی‌ ناگوری‌ *و یكی‌ از اخلافش‌ به‌ نام‌ خواجه‌ حسین‌ ناگوری‌، و دهلی‌ با حضور قطب‌الدین‌ بختیار كاكی‌ *، از مراكز مهم‌ تصوف‌ چشتی‌ شدند (رجوع کنید به رضوی‌، ج‌ 1، ص‌ 127ـ134). پس‌ از قطب‌الدین‌ بختیار، شیخ‌بدرالدین‌ و شیخ‌ فریدالدینِ گنج‌شكر *در اجودهن‌ (در پاك‌ پتن‌ شریف‌ پاكستان‌)، خواجه ‌نظام‌الدینِ اولیاء *و دو خلیفه وی‌ (شیخ‌ سراج‌الدین‌ و برهان‌الدین‌ غریب‌*) در بنگال‌ و دكن‌، شیخ‌نصیرالدین‌ محمود، معروف‌ به‌ چراغ‌ دهلی‌ *در دهلی‌، و سید محمد گیسودراز *و اخلاف‌ وی‌ در نواحی‌ دكن‌، سبب‌ گسترش‌ سلسله چشتیه‌ در سرزمین‌ هند و نیز ترویج‌ زبان‌ فارسی‌ شدند و برای‌ تجدید روابط‌ فرهنگی‌ بین‌ گروههای‌ مختلف‌ فضای‌ مطلوبی‌ ایجاد كردند. افزون‌ بر این‌، سهم‌ مشایخ‌ چشتیه‌ در ترویج‌ اسلام‌ در شبه‌قاره‌، به‌ عنوان‌ اصلاحگران‌ اجتماعی‌ و مبلّغان‌ ارزشهای‌ اسلامی‌، درخور توجه‌ و اهمیت‌ بسیار است(رجوع کنید به داراشكوه‌ بابری‌، ص101؛ رضوی‌، ج‌ 1، ص‌ 183ـ184؛ آریا، ص‌30، 177ـ 179). این‌ سلسله‌ در اواخر قرن‌ هفتم‌ و اوایل‌ قرن‌ هشتم‌، در دوره نصیرالدین‌ چراغ‌ دهلی‌، به‌ اوج‌ معنوی‌ رسید و با مرگ‌ وی‌، این‌ اعتلا رو به‌ انحطاط‌ و زوال‌ نهاد و از آن‌ پس‌، كمتر پیر یا مرشدی‌ توانسته‌ است‌ موجبات‌ پیشرفت‌ و شهرت‌ پیشین‌ چشتیه‌ را فراهم‌ سازد (رجوع کنید به رضوی‌، ج‌ 1، ص‌ 187؛نظامی‌، 1980، ج‌ 1، ص‌ 241).

به‌طور كلی‌، سلسله چشتیه‌ در دوره اعتلای‌ خود دارای‌ چند خصوصیت‌ عمده‌ بود كه‌ با از دست‌ دادن‌ آنها از ترقی‌ باز ایستاد، از جمله‌: 1) تا دوره شیخ‌نصیرالدین‌ چراغ‌ دهلی‌ این‌ سلسله‌ دارای‌ نظامی‌ متمركز بود كه‌ همه امور سلسله‌، شامل‌ فعالیتهای‌ روحانی‌ و معنوی‌ و تربیت‌ مریدان‌ و امور معیشت‌، را زیرنظر داشت‌ و همه مریدان‌ متوجه‌ یك‌ مركز بودند كه‌ از همین‌ مركز، خواه‌ دهلی‌خواه‌ اجمیر، خلفایی‌ برای‌ ارشاد مردم‌ به‌ دیگر نواحی‌ هند فرستاده‌ می‌شد. بعد از شیخ‌ نصیرالدین‌ چراغ‌دهلی‌، به‌دلیل‌ عدم‌ تمایل‌ وی‌ در سپردن‌ خرقه‌ به‌ مریدان‌ (رجوع کنید به رضوی‌، همانجا)، سجاده‌نشینی‌ دهلی‌ از مركزیت‌ افتاد و هر خلیفه‌ و سجاده‌نشینی‌ به‌طور مستقل‌ عمل‌ كرد. 2) از زمان‌ خواجه‌ معین‌الدین‌ چشتی‌ تا بعد از مرگ‌ شیخ‌نصیرالدین‌، هیچ‌ قطبی‌ فرزند خود را به‌ جانشینی‌ تعیین‌ نمی‌كرد، اما پس‌ از آن‌ سجاده‌نشینی‌ موروثی‌ شد. 3) تا آن‌ زمان‌، اقطاب‌ بزرگ‌ در میان‌ مردم‌ نفوذ معنوی‌ داشتند و كمتر به‌ حكام‌ و سلاطین‌ اعتنا می‌كردند و گرچه‌ غالباً فقیر بودند، خانقاهشان‌ مأوای‌ مردم‌ بود. در این‌ دوره‌، دست‌ ارادت‌ به‌ شیخی‌ دادن‌ و با پیران‌ هم‌صحبت‌ شدن‌ از افتخارات‌ غالب‌ امرا و حكام‌ زمان‌ بود؛ اما از دوره نصیرالدین‌ چراغ‌دهلی‌ كه‌ وی‌ مدتی‌، به‌ناچار، به‌ فعالیتهای‌ سیاسی‌ و حكومتی‌ نیز اشتغال‌ داشت‌ روش‌ تغییر كرد (رجوع کنید به عبدالحق‌ دهلوی‌، ص‌ 154ـ155؛ رضوی‌، ج‌ 1، ص‌ 186) و این‌ امر با طبیعت‌ صوفیانه چشتیه‌ ــ كه‌ معتقد بود فعالیت‌ سلسله‌ باید دور از مراكز قدرت‌ سیاسی‌ باشد ــ تعارض‌ داشت‌.

شاخه‌های‌ فرعی‌. بعد از فوت‌ خواجه‌ معین‌الدین‌ چشتی‌ دو تن‌ از مریدان‌ وی‌ دو سلسله‌ تأسیس‌ كردند: شاه‌ عبداللّه‌ كرمانی‌ (متوفی‌ 658) سلسله كرمانیه‌ را در بنگال‌ و پیركریم‌ سیلونی‌ (متوفی‌ 663) سلسله كریمیه‌ را در سیلون‌ بنیان‌ گذاشتند. فریدالدین‌ گنج‌شكر نیز شاخه سوم‌، به‌ نام‌ فریدیه‌، را بنیان‌ نهاد كه‌ از آن‌ دو اهمیت‌ بیشتری‌ داشت‌. پس‌ از مرگ‌ فریدالدین‌، دو تن‌ از خلفای‌ وی‌، نظام‌الدین‌ اولیاء ملقب‌ به‌ محبوب‌ الاهی‌ در دهلی‌ و علاءالدین‌ علی‌بن‌ احمد صابر در كلیر، این‌ شاخه‌ را به‌ دو شعبه نظامیه‌ و صابریه‌ تقسیم‌ كردند (حسنی‌، ص‌ 181؛ سبحان‌، ص 220). هرچند این‌ دو شعبه‌ نیز انشعابهایی‌ دارند، اما مردم‌ آنها را به‌ نام‌ دو شاخه اصلی‌،نظامیه‌ و صابریه‌، می‌شناسند (رجوع کنید به لارنس‌، ص‌ 28ـ 30؛ آریا، ص‌ 129ـ130، 158).برخی‌ از معروف‌ترین‌ شاخه‌های‌ فرعی‌ چشتیه‌ عبارت‌اند از: 1) امدادیه‌، منسوب‌ به‌ حاجی‌ امداداللّه‌ (متوفی‌ 1317)، كه‌ در مكه‌ مجاور بود (رجوع کنید به تریمینگام‌، ص‌ 128)؛ 2) مخدومیه‌، منسوب‌ به‌ شیخ‌ جلال‌الدین‌ كبیر پانی‌پتی‌ (متوفی‌ 765)؛ 3) حسامیه‌، منسوب‌ به‌ حسام‌الدین‌ مانیكپوری‌ (متوفی‌ 882)؛ 4) حمزه‌ شاهیه‌، منسوب‌ به‌ شیخ‌حمزه‌ (متوفی‌ 957؛ عبدالحق‌ دهلوی‌، ص‌ 373؛ شریف‌ نوشاهی‌، ج‌ 1، ص‌ 155، 167)؛ 5) فخریه‌، منسوب‌ به‌ فخر جهان‌ دهلوی‌ (متوفی‌ 1199)؛ و 6) نیازیه‌، منسوب‌ به‌ شاه‌ نیاز احمد بریلوی‌ (متوفی‌ 1250)، از شاخه فخریه نظامیه‌ (حسنی‌، همانجا؛ شریف‌ نوشاهی‌، ج‌ 1، ص‌ 162؛ آریا، ص‌ 182ـ186).

خانقاههای‌ چشتیه‌. به‌جز خانقاههایی‌ كه‌ در دوره اعتلا در اجمیر و دهلی‌ و اجودهن‌ مركزیت‌ داشتند، در ایالتهای‌ دیگر هند نیز به‌تدریج‌ خانقاههایی‌ تأسیس‌ شد كه‌ از مهم‌ترین‌ آنهاست‌: 1) خانقاه‌ بنگال‌، كه‌ شیخ‌ سراج‌الدین‌ (متوفی‌ 758) معروف‌ به‌ اخی‌سراج‌، از مریدان‌ شیخ‌ نصیرالدین‌ (رجوع کنید به عبدالحق‌ دهلوی‌، ص‌ 167ـ 168)، آن‌ را تأسیس‌ كرد. این‌ خانقاه‌ به‌صورت‌ یكی‌ از مراكز عمده سلسله چشتیه‌ در آمد و توجه‌ بسیاری‌ از مریدان‌ و مردم‌ و امرا را به‌ خود جلب‌ كرد تا بدانجا كه‌ آنان‌ دست‌ ارادت‌ به‌ شیخ‌سراج‌الدین‌ دادند (میرخورد، ص‌ 299؛ برای‌ اطلاع‌ بیشتر در باره خانقاههای‌ چشتیه‌ در بنگال‌ رجوع کنید به نظامی‌، 1980، ج‌ 1، ص‌ 253ـ 258). 2) خانقاه‌ دكن‌. برهان‌الدین‌ غریب‌ و سیدمحمد گیسودراز سلسله چشتیه‌ را در دكن‌ اشاعه‌ دادند كه‌ باعث‌ تأسیس‌ خانقاههایی‌ در جنوب‌ هند شد و مراكزی‌ برای‌ آموزش‌ و تهذیب‌ مسلمانان‌ به‌وجود آمد. 3) خانقاه‌ گجرات‌. دو تن‌ از مریدان‌ خواجه‌ قطب‌الدین‌ بختیار، به‌ نامهای‌ شیخ‌محمود و شیخ‌ حامدالدین‌ احمد نهرواله‌، سلسله چشتیه‌ را در گجرات‌ اشاعه‌ دادند، اما در زمان‌ شیخ‌نظام‌الدین‌ اولیاء بسیاری‌ از مریدان‌ وی‌ به‌ گجرات‌ رفتند (رجوع کنید به آریا، ص‌ 181) و به‌ویژه‌ باتلاش‌ علامه‌ كمال‌الدین‌ و شیخ‌كبیرالدین‌ ناگوری‌ و سیدكمال‌الدین‌ قزوینی‌، سلسله چشتیه‌ در این‌ منطقه‌ بیش‌ از پیش‌ گسترش‌ یافت‌ و مراكز و خانقاههایی‌ برای‌ جذب‌مریدان‌ در آنجا تأسیس‌ شد (رجوع کنید به نظامی‌، 1980، ج‌ 1، ص‌ 262؛ آریا، همانجا). 4) خانقاه‌ مالْوه‌. در این‌ ناحیه‌ سلسله چشتیه‌ را سه‌ تن‌ از خلفای‌ شیخ‌ نظام‌الدین‌ اولیاء، به‌ نامهای‌ شیخ‌ وجیه‌الدین‌ یوسف‌، شیخ‌كمال‌الدین‌ و مولانا مغیث‌الدین‌، رواج‌ دادند و سبب‌ ساخت‌ خانقاههایی‌ در آنجا شدند (نظامی‌، 1980، ج‌ 1، ص‌ 266ـ 268؛ آریا، ص‌ 182ـ183).

آداب‌ و تعلیمات‌

1) رابطه مرید و مراد. ساده‌ بودن‌ روابط‌ مرید و مراد در بعضی‌ از شاخه‌های‌ این‌ سلسله‌ و راههای‌ آسان‌ برای‌ پذیرش‌ مرید، یكی‌ از عوامل‌ تمایل‌ مردم‌ به‌ این‌ سلسله‌ بوده‌ است‌. گرچه‌ بعضی‌ از اقطاب‌، مانند بابافرید گنج‌شكر، روش‌ غیابی‌ را مردود دانسته‌اند، اما بعضی‌ دیگر، مانند سیدمحمد گیسودراز، معتقد بودند كه‌ لازم‌ نیست‌ مرید و طالب‌، مرشد و پیر را زیارت‌ كنند، بلكه‌ غیابی‌ هم‌ می‌توان‌ با وی‌ بیعت‌ كرد. در گذشته‌ برای‌ ورود به‌ این‌ سلسله‌ آداب‌ دیگری‌ نیز وجود داشت‌، از جمله‌ مرید می‌بایست‌ مدتها در خانقاه‌ در خدمت‌ شیخ‌ می‌بود و اعمالی‌ هم‌ كه‌ جنبه ریاضت‌ داشت‌، انجام‌ می‌داد، اما به‌ مرور زمان‌ این‌ قبیل‌ آداب‌ دگرگون‌ شد (رجوع کنید به میرخورد، ص‌330ـ334، 343ـ351). در این‌ سلسله‌ وقتی‌ سالك‌ قدم‌ در سیروسلوك‌ می‌گذارد، ابتدا باید توبه‌ و خود را از معاصی‌ «تخلیه‌» كند تا شایستگی‌ آن‌ را داشته‌ باشد كه‌ نفس‌ را به‌ حلیه عبادت‌ آراسته‌ سازد (آریا، ص‌ 196ـ197).

طبق‌ آداب‌ چشتیه‌ مرید درجاتی‌ دارد: مرید سالك‌، مرید واقف‌ و مرید راجع‌. مرید سالك‌ راه‌ معرفت‌ را بدون‌ وقفه‌ طی‌ می‌كند، اگر وقفه‌ای‌ در این‌ راه‌ ایجاد شود، وی‌ را واقف‌ می‌خوانند و چنانچه‌ این‌ وقفه‌ را با توبه‌ همراه‌ نسازد و بر آن‌ استمرار ورزد، به‌ او راجع‌ می‌گویند (رجوع کنید به میرخورد، ص‌ 334؛ نخشبی‌، ص‌ 18ـ19). در گذشته‌ مشایخ‌ چشتیه‌ كمتر فرزندان‌ خود را به‌ خلافت‌ می‌نشاندند و بیعت‌ با مرده‌ و بیعت‌ با خضر، كه‌ بعدها كم‌وبیش‌ معمول‌ شد، مردود بود. به‌ درویشانی‌ هم‌ كه‌ دست‌ ارادت‌ به‌ شیخی‌ نداده‌ بودند، می‌گفتند كه‌ «در پله كسی‌ ننشسته‌ است‌». بیعت‌ دوم‌ مریدی‌ كه‌ با دو پیر بیعت‌ می‌كرد، معتبر نبود، زیرا مرید می‌بایست‌ به‌ یك‌ حلقه‌ متصل‌ می‌بود (رجوع کنید به میرخورد، ص‌ 345).

2) خرقه‌پوشی‌. تا زمان‌ شیخ‌ نصیرالدین‌ چراغ‌دهلی‌ آداب‌ خرقه‌پوشی‌ بسیار مهم‌ بود و سعی‌ می‌شد خرقه‌ را، كه‌ میراث‌ مقدّس‌ خواجگان‌ چشت‌ بود، به‌ جوانان‌ ندهند و از خرقه‌بازی‌ به‌شدت‌ جلوگیری‌ می‌شد. برای‌ خرقه‌، اصلی‌ الهی‌ قائل‌ بودند و منشأ آن‌ را به‌ شب‌ معراج‌ می‌رساندند كه‌ پیامبر اكرم‌ صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم‌ خرقه فقر را از خدا دریافت‌ كرد و سپس‌ آن‌ را، كه‌ امانت‌ و سرّ الهی‌ بود، به‌ علی‌ علیه‌السلام‌ پوشاند (رجوع کنید به حسن‌ دهلوی‌، ص‌ 232ـ 233؛ میرخورد، ص‌ 41، 351). از نظر آنان‌ هیچ‌ شجره طریقتی‌ نیست‌ كه‌ به‌ علی‌ علیه‌السلام‌ نپیوندد. برای‌ حضرت‌ علی‌ دو نوع‌ خلافت‌ قائل‌اند: ظاهری‌ یا صغرا و باطنی‌ یا كبرا (رجوع کنید به سیدبری‌،ص‌ 58 ـ59). در این‌ سلسله‌ خرقه ارادت‌، بر خلاف‌ خرقه تبرك‌، به‌ هر مریدی‌ داده‌ نمی‌شد، مگر مریدانی‌ كه‌ تابع‌ اراده شیخ‌ بودند و از دستور مراد خود ذره‌ای‌ سرپیچی‌ نمی‌كردند (آریا، ص‌ 200). به‌ این‌ نوع‌ خرقه‌، كه‌ از جانب‌ خدا بر دل‌ پیر ملهم‌ می‌شد و از همه‌ معتبرتر بود، خرقه خلافت‌ رحمانی‌ می‌گفتند. گاهی‌ هم‌ پیر به‌ مرید، بر اثر اجتهاد و عمل‌ نیك‌ او، خرقه‌ می‌داد، كه‌ آن‌ را خرقه اجتهاد می‌نامیدند. بر اثر توصیه‌ و به‌ عنوان‌ تبرك‌ نیز به‌ فردی‌ خرقه‌ داده‌ می‌شد، كه‌ چندان‌ اعتباری‌ نداشت‌ (رجوع کنید به همان‌، ص‌ 200ـ201).

3) ذكر. در سلسله چشتیه‌، شریعت‌ مقدّم‌ بر طریقت‌ است‌ و نه‌ تنها مریدان‌ بلكه‌ مرشد هم‌ باید تمام‌ واجبات‌ و فرایض‌ دینی‌ و حتی‌ مستحبات‌ شرعی‌ را با دقت‌ به‌ جا آورد. افزون‌ بر این‌، مرید باید طبق‌ دستور مرشد اذكار و اوراد ویژه‌ای‌ را در اوقات‌ خاص‌، به‌صورت‌ خفی‌ یا جلی‌(رجوع کنید به گیسودراز، ص‌ 25ـ26)، بر زبان‌ جاری‌ سازد. این‌ اوراد از شیخی‌ به‌ شیخ‌ دیگر و از مریدی‌ به‌ مرید دیگر متفاوت‌ است‌. مشایخ‌ چشتیه‌، طبق‌ سنّتی‌، غالباً این‌ اذكار را به‌ رسول‌ اكرم‌ نسبت‌ می‌دهند و معتقدند كه‌ آن‌ حضرت‌ آنها را به‌ علی‌ علیه‌السلام‌ تعلیم‌ داده‌ است‌ (آریا، ص‌ 203). گرچه‌ ذكر «لااله‌الااللّه‌» افضل‌ و اولی‌' از دیگر ذكرهاست‌ (رجوع کنید به تهلیل‌ *)، اما به‌ آن‌ اكتفا نمی‌شود. به‌ دستور پیر، گاهی‌ مرید باید ذكر خاصی‌ را هر روز هفتاد بار تكرار كند و برای‌ هر وقت‌ نیز ذكر معینی‌ توصیه‌ می‌شود. تعلیم‌ ذكر از همان‌ زمانی‌ كه‌ طالب‌ بیعت‌ می‌كند شروع‌ می‌شود. ابتدا ذكر از راه‌ تلقین‌ و در خلوت‌ انجام‌ می‌گیرد و سپس‌ طبق‌ دستور، مرید بعد از نماز یا در ساعاتی‌ خاص‌ اورادی‌ می‌خواند. در گذشته‌، اذكار منظومی‌ به‌ زبان‌ فارسی‌، خصوصاً در حوالی‌ دكن‌، در مجالس‌ عمومی‌ و خصوصی‌ خوانده‌ می‌شد(رجوع کنید به همان‌، ص‌ 203ـ207).

4) مراقبه‌. گرچه‌ بعضی‌ از بزرگان‌ چشتیه‌ مراقبه‌ را مقدّم‌ بر ذكر می‌دانند، ولی‌ اصل‌ آن‌ است‌ كه‌ نخست‌ مرید را با ذكر و دعاهای‌ گوناگون‌ و اوراد خاصی‌ به‌ جوش‌ و خروش‌ درآورند، سپس‌ او را به‌ حال‌ مراقبه‌ و تفكر وا دارند. مراقبه‌، كه‌ بعد از مجاهده‌ است‌، خود مقدمه‌ای‌ برای‌ مشاهده‌ و مكاشفه‌ است‌. برای‌ مراقبه‌ 36 نوع‌ برشمرده‌اند، از جمله‌ مراقبه حضور، مراقبه قلبی‌ و مراقبه قربت‌ (همان‌، ص‌ 209). بعضی‌ از انواع‌ مراقبه‌ در این‌ سلسله‌ بی‌شباهت‌ به‌ برخی‌ از اعمال‌ مرتاضان‌ هندی‌ نیست‌، چنان‌ كه‌ در حالتهای‌ مختلف‌ مراقبه‌، گاهی‌ مرید صورتِ نوشته «لااله‌الااللّه‌» یا اسم‌ «اللّه‌» و حتی‌ صورت‌ شیخ‌ را در خیال‌ خود مجسم‌ و پیوسته‌ به‌ آن‌ توجه‌ می‌كند تا حال‌ غیبت‌ به‌ او دست‌ دهد. در حالِ مراقبه‌، سالك‌ در حالت‌ سكون‌ و تفكر با چشمان‌ بسته‌ می‌نشیند و فقط‌ به‌ باطن‌ نظر می‌كند (رجوع کنید به جهان‌آبادی‌، ص‌ 38ـ41). از نظر بعضی‌ پیران‌ این‌ سلسله‌، مراقبه‌ از ذكر مهم‌تر است‌، زیرا ذكر، كار زبان‌ است‌، اما مراقبه‌ عملِ دل‌ و درون‌ (آریا، ص‌ 208).

5) سماع‌. از آداب‌ بسیار متداول‌ این‌ سلسله‌ و سنّت‌ پیران‌ چشتیه‌، سماع‌ است‌ كه‌ در هند به‌ سبب‌ شرایط‌ مساعد آنجا، رشد بیشتری‌ پیدا كرد و یكی‌ از اصول‌ مهم‌ تعلیمات‌ و آداب‌ این‌ سلسله‌ شد. ابواحمد ابدال‌ چشتی‌، ابویوسف‌ چشتی‌، خواجه‌شریف‌ زندنی‌، شیخ‌قطب‌الدین‌ بختیار كاكی‌، شیخ‌ نظام‌الدین‌ اولیاء، شیخ‌علی‌ احمد صابر و بسیاری‌ دیگر از مشایخ‌ چشتیه‌ به‌ سماع‌ اعتقاد داشتند و آن‌ را یكی‌ از اصول‌ طریقت‌ می‌دانستند. برخی‌ از آنان‌، از جمله‌ شیخ‌نظام‌الدین‌ اولیاء، برای‌ سماع‌ شروطی‌ قائل‌ شده‌اند (رجوع کنید به میرخورد، ص‌ 501 ـ503؛ عبدالرحمان‌، ص‌ 232ـ233). شاگرد وی‌، برهان‌الدین‌ غریب‌، نیز روش‌ خاصی‌ در سماع‌ ابداع‌ كرد كه‌ به‌ روش‌ برهانی‌ معروف‌ شد (رضوی‌، ج‌ 1، ص‌ 183). امروزه‌ در بسیاری‌ از مراكز و خانقاههای‌ چشتیه‌، به‌طور خصوصی‌ یا عمومی‌، به‌ویژه‌ در اعیاد و ایامِ عُرْس‌ *(سالگرد وفات‌ مشایخ‌)، مجالس‌ سماع‌ برپا می‌شود و قوّالان‌ در حضور مشایخ‌، غالباً اشعار عرفانی‌ یا ابیاتی‌ در مدح‌ اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام‌ می‌خوانند و ساز می‌زنند. اكثر مجالس‌ سماع‌ و قوّالی‌ همراه‌ با وَلیمه‌ است‌ (رجوع کنید به آریا، ص‌ 216ـ219؛ برای‌ سماع‌ در نزد چشتیه‌ رجوع کنید به عبدالرحمان‌،ص‌ 503ـ504؛ سبحان‌، ص‌ 215).

آثار. یكی‌ از عوامل‌ گسترش‌ زبان‌ فارسی‌ در شبه‌قاره‌، سلسله چشتیه‌ و آثار متعدد آن‌ است‌. این‌ آثار به‌ چند بخش‌ تقسیم‌ می‌شوند: ملفوظات‌ (سخنان‌ مشایخ‌)، مكتوبات‌ (نامه‌های‌ مشایخ‌)، تألیفات‌ در باره آداب‌ و اعمال‌ عرفانی‌، تذكره‌ها و شرح‌ احوال‌ مشایخ‌، و آثار منظوم‌.

ملفوظات‌ *. از مهم‌ترین‌ آثار ادبی‌ چشتیه‌ در شبه‌قاره‌ به‌شمار می‌روند. طبق‌ سنّتی‌، مریدان‌ برجسته‌ در مجالس‌ پیران‌ خود حضور می‌یافتند و سخنان‌ آنان‌ را یادداشت‌ می‌كردند. این‌ ملفوظات‌، علاوه‌ بر جنبه ادبی‌ و عرفانی‌، از نظر تاریخی‌ نیز حائز اهمیت‌ و بیانگر افكار و اعمال‌ مشایخ‌ چشتیه‌اند. از جمله این‌ ملفوظات‌ است‌: انیس‌الارواح‌ یا انیس‌ دولت‌، كلمات‌ خواجه‌عثمان‌،كه‌ از قدیم‌ترین‌ ملفوظات‌ موجود و منسوب‌ به‌ خواجه‌عثمان‌ هاروَنی‌ است‌ و خواجه‌ معین‌الدین‌ چشتی‌، خلیفه وی‌، آن‌ را گردآورده‌ است‌ (منزوی‌، ج‌ 3، ص‌ 1294ـ 1295؛ آریا، ص‌100ـ101)؛ دلیل‌العارفین‌ ، سخنان‌ خواجه‌ معین‌الدین‌ چشتی‌، كه‌ خواجه‌قطب‌الدین‌ بختیار آنها را به‌صورت‌ كتابی‌ تدوین‌ كرده‌ است‌ (رجوع کنید به نفیسی‌، ج‌ 1، ص‌ 154؛ عارف‌ نوشاهی‌، ج‌ 1، ص‌ 163)؛ فوائدالسالكین‌، سخنان‌ خواجه‌قطب‌الدین‌ بختیار، كه‌ بابافریدالدین‌ گنج ‌شكر آنها را گردآورده‌ است‌ (آریا، ص‌ 108؛ قس‌ نظامی‌، 1998، ص‌ 157)؛ اسرارالاولیاء، ملفوظات‌ بابافرید، كه‌ یكی‌ از مریدان‌ وی‌ به‌نام‌ بدراسحاق‌ آنها را گردآوری‌ كرده‌ است‌ (رجوع کنید به عارف‌ نوشاهی‌، ج‌ 1، ص‌ 159؛ قس‌ نظامی‌، 1998، همانجا)؛ فوائدالفؤاد، كه‌ یكی‌ از مهم‌ترین‌ ملفوظات‌ موجود از امیرحسنِ دهلوی‌ *، شاعر معروف‌ پارسی‌گوی‌ هند و مرید خواجه ‌نظام‌الدین‌ اولیاء، است‌ كه‌ سخنان‌ پیر خود را گردآورده‌ است‌ (رجوع کنید به عارف‌ نوشاهی‌، ج‌ 1، ص‌165؛ آریا، ص‌144)؛ افضل‌الفواید، سخنان‌ خواجه‌نظام‌الدین‌، كه‌ امیرخسرو دهلوی‌ آنها را جمع‌ كرده‌ است‌ (آریا، ص‌ 142)؛ خیرالمجالس‌، از شیخ‌نصیرالدین‌ محمود چراغ‌ دهلی‌، كه‌ شاعری‌ به‌ نام‌ حمید قلندر آنها را گردآوری‌ كرده‌ است‌ (منزوی‌، ج‌ 3، ص‌ 1443ـ1444؛ آریا، ص‌ 137)؛ جوامع‌الكلم‌، از ملفوظات‌ سیدمحمد گیسودراز، كه‌ آن‌ را فرزند و مریدش‌، سید محمد اكبر حسینی‌، جمع‌آوری‌ كرده‌ است‌ (منزوی‌، ج‌ 3، ص‌ 1388؛ آریا، ص‌ 179). به‌طور كلی‌، گردآوری‌ ملفوظات‌، كه‌ بیشتر به‌ فارسی‌ بود، پس‌ از پایان‌ دوره اعتلای‌ چشتیه‌ و تا این‌ اواخر، روشی‌ معمول‌ بود، اما به‌تدریج‌ گردآوری‌ ملفوظات‌ به‌زبان‌ فارسی‌ از رونق‌ افتاد و اگر هم‌ ملفوظاتی‌ باشد به‌ زبان‌ اردوست‌.

مكتوبات‌. برخی‌ از این‌ مكتوبات‌ عبارت‌اند از: صحائف‌السلوك‌، رقعات‌ منسوب‌ به‌ شیخ ‌نصیرالدین‌ چراغ‌دهلی (عارف‌ نوشاهی‌،ج‌ 1، ص‌ 169)؛ بحرالمعانی‌، نامه‌های‌ محمدبن‌ نصیرالدین جعفر مكی‌ مرادآبادی‌ (منزوی‌، ج‌ 3، ص‌ 1315)؛ مكتوبات‌ اشرفی، نامه‌های‌ سید اشرف‌ جهانگیر سمنانی‌ (همان‌، ج‌ 3، ص‌ 1979)؛ مكتوبات‌ عبدالقدوس‌ گَنگوَهی‌*(همان‌، ج‌ 3، ص‌ 1996) و مكتوبات‌ كلیمی‌، از شیخ‌كلیم‌اللّه‌ جهان‌آبادی‌ (عارف‌ نوشاهی‌، ج‌ 1، ص‌177ـ 178).

در باره آداب‌ و اعمال‌ عرفانی‌ نیز كتابها و رساله‌های‌ متعددی‌ تألیف‌ شده‌، كه‌ از آن‌ جمله‌ است‌: رساله‌ای‌ در تصوف‌ از معین‌الدین‌ چشتی‌ (منزوی‌، ج‌ 3، 1482ـ1483)، ملهمات‌ شیخ ‌جمال‌الدین‌ هانسوی‌*، مخّ المعانی امیرحسن‌ دهلوی‌، و اصول‌السماع‌ فخرالدین‌ زرّادی‌ در شرح‌ مجالس‌ سماع‌ (همان‌، ج‌ 13، ص‌ 2559؛ د. اسلام، ج‌ 2، ص‌ 55 ـ56).

تذكره‌ها. سیرالاولیاء*، نوشته میرخورد، قدیم‌ترین‌ تذكره مشایخ‌ متقدم‌ چشتیه‌ در قرن‌ هشتم‌ است‌ كه‌ در 1357 ش‌ در لاهور چاپ‌ شد و در اواخر قرن‌ سیزدهم‌ خواجه‌گل‌ محمد احمدپوری‌ بر آن‌ تكمله‌ نوشت‌ ( د. اسلام‌، ج‌ 2، ص‌ 56)؛ سیرالعارفین‌، از جمالی‌ دهلوی‌، كه‌ در 1311در دهلی‌ به‌چاپ‌ رسید؛ رساله احوال‌ پیران‌ چشت‌، از بها معروف‌ به‌ راجا ( د. اسلام‌، همانجا)؛ سیرالاقطاب‌، اثر هدیه بن‌ عبدالرحیم‌ چشتی‌ عثمانی‌، كه‌ در 1331 در لكهنو منتشر شد؛ روضه الاقطاب‌ از محمد بولاق‌؛ و مناقب‌فخریه‌ از میرشهاب‌الدین‌ نظام‌ ( د. اسلام، همانجا).

آثار منظوم‌ مشایخ‌ چشتیه‌. دیوانهایی‌ به‌ خواجه‌ معین‌الدین‌ چشتی‌ و خواجه‌ قطب‌الدین‌ بختیار نسبت‌ داده‌اند كه‌ در صحت‌ انتساب‌ آنها تردید وجود دارد (رجوع کنید به د. اسلام، همانجا؛ عارف‌ نوشاهی‌، ج‌ 2، ص‌1300)؛ دیوان‌ جمال‌الدین‌ هانسوی‌، كه‌ قدیم‌ترین‌ اثر منظوم‌ عارفی‌ چشتی‌ در هند است‌؛ دیوان‌ مسعود بك‌؛ تحفه النصائح، از یوسف‌ گدا؛ و دیوان‌ نیاز از شاه‌ نیاز احمد (رجوع کنید به د. اسلام‌، همانجا؛ عارف‌ نوشاهی‌، ج‌ 2، ص‌ 1302).


منابع‌:
(1) غلامعلی‌ آریا، طریقه چشتیه‌ در هند و پاكستان‌، تهران‌ 1365 ش‌، عبدالرحمان‌بن‌ احمد جامی‌، نفحات‌الانس‌،چاپ‌ محمود عابدی‌، تهران‌1370 ش‌؛
2- حامدبن‌ فضل‌اللّه‌ جمالی دهلوی‌، سیرالعارفین، چاپ‌ سنگی‌ دهلی‌ 1311؛
(3) كلیم‌اللّه‌ جهان‌آبادی‌، كشكول‌ كلیمی، چاپ‌ ملك‌ محمد اقبال‌، راولپندی‌ 1398/1978؛
(4) حسن‌بن‌ علی‌ حسن‌ دهلوی‌، فوائدالفؤاد: ملفوظات‌ خواجه‌ نظام ‌الدین اولیاء بدایونی‌، تصحیح‌ محمد لطیف‌ ملك‌، چاپ‌ محسن‌ كیانی‌،تهران‌ 1377 ش‌؛
5- عبدالحی‌ حسنی‌، الثقافه الاسلامیه فی‌الهند( معارف‌العوارف‌ فی‌ انواع‌العلوم‌ و المعارف‌)، چاپ‌ ابوالحسن‌ علی‌ حسنی‌ ندوی‌، دمشق‌ 1403/1983؛
(6) داراشكوه‌ بابری‌، سفینه الاولیا، كانپور 1318؛
(7) سید اكبربن‌ سیدمحمد سیدبری‌، كتاب‌ العقاید،چاپ‌ سیدعطا حسین‌،چاپ‌ سنگی‌ حیدرآباد، دكن‌ 1366؛
(8) عبدالحق‌ دهلوی‌، اخبار الاخیار فی‌ اسرار الابرار، چاپ‌ علیم‌ اشرف‌خان‌، تهران‌ 1383 ش‌؛
(9) صباح‌الدین‌ عبدالرحمان‌، بزم‌صوفیه‌، چاپ‌ مسعود علی‌صاحب‌ ندوی‌، اعظم‌ گره‌ 1369/1949؛
(10) غلام‌ سرور لاهوری‌، خزینه الاصفیا، كانپور 1332/1914؛
(11) محمدقاسم‌بن‌ غلامعلی‌ فرشته‌، تاریخ‌ فرشته ( گلشن‌ ابراهیمی‌ )، [لكهنو(: مطبع‌ منشی‌ نولكشور، )بی‌تا.]؛
(12) محمدبن‌ یوسف‌ گیسودراز، مكتوبات‌، چاپ‌ سیدعطا حسین‌، حیدرآباد، دكن‌ 1362؛
(13) احمد منزوی‌، فهرست‌ مشترك‌ نسخه‌های‌ خطی‌ فارسی‌ پاكستان‌، اسلام‌آباد 1362ـ1370 ش‌؛
(14) محمدبن‌ مبارك‌ میرخورد، سیرالاولیاء در احوال‌ و ملفوظات‌ مشایخ‌ چشت‌، لاهور 1357 ش‌؛
(15) ضیاءالدین‌ نخشبی‌، سِلك ‌السلوك‌، چاپ‌ غلامعلی‌ آریا، تهران‌ 1369 ش‌؛
(16) خلیق‌ احمد نظامی‌، تاریخ‌ مشایخ‌ چشت‌، ج‌ 1، دهلی‌ 1980؛
(17) سعید نفیسی‌، تاریخ‌ نظم‌ و نثر در ایران‌ و در زبان‌ فارسی‌ تا پایان‌ قرن‌ دهم‌ هجری‌،تهران‌ 1344 ش‌؛
(18) شریف‌ احمد شرافت‌ نوشاهی‌، شریف‌ التواریخ‌، ج‌ 1: تاریخ‌ الاقطاب‌، گجرات‌ 1399/1979؛
(19) عارف‌ نوشاهی‌، فهرست‌ كتابهای‌ فارسی‌ چاپ‌ سنگی‌ و كمیاب‌ كتابخانه گنج‌بخش‌، اسلام‌آباد 1365 ش‌ ـ ؛


(20) EI 2 , s.v. "Čishtiyya" (by K.A. Nizami);
(21) Bruce B. Lawrence, "An Indo - Persian perspective on the significance of early Persian sufi masters", in The Heritage of sufism , vol. 1, ed. Leonard Lewisohn, Oxford: Oneworld, 1999;
(22) Khaliq Ahmad Nizami, The life and tims of Shaikh Farid-u'd-din Ganj-i-Shakar , Delhi 1998;
(23) Athar Abbas Rizvi, A history of sufism in India , New Delhi 1978-1983;
(24) John A. Subhan, Sufism, its saints and shrines: an introduction to the study of sufism with special reference to India , New York 1970;
(25) J. Speencer Trimingham, The sufi orders in Islam , London 1973.

/ غلامعلی‌ آریا /





نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5441
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست