responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5296

 

جَهْوَریان ، نخستین‌ خاندان‌ حكومتگر در قرطبه‌ پس‌ از سقوط‌ دولت‌ امویان‌ در اندلس‌. بنی‌جمهور از اصیل‌ترین‌ موالی‌ اندلس‌ بودند، هر چند مورخان‌ در باره‌ نسب‌ مؤسس‌ این‌ خاندان‌ اختلاف‌نظر دارند (برای‌ اطلاع‌ از آرای‌ آنان‌ رجوع کنید به حمیدی‌، ص‌27، 188؛ ابن ‌بشكوال‌، ج‌ 1، ص‌ 121؛ ابن‌سعید مغربی‌، همانجا؛ ابن‌عذاری‌، ج‌ 3، ص‌ 185؛ ابن‌ابّار، ج‌ 1، ص‌ 245؛ ابن‌خطیب‌، ص‌ 147).

در مورد نیای‌ اعلای‌ جهوریان‌، كه‌ در ربع‌اول‌ سده‌ دوم‌ وارد اندلس‌ شد، دو روایت‌ وجود دارد. براساس‌ یك‌ روایت‌، او ابوالحجاج‌ یوسف‌بن‌ بُخْت‌ فارسی‌ بود كه‌ نژاد ایرانی‌ داشت‌ و پدرش‌، از موالی‌ عبدالملك‌بن‌ مروان‌ اموی‌ بود كه‌ به‌ همراه‌ سپاهیان‌ بَلْج‌بن‌ بِشْرقُشَیری‌ به‌ اندلس‌ پاگذاشت‌ (رجوع کنید به ابن‌ابّار،ج2، ص‌ 375؛ ابن‌عذاری‌، ج‌ 3، ص‌ 185ـ186؛ ابن ‌خطیب‌، همانجا).

در روایت‌ دیگر، جد آنان‌، حسّان‌بن‌ مالك‌بن‌ عبداللّه‌بن‌ جابر از موالی‌ هشام‌بن‌ عبدالملك‌ اموی‌ معرفی‌ شده‌ است‌ كه‌ در 113 به‌ این‌ سرزمین‌ آمد و از حامیان‌ بزرگ‌ عبدالرحمان‌ اول‌ اموی‌، مؤسس‌ دولت‌ امویان‌ اندلس‌، گردید (رجوع کنید به ابن‌قوطیه‌، ص‌ 45؛ ابن‌ابّار، ج‌ 1، ص‌245ـ 246). وی‌ پرده‌داری‌ و وزارت‌ و سرداری‌ سپاه‌ عبدالرحمان‌ را بر عهده‌ گرفت‌ و آنگاه‌ به‌ مدت‌ پنج‌ سال‌ حاكم‌ اشبیلیه‌ (سویل‌ ) در جنوب‌غربی‌ اندلس‌ شد و در همانجا وفات‌ یافت‌ (ابن‌قوطیه‌، ص‌ 78؛ ابن‌ابّار، ج‌ 1، ص‌ 246، ج‌ 2، ص‌ 375). پس‌ از او، پسرش‌ ابوامیه‌ عبدالغافر، جانشین‌ او شد و وزارت‌ و حجابت‌ سه‌ تن‌ از امیران‌ اموی‌، یعنی‌ عبدالرحمان‌ اول‌ و هشام‌ اول‌ و فرزند وی‌ حكم‌ اول‌، را بر عهده‌ گرفت‌ (ابن‌ابّار، ج‌ 1، ص‌ 245ـ247، ج‌ 2، ص‌ 30).

در پی‌ مرگ‌ عبدالغافر، پسرانش‌ یكی‌ پس‌ از دیگری‌ به‌ مدت‌ دو قرن‌ در دربار امویان‌ متصدی‌ مقامهای‌ مهمی‌ چون‌ وزارت‌، پرده‌داری‌، كتابت‌ و سرداری‌ سپاه‌ شدند (ابن‌بسّام‌، ج‌ 2، قسم‌ 1، ص‌ 605؛ ابن‌ابّار، همانجا؛ عنان‌، عصر 2، ص‌ 21).

1) ابوالحزم‌ جَهوربن‌ محمدبن‌ جَهوَر. وی‌ كه‌ سرسلسله‌ خاندان‌ جهوریان‌ بود در 364 به‌دنیا آمد (ابن‌بشكوال‌، ج‌ 1، ص‌ 122). پدرش‌، ابوالولید محمد، در دوران‌ منصوربن‌ ابی‌عامر مدتی‌ منصب‌ وزارت‌ داشت‌. ابوالحزم‌ نیز در 399 متصدی‌ كتابت‌ و دبیری‌ عبدالرحمان‌بن‌ منصور شد(عنان‌،همانجا).وی‌ در اوایل‌ سده‌ پنجم‌ وزیر علی‌بن‌ حَمّود،مؤسس‌ دولت‌ حمودیان‌ *، شد، اما اندكی‌ بعد مورد خشم‌ وی‌ قرار گرفت‌ و زندانی‌ و اموالش‌ مصادره‌ شد (همانجا). در 417 در رأس‌ مردم‌ قرطبه‌ ــ كه‌ خواستار بازگرداندن‌ خلافت‌ اندلس‌ به‌ امویان‌ بودند ــ قرار گرفت‌ و پس‌ از مشورت‌ با سران‌ قبایل‌ اندلسی‌ و كوشش‌ بسیار، توانست‌ هشام‌بن‌ محمدبن‌ عبدالملك‌بن‌ عبدالرحمان‌ ناصر، ملقب‌ به‌ المعتدباللّه‌، را حاكم‌ قرطبه‌ كند. مردم‌ قرطبه‌ در ربیع‌الاول‌ 418 با خلیفه‌ جدید اموی‌ بیعت‌ كردند (ابن‌حزم‌، ص‌101ـ102؛ حمیدی‌، ص‌27ـ 28؛ دزی‌ ، ص‌585؛ قس‌ ابن‌عذاری‌، ج‌ 3، ص‌ 145، 185).

چون‌ سپاهیان‌ اندلس‌ در اواخر 422 المعتدباللّه‌، آخرین‌ خلیفه‌ اموی‌، را خلع‌ كردند و خلافت‌ امویان‌ در قرطبه‌ منقرض‌ گردید، اهالی‌ این‌ شهر حكومت‌ را به‌ ابوالحزم‌ سپردند. ابوالحزم‌ نیز از این‌ اوضاع‌ استفاده‌ كرد و در 15 ذیحجه‌ 422 نخستین‌ حكومت‌ ملوك‌الطوایفی‌ اندلس‌ را، پس‌ از سقوط‌ دولت‌ امویان‌، در قرطبه‌ بر پا كرد (ابن‌حزم‌، ص‌ 102؛ حمیدی‌، ص‌ 28؛ ابن‌بسّام‌، ج‌ 2، قسم‌ 1، ص‌ 602؛ ابن‌اثیر، ج‌ 9، ص‌ 282ـ284). این‌ حكومت‌، در تاریخ‌ اسلام‌ منحصر به‌ فرد بود و یك‌ «حكومت‌ جماعت‌» كه‌ در آن‌ گروهی‌ از سران‌ قبایل‌ مخالف‌ و موافق‌ مناطق‌ مختلف‌ قرطبه‌ گرد آمده‌ بودند. ابوالحزم‌ نیز رئیس‌ و «امین‌» این‌ شورای‌ حكومتی‌ بود (ابن‌بسّام‌، ج‌ 2، قسم‌ 1، ص‌ 602ـ603؛ عنان‌، عصر 2، ص‌ 22؛ دزی‌، ص‌ 596؛ اشباخ‌، ج‌ 1، ص‌ 38ـ39).

وی‌ در مسائل‌ مهم‌ حكومتی‌ با اعضای‌ آن‌ مشورت‌ می‌كرد ولی‌ اقدامات‌ خوب‌ را به‌ خود نسبت‌ می‌داد، در برابر، انتظارات‌ مردم‌ یا پیش‌ آمدهای‌ ناخوشایند را به‌ تصمیم‌ و نظر شورا موكول‌ و از خود سلب‌ مسئولیت‌ می‌كرد (اشباخ‌، ج‌ 1، ص‌ 39).

او اموال‌ دولت‌ را، پس‌ از بخشش‌ به‌ لشكریان‌، با نظارت‌ شورای‌ جماعت‌، به‌ عنوان‌ سرمایه‌ در اختیار بازاریان‌ قرار داد تا با آن‌ كار كنند و سود آن‌ را عادلانه‌ میان‌ دو طرف‌ تقسیم‌ می‌كرد و سرمایه‌ اصلی‌ همچنان‌ به‌ جای‌ می‌ماند. آنگاه‌ میان‌ بازاریان‌ اسلحه‌ تقسیم‌ كرد تا بتوانند از اموالشان‌ محافظت‌ و دفاع‌ كنند (حمیدی‌، ص‌ 28ـ29؛ ابن‌ابّار، ج‌ 2، ص‌ 31ـ33).

ابوالحزم‌ كه‌ در امور سیاست‌ كهنه‌كار و با درایت‌ و تجربه‌ بود، خود را امیر خطاب‌ نكرد و به‌ كاخ‌ خلفای‌ اموی‌ نرفت‌ و اعلام‌ كرد كه‌ قصد وی‌ فقط‌ سامان‌ دادن‌ به‌ اوضاع‌ قرطبه‌ است‌ تا زمانی‌ كه‌ شخصی‌ مناسب‌ و مقبول‌ همگان‌ یافت‌ شود و حكومت‌ را به‌ وی‌ بسپارد (حمیدی‌، ص‌ 28؛ ابن‌اثیر، ج‌ 9، ص‌ 284). وی‌ به‌ اصلاحات‌ اداری‌، اجتماعی‌، اقتصادی‌ و نظامی‌ اقدام‌ و قرطبه‌ را به‌ بهترین‌ وجه‌ اداره‌ كرد. از نتایج‌ اقدامات‌ وی‌ بود: رونق‌ یافتن‌ تجارت‌، ارزانی‌ كالاها، رفاه‌ عمومی‌، روی‌ آوردن‌ مردم‌ اندلس‌ به‌ قرطبه‌ و در نتیجه‌گران‌ شدن‌ املاك‌، اصلاح‌ دستگاه‌ قضایی‌ و تعیین‌ قاضیان‌ پرهیزگار، ایجاد امنیت‌ و آرامش‌ در شهر، و بهبود روابط‌ سیاسی‌ قرطبه‌ با ممالك‌ مسیحی‌ همجوار (ابن‌ خاقان‌، 1302، ص‌ 14ـ15؛ ابن‌بسّام‌، ج‌ 2، قسم‌ 1، ص‌ 602ـ604؛ ضبّی‌، ص‌ 35؛ ابن‌سعید مغربی‌، ج‌ 1، ص‌ 56).

در دوران‌ حكومت‌ ابوالحزم‌، قرطبه‌ برای‌ تبعیدیان‌ و مخالفان‌ دیگر خاندانهای‌ حكومتگر اندلس‌ پناهگاهی‌ امن‌ به‌ شمار می‌آمد (حمیدی‌، ص‌ 29؛ ابن‌سعید مغربی‌، همانجا). وی‌ نزد تمام‌ سران‌ دولتهای‌ ملوك‌الطوایفی‌ مقبولیت‌ داشت‌ و توانست‌ میان‌ سران‌ قبایل‌ و امیران‌ مناطق‌ مختلف‌ اندلس‌ صلح‌ و آشتی‌ برقرار كند (رجوع کنید به ابن‌عذاری‌، ج‌ 3، ص‌ 212ـ213؛ ابن ‌خطیب‌، ص‌ 151). در 435 در قرطبه‌ وفات‌ یافت‌ و همانجا مدفون‌ شد (رجوع کنید به حمیدی‌، همانجا؛ قس‌ ابن‌بسّام‌، ج‌ 2، قسم‌ 1، ص‌ 604؛ ابن‌بشكوال‌، ج‌ 1، ص‌ 122).

2) ابوالولید محمدبن‌ جَهوَربن‌ محمد، ملقب‌ به‌ الرشید (ابن‌عذاری‌، ج‌ 3، ص‌ 232)، در ذیقعده‌ 391 به‌ دنیا آمد (ابن‌بشكوال‌، ج‌ 1، ص‌ 429) و پس‌ از مرگ‌ پدرش‌، ابوالحزم‌، به‌ حكومت‌ قرطبه‌ رسید و همان‌ شیوه‌ و سیاست‌ پدرش‌ را ادامه‌ داد (حمیدی‌، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ابن‌بسّام‌، ج‌ 2، قسم‌ 1، ص‌ 604ـ 606).

در آغاز حكومت‌ ابوالولید، در قرطبه‌ نهضتی‌ علمی‌ و ادبی‌ پدید آمد. ابوالولید كه‌ خود حافظ‌ قرآن‌ بود و نزد علما دانش‌ آموخته‌ بود، فهرست‌ نام‌ مشایخ‌ خود را در كتابی‌ درج‌ كرد (ابن ‌بشكوال‌، همانجا). مورخ‌ بزرگ‌ اندلس‌، ابن‌حیان‌ * ، نزد او مقرّب‌ و از دبیرانش‌ بود (ابن‌بسّام‌، ج‌ 2، قسم‌ 1، ص‌ 605). وی‌ شاعر مشهور اندلس‌، ابوالولید احمدبن‌ عبداللّه‌ معروف‌ به‌ ابن ‌زیدون‌*، را به‌ وزارت‌ خویش‌ برگزید (ابن‌خاقان‌، 1990، ص‌ 175ـ176؛ شبارو، ص‌ 220)، اما مدتی‌ بعد بر او خشم‌ گرفت‌ و او را زندانی‌ كرد و در 440 ابراهیم‌بن‌ یحیی‌، معروف‌ به‌ ابن‌سقا، را به‌ وزارت‌ برگزید (ابن‌ابّار، ج‌ 2، ص‌ 176؛ ابن‌ عذاری‌، ج‌ 3، ص‌ 232).

در دوران‌ حكومت‌ ابوالولید، ابن‌مرتضی‌ (یكی‌ از نوادگان‌ الناصر، خلیفه‌ اموی‌) ادعای‌ امارت‌ كرد و ابوالولید، ناگزیر، این‌ مدعی‌ را از قرطبه‌ اخراج‌ كرد (ابن‌بسّام‌، ج‌ 2، قسم‌ 1، ص‌ 606).

وی‌ جرأت‌ و شهامت‌ پدرش‌ را نداشت‌ ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ذیل‌ "Djahwarids" ) و به‌ تدریج‌ از سیاست‌ سرسختانه‌ پدر عدول‌ كرد و پسر كوچك‌ خود، عبدالملك‌، را كه‌ ظالم‌ و فاسد بود، به‌رغم‌ توصیه‌های‌ یارانش‌، به‌ جانشینی‌ خود در اداره‌ امور برگزید كه‌ این‌ امر باعث‌ خشم‌ پسر بزرگش‌، عبدالرحمان‌، گردید و رقابت‌ سختی‌ میان‌ این‌ دو برادر برای‌ تصاحب‌ قرطبه‌ درگرفت‌.

3) عبدالملك‌بن‌ محمد. در پی‌ بحرانی‌ شدن‌ اوضاع‌ قرطبه‌ و رقابت‌ شدید میان‌ دو پسر ابوالولید، وی‌ ناگزیر در 456 نظارت‌ بر امور اداری‌ و مالی‌ را به‌ عبدالرحمان‌ سپرد. عبدالملك‌ از این‌ تقسیم‌ خشمگین‌ شد و شورش‌ كرد و برادرش‌ را عزل‌ و زندانی‌ كرد و ولایتعهدی‌ پدرش‌ را به‌ دست‌ آورد و با گوشه‌نشین‌ كردن‌ پدر، عملاً فرمانروای‌ قرطبه‌ گردید و خود را، برخلاف‌ نیاكانش‌، به‌ القاب‌ خلفا چون‌ «ذوالسیادتین‌ المنصور باللّه‌ الظافر بفضل‌اللّه‌» ملقب‌ ساخت‌ و در محل‌ خلفا نماز گزارد و دستور داد نامش‌ در خطبه‌ خوانده‌ شود، دیگر ارزشی‌ برای‌ جماعت‌ یا شورای‌ حكومتی‌ قائل‌ نشد (رجوع کنید به ابن‌بسّام‌، ج‌ 2، قسم‌ 1، ص‌606ـ 608؛ ابن‌عذاری‌، ج‌3، ص‌233، 255ـ259؛ ابن‌خطیب‌، ص‌ 149؛ بیضون‌، ص‌ 359ـ360).

در رمضان‌ 454 یا 455 ابن‌سقا، وزیرِ با تدبیر جهوریان‌، پس‌ از پانزده‌ سال‌ وزارت‌، با توطئه‌ معتضدبن‌ عباد (حاكم‌ اشبیلیه‌) به‌دستور عبدالملك‌ كشته‌ شد كه‌ این‌ اقدام‌ سرآغاز سقوط‌ دولت‌ جهوریان‌ بود (رجوع کنید به ابن‌بسّام‌، ج‌ 2، قسم‌ 1، ص‌608ـ 609؛ ابن‌عذاری‌، ج‌ 3، ص‌ 251، 256؛ بیضون‌، ص‌ 359ـ 360؛ قس‌ د. اسلام‌ ، همانجا، كه‌ در آن‌ از این‌ وزیر با نام‌ ابن‌رقا، مقتول‌ در محرّم‌ 450، یاد شده‌ است‌).

عبدالملك‌ همچنین‌ قصد كشتن‌ ابن‌حیان‌ را داشت‌، اما با اصرار پدرش‌، ابوالولید، از این‌ كار منصرف‌ شد (ابن‌سعید مغربی‌، ج‌ 1، ص‌ 117). این‌ مورخ‌ بزرگ‌، كه‌ شاهد بسیاری‌ از حوادث‌ دوران‌ امارت‌ جهوریان‌ بود، تاریخ‌ این‌ خاندان‌ را به‌ نام‌ اخبارالدوله‌ الجهوریه‌ و كتاب‌ البَطشَه ‌الكبری‌ را در باره‌ چگونگی‌ سقوط‌ جهوریان‌ نوشت‌ (ابن‌بسّام‌، ج‌ 2، قسم‌ 1، ص‌ 608؛ قس‌ ابن‌ بشكوال‌، همانجا، پانویس‌ 2، كه‌ مصححِ كتاب‌ اشتباهاً آن‌ را از نوشته‌های‌ عبدالملك‌ دانسته‌ است‌).

در 462 المأمون‌ یحیی‌بن‌ ذوالنون‌ (حاكم‌ طلیطله‌) قرطبه‌ را محاصره‌ كرد و چون‌ عبدالملك‌ از دفع‌ وی‌ ناتوان‌ بود، از معتمدبن‌ عباد (حاكم‌ اشبیلیه‌) كمك‌ خواست‌. ابن‌عباد نیز لشكری‌ به ‌ظاهر برای‌ كمك‌ به‌ عبدالملك‌ فرستاد و آنها توانستند سپاه‌ ذوالنون‌ را وادار به‌ فرار كنند، اما بعداً دو سردار سپاه‌ ابن‌عباد، بنا به‌ طرح‌ قبلی‌ و درخواست‌ مردم‌ قرطبه‌، در 21 شعبان‌ 462 به‌ شهر قرطبه‌ حمله‌ و آنجا را تصرف‌ كردند و خاندان‌ بنی‌جهور، از جمله‌ ابوالولید پیر و ناتوان‌ و دو پسرش‌ عبدالملك‌ و عبدالرحمان‌، را به‌ همراه‌ دیگر افراد خاندان‌ بنی‌جهور دستگیر كردند. دو پسر ابوالولید همان‌ روز به‌ اشبیلیه‌ نزد ابن‌عباد فرستاده‌ شدند و اندكی‌ بعد ابوالولید به‌ جزیره‌ شَلطیش‌، در جنوب‌غربی‌ اندلس‌، تبعید گردید و چهل‌ روز بعد، در نیمه‌ شوال‌ 462 وفات‌ یافت‌ و حكومت‌ خاندان‌ بنی‌ جهور پس‌ از نزدیك‌ چهل‌ سال‌ فرمانروایی‌ (422ـ462) منقرض‌ گردید (ابن‌بسّام‌، ج‌ 2، قسم‌ 1، ص‌ 609ـ611؛ ابن‌سعید مغربی‌، ج‌ 1، ص‌ 56 ـ57 و پانویس‌ 1؛ ابن‌عذاری‌، ج‌ 3، ص‌ 257ـ259؛ ابن‌خطیب‌، ص‌ 149ـ151).


منابع‌:
(1) ابن‌ابّار، كتاب‌ الحله‌ السیراء، چاپ‌ حسین‌ مؤنس‌، قاهره‌ 1963ـ1964؛
(2) ابن‌اثیر؛
(3) ابن ‌بَسّام‌، الذخیره‌ فی‌ محاسن‌ اهل‌ الجزیره‌، چاپ‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌ 1398ـ1399/ 1978ـ 1979؛
(4) ابن‌بشكوال‌، كتاب‌ الصله‌ فی‌ تاریخ‌ علماء الاندلس‌: ذیل‌ كتاب‌ تاریخ‌ ابن‌الفرضی‌، چاپ‌ صلاح‌الدین‌ هواری‌، ج‌ 1، صیدا 1423/2003؛
(5) ابن ‌حزم‌، جمهره‌ انساب‌ العرب‌، بیروت‌ 1403 /1983؛
(6) ابن‌خاقان‌، قلائدالعقیان‌، چاپ‌ محمدطاهر ابن‌عاشور، تونس‌ 1990؛
(7) همو، كتاب‌ مطمح‌ الانفس‌ و مسرح‌ التأنس‌ فی‌ ملح‌ اهل‌ الاندلس‌، قسطنطنیه‌ 1302؛
(8) ابن‌خطیب‌، تاریخ‌ اسبانیه‌ الاسلامیه‌، او، كتاب‌ اعمال‌ الاعلام‌ ، چاپ‌ لوی‌ ـ پرووانسال‌، بیروت‌ 1956؛
(9) ابن‌سعید مغربی‌، المُغرِب‌ فی‌ حُلَی‌ المغرب‌ ، چاپ‌ شوقی‌ ضیف‌، قاهره‌ 1978ـ1980؛
(10) ابن‌عذاری‌، البیان‌ المغرب‌ فی‌ اخبار الاندلس‌ و المغرب‌ ، ج‌ 3، چاپ‌ كولن‌ و لوی‌ ـ پرووانسال‌، بیروت‌ 1983؛
(11) ابن‌قوطیه‌، تاریخ‌ افتتاح‌ الاندلس‌، چاپ‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، قاهره‌ 1410/1989؛
(12) یوسف‌ اشباخ‌، تاریخ‌ الاندلس‌ فی‌ عهدالمرابطین‌ و الموحدّین، ترجمه‌ و علق‌ علیه‌ محمد عبداللّه‌ عنان‌، ج‌ 1، قاهره‌ 1359/ 1940؛
(13) ابراهیم‌ بیضون‌، الدوله‌ العربیه‌ فی‌ اسبانیه‌ من‌ الفتح‌ حتی‌ سقوط‌ الخلافه، بیروت‌ 1406/ 1986؛
(14) محمدبن‌ فتوح‌ حمیدی‌، جذوه‌ المقتبس‌ فی‌ ذكر ولاه‌ الاندلس، قاهره‌ 1966؛
(15) عصام‌ محمد شبارو، الاندلس‌ من‌ الفتح‌ العربی‌ المرصود الی‌ الفردوس‌ المفقود، بیروت‌ 1423/2002؛
(16) احمدبن‌ یحیی‌ ضبّی‌، بغیه‌ الملتمس‌ فی‌ تاریخ‌ رجال‌ اهل‌ الاندلس‌، قاهره‌ 1967؛
(17) محمدعبداللّه‌ عنان‌، دوله‌ الاسلام‌ فی‌ الاندلس‌، قاهره‌ 1417/1997؛


(18) Reinhart Pieter Anne Dozy, Spanish Islam: a history of the Moslems in Spain, translated with a biographical introduction and additional notes by Francis Griffin Stokes, London 1988;
(19) EI 2 , s.v. "Djahwarids" (by A. Huici- Miranda).

/ ستار عودی‌ /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5296
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست